تاریخ : شنبه 9 خرداد 1388
کد 12218

کارنامه ناصر حمیدی زارع،از نخجوان تا باکو

.
سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان :
 توجه : این مقاله توسط یکی از منتقدین حمیدی زارع نوشته شده است و تنها جهت اطلاع منتشر می شود
 
غلامعلی سجادی
 
مقاله «‌ باكو، مركز تجاری سفیران ایران» كه سال گذشته در برخی از سایت‌ها و وبلاگها منتشر شد، حكایتگر درد و رنجی نهفته دربارة نحوة كاركرد سفارت جمهوری اسلامی در باكو بود كه پس از سالها گوشه‌ای از آن افشا شد. پیش از انتشار مقالة یاد شده كه به گوشه‌هایی از تجارتگری برخی دیپلماتها پرداخته بود، «‌سایت بازتاب» خبرهایی از اقدامات تجاری احد قضایی ـ سفیر اسبق ایران در باكو ـ‌ را منتشر كرده بود كه انتشار این خبرها، واكنش احد قضایی را برانگیخت...
«افشار سلیمانی » سفیر سابق دولت اصلاحات در باكو، علی‌رغم كارنامة‌ سیاهی كه در  تلاش برای رسیدن به منصب حتی از طریق گرایش به بیگانگان داشت، در دورة اصلاحات، خود را در صف تندروهای اصلاحات جا زد و با حمایت افرادی مانند امین‌زاده ( معاون وقت وزارت خارجه) و مهدی صفری(دیپلمات چند نبش) به سفارت در باكو منصوب شد. افشار سلیمانی به دلیل عدم كفایت در ادارة امور سفارتخانه، بیشتر اوقات خود را به درگیری با كاركنان سپری می‌كرد و در نهایت پیش از پایان مأموریت، بركنار شد. در حالی كه می‌كوشید وانمود كند كه به دلیل وابستگی به طیف اصلاح‌طلبان بركنار شده است. این درحالی بود كه وی در ماههای آخر سفارتش به شدت خود را طرفدار احمدی نژاد نشان می‌داد!؟ درحالی كه پیش از انتخاب احمدی نژاد و در دوره حاكمیت اصلاح‌طلبان نیز مسألة بركناری افشار سلیمانی مطرح بود...
انتصاب ناصر حمیدی زارع به عنوان سفیر در باكو، حكایتی طولانی دارد. كسانی كه در جریان انتصاب وی قرار دارند، می‌دانند كه نامبرده تنها نه به دلیل شایستگی خویش، بلكه به دلیل «‌ موقعیت و شرایط» ایجاد شده به عنوان سفیر منصوب شد. كارنامة‌ فعالیت وی به عنوان سركنسول در نخجوان نشان می‌داد كه وی از توانایی و شایستگی لازم برای سفارت در كشوری مانند آذربایجان برخوردار نیست. به طور خلاصه اینكه وی در دورة‌ سركنسولگری‌اش در نخجوان، به جای تأثیرگذاری بر نحوة شكل‌گیری و مدیریت روابط نخجوان ( كه منطقه‌ایست در حد و قوارة شهرستان مرند ) با مناطق هم‌مرز آن در ایران، به سرویس‌دهی برای طرف مقابل مشغول بود. گاهی كاروانی از ورزشكاران نخجوانی را با هزینة ملت ایران به استانهای مرزی ایران اعزام می‌كرد. گاهی پروژة مشترك كشت سیب‌زمینی با نخجوانی‌ها را اجرا می‌كرد.( گفته می‌شود هنوز هم پول چند تن بذر سیب‌زمینی كه از همدان توسط عوامل سركنسولگری در نخجوان خریده شده بود، پرداخت نشده است) و حتی به برخی افراد نخجوانی مجوز می‌داد كه در برخی استانهای مرزی ایران به تدریس موسیقی بپردازند!؟
از مهم‌ترین عوامل دخیل در انتصاب ناصرحمیدی زارع به عنوان سفیر، می‌توان موارد ذیل را نام برد:
1ـ لزوم بركناری سریع افشار سلیمانی
2ـ تلاش برخی طیف‌ها برای انتصاب افراد موردنظر خود به سفارت باكو كه افراد مطرح شده مناسب نبودند.
