نویسنده : امیرحسین تیموری / روزنامه هم میهن
آران نیوز/سرویس یادداشت/روسیه:در اوایل فوریه سالجاری میلادی و در كنفرانس امنیتی مونیخ در كشور آلمان به تعبیر رابرت گیتس، وزیر دفاع آمریكا جهان وارد جنگ سرد جدیدیشد.
پس از سخنرانی توفانی ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه و مظهر ناسیونالیسم جدید روسی و حملات او به آنچه وی امپرپالیسم نوین آمریكا مینامید، رابرت گیتس در سخنرانیاش گفت: من از سخنان پوتین رایحه جنگ سرد نوینی را استشمام كردم. از آن تاریخ بیش از چهارماه میگذرد و هر روز در رسانهها و نشریات دنیا پیرامون تكوین سومین جنگ سرد جهانی سخن رانده میشود.
بسیاری از جمله مقامات آمریكایی تكوین این جنگ سرد نوین را رد میكنند اما ناظرانی هم وجود دارند كه معتقد به آن هستند.
جنگ سرد اول: از اولتیماتوم ترومن تا بحران موشکی کوبا
پس از غلبه متفقین بر متحدین تازه اختلافات در محور متفقین بروز كرد. اردوگاه كمونیسم كه از سر استیصال به اردوگاه لیبرالیسم یعنی آمریكا و انگلیس پناه برده بود پرده از نیات خود برداشت.
امتناع از خروج از ایران توسط شوروی، اختلاف بر سر چگونگی اداره آلمان، جنگ داخلی یونان و فشار روسها بر شوروی به خاطر تنگههای بسفر و داردانل اینك اما اردوگاه غرب را رودرروی اردوگاه شرق قرار داد، رودرروییای كه جنگ سرد اول لقب گرفت و جهان را تا پرتگاه منازعهای هستهای در بحران موشکی کوبا پیش برد، شكایت ایران به شورای امنیت سازمان ملل به خاطر امتناع استالین از خارج كردن روسها از ایران اولین مواجهه سخت اردوگاه غرب با كمونیسم استالینی بود كه در نهایت با درایت قوامالسلطنه و حمایتهای ترومن از ایران به پیروزی جبهه غرب انجامید. دكترین ترومن و طرح مارشال از سوی آمریكا و ایجاد كمینفرم از جانب شوروی از دیگر تكاپوهای دو قطب تا قبل از 1957 بودند.
در آگوست 1957 خروشچف اعلام كرد شوروی به موشكهایی دست یافته كه قادرند كلاهكهای اتمی را هزاران كیلومتر دورتر حمل كنند. در اكتبر همین سال اولین ماهواره شوروی به نام اسپوت نیك در مدار زمین قرار گرفت. این حادثه ضربه بیسابقهای به جامعه ملی آمریكا وارد كرد كه در حد خبر واقعه پرل هاربور بود.
واكنش آمریكا بهطور موقت استقرار موشكهای میانبرد تورو ژوپیتر در ایتالیا، تركیه و انگلستان بود كه از سوی ژنرال نورستاد پیشنهاد شد و به طرح 70/MC موسوم است. اما اوج جنگ سرد اول به سال 1962 یعنی بحران موشكی كوبا بازمیگردد كه جهان تا لبه پرتگاه جنگ اتمی پیش رفت. در اكتبر 1962 هواپیماهای یو-2 آمریكا از استقرار سكوهای پرتاب موشكهای میانبرد اتمی شوروی در خاك كوبا خبر دادند.
به دنبال آن كندی این خبر را دریافت داشت كه كشتیهای روسی حامل موشك و بمبافكنهای الیوشین به سوی كوبا در حركتاند. كندی بلافاصله در اخطاری شدید به خروشچف خواستار عقبنشینی از مواضع خود در ارسال تسلیحات به كوبا شد.
خروشچف پس از نمایشهای متعدد دیپلماتیك در 28 اكتبر دستور داد تا كشتیهای روسی مسیر خود را عوض كنند و موشكها و بمبافكنهای روسی نیز از كوبا عقب كشیده شوند.
با فرو خوابیدن بحران كوبا جنگ سرد اول نیز فروخوابید و دورهای از تشنجزدایی بین شرق و غرب شروع شد كه تا سال 1979 تداوم یافت. در این دوره از تشنجزدایی كه اوج آن اعلامیه هلسینكی بود شاهد توافقنامههای مهم نظامی – استراتژیك میان شوروی و آمریكا هستیم كه مهمترینشان موافقتنامههای سالت یك و سالت دو است.
در 1963 پیمان مسكو بین آمریكا، شوروی و انگلستان به امضا رسید كه اندكی بعد 99 كشور دیگر نیز به آن پیوستند. طبق این پیمان آزمایشهای اتمی در زمین، دریا و جو ممنوع شد. در سال 1966 لیندون جانسون، رئیسجمهور آمریكا به شوروی پیشنهاد كرد مذاكرات مربوط به منع گسترش سلاحهای اتمی استراتژیك آغاز شود.
