سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان :
دکتر جواد شریف نژاد
چكیده:
بحران قرهباغ از بحرانهای با سابقه و دیرپای رخ داده در سرزمینهای اتحاد جماهیر شوروی سابق است كه دارای ابعاد و مقیاس گسترده و بزرگی بوده و دورنمای آن نامشخص است این مناقشه روز به روز ادامه مییابد و ماهیت بین الدولی و بینالمللی پیدا میكند این بحران كه در اواخر دهه 80 میلادی در فضای سیاسی اتحاد جماهیر شوروی سابق پدید آمد پس از فروپاشی آن كشور بصورت خودكار به شكل معضلی اساسی بین دو كشور تازه استقلال یافته جمهوری آذربایجان و جمهوری ارمنستان درآمد هر دو كشور به سمت مبارزه مسلحانه خونین سوق داده شدند. براساس آمار رسمی منتشر شده در این درگیریها 000/50 نفر جان خود را از دست دادند (از دو طرف) هر چند درگیریها در سال 1994 متوقف شد ولی تلاش دو دولت و نیز مجامع بینالمللی و نهادهای منطقهای در زمینه یافتن راهحل سیاسی برای پایان دادن به این بحران تا كنون بینتیجه مانده و از این رو در شرایط كنونی وضعیت «نه جنگ، نه صلح» بین دو كشور حاكم است. دو كشور روابط دیپلماتیك با یكدیگر نداشته و مرزهایشان تبدیل به جبهه جنگ شدهاست.
كشورهای مختلف منطقه و جهان با موضعگیری خاص خود درباره این مناقشه عكسالعمل نشان دادهاند دراین میان بحران قرهباغ از دید ایالات متحده آمریكا، روسیه جایگاه ویژهای را دارد. جایگاهی كه نقطه تلاقی علاقهمندیهای اقتصادی و منافع سیاسی این كشورها بشمار میرود.
از آنجاكه وضعیت نه جنگ، نه صلح، همواره در درون خود واهمه عملیات نظامی و از سرگیری درگیریهای مسلحانه را زنده نگه میدارد. از این رو استمرار چنین شرایطی درجه ناامنی در منطقه را بالا میبرد.
از بین رفتن مناسبات اقتصادی بین این دو كشور تاثیرات منفی بسیاری بر نحوه معیشت، سطح زندگی و رفاه عمومی مردم در كشور گذاشته است. و نكته قابل توجه در اینجا وجود دارد و آن اینكه تاخیر در حل مناقشه و عدم پیشرفت هر چند اندك در ایجاد ترتیبات مورد نیاز، جستجو و یافتن پتانسیلهای نهفته در این خصوص را دشوار میسازد. و باعث تأسف است كه در هر دو كشور، نگرش دشمنانه نسبت به یكدیگر روز به روز قویتر میشود.
مقامات آذربایجان هماكنون اعلام میدارند كه برای رسیدن به یك توافق در خصوص قرهباغ هیچ عجلهائی ندارند. (Doyle, 2003, p11) . در مقابل در ارمنستان نیز امیدها برای پیشرفت سریع در خصوص توافق بر سر قرهباغ در حال كاهش است، ارمنستان بطور ثابت پیشنهاد اخیر باكو برای شروع مجدد فرآیند صلح «از ابتدا» را رد كرده است به علاوه رهبران ارمنستان تهدید كردهاند كه چنانچه باكو احیای توافقاتی كه در سه سال گذشته میان دو كشور بدست آمده را رد كند تماسهای مستقیم با آذربایجان را مسدود خواهند كرد. (Dainelyan, 2004, p17)
این مقاله در پی آنست كه با فراهم آوردن سلسه مطالبی ضمن اعلام دیدگاههای خود و صاحب نظران زمینه مسائل اساسی در خصوص این بحران، راهحلهای ممكن را نیز به بررسی و بحث بگذارد تا انشاءالله زمینهائی باشد برای حل این بحران در این موقعیت خاص منطقه كه احتمال بوجود آمدن ترتیبات جدید میرود. در این پژوهش با بررسی پیشینه تاریخی و ویژگیهای طبیعی منطقه قرهباغ با پرداختی به ماهیت بحران قرهباغ به تحلیل گزینههای ممكن و روشهای حل مناقشه قرهباغ خواهیم پرداخت.
1 ـ پیشینه تاریخی منطقه:
سرزمین تاریخی قره باغ یكی از مساكن اولیه و بسیار قدیمی انسانها بوده كه غار «آزیخ»[1] در آن نشانگر زیست انسان در زمانهای قدیم در این منطقه است. (دایره المعارف آذربایجان، 1354، ص 183)
در منابع تاریخ اسلامی حمدالله مستوقی مورخ قرن هشتم هجری قمری در كتاب «نزهت القلوب» برای نخستین بار به نام قرهباغ اشاره میكند.