3ـ تغییر دولت و روی كارآمدن افرادی مانند منوچهر متكی، مهدی مصطفوی و مهدی صفری در وزارت امور خارجه كه نسبت به طرفداران هاشمی رفسنجانی ( از جمله ناصر حمیدی زارع) نگاه مثبتی دارند.( مهدی صفری كه پیش از دور دوم انتخابات ریاست جمهوری، به شدت خود را طرفدار هاشمی رفسنجانی نشان می‌داد، و حتی بعد از برگزیده شدن احمدی نژاد، طی سفری به باكو در جلسه‌ای یكی از دیپلماتها را به خاطر رأی دادن به احمدی نژاد مورد عتاب قرار داده بود، بعد از انتصاب منوچهر متكی به وزارت امور خارجه، ارتقای مقام یافت و از مدیركلی به معاونت رسید! پیدا كنید علت ارتقای وی را ...)
4ـ موافقت برخی مراكز تصمیم‌گیر با سفارت ناصر حمیدی زارع، علی‌رغم آگاهی از ناتوانی‌های وی. این مراكز بر آن بودند كه حمیدی زارع اگرچه كارنامة‌ فعالی در نخجوان ندارد، اما در صورت برطرف كردن ضعف‌های خود، می‌تواند به عنصری مفید تبدیل شود.
5ـ تلاشهای برخی از دوستان حمیدی زارع برای انتصاب وی به سفارت كه از جمله می‌توان به افرادی چون احد مرحبا (نمایندة آستارا ـ زادگاه ناصر حمیدی زارع) و حجت‌الاسلام سیدعلی‌اكبر اجاق نژاد(مسوول رایزن فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی در باكو كه مدتی به عنوان امام جمعه در آستارا بوده و آشنایی دیرینی با ناصر حمیدی زارع دارد.) و نیز برخی افراد تأثیرگذار كه از دوستان حمیدی زارع نبودند، اما تصور می‌كردند كه در مقایسه با فردی مانند افشار سلیمانی، وی گزینة‌ خوبی است.
انتصاب حمیدی زارع به عنوان سفیر در باكو، در ابتدا امیدهایی را در درون آشنایان مسایل آذربایجان و روابط تهران ـ باكو برانگیخته بود. اما این امیدها رفته رفته رنگ باخت. چرا كه وی نتوانست باگذشت یك سال از سفیری خود، فعالیت‌هایی انجام دهد كه نویدبخش تأثیرگذاری بر روابط تهران ـ‌ باكو در حوزه‌های مختلف باشد. و اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، حمیدی زارع در نهایت كارنامه‌ای همانند كارنامة‌ خود در نخجوان خواهد داشت ( احد قضایی در كنار كارهای دیپلماتیك، اقدامات بازرگانی شخصی خود را با برخی مقامات باكو و ایرانی در باكو انجام داد و پس از اتمام مأموریت، «‌انجمن دوستی ایران و آذربایجان» را كه متشكل از برخی افراد تاجر پیشه و مورد اعتماد وی می‌باشد، تأسیس كرد تا روابط بازرگانی خود و دوستانش را در قالب این انجمن پیگری كند و بتواند از امكانات دولتی ایران و باكو نیز در این راستا بهره‌مند شود.)
عدم حساسیت ناصر حمیدی زارع به مسایل فرهنگی حوزة نمایندگی خود تعجب‌برانگیز است. و شگفت‌انگیزتر اینكه وی حتی از انتشار مقاله « باكو، مركز تجاری سفیران ایران» ناخشنود بوده است!
در اخبار و گزارشهایی كه توسط برخی ایرانی‌ها به سایت‌های خبری ارسال می‌شود، مواردی مانند تعطیلی « بیمه آذر آسیا » ( شركت بیمه مشترك ایرانی با طرف مقابل «‌ آذربایجان » ) و تعطیلی «‌نمایندگی انتشارات الهدی» در باكو مورد توجه است. هنوز خبر شفافی دربارة نحوة تعطیلی شركت بیمة یاد شده و سرنوشت سهم ایران از این بیمه منتشر نشده است. دربارة‌ نمایندگی انتشارات الهدی در باكو، گفتنی است كه این نمایندگی طی سالهای اخیر