تاریخ : دوشنبه 21 ارديبهشت 1394
کد 45594

۲۴ آوریل و روایت های ارمنستان و ترکیه

آغاز روابط دیپلماتیک بین ترکیه و ارمنستان به دلیل تأثیرپذیری از متغیرهای متعدد داخلی و خارجی، عینی و ذهنی و نیز گره خوردن به مجموعه ای از بحران های حل نشده و رقابت های منطقه ای به معمایی پیچیده تبدیل شده است.

آران نیوز- دشمنی میان ترک ها و ارامنه که مجموعه ای از حوادث در آغاز قرن بیستم آن را شعله ور ساخت، از انعطاف ناپذیرترین کینه های تاریخی است و تاکنون هرگونه تلاشی برای آشتی با واکنش یکی از کنشگرانی که به طور مستقیم یا غیرمستقیم از نبود رابطه سود می برند یا گمان می کنند سود  می برند، خنثی شده است. عادی سازی روابط در هر کشور بیش از آنکه به سیاست خارجی مربوط باشد، تحت تأثیر ملاحظات سیاست داخلی است.
نفرت از ترک ها و یادآوری ادعای نسل کشی در ارمنستان از آغاز استقلال عامل وحدت بخش و هویت ساز مردم و ابزاری بوده است که دولت از طریق آن، ناکارآمدی هایش را از کانون توجه مردم دور کند و مشکلات اقتصادی را به محاصره ارمنستان از سوی ترکیه و جمهوری آذربایجان نسبت دهد. در ترکیه از زمان تأسیس جمهوری در 1923، دولت گرایی، عدم تساهل، احترام نگذاشتن به تفاوت و تنوع، تأکید بر وحدت و یکسان بودن، جمع گرایی به جای فردگرایی و افتخار به اتحاد در برابر دشمن مشترک، مهم ترین عناصر فرهنگ سیاسی مسلّط بوده اند. در چنین فضایی با ادعای نسل کشی از سه منظر عقلانی، احساسی و یا فاشیستی برخورد شده است. با رویکرد عقلانی گفته می شود حتماً چنین اعمالی ضروری بوده است. از چشم انداز احساسی گفته می شود محال است ترکها چنین کرده باشند. آنهایی هم که نگاه فاشیستی دارند می گویند هر اتفاقی افتاده درست بوده و اگر لازم باشد باید تکرار شود. جمهوری ترکیه از زمان شکل گیری تلاش کرد تمام ساکنان این سرزمین را از هر قوم و مذهب آسیمیله کند. دولت آنکارا مانند تمام دولت های جهان سوم به تمام اقلیت ها، ارمنی، کرد یا علوی، به چشم تهدید می نگریست. با این حال از سال 1999 که ترکیه از مقام متقاضی به مقام کاندیدای عضویت در اتحادیه ی اروپا ارتقا یافت، تحولات مثبتی در جهت دموکراتیزه شدن در این کشور تجربه شده است.
اختلاف نظر درباره ی حوادث 1915، جنگ قره باغ، شناسایی مرزهای کنونی و بازگشایی مرز، تاکنون به کندشدن فرآیند آشتی انجامیده است. در سالهای اخیر اهداف اقتصادی و انگیزه ی تبدیل شدن به قدرت منطقه ای، ترکیه را به سوی عادی سازی روابط با ارمنستان سوق داده است؛ امّا این کشور نمی خواهد تخریب روابطش با آذربایجان، هزینه ی این فرآیند باشد. بنابراین تا زمانی که آذربایجان با چشم انداز کوتاه مدت و تحت تأثیر حب و بغض های تاریخی به هر اقدامی در جهت آشتی ترکیه و ارمنستان، واکنش نشان می دهد؛ نمی توان به آشتی امیدوار بود.
مقامات ارمنستان مدت ها است فهمیده اند کمترین بهایی که برای قطع رابطه با ترکیه پرداخته اند کنار ماندن از خطوط انتقال انرژی و از دست دادن عواید آن بوده است. امّا دولت ارمنستان نمی تواند بدون نگرانی از واکنش دیاسپورا و روسیه درباره ی آغاز روابط دیپلماتیک تصمیم گیری کند. نخبگان سیاسی این کشور که بیش از هر چیز به حفظ قدرت سیاسی و اقتصادی خود می اندیشند نمی خواهند زمینه ی نارضایتی دیاسپورا فراهم شود.