منطقه قرهباغ كوهستانی كه در حال حاضر مورد مناقشه است از قرن اول میلادی بخشی از ولایت تاریخی «آرتساخ» (Artsax) سرزمین «آلبان»های قفقاز بوده است در اوایل قرن چهارم میلادی مسیحیت را قبول كرده و بخشی از مردم نیز از آئین مزدائی ایرانیان تبعیت میكردند. بعد از حمله اعراب به این منطقه به فرماندهی مغیرهابن شعبه كه به تسلط مسلمانان در آمد در سال 1810 میلادی از 12000 خانوار ساكن در قرهباغ كوهستانی، 9500 خانوار آذربایجانی و 2500 خانوار ارمنی بودند. كه این آمارگیری توسط یك نفر نظامی و مشاور ایشان (یرمولوف و موگیلیوسكی) نشانگر زندگی 75 درصد آذربایجانی و 25 درصد ارمنی در قره باغ كوهستانی است (بهراد، 1371، ص 38) در فاصله 1920 تا 1930 بیش از 200 هزار نفر ارمنی از ایران به منطقه قفقاز مهاجرت كردند و در قرهباغ كوهستانی سكنی گزیدند. از 1918 تا 1920 قرهباغ كوهستانی علیرغم برخی اعتراضات گروههای ارمنی كلاً در تركیب جمهوری آذربایجان بود. و این موضوع در كنگره 1919 دهقانان ارمنی قرهباغ كوهستانی مورد تاكید قرار گرفت و طی گزارش «آ. ای. میگویان» از روشنفكران ارمنی قرهباغ به لنین رهبر اتحاد جماهیر شوروی سابق منعكس میشود (آرشیو حزب كمونیست، 1919، ص 121)
دولت كمونیستی شوروی در سال 1921 در اجلاس شعبه قفقاز به منطقه قره باغ كوهستانی با مركزیت شوشا خودمختاری داد و این منطقه بصورت خودمختار ولی از نظر تقسیمات كشوری بعنوان بخشی از خاك آذربایجان درآمد.
2 ـ ویژگیهای طبیعی، اقتصادی، انسانی قرهباغ
از نظر جغرافیائی و مكانی منطقه قرهباغ كوهستانی در داخل خاك آذربایجان قرار داد و با كشور ارمنستان مرز ندارد. قرهباغ تاریخی كه قرهباغ كوهستانی در قسمت شمال آن جای گرفته، منطقه كوهستانی بین رودهای كورا در شمال و ارس در جنوب است. این منطقه دارای 4500 كیلومتر مربع مساحت است كه 9 منطقه شهری و تعداد زیادی روستا را در بر میگیرد. جمعیت فعلی قرهباغ (قبل از اشغال توسط ارتش ارمنستان) 190 هزار نفر برآورد شده است كه از این میزان 77 درصد ارمنی 5/22 درصد آذربایجانی و 5/0 درصد روس هستند. منطقه قرهباغ كوهستانی تنوع بسیار زیادی در پوشش گیاهی و حیات جانوری دارد و با توجه به كشاورزی معادن و صنایع كوچك مستقر در این منطقه، از نظر اقتصادی ناحیه توانمندی محسوب میشود.
3 ـ ماهیت بحران قره باغ
بحران قرهباغ در زمره مناقشاتی است كه با حوادث تاریخی در هم تنیده شده است و مسئلهای نیست كه طی یك یا چند دوره مذاكره بین رهبران دو كشور كه تسلط زیادی بر افكار عمومی و دیدگاههای گروههای سیاسی فعال در كشور خود ندارند، برطرف شود. مسئله قرهباغ علاوه بر اذهان سیاستمداران دو كشور در حافظة تاریخی مردم دو كشور نقش بسته است و گمان نمیرود به آسانی از اذهان پاك شود. كتب و اسناد منتشره در این زمینه مملو از كشتار، خونریزی و عقدهگشاییهای قومی و مذهبی است.
با این اوصاف دشمنی بین دو قوم منحصر به مسائل سیاسی و ارضی نیست بلكه جنبههای قومی و مذهبی را نیز در بر گرفته است. هر چند برخی بر این عقیدهاند كه این جنگ، مذهبی نیست ولی در عمل جنبههای مذهبی آن كاملاً مشهود است. البته ذكر این نكته نیز شایان توجه است كه مردم دو كشور به دلیل شرایط اقتصادی نامناسب حاكم در كشور و معیشت سخت، از درگیری و جنگ استقبال نمیكنند.
درگیری قرهباغ رسماً از فوریه 1988 آغاز شد البته در دهههای قبل نیز آذریها و ارامنه در خصوص منطقه با یكدیگر اختلاف داشتند.
رویارویی دو طرف در قبال این منطقه یكی از مهمترین عوامل برهم زننده ثبات در قفقاز جنوبی بوده است. مناقشه قرهباغ یكی از اولین و طولانیترین جنگهای قومی در حوزه شوروی سابق به حساب میآید.