عملكرد مثبتی نداشته و به مركز فروش صنایع دستی و انگشتر و تسبیح تبدیل شده بود. اما در یك نگاه معقول، می‌توان دریافت كه تحول در نمایندگی انتشارات الهدی و گماردن فردی سالم و متعهد و كاردان به مدیریت آن می‌توانست كارساز باشد، نه تعطیلی نمایندگی. البته ممكن است عوامل متعددی دربارة مسایل یاد شده تأثیرگذار باشد و در اینجا بر آن نیستیم كه علت همة نابسامانی و ضعف‌ها را در سفیر جستجو كنیم. با این حال، سفیر، بالاترین مسوول كشورش در حوزة نمایندگی خود می‌باشد و نمی‌تواند خود را از مسوولیت‌ها مبرّا بداند و حداقل لازم است دربارة مسایل به نحو معقول اطلاع‌رسانی شود. مثلاً دربارة‌ اتوبان باكو ـ آستارا و مبلغ هشتصد هزار دلاری كه از بیت‌المال ملت ایران در اواخر مسوولیت آقای افشار سلیمانی هزینه شده است!
دیگر موارد فرهنگی و خبری در حوزة مأموریت سفیر محترم جمهوری اسلامی در باكو:
ـ عملكرد نمایندگی خبرگزاری ایرنا در باكو بسیار ضعیف است. این نمایندگی اغلب برخی اخبار ترجمه شده در بولتن مطبوعاتی سفارت را برگزیده و با تغییراتی به مركز ایرنا ارسال می‌كند. مسوولان خبرگزاری ایرنا در مركز نیز تصور می‌كنند كه اخبار ارسالی از باكو، توسط نمایندگی ایرنا در باكو تولید می‌شود!؟
همچنین گفتنی است كه مسوول خبرگزاری ایرنا در باكو، نشریه‌ای به نام « فروغ آذربایجان» را در اردبیل منتشر می‌كند كه این نشریه گرایشات ناسالمی دارد و عملكرد آن مغایر با وحدت ملی است و اخیراً یكی از نویسندگان آن نیز دستگیر شده است.
ـ خبرنگار سیمای آذری « سحر» در باكو، فردی است كه به زبان آذری تسلط ندارد و تنها با سفارش یكی از بستگانش، به باكو اعزام شده است!
ـ در حوزة خبر و رسانه، در حالی كه تبلیغات گسترده‌ای علیه انقلاب اسلامی، ایران و تشیع در باكو جریان دارد و كوچكترین اخبار مربوط به ایران، بخصوص آذربایجان ایران با جهت‌گیری شیطانی مورد توجه قرار می‌گیرد، سفارت و رایزنی فرهنگی آن همچنان به نظاره نشسته‌اند! و حتی در مواردی با حضور خبرنگاران و نویسندگان ایرانی در باكو مخالفت می‌شود!
بی‌گمان یك سفیر هوشیار و آگاه از كنار مسایلی كه مطرح شد، بی‌تفاوت نمی‌گذرد، زیرا لحظه لحظه حضور او بایستی با كار و فعالیت بی‌امان در راستای تأمین و حفظ منافع ملی در حوزه‌های مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی توأم باشد.
آگاهان می‌دانند كه سطح روابط سیاسی ـ اقتصادی باكو ـ تهران برای مقامات باكو از سوی كشورهایی كه مقامات باكو از داشتن روابط استراتژیك با آنها ( آمریكا و اسراییل) سخن می‌گویند، ترسیم شده است و از این سطح فراتر نخواهد رفت. ( آقای خاتمی، در سفر به باكو در سال 1383، تحت تأثیر مشاوره‌دهی‌های برخی افراد ناآگاه یا مشكوك، در بالاترین سطح از موضع دولت باكو دربارة مناقشة قره‌باغ حمایت كرد و در سخنانی صریح و غیردیپلماتیك اظهار داشت كه قره‌باغ متعلق به جمهوری آذربایجان است. اما اینگونه موضع‌گیری كه به ضرر روابط تهران ـ ایروان نیز بود، با برگزاری كنگره ضدایرانی در اسفند 1384 پاسخ داده شد!
پایان پیام.
 
  • نوشته شده
  • در شنبه 9 خرداد 1388
captcha refresh