شوروی این پیشنهاد را پذیرفت و مذاكرات مربوطه از سال 1969 با پیگیری نیكسون و كسینجر تعقیب شد. نیكسون واقعگرا از این مذاكرات به دنبال توازن قوا و ادغام شوروی در نظام غرب بود. نتیجه مذاكرات كه در 26 می 1972 در مسكو به امضای نهایی رسید پیمان سالت یك با گفتوگوهای محدودسازی سلاحهای استراتژیك نام گرفت.
براساس این پیمان سلاحهای استراتژیك دو طرف به شرح ذیل محدود شد؛ آمریكا 1054 موشك بالستیك بین قارهای، 710 موشك بالستیك قابل پرتاب از زیردریایی و 44 فروند زیردریایی. اما شوروی؛ 1618 موشك بالستیك بین قارهای، 950 موشك بالستیك قابل پرتاب از زیردریایی و 44 فروند زیردریایی. چنانكه به وضوح دیده میشود برتری كمی در این معاهده با روسها بود، اما برتری كیفی با آمریكا، چراكه آمریكا در این زمان موشكهای چندكلاهكه قابل هدایت به نام MIRV در اختیار داشت.
یكی دیگر از معاهدات جانبی سالت یك معاهده محدودسازی موشكهای ضدموشك بالستیك (ABM) بین برژنف و نیكسون بود كه به هر دو كشور اجازه میداد دو پایگاه با حداكثر صد پرتابگر موشك ضدبالستیك داشته باشند.
جنگ سرد دوم: از سالت دو تا جنگ ستارگان
شوروی از سال 1973 كه موشكهای چندكلاهكه خود را با موفقیت آزمایش كرد لحظهای از توسعه و تكامل سلاحهای خود بازنایستاد. ابتدا موشكهای SS19 و سپس در 1977 موشكهای SS20 را آزمایش كرد و به برتری بلامنازعهای در اروپا دست یافت. از همین سال نشانههای بحران در روابط آمریكا و شوروی كاملا آشكار بود و دو كشور سخت مشغول مسابقه تسلیحاتی بودند.
در سال 1978 كه سایروس ونس، وزیر خارجه آمریكا به مسكو رفت سعی كرد روسها را به توقف این مسابقه تسلیحاتی تشویق كند و به آنها قول داد آمریكا از ساخت هواپیماهای فوق مدرن ب-1 صرفنظر خواهد كرد.
از سوی دیگر كارتر به برژنف قول داد چنانچه روسها ساخت هواپیماهای Back-fire را متوقف سازد، آمریكا هم ساخت بمبهای نوترونی را متوقف خواهد كرد و برژنف بهطور موقت با كارتر موافقت كرد. این توافق موقت سرانجام منجر به امضای معاهده سالت دو در ژوئن 1979 شد. لازم به ذكر است كه پیش از گفتوگوهای كارتر و برژنف زمینههای عقد پیمان سالت دو در دیدار برژنف و جرالدفور در نوامبر 1974 و در ولادی وستك فراهم شد.
سالت دو شامل یك پیمان 19 مادهای در مورد سلاحهای بالستیك و استراتژیك بود كه تا دسامبر 1985 اعتبار داشت. برخی از ناظران معتقدند اهمیت خطر یك جنگ هستهای در صورت درگیری احتمالی، شوروی و آمریكا را به سوی انعقاد پیمان سالت دو رهنمون شد.
بر خلاف پیمان سالت یك كه برتری كمی تسلیحاتی با شوروی بود در سالت دو موشكهای استراتژیك برای هر دو طرف بهطور مساوی و در مجموع 2250 فروند تعیین شد كه 1300 فروند آن از موشكهای چندكلاهكه و بقیه از موشكهای زمین به زمین باشد.
اما سالت دو به تصویب سنای آمریكا نرسید. كارتر طرفدار حقوق بشر برای اینكه سنا را متقاعد به تصویب سالت دو كند و نشان دهد كه آمریكا چندان هم در مقابل شوروی زانو نزده دستور ساخت موشكهای بسیار مدرن MX را صادر كرد. این اقدام كارتر نهتنها باعث تصویب سالت دو در سنا نشد كه شوروی را بسیار خشمگین كرد. روسها در مقابل این حركت هواپیماهای Back-Fire و موشكهای SS20 خود را توسعه دادند و آمریكا نیز در مقابل طرح استقرار موشكهای پرشینگ 2 را در اروپا تصویب كرد.
