سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان : آن گونه كه در جدول سفر پرز آمده، قرار است باكو، ایستگاه اول دیدار وی باشد.این نكته به وضوح اهمیت و اولویت حضور و نفوذ در این نقطه ساحلی خزر را در نگاه صهیونیستها نمایان میكند.
نویسنده: هادی محمودی
از سفر رئیس رژیم صهیونیستی به منطقه استراتژیك قفقاز و آسیای مركزی پیش از آنكه، دولتها و ملتهای مسلمان خاورمیانه ابراز نگرانی كنند محافل مردمی خود این كشورها در باره عواقب و خطرات این اتفاق به دولتمردان شان هشدار دادند. سفر شیمون پرز از نادر رویدادهای جهان سیاست است كه دارای همه ابعاد امنیتی، اقتصادی و سیاسی بلند مدت و كوتاه مدت است. علاوه بر ایران كشورها و بازیگران دیگر منطقه مثل روسیه و تركیه نیز با نگرانی عمیق در این تصمیم عجیب مقامهای باكو مینگرند.
آن گونه كه در جدول سفر پرز آمده، قرار است باكو، ایستگاه اول دیدار وی باشد.این نكته به وضوح اهمیت و اولویت حضور و نفوذ در این نقطه ساحلی خزر را در نگاه صهیونیستها نمایان میكند.
پرز را در این سفر جمع كثیری از مشاوران و مقامهای نظامی، تجاری و امنیتی اسرائیلی همراهی میكنند. بنابراین گشایش سفارتخانهها و مبادله سفیر میان تلآویو و باكو فقط یكی از محورهای این سفر است. هیأت همراه پرز طرح یك همپیمانی چند جانبه را برای این سفر تدوین كردهاست كه وجوه این همپیمانی را خود پرز در آستانه سفر و در گفت وگویی كه با رسانههای منسوب به دولت آذربایجان داشته بازگو كرده است. در این پروتكل مجموعهای از قراردادهای امنیتی و اقتصادی پیش بینی شده است كه به طور مثال یكی از آنها انتقال گاز صادراتی آذربایجان از طریق گرجستان و تركیه به تلآویو است. تصور كنید كه برای عملیاتی كردن همین طرح قرار است یك خط لوله استراتژیك بین آذربایجان ، تركیه و اسرائیل احداث شود. از طرفی در تركیب هیأت اعزامی تلآویو شماری از بلندپایگان نظامی و اطلاعاتی این رژیم نیز حضور دارند كه قرار است در دیدار با همتایان آذری خود مراودات تسلیحاتی و امنیتی را به بحث بگذارند.البته پرز در مصاحبه خویش حاضر نشده اطلاعات مربوط به این بخش از مذاكرات را در اختیار رسانهها قرار دهد.
آنچه روشن است تصمیم برای ورود به فضای بكر جمهوریهای زرخیز شوروی سابق جزو آمال و اهداف دیرین اسرائیل بوده است اما آنچه این رویداد را به سؤال انگیزترین واقعه دیپلماتیك تبدیل میكند این نكته است كه دولتمردان باكو و جمهوریهای شوروی سابق چرا در چنین شرایطی فرش قرمز برای سران این رژیم گشودهاند. تصمیم حكومت علیاف از آن جهت نابهنگام و تأملانگیز است كه حتی دولتهای محافظه كار عرب و رهبران اروپایی پس از نسل كشی غزه مناسبات خویش با این رژیم را در حالت تعلیق نگه داشتهاند لذا سؤالات بسیاری در باره هزینه و عواقب این رویداد گریبانگیر میزبانان پرز است كه آنها ناگزیر از تأمل در آنها هستند.
سیر و مراحل یك تصمیم پر مناقشه خبرها گویای این بود كه توافقات برای انجام این دیدار جنجالی در جریان ملاقات «الهام علیاف» رئیسجمهور آذربایجان با «آویگدور لیبرمن» وزیر امور خارجه اسرائیل روز 6 مه در پراگ صورت گرفته است. آن روز لیبرمن به خبرنگاران اعلام كرد كه برای توسعه روابط با آذربایجان اهمیت استراتژیكی قائل است. اما واقعیت این است كه طرح و اندیشه چنین سفری مدتها روی میز وزارت خارجه اسرائیل قرار داشت و طی سالهای گذشته بارها دیپلماتهای صهیونیستی برای دیدارهای سران
دو طرف ابراز علاقه كردهبودند.