آذربایجان و ارمنستان در اواخر دهه 80 بر سر این منطقه وارد جنگ شدند، اگر چه در سال 1994 یك پیمان آتش بس به امضاء رسید اما آنها به لحاظ فنی هنوز در جنگ هستند. حدود یك میلیون نفر به واسطه مناقشه ناگورنو قرهباغ بیخانمان شدهاند و موضوع سكونت آنها به علاوه وضعیت آتی این سرزمین از جمله مسائل عمدهای است كه باید حل و فصل شوند. شش دسته علل را میتوان در به وجود آوردن مناقشه و طولانی شدن آن برشمرد. اول آنكه در دوران شوروی مرزهای قانونی به سختی با مرزهای فرهنگی منطبق بود. مسئله مرزها یكی از دشوارترین مسائل مرتبط با مسائل ملی در اتحاد شوروی سابق بود. عمده مرزهای بین جمهوریها و نواحی و مناطق خودمختار بدون در نظر گرفتن ویژگیهای همگون ملی صورت گرفت. دلیل این امر تصور سازی رژیم شوروی از مفهوم «ملت همپای دولت باحق حاكمیت ملی بود كه اجازه میداد تا ملیتهای كوچكتر كه فاقد شروط لازم برای اعمال حق حاكمیت ملی بودند، ولی ساختار حكومتی خود را داشتند جمهوریهای خودمختار خود را شكل بدهند. دلیل دوم به رویكردهای منطقهای متضاد آذریها و ارامنه مربوط میشود. دو طرف دارای رویكردهای سیاسی ـ فكری متفاوت و برداشتهای كاملاً متمایز میباشند.»
در منطقه خودمختار ناگورنو قرهباغ ابهام كلی و عدم قطعیت مرزی در كنار مشخصات ویژه متناقض دیگری قرار میگرفت. به طور مثال در حالیكه این منطقه تقریباً مجاور ارمنستان ـ از نظر جغرافیایی ـ میباشد اما از طریق دهلیز باریكی از آن جمهوری جدا میشود. وضعیت مشابهی در مورد نخجوان وجود دارد كه یك منطقه آذرینشین میباشد و ارمنستان آنرا از آذربایجان جدا كرده است.
وجود یك منطقه خودمختار به مفهوم شناسایی قرهباغ به مثابه سرزمینی ارمنی بود و این امر به خودی خود اوضاع را مخدوش میساخت. اعمال سیاست تبعیض علیه یكدیگر، یكی دیگر از دلایل بحرانی شدن روابط آذربایجان و ارمنستان در خصوص قرهباغ بوده است. مسئله تبعیض نژادی در منطقه موضوع بسیار پیچیدهای است. اصولاً آذریها نزد ارامنه شهروند درجه دو محسوب میشوند و ارامنه نیز نزد آذریها چنین وضعیتی داشتند.
سرانجام باید به عامل رقابت قدرتهای تأثیرگذار اشاره كرد. موقعیت جغرافیایی قفقاز طی یكصد سال گذشته، همیشه منبع جذب نیروهای سیاسی متعارض بوده است. هر چه چالش سیاسی بر سر تبعات مناقشه افزونتر میشد، طرفهای مناقشه هم به فراخور خود سعی در بهرهبرداری از آن به نفع خود میكردند. این امر تا حدی پیشرفت كرده است كه در واقع صحنه مناقشه و رویارویی ارامنه و آذریها جای خود را به چالش سیاسی بین قدرتهای خواهان شكل دهی به سیمای منطقه داده است. لئون پتروسیان، رئیس جمهور سابق ارمنستان معتقد بود كه عدم توافق بین روسیه و سازمان امنیت و همكاری اروپا مانع اصلی و عمده پایان بخشیدن به این بحران دراز مدت شده است. كشورهای خارجی در خصوص بحران قرهباغ علیرغم تلاشهایی كه انجام میدهند، ولی بیشتر نتیجه كار را با منافع خود پیوند میزنند. در كشور آمریكا، محافل سیاسی تا چند سال پیش به شدت از ارامنه طرفداری كردند و این مسئله باعث شده بود تا كنگره آمریكا كشور آذربایجان را از كمكهای مالی بلاعوض كه دولت آمریكا به كشورهای تازه استقلال یافته اعطا میكرد، محروم كند. در سالهای اخیر دولت آمریكا تحت تأثیر منافع اقتصادی خود در زمینه انتقال نفت از آذربایجان (به ویژه خط لوله باكو ـ تفلیس ـ جیهان) و مجامع بینالمللی كه آذربایجان در آنها نفوذ كرده، از دولت باكو حمایت میكند و گویا برخی احزاب تندرو ارمنی (از جمله حزب داشناكسیون) را در فهرست گروههای تروریستی قرار داده است. روسیه نیز در حل مناقشه قرهباغ به دنبال نفوذ و منافع از دست رفته روسها در دوران اتحاد جماهیر شوروی است و از این رو پیشنهاد استقرار قوای روسی در قرهباغ به عنوان نیروی بیطرف را داده است.
تركیه نیز از جمله كشورهایی است كه در زمینه حل بحران قرهباغ تلاش میكند. این كشور بر عكس آمریكا و روسیه، علناً از آذربایجان حمایت میكند. همسانی قومی، زبانی و دینی تركیه با آذربایجان كه تاریخ، فرهنگ و آداب و رسوم و سنتهای مشابهی را برای دو كشور به وجود آورده، باعث شده تا منافع ملی دو كشور به هم پیوند بخورند. از این رو دولت تركیه یكی از شرایط عادیسازی روابط خود با ارمنستان را تخلیه اراضی اشغالی آذربایجان عنوان میكند. كشور ایران نیز تلاشهایی در زمینه حل بحران قرهباغ داشته است و حتی در سال 1991 سران دو كشور را برای مذاكره به تهران دعوت كرد كه آتش بس موقتی نیز صورت گرفت. ولی در همین ایام نیروهای ارمنی با استفاده از فرصت پیش آمده تهاجم گستردهای را شروع و بخشهایی از خاك آذربایجان را اشغال كردند و مذاكرات بینتیجه ماند كه این امر لطمة زیادی به جایگاه ایران در معادلات سیاسی منطقه زد. در حال حاضر ایران خواستار برقراری صلح در منطقه است و تمامیت ارضی آذربایجان را قبول دارد ولی از هیچ طرفی حمایت نمیكند.
مجموعه عوامل مذكور موجبات اوجگیری بحران قرهباغ و رویارویی آذربایجان و ارمنستان بر سر این منطقه را فراهم ساخت.
4 ـ سطوح و ابعاد بحران قرهباغ: از بعد محلی تا ابعاد جهانی
جمهوری آذربایجان از سالهای پیش و زمانی كه در تركیب اتحاد جماهیر شوروی قرار داشت بعنوان سرزمینی از موزائیك اقوام و اقلیتها مواجه بود ولی از بین آنها تنها یكی به جنگی تمام عیار تبدیل گشت و آنهم مسئله ارامنه قرهباغ بود كه باعث شد دو كشور آذربایجان و ارمنستان وارد جنگی شوند كه طبق آمارها 50 هزار كشته و 250 هزار آذری مجبور به كوچ و 400 هزار نفر ارمنی ساكن در آذربایجان به ارمنستان مهاجرت نمایند و ارمنستان علاوه بر اشغال قرهباغ كوهستانی، 6 رایون (استان) دیگر از خاك آذربایجان را نیز به اشغال خود در آورد. و 800 هزار نفر آذری را از خانه و كاشانه خود بصورت آوارگان جنگی رهسپار مناطق دیگر نماید و در مجموع ارمنستان 20% خاك آذربایجان را به تصرف خود در آورد. شناخت سطح عملكرد و ابعاد این مناقشه در دورههای مختلف دارای اهمیت بسیار است. ابعاد و سطوح بحران قرهباغ را میتوان در دستهبندیهای زیر گنجاند.
1 ـ بعد دینی ـ قومی مناقشه؛ آذربایجانیها ـ ارمنیها
2 ـ بعد منطقهای بحران؛ آذربایجان ـ قرهباغ ـ ارمنستان
3 ـ بعد وابسته به شوروی بعد از فروپاشی شوروی؛ آذربایجان ـ روسیه ـ ارمنستان
4 ـ بعد بینالمللی مناقشه؛ آذربایجان، ارمنستان و سایر بازیگران (مهمترین آنها آمریكا، روسیه، كشورهای اتحادیه اروپا، تركیه، ایران).
بررسی این ابعاد را بصورت خیلی مختصر انجام میدهیم.
1 ـ بُعد دینی ـ قومی در مناقشه
هویت دینی و قومی آذربایجانیها و ارمنیها بصورت ریشهای با هم تفاوت دارد. اما این تفاوتها هر اندازه هم بیشتر باشد در پارهای از موارد سرنوشت و شرایط مشابهی دارد. آذربایجانیها در جهان اسلام و هم در میان قومیت ترك در جهان دارای علاقهمندیهایی هستند و در هر صورت خود را امت و ملت بزرگی بشمار میآورند و خود را قومی ماندگار محسوب مینمایند و احتمال اضمحلال قومی خود بسیار بعید میدانند اكثر آذربایجانها شیعه هستند كه در دنیای اسلام از وضعیت خاصی برخوردار میباشند.
ارامنه نیز بخاطر هویت دینی خود (ارتدوكس بودن) دارای وضعیتی ویژه در بین دنیای گسترده مسیحیت هستند و از طرف دیگر ارامنه در اثر زندگی طولانی مدت در محیطهای غیر مسیحی (مسلمانان) كه با فرهنگ خاص بر این محیطها حاكم است همراه بودند. بطور دائم این حس را دارند كه آنها بصورت یك اقلیت دینی ـ قومی در محاصره دشمنان خود هستند و خطر اضمحلال همواره آنها را تهدید میكند. و جود چنین باوری و حسی در اذهان ارامنه در بوجود آوردن مناقشه قرهباغ و تداوم نقش اصلی را ایفاء كرده است. و این ذهنیت باعث شده كه تا ارامنه به تضمینهائی كه از سوی آذریها در خصوص امنیت و احقاق حقوق ارامنه قرهباغ اعلام میشود بیاعتنا باشند.
در سالهای حاكمیت شوروی هر دو ملت، روح مذهبی خود را تا حدود زیادی از دست دادهاند و اسلام و مسیحیت بصورت دین ظاهری درآمد. و در دوران اتحاد جماهیر شوروی این دو قوم نزدیك به 70 سال در شرایط یكسانی زندگی كردند. حتی مردم دو ملت با هم ازدواج كردند و زمینههای همگرایی را بوجود آوردند.
جالب توجه است كه بدانیم روابط و مناسبات بین قوم گرجی و ارمنی كه قاعدتاً باید گستردهتر از روابط ارامنه و آذربایجانیها باشد این گونه وضعیت و واقعیت غیر از این میباشد. در طول تاریخ مناسبات آذریها و ارامنه نسبت به روابط ارمنی ـ گرجی گستردهتر بوده است و وجود چنین فضائی موجب پدید آمدن اشتراكاتی بین دو ملت آذربایجانی و ارمنی شده است.
ابعاد منطقهای مناقشه
مناقشه قرهباغ باعث شد تا آذربایجان و ارمنستان و حتی در قرهباغ كوهستانی، احساسات ملی تحریك شود و حس ادعای حاكمیت سیاسی به وجود آید. بنابراین، تنها به كمك موج ملیگرایی بود كه نیل به حاكمیت عملی میشد.
رهبران دو كشور ارمنستان و آذربایجان به دلیل تكیه بر حمایت و پشتوانه برخی گروههای سیاسی مجبورند «با ساز آنها برقصند». و در شرایط كنونی، زمان آن فرا رسیده تا دولتهای این دو كشور (همچنین دولت گرجستان) دچار تغییرات اساسی شوند، همچنین در كشورداری كه منطقه قفقاز جنوبی در حال حاضر نیاز به یك «تفكر نوین» بیش از گذشته احساس میشود. اتحاد و همبستگی سه سیستم و تفكر (متعلق به سه كشور موجود در این منطقه) در شرایط كنونی در نقطة ناممكن واقع شده و این مسئله، شرایط حاكم در اوایل قرن بیستم در این منطقه را در ذهن تداعی میكند.
ارامنه قرهباغ، بیش از 10 سال است كه تابع دولت خاصی نیستند و چنین وضعیتی سبب شده تا این دو منطقه بارها به عنوان آلت دست و عامل قدرتهای خارجی مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
بدیهی است، توسعه و نهادینه شدن حقوق مدنی و شهروندی مردم و به طور كلی تحكیم و تثبیت دموكراسی در این منطقه تأثیر بسیاری در حل مناقشه دارد و اگر نتوان گفت راهحل قطعی این بحران است اما میتوان از آن به عنوان یك شرط اساسی و ضروری یاد كرد. همچنین باید سعی شود، مدلی مشترك برای مناقشات به وجود آمده در منطقه یافت شود و تشكیل كنفرانسهایی با مشاركت كشورهای روسیه، آمریكا و اروپا در این زمینه میتواند ابعاد بحران را كاهش دهد.
ابعاد مربوط به حاكمیت شوروی و بعد از آن
مناقشه قرهباغ در حاكمیت در حال فروپاشی شوروی هر چند اولین بحران و مناقشه محسوب نمیشود ولی جزو پایدارترین و شدیدترین آنهاست. در رژیمهای محافظهكار حاكم بر كشورهای قفقاز جنوبی، نظام كمونیستی و سیستم حكومتی وابسته به آن مناسبترین مدل حكومتی بود. فروپاشی شوروی فرصت مناسبی بود تا مناقشات موجود در قفقاز جنوبی به شكل مناسبی حل شود ولی چون در این منطقه، مشكلات استقرار حاكمیت وجود داشت، این فرصت از دست رفت. بعد از اضمحلال شوروی، روسیه با دادن سلاح و اعزام كارشناسان نظامی خود به ارمنستان، به عنوان یكی از عوامل تأثیرگذار در طولانی شدن مناقشه عمل كرد و موفقیتها و عدم موفقیتهای دو كشور ارمنستان و آذربایجان بعد از فروپاشی شوروی تا اندازه زیادی متأثر از كمكهای روسیه بود.
ابعاد بینالمللی مناقشه
فرایند جهانی شدن و ارتباط با دنیای آزاد پس از فروپاشی شوروی در منطقه قفقاز جنوبی سریعتر از دیگر مناطق شوروی سابق آغاز شد و این مسئله به وجود نفت در این منطقه باز میگردد كه باعث شد، مناقشات این منطقه جنبه بینالمللی پیدا كرده و عمیقتر شود.
از ماه می سال 1994، صلحی با ماهیت آتش زیر خاكستر در منطقه برقرار شده است. در این مدت طرفهای مناقشه نتوانستند، راهكار مناسبی برای حل بحران بیابند. اگر منطقه دارای شرایط ژئوپولتیكی دیگر و جمهوری آذربایجان فاقد ذخایر استراتژیك نفت بود، به یقین مناقشه پیش از این حل و فصل میشد. اما وجود منافع راهبردی و مهم كشورهای بزرگ از جمله، ایالات متحده در این منطقه، مسائل موجود را پیچیدهتر كرده و به كلاف سردرگمی تبدیل نموده است.
روسیه در پی آن است تا نفوذ خود را كه سالهای بسیاری در منطقه قفقاز جنوبی وجود داشت، بازگرداند. ایران نیز از احتمال ورود آمریكا و ناتو به منطقه بسیار نگران است.
ایران و روسیه به رغم تضادهای واقعی كه دارند، در مواجهه با گسترش نفوذ غرب در قفقاز جنوبی و آسیای مركزی و ایفای نقشی استیلاجویانه (هژمونیك) در این مناطق، مجبور به اتحاد تاكتیكی هستند.
ارمنستان كه اقلیت قومی وابسته به آن پراكنش پرتعدادی در كشورهای غربی دارد، تلاش میكند در منطقه متحد روسیه بوده و در اصل بیشتر تأمین كننده منافع روسیه باشد.
روسیه قصد دارد، نفوذ خود در ارمنستان را پیرامون مسائل نظامی و راهبردی متمركز كند و خود را به مثابة نقطة اتكایی برای ارمنستان درآورد. جمهوری آذربایجان میگوید، در فاصله سالهای 1996 تا 1998 روسیه به ارزش یك میلیارد دلار سلاح سنگین از جمله موشكهایی كه تا باكو برد دارند را به صورت بلاعوض به ارمنستان داده است.
ارمنستان در سالهای اخیر سعی نموده از دایره اقتدار روسیه خارج شده و حمایت آمریكا را جلب كند. بر این اساس در ارمنستان، اصلی تحت عنوان «همه جانبهگرایی» بر سیاست خارجی این كشور حاكم شد كه در صدد از بین بردن تضاد منافع روسیه و غرب در منطقه است.
در مطبوعات به این عبارات برمیخوریم كه مذاكرات صورت گرفته بین سران دولتهای آذربایجان و ارمنستان در ماه آوریل سال 2001 در فلوریدا در اصل نه برای حل و فصل مناقشه قرهباغ بلكه برای بحث و بررسی پیرامون مناسبات بین روسیه و آمریكا بوده است.
5 ـ تحلیل گزینههای ممكن در حل سیاسی بحران قرهباغ
از زمان آغاز حوادث قرهباغ در سال 1988 تا كنون طرفهای ذینفع (بصورت رسمی) در مناقشه، سازمانهای بینالمللی، دولتهای خارجی و افراد مستقل، اندیشمندان و بسیاری از تشكلهای اجتماعی و سیاسی، توصیهها در راهكارهای مختلفی در زمینه حل بحران ارائه دادهاند كه در این بخش سعی ما این خواهد بود كه فهرستی از این راهكارها را در طبقهبندی زیر ارائه كنیم:
الف: جنبههای حقوقی و بینالمللی در مناقشه قرهباغ
ب: اصول اساسی در ارائه راهحل مناقشه قرهباغ
در بررسی طبقهبندی فوق، بند الف را بصورت مختصر بررسی مینمائیم
الف: جنبههای حقوقی و بینالمللی
این جنبه باید موفقیتهای درخور توجهی را در حل مناقشه قرهباغ بدست آورد اما این كار با ایجاد تضاد با ملاحظه اساسی كه در 2 مورد «حق تعیین سرنوشت توسط مردم» و «تمامیت ارضی و صیانت از مرزهای رسمی كشورها» موفقیتی كسب نكرد. چون هر كدام از طرفین درگیر این ملاحظات را به نفع خود تفسیر میكردند. چون اقلیت قومی كه در داخل یك كشور بطور مستقل زندگی میكند تمایل دارد تا از تركیب سیاسی آن كشور خارج شده و مستقل باشد بخصوص بعد از فروپاشی شوروی و وضعیت جدید جهانی كه مهمترین آن مقوله نظم نوین جهانی است مسئله را تغییر داده است 2 نفر از اندیشمندان آمریكایی بنام م هالپرین و د. شیفر چنین بیان میكنند كه: خاتمه دوران جنگ سرد، جامعه جهانی را بصورت غیرمترقبهائی با وضعیتی مواجه ساخت كه در شرایط جدید، ملتها در قالبهای مختلف مطالبات زیادی را در خصوص حق تعیین سرنوشت پیش كشیدند و حق تعیین سرنوشت از راههای قانونی قابل مطالبه میباشد و تشكیل دولتهای جدید آنهم از راههای صلحآمیز میتواند صورت بگیرد. ( Halperin, 1996, p46)
در این گزینه طرف ارمنی در بحران قرهباغ به گزینههای استقلال و جدا شدن از آذربایجان و پیوستن به ارمنستان اعتقاد دارد. كارشناسان و تحلیلگران ارمنی در این زمینه میگویند: «دوران جنگ سرد پایان یافته است و نباید دو اصل تعیین حق سرنوشت و حفظ تمامیت ارضی كشورها را در مقابل یكدیگر قرار داد». آ. ینوكیان در این زمینه عقیده دارد هر چند براساس اصل خدشهناپذیر بودن اراضی كشورها اشغال بخشی از خاك یك كشور توسط كشور دیگر ممنوع است اما براساس اصل حق تعیین سرنوشت، ملتها میتوانند بصورت آزاد با هم متحد شوند و ساختار سیاسی و دولتی مستقل داشته باشند و در این راستا كه هدف والائی است وقوع جنگ نیز مورد تائید میباشد.
از طرف دیگر كارشناسان و تحلیلگران آذربایجانی موضوع تعیین حق سرنوشت را مستمسكی برای اشغال خاك آذربایجان توسط ارمنستان میدانند آنها معتقدند كه حق تعیین سرنوشت كه یكی از اصول پذیرفته شده در جامعه جهانی است دارای شرایط و ملاحظاتی میباشد كه مطابق آن جدائی قرهباغ كوهستانی از خاك آذربایجان مطرود است از جمله به اسناد سازمان ملل متحد اشاره میكنند كه در این اسناد در ارتباط با ماده حق تعیین سرنوشت آمده است كه هیچكدام از بندهای این سند نمیتواند بصورتی تفسیر شود كه سبب نقض تمامیت ارضی كشورها شود.