بدینسان جنگ سرد دوم با شتابی بینظیر شروع شد كه اوج آن طرح ابتكار دفاع استراتژیك توسط ریگان بود. با روی كار آمدن ریگان، وی پیشنهاد داد كه شوروی در مقابل عدم استقرار موشكهای آمریكا در اروپا موشكهای SS20 را از اروپا برچیند.
اما مذاكرات شكست خورد و آمریكا بلافاصله موشكهای پرشینگ 2 با برد 1800 كیلومتر و موشكهای كروازیر با برد 2500 كیلومتر را در آلمان، بلژیك و هلند مستقر كرد. شوروی نمیتوانست با موشكهای SS20 كه پنج هزار كیلومتر برد داشت آمریكا را هدف قرار دهد اما موشكهای آمریكا در خاك اروپا میتوانست تمام نقاط خاك شوروی را هدف قرار دهد.
در مارس 1983 ریگان به دانشمندان آمریكایی دستور داد تا مطالعات گستردهای برای مقابله با موشكهای بالستیك روسی صورت پذیرد. این پیشنهاد كه ابتكار دفاع استراتژیك یا جنگ ستارگان نام گرفت انقلابی در صنعت موشكهای ضدموشك بود و روسها و حتی اروپاییها را به وحشت انداخت.
هدف این طرح انهدام موشكهای بالستیكی توسط اشعه لیزر بود. اینگونه بود كه رئالیستهای مشاور ریگان با برهم زدن توازن قوا جاده صافكن مذاكرات خلع سلاح میان شوروی و آمریكا شدند كه طی چهار دیدار گورباچف و ریگان از 1985 تا 1988 به وقوع پیوست.
عصر جدیدی از تشنجزدایی میان شرق و غرب شروع شد كه اضمحلال امپراتوری شوروی نقطه عطف آن به شمار میرفت.گورباچف و ریگان چهار بار و به ترتیب در سالهای 1985، 1986، 1987 و 1988 در شهرهای ژنو، ریكجاویك، واشنگتن و مسكو معاهدات مربوط به خلع سلاح را امضا كردند.
مذاكرات مسكو در ژوئن 1988 منجر به انعقاد قرارداد استارت شد كه دو طرف 50 درصد از موشكهای اتمی مركزی یعنی موشكهای استراتژیك دوربرد مستقر در آمریكا و شوروی را به موجب آن منهدم میكردند. در نتیجه رئالیستهای آمریكایی از یكسو با مهار شوروی به جنگ سرد پایان دادند و از سویی دیگر با برخوردهای نرمافزاری موجبات افول شوروی را فراهم آوردند.
آخرین توافقنامه غرب و شرق در مورد خلع سلاح اما پس از اضمحلال شوروی در سال 1994 امضا شد. پیمان خلعسلاح اتمی اوكراین موسوم به بیانیه مسكو در ژانویه 1994 به امضای كلینتون، یلتسین و كراوچوك (رئیسجمهور اوكراین) رسید.به موجب این پیمان 176 فروند موشك قارهپیما و 1500 كلاهك اتمی اوكراین برای انهدام به روسیه فرستاده شد.
جنگ سرد سوم: مقابله با ایران؟!
سه ماه پس از حمله به برجهای تجارت جهانی و مخدوش شدن هژمونی آمریكا، جورج بوش، رئیسجمهور آمریكا در 13 دسامبر 2001 اعلام كرد كه كشورش از پیمان محدودسازی موشكهای ضدموشك بالستیك (ABM) كه آمریكا در سال 1972 با شوروی امضا كرد خارج خواهد شد.
بوش اعلام كرد كه آمریكا به دنبال توسعه یك سیستم موشكی – دفاعی ملی است. رئیسجمهور آمریكا از كنگره خواست تا بودجه كافی برای این پروژه كه به منظور مواجهه با چالشهای نوین استراتژیك در آغاز قرن 21 اتخاذ شده است را در اختیار قرار دهد.صاحبنظران طرح بوش را ادامه جنگ ستارگان ریگان و فرزند آن میدانند. بخشی از این طرح دفاعی– نظامی بوش سپر دفاع موشكی نام دارد.
حدودا 40 موشك رهیاب ضدموشك بالستیك در این طرح در آلاسكا و چهار فروند در كالیفرنیا استقرار یافتهاند و 10 موشك رهیاب باقیمانده به همراه یك سیستم راداری فوق پیشرفته قرار است به ترتیب در لهستان و جمهوری چك استقرار یابند.
استقرار این موشكهای رهیاب در كشورهایی كه سابقا حیاطخلوت روسها قلمداد میشدند سخت روسها را برآشفته به گونهای كه در پاسخ به این طرح در اواخر ماه می سالجاری نسل جدیدی از موشكهای ICBM را آزمایش كردند و پوتین قبل از اجلاس گروه هشت گفت: در صورت استقرار این طرح در كشورهای مذكور موشكهای روسی اهداف خاصی را در اروپا هدف حمله قرار میدهند.