تا پیش از این رژیم صهیونیستی اغلب در پوشش نهادهای فرهنگی یا انجمنهای دوستی به مراوده با كشورهای نوپای قفقاز و آسیای مركزی میپرداخت. سران باكو به دلیل حساسیت شدید دولتهای منطقه و نیز نگرش منفی شهروندان مسلمان خویش،آهنگ همكاری با این رژیم را در قالب سیاستی پنهان و چند لایه دنبال كردهاند. حتی با آنكه اسرائیل در میان اولین كشورهای خارجی بود كه سفارت خود را در آذربایجان در سالهای 90 افتتاح كرد اما حساسیتهای مذهبی و سیاسی مردم منطقه مانع از این میشد كه سران باكو وارد جرگه دوستی این رژیم شوند. اما اكنون به نظر میآید كه رئیس رژیم صهیونیستی بنا دارد كه برای اولین بار قبح دوستی دولتهای این منطقه با صهیونیسم را بشكند.
طرح اولیه این حركت را وزارت خارجه اسرائیل اواسط سال 2008 ریخت یعنی زمانی كه جنگ خونین گرجستان، دو قدرت رقیب روسیه و غرب را وارد كشمكشی طولانی در این منطقه كرد و همین آشفتگی سیاسی فرصتی فراهم كرد تا تلآویو طرح بلند مدت خویش برای نفوذ در این قلمرو استراتژیك را به اجرا گذارد. آن چنان كه رسانههای خود اسرائیل نوشتهاند، تلآویو علاوه بر آن كه این سفر را در قالب طرح بلند مدت برای حضور و نفوذ در این منطقه دنبال میكند، برای تك تك جمهوریهایی كه قرار است میزبان هیأت صهیونیستی شوند برنامه جداگانه همكاری ریخته است. به این صورت كه قرار است در ایستگاه باكو چندین پروتكل همكاری و مراوده فرهنگی و امنیتی امضا شود تا از این طریق نهادها و آژانسهای سیاسی و امنیتی این رژیم بتوانند در این نقطه كلیدی قفقاز استقرار یابند همینطور مهمترین پیمان انرژی را پرز با علیاف امضا خواهد كرد و آذربایجان عملاً یكی از صادركنندگان عمده نفت و گاز به اسرائیل خواهد بود. البته این رابطه نیز از قبل شروع شده بود. در سال 2008 واردات اسرائیل از آذربایجان در حدود
5/3 میلیارد دلار بوده و به همن خاطر تلآویو سومین شریك اقتصادی خارجی آذربایجان محسوب میشود.
طرح اسرائیل برای مراوده با قزاقستان در عرصه نظامی و فناوری متمركز است. همچنین مسائل مربوط به همكاری در بخش سوخت و انرژی، صادرات غله و تحقق پروژههای مشترك سرمایهگذاری نیز در مركز توجه خواهند بود. روند مبادلات تجاری اسرائیل و قزاقستان سال به سال رشدی صعودی دارد. سهم آذربایجان و قزاقستان در واردات سوخت اسرائیل روی هم رفته برابر با 40 درصد است، یعنی سهم هر یك از كشورها حدود
20 درصد میباشد.
پس از آستانه، صهیونیستها توجه ویژه به تاشكند دارند تا حدی كه لیبرمن گفته است ازبكستان كلید آسیای میانه است. «ما قصد داریم روابط را به سطحی بالا برسانیم، به سطحی بسیار بالاتر از آنچه كه اكنون هست». «خیلل نیومان» سفیر اسرائیل در تاشكند چندی پیش اعلام كرد كه اسرائیل از نظر كشاورزی به عنوان كشوری پیشرفته وارد فضای ازبكستان شده است و كمپانی اسرائیلی «آگروتال» تحقق پروژه بهره برداری از زمینهای ازبكستان را آغاز میكند
چشم به سرزمینهای طلایی شوروی سابق
استراتژی تلآویو برای نفوذ در قلمرو شوروی سابق شاید قدمتی به اندازه حیات 20 ساله این جمهورها دارد. از فردای فروپاشی شوروی كه ساختار ژئوپلیتیك جهان دگرگون شد و 15 كشور جدید اغلب با هویت و جمعیت اسلامی شكل گرفتند سران اسرائیل به تكاپو افتادند. بنابراین از همان روز تلآویو علایق و انگیزه های راهبردی خویش را متوجه این منطقه کرد.
این انگیزه دارای سه سطح مشخص است: 1- نخست جنبه اقتصادی دارد به این صورت كه مثل طرفهای امریكایی و اروپایی، اسرائیل این منطقه را یك بازار بكر میبیند و به اقتضای سیاست منفعتمحوری خویش از هر امكانی برای سرمایه گذاری در بخشهای انرژی، صنعت و ارتش این كشورها دریغ نمیكند. یكی از محورهای قابل تأمل در سرمایه گذاری این رژیم حوزه كشاورزی است حوزهای كه بسیار سودآور است اما از نگاه اغلب قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای پنهان مانده است
سران تلآویو به روشنی دریافتهاند كه رژیمهایی حاكم بر این منطقه در حال شكل دهی به ارتش و اقتصادشان هستند و از همین رو به شدت نیازمند تكنولوژی و امكانات میباشند..