بسته بودن مرز ترکیه و بحران

قره باغ به آنان اجازه می دهد مشکلات اقتصادی داخلی را به دشمنی همسایگان نسبت دهند و خود را در برابر افکار عمومی تبرئه کنند؛ هرچند به نظر می رسد این شیوه کاربردش را از دست داده باشد.
حوادث سال 1915 از مهم ترین مسائلی است که بر روابط ارمنستان و ترکیه سایه انداخته است. ترکیه و ارمنستان به شکلی که امروز بر نقشه ی سیاسی جهان ترسیم می شوند، هر دو محصول جنگ جهانی اول و حوادث پس از آن هستند. مرزهای کنونی دو کشور در معاهدات گومری و کرس بین بلشویکها و اعضای مجمع عالی ملّی ترکیه، نهایی گردیده است. در آن زمان از جمعیت دو میلیونی ارامنه آناتولی تنها صدهزار نفر باقی مانده بود. ناپدید شدن این جمعیت عظیم در پی جنگ، قحطی، بیماری، تبعید در خاطره ی جمعی ارامنه باقی ماند تا با تشکیل کشور مستقل ارمنستان، بار دیگر برجسته شود.
تا زمانی که ارمنستان یکی از جمهوری های پانزده گانه ی شوروی بود، برقراری رابطه با ترکیه موضوعیت نداشت و ادعای نسل کشی یا قتل عام مسکوت مانده بود، البته از سال 1965 به بعد با تلاش های دیاسپورای ارمنی، هر ساله تظاهراتی به مناسبت یادبود قربانیان برگزار می شد.
به روایت ارامنه، در طول سالهای 1915 تا 1923، یک و نیم میلیون نفر از ارامنه ی عثمانی کشته و پانصدهزار نفر از آنها تبعید شدند، امّا از نظر ترک ها تعداد کشته شدگان بیش از سیصدهزار نفر نیست. البته اغلب پژوهشگران تاریخ، رقم بیش از یک میلیون نفر را تأیید می کنند. در هر صورت، کشتارها و اخراج های آغاز قرن بیستم همچنان بر روابط دو کشور سایه افکنده و دیاسپورای بازمانده از قربانیان و آوارگان، هویت خود را با نسل کشی عجین می بینند. از سال 1965، همه ساله ارامنه ی سراسر جهان در روز 24 آوریل مراسم یادبود به اصطلاح نسل کشی را برگزار می کنند. دولت عثمانی در 24 آوریل 1915، یک روز قبل از حمله ی فرانسه و انگلستان به شبه جزیره ی گالیپولی در استانبول، سازمان های سیاسی ارامنه را تعطیل و 235 نفر از رهبران ارامنه را دستگیر کرد که اغلب آنان کشته شدند.
در سال 1915، واژه ی نسل کشی در ادبیات بین الملل وجود نداشت. ورود این واژه به قلمروی واژگان حقوق بین الملل و تلقی نسل کشی به عنوان جنایت علیه بشریت حاصل تلاش های یک حقوقدان یهودی لهستانی به نام رافائل لمکین بود که در سال 1944 این واژه را به کار برد. در نتیجه ی تلاش های او، کنوانسیون «پیشگیری از نسل کشی و مجازات نسل کشی» ملل متحد در سال 1948 به تصویب رسید. این کنوانسیون نسل کشی را اینگونه تعریف کرده است: هرگونه اقدام به نابودی کل یک گروه نژادی، ملی، مذهبی مانند کشتار دسته جمعی یک گروه خاص، ایجاد لطمات روانی و جسمانی برای یک گروه خاص، تحمیل معیارهایی برای جلوگیری از تولد فرزندان آنها، جابجایی اجباری فرزندان گروه ها با یکدیگر، طرح ریزی برای آسیب رساندن به گروهی خاص، همه از مصداقهای بارز نسل کشی هستند. به طور خلاصه هرگونه اقدام جهت نابودی و حذف فیزیکی بخش یا کلیت گروهی نژادی، قومی، ملی، مذهبی و ایدئولوژیکی، نسل کشی محسوب می شود.