این موشكها قرار است بین سالهای 2011 تا 2013 در اروپای شرقی مستقر شوند و آمریكا تهدید موشكی كشورهایی چون كرهشمالی و ایران نسبت به متحدانش و نیز نیروهای آمریكایی در اروپا را بهانه اصلی استقرار این طرح میداند. آمریكاییها اما خشم روسها را ناموجه میدانند چرا كه استقرار 10 موشك رهیاب در لهستان كه صرفا جنبه تدافعی دارد به هیچ وجه قابل مقایسه با موشكها و تسلیحات فوق مدرن روسیه نیست.
آمریكاییها میگویند ایران و برخی كشورهای دیگر تا سال 2010 به چنان قابلیت نظامی خواهند رسید كه میتوانند شمال آفریقا، جنوب آسیا و جنوب اروپا را تهدید كنند.
آمریكاییها اما باز بیان میدارند كه توانایی رو به رشد ایران تا سال 2015 این كشور را قادر میسازد كه حتی خاك ایالاتمتحده را هدف قرار دهد. لذا استقرار موشكهای رهیاب و سیستم راداری پیشرفته در اروپای شرقی برای مقابله با این تهدیدات است و نه مقابله با روسها.
بر این موضع آمریكاییها نقدهای بسیاری وارد شده و بسیاری بهانهجوییهای آمریكا علیه ایران و كرهشمالی را ظاهرسازی برای امور مهمتری میدانند كه در پس طرح سپر دفاع موشكی نهفته است.
برخی هدف اصلی این طرح را چنین میدانند تا بدین وسیله آمریكا، چین را به رقابت تسلیحاتی بكشاند و از رشد اقتصادی بالای این كشور جلوگیری كند. برخی همچون والرشتاین این طرح را ادامه تز اروپای قدیم و جدید دونالد رامسفلد میدانند كه هدفش تقویت اروپای شرقی و دموكراسیهای نو در مقابله با اروپای باختری است.
برخی دیگر اما هدف را جلوگیری از سركشیهای روسها و به رقابت تسلیحاتی كشاندن این كشور میدانند. در این میان تعداد اندكی هستند كه هدف اصلی این طرح را به واقع مقابله با كشورهایی چون ایران و كره شمالی بدانند. هدف آمریكا هر چه باشد همه این تحلیلها از دل آن در میآید.
چهبسا آمریكا همه این اهداف را با هم دنبال كند. واقعیت این است كه آمریكا اگر نه در حوزههای اقتصادی و سیاسی ولی در حوزه نظامی هنوز یگانه ابرقدرت است و از این رو برای خود مسوولیتها و تكالیف مختلفی میتراشد . فراموش نكنیم كه بسط یافتن در ذات قدرت نهفته است.
جایگاه ایران در منازعات شرق و غرب
به تعبیر بسیاری از كارشناسان جنگ سرد اول با اولتیماتوم ترومن به استالین برای خارج كردن نیروهای روسی از ایران شكل گرفت. پرونده ایران علیه روسیه در شورای امنیت سازمان ملل نخستین بحثها را در این سازمان تازه قوام یافته شكل داد.
اگر این اولتیماتوم و به طور كل جدال بر سر ایران را مهمترین عامل قوام یافتن جنگ سرد نشماریم این حادثه در كنار بحران برلین، تركیه و یونان از جمله حوادثی بود كه دو اردوگاه شرق و غرب را در فردای جنگ جهانی دوم از هم متمایز میساخت.
اینك اما با پایان یافتن جنگ سرد و اضمحلال شوروی و در فضای گفتمان ضدتروریسم بوش، آمریكاییها نهتنها همچون سالهای دهه 1320 حامی ایران نیستند كه با علم كردن سپر دفاع موشكی و بر سر زبانها انداختن خطر ایران جنگ سرد نوینی را به زعم برخی از كارشناسان آغاز كردهاند.این بار نیز همچون جنگ سرد 60 سال پیش، ایران در كانون جنگ سردی نوین قرار دارد.
تفاوت جنگ سرد نوین با دو جنگ سرد قبلی تكثر قطبهای ریز و درشت قدرت در عصر جنگهای نامتقارن است. اگر در دو جنگ سرد قبلی دو قطب شرق و غرب رودرروی هم بودند اینك اما به شكرانه جهانی شدن تكنولوژی و ارتباطات كشورهای ضدهژمون، قطبی، هر چند حاشیهای و نهچندان قوی را علیه هژمون ایجاد كردهاند.
تاریخ 65 سال اخیر به ما میگوید ایران به واسطه موقعیت استراتژیكاش كانون بسیاری از كشمكشهای سیاسی – نظامی بوده است. به تعبیر روحالله رمضانی، ایران چهارراه حوادث بوده است.
انتهای پیام.