2- سطح دوم از سیاست خارجی اسرائیل در این منطقه، مراودات دیپلماتیك است. تلآویو از ابتدا نگران این بوده كه كشورهای غالبا مسلمان این منطقه به جرگه جهان اسلام وارد شوند. هیچ خطری دراین منطقه برای سران تلآویو بالاتر از این نبوده كه دولتهای این منطقه بنابر هویت دینی و تاریخی مردم شان در جرگه متحدان و شركای ایران درآیند. به همین سبب استراتژیستهای این رژیم یكی از اولویتهای دكترین جدید اسرائیل را جلوگیری از حضور ایران و اعراب در این منطقه خواندهاند. از این نگاه حضور كنونی پرز در باكو را تهدیدی مشترك نه تنها برای تهران كه برای همه دولتهای دوست كشورهای قفقاز و آسیای مركزی باید به حساب آورد. زیرا اسرائیل به اعتبار این كه شریك اول امریكا است برای محدود كردن نفوذ روسیه و چین و اعراب نیز تلاش خواهد كرد و در نقاطی قصد نفوذ دارد كه عمق امنیت ملی روسیه و ایران است. سران تلآویو از ابتدا تلاش كردهاند تا از نقطه ضعف حكومتهای این منطقه بهره گیرند. پاشنه آشیل این دولتها نداشتن متحدان قوی در صحنه منطقه و جهان است.لذا در طول این دو دهه همواره در پی تكیه گاه بینالمللی بودهاند. اسرائیل این نقطه ضعف آنها را به خوبی نشانه رفته و به این واقعیت پی برده است . این رژیمها كه فاقد پایگاه اجتماعی قوی هستند به شدت نیازمند حمایتهای خارجی میباشند. در این راستا است كه اسرائیل خود را پل ارتباط این كشورها با غرب معرفی میكند و در لباس دوستی ظاهر میشود كه میتواند به پریشانی و سردرگمی طولانی آنها در عرصه بینالمللی پایان دهد
3- سومین محور تفكر اسرائیل برای حضور در این منطقه شكستن بن بست تاریخی است كه از آن رنج میبرد. اصل ثابت در سیاست خارجی این رژیم، خروج از انزوا و یافتن فضاهای تنفسی است. برای نظامی اشغالگر كه هنوز از محاصره و تحریم در منطقه خاورمیانه رنج میبرد. ورود به قفقاز در حکم دریچه نجات است. در واقع اسرائیل با همان انگیزهای برای ورود به ماوراء النهر شتافته كه با تركیه پیمان همكاری بست یعنی این كه راهی تازه برای خروج از انزوا و حضور در صحنه جهانی بیابد.
اما آنچه به تصمیم دولتهای میزبان پرز مربوط میشود این واقعیت است كه تصورات نادرست رجال سیاسی این منطقه در اتخاذ چنین سیاستهای عجیبی بسیار نقش دارد. آنها بر این گمان باطل هستند كه هنوز امریكا قدرت اول است و اسرائیل نیز بازیگر اول خاورمیانه. تلآویو برای همه این دولتها خود را پل ارتباط با غرب نامیده است كه میتواند مشكلات این كشورها را در اروپا و امریكا حل كند. مسابقه جمهوری های شوروی سابق در میزبانی برای رژیم یك حكومت مطرود نشان میدهد كه رقابت كوری كه از فردای فروپاشی شوروی برای نزدیكی به غرب برپا شد هنوز جاری است و تصورات رهبران سیاسی این منطقه هنوز تغییر چندانی نكرده است اما در ارزیابی چشمانداز این نوع دوستیها كافی است نتایج همپیمانی اسرائیل با تفلیس در جنگ اوستیا ارزیابی شود.
در این جنگ تلآویو خود را در لباس یك متحد مطرح كرد تا حدی كه ساكاشویلی علاوه بر بستن چندین پیمان نظامی و تسلیحاتی ریاست ارتش را به یك یهودی تبار سپرد و آموزش و پروژه ارتش سازی آن در دست اسرائیل قرار گرفت اما حاصل این همپیمانی نیز چیزی جز از میان رفتن اعتبار مردمی ساكاشویلی و گسستن رشته اعتماد روسیه ودولتهای منطقه نسبت به او نبود.