از طرفی تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان را تمام اسناد بینالمللی تائید كردهاند و پس از مذاكرات اخیر جورج بوش و پوتین بیانیه مشتركی توسط این دو در خصوص مناقشات قومی صادر شد كه موضع آذربایجان را مورد تائید قرار داده و سبب تقویت آن شده است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند كه در خصوص حل بحران قرهباغ تاكید بر راهكارهای حقوقی گره موجود را حل نمیكند در این رابطه نماینده پیشین روسیه در سازمان امنیت و همكاری اروپا در كنفرانسی كه در 25 آوریل 2002 تحت عنوان «صلح و ثبات و ایجاد فضای اعتماد در قفقاز جنوبی» در ایران برگزار شد گفته است: «خداوند، شما را از جستجوی راهحلهای حقوقی نگهدارد» همچنین كازمیراف نیز اظهار داشت كه راهحل این مناقشه فقط میتواند سیاسی باشد.
ب: اصول اساسی در ارائه راهحل بحران قرهباغ
در این بخش ما در پی آن هستیم به گزینههای مطرح در زمینه حل سیاسی مسئله قرهباغ كوهستانی را در حد مقدورات ارزیابی نمائیم.
1 ـ موضع آذربایجان:
این موضعگیری بر این محتوی استوار است كه ارمنستان در جریان درگیریهای كه از سال 1988 شروع شد با هدف الحاق بخشی از خاك آذربایجان به خاك خود به این كشور تجاوز نظامی كرده است و در اثر این تجاوز علاوه بر منطقه قرهباغ كوهستانی، 6 استان نیز به اشغال ارمنستان درآمده است و صدها هزار نفر از اهالی آذربایجان نیز آواره شدهاند. لذا دولت آذربایجان آمادگی خود را برای ارائه حق خودگردانی در بالاترین سطح به قرهباغ كوهستانی در تركیب ساختار سیاسی خود اعلام كرده است كه شكل و درجه این خودگردانی در طول مذاكرات پس از كارشناسی دو طرف تعیین خواهد شد.
2 ـ موضع آذربایجانیهای قرهباغ كوهستانی:
این موضعگیری با موضعگیری رسمی دولت آذربایجان مطابقت میكند البته گروههائی هستند كه عقیده دارند سرزمینهای اشغال شده باید سریعاً از طریق نظامی بازپس گرفته شود. و صلح دائمی در منطقه تنها در صورت حل عادلانه مناقشه برقرار خواهد شد.
3 ـ موضع حكومت قرهباغ كوهستانی
این نهاد بدنبال حق تعیین سرنوشت خویش است و این حق را به نحوی تفسیر میكند كه منجر به تشكیل دولتی مستقل از دولت آذربایجان و جدایی از خاك این كشور شود. رهبری قرهباغ كوهستانی بر این باور است كه آنها در جنگ با ارتش آذربایجان پیروز شدهاند و بعنوان طرف غالب دارای امتیازات ویژهای هستند كه باید در جریان تعیین وضعیت سیاسی این منطقه از آن بهره بگیرند و در طول تاریخ سابقه ندارد كه قوم غالب مجدداً تحت حاكمیت قوم مغلوب قرار گیرد.
4 ـ ساختار سیاسی پائینتر از دولت و بالاتر از خود مختاری
این طرح اولین بار در سال 1991 توسط آمریكائیان ارائه شد كه به طرح «ویللی» مشهور گشت كه در این طرح منطقه قرهباغ در داخل تركیب سیاسی آذربایجان و با نظارت مخصوص آمریكا و منطقه ویژه، در نظر گرفته شده بود كه این طرح با استفاده از مدل جزایر «آلاند» در دریای بالتیك گرفته شده بود.
مدل جزایر آلاند به منزله مدلی مناسب برای تنظیم روابط قره باغ كوهستانی با جمهوری آذربایجان توسط میانجیگران بینالمللی پیشنهاد میشود و در دسامبر 1993 در جریان اجلاس كشورهای مستقل مشتركالمنافع به همت وزرای امور خارجه روسیه و فلاند، كنفراسی از نمایندگان آذربایجان، ارمنستان قرهباغ كوهستانی در جزایر آلاند برگزار و این مدل بررسی شد. كه توسط نمایندگان قرهباغ كوهستانی بدلیل عدم توجه به ریشههای تاریخی و روانشناختی این مدل نسبت به قرهباغ رد شد.
5 ـ مبادله اراضی:
در سال 1988 گروهی به رهبری ساخاروف برای حل مناقشه، مدل جدایی مناطق تحت سكونت ارامنه و آذریها را پیشنهاد كردند كه در آن زمان مورد مذاكره قرار نگرفت.