هرچند در سالهای اخیر دیدگاه های آکادمیک درباره ی حوادث 1923-1915 به هم نزدیک شده است، امّا روایت های رسمی ترکیه و ارمنستان هنوز متفاوت است. گقتمان حاکم بر ارمنستان معتقد است ارامنه شهروندانی وفادار بودند که کشته یا تبعید شدند تا فضا برای مسلمانان آواره قسمت های جدا شده ی امپراتوری باز شود و زمینه برای تشکیل دولت تک ملتی ترک آماده شود. در حالی که بر اساس روایت رسمی ترکیه، عثمانی ارامنه را به دلیل ارمنی بودن مورد حمله قرار نداده و حوادثی که اتفاق افتاده تراژدی بزرگی بوده که به دلیل شرایط جنگی هم به مسلمانان و هم به غیرمسلمانان خسارات جبران ناپذیری وارد کرده است.
کمیسیون آشتی ارمنستان و ترکیه در زمان فعالیت خود از «مرکز بین المللی عدالت در حال گذار» که یک سازمان مردم نهاد مستقر در نیویورک است خواست تا رأی غیر الزام آورش را درباره ی حوادث 1923-1915 اعلام کند. این نهاد اعلام کرد حوادثی که رخ داده تمام عناصر جرم نسل کشی را طبق کنوانسیون ملل متحد در برداشته است و دانشگاهیان، مورخان، سیاستمداران، روزنامه نگاران و دیگران می توانند از این واژه برای توصیف آن وقایع استفاده کنند. با این حال، از آنجا که کنوانسیون از سال 1951 اجرایی شده و عطف به ماسبق نمی شود نمی توان ترکیه را وادار به پرداخت خسارت یا بازگرداندن اراضی کرد. به این ترتیب، ارمنستان و ترکیه هر کدام بخشی از آنچه را می خواستند به دست آوردند. روایت ارمنستان از حوادث مبنای حقوقی یافت و ترکیه مطمئن شد ناچار نیست هیچ خسارتی بپردازد. انجمن بین المللی محققان نسل کشی نیز در کنفرانس 1997 مونترآل تأکید کرده بود حوادث 1915 از مصداقهای نسل کشی بوده است. تاکنون مجالس شمار زیادی از اعضای اتحادیۀ اروپا حوادث 1915 را به عنوان نسل کشی شناسایی کرده اند. پارلمان اروپا نیز در سال 1987، ادعای نسل کشی ارامنه را به رسمیت شناخت.
قطعنامه های مصوب پارلمان کشورها برای ترکیه پیامدهای حقوقی به دنبال ندارد، مگر در مواردی مثل سوئیس و فرانسه که انکار ادعای نسل کشی را جرم اعلام کرده اند. کمیته ی روابط خارجی کنگره ی آمریکا نیز ادعای نسل کشی را به رسمیت شناخته است. هر سال در روز 24 آوریل، با سخنرانی رئیس جمهور آمریکا درباره ی نسل کشی، ترکیه، سفیر خود را از واشنگتن فرا می خواند. آشتی ترکیه و ارمنستان به دلیل اهمیت ژئوپلیتیک منطقه ی قفقاز و ملاحظات ناشی از رقابت با روسیه به نفع ایالات متحده است. تلاش برای اعتماد سازی بین ترکیه و ارمنستان در دستور کار «بنیاد مشارکت اوراسیایی» که از زیر مجموعه های «آژانس بین المللی توسعه ی ایالات متحده» است قرار دارد. به گفته ی باراک اوباما، تمام جهان باید ترکیه و ارمنستان را به مذاکره تشویق کنند. اما عادی سازی روابط ترکیه و ارمنستان خوشایند روسها نیست. ارمنستان تنها کشور قفقاز است که کاملاً در حوزه ی نفوذ روسیه باقی مانده است. با ذوب شدن یخ رابطه ی ترکیه و ارمنستان و حل احتمالی بحران قره باغ در پی آن، روسیه در قفقاز بازی را به غرب می بازد.

منبع: ایراس 

  • نوشته شده
  • در دوشنبه 21 ارديبهشت 1394
captcha refresh