بعدها این مدل توسط سیاستمدار آمریكایی بنام پل گوبل در مقالهائی تحت عنوان «چگونه میتوان از عهده بحران قرهباغ برآمد؟» مطرح شد كه بعد از ارائه كه با تنشهائی همراه بود ایشان راهحل مناقشه را در مبادله اراضی با ملحوظ داشتن شرایط زیر میداند:
اول: بخشی از منطقه قرهباغ كوهستانی به همراه سرچشمه رودخانههائی كه به طرف آذربایجان سرازیر هستند به ارمنستان داده شود.
دوم: بخشی از خاك ارمنستان كه بین آذربایجان و نخجوان قرار گرفته به آذربایجان داده شود. كه در صورت اجراء این طرح ارمنستان امكان ارتباط مستقیم خود را با ایران از دست میدهد. و وضعیت دشواری برای ارمنستان بوجود میآید.
این پیشنهادات در مذاكرات سالهای 2000 و 2001 بین رؤسای جمهوری آذربایجان و ارمنستان بررسی شد ولی بطور رسمی اعلام نگردید.
6 ـ دولت مشترك المنافع:
براساس بیانیة سازمان ملل متحد كه در سال 1970 درباره دوستی و همكاری بین دولتها ارائه شده حق تعیین سرنوشت ملتها در سه شكل مطرح میشود. تشكیل دولت جدید، تشریك منافع با دولت مستقل موجود و تعیین وضعیتی دیگر براساس رایگیری آزاد و تمام آحاد مردم.
در این زمینه در سال 1994 جان مارسیكا نماینده ویژه دولت آمریكا طرحی را پیشنهاد كرده بود كه طرح شامل 8 قسمت بود كه قرهباغ كوهستانی تحت نام جمهوری قرهباغ كوهستانی نامیده میشود. و در داخل تركیب سیاسی و حاكمیت جمهوری آذربایجان دارای حق اداره كامل است و به صورت یك دولت مشتركالمنافع با آذربایجان میباشد. در این طرح پیشنهاد میشد كه در استپاناكرت (مركز منطقه قرهباغ كوهستانی كه آذربایجانیها آنرا خان كندی مینامند) و باكو، دو طرف دارای نمایندگیهای سیاسی باشند و در پایتخت كشورهای دارای اهمیت در این مناقشه، از جمله ایروان و مسكو، جمهوری قرهباغ كوهستانی دارای نمایندگی باشد و این كشورها نیز متقابلاً در مركز قرهباغ كوهستانی نمایندگی دایر كنند.
براساس طرح مارسیكا، قوای نظامی جمهوری قرهباغ كوهستانی به تدریج باید كاهش یابد و این جمهوری دارای نیروهای امنیتی داخلی خواهد بود ولی نیروهای نظامی با ماهیت و توان تهاجم نظامی نباید وجود داشته باشند. جمهوری آذربایجان در داخل این منطقه و نیز در اطراف آن فقط میتواند نیروهای امنیتی مستقر كند و حق استقرار نیروهای نظامی با ماهیت و توان تهاجم نظامی را نخواهد داشت. در گزینه پیشنهادی مارسیكا گفته میشود، بین جمهوری ارمنستان با برونبوم نخجوان از طریق دالان لاچین ارتباط ترانزیتی برقرار شود و آوارگان رانده شده از مناطق جنگی به خانه و كاشانه خود بازگردند و سرزمین جمهوریهای آذربایجان و ارمنستان و نیز منطقه قرهباغ كوهستانی و نخجوان به صورت یك منطقه آزاد تجاری درآید. مارسیكا در پایان توصیه میكند، سازمان امنیت و همكاری اروپا و شورای امنیت سازمان ملل متحد از ضامنین اجرای شروط این سند میباشند.
6 ـ روشهای حل مناقشه قره باغ:
صرفنظر از اینكه كدام راهحل برای مدیریت بحران قرهباغ و حل آن عملی خواهد شد، روش و شیوه اجرای این راهحلها نیز مسئله مهمی است. راهحلهای ارائه شده هر اندازه واقعنگر هم باشند ولی در میدان عملی به خاطر دشواریهایی كه دارند، با تأخیر همراه میشوند كه یكی از موانع اساسی در این زمینه، نبود اعتماد متقابل است.
الف) حل مناقشه از طریق نظامی
باعث تأسف است كه خارج از موضعگیری رسمی دو طرف، شیوه نظامی به مثابة یكی از شیوههای خاتمه دادن به این وضع همچنان وجود دارد، یعنی طرف آذربایجانی برای حفظ تمامیت ارضی خود ممكن است در صدد سركوب و از بین بردن شورشگران ارمنی قرهباغ كوهستانی برآید و طرف ارمنی نیز ممكن است برای وادار كردن آذربایجان به چشمپوشی از منافعش، بخواهد اراضی بیشتری خارج از منطقه قرهباغ كوهستانی را به اشغال خود در آورد. هر چند مقامات دو طرف در موضعگیری رسمی خود، از حل مناقشه به شیوههای صلحآمیز سخن میگویند. جمهوری آذربایجان براساس اصول سازمان ملل متحد به منظور حفظ تمامیت ارضی كشور، خاتمه دادن به بحران از طریق نظامی را مستثنی نمیكند و ارمنستان نیز این اهمال را بعید نمیداند. در این زمینه ایجاد محیطی سیاسی با اعتماد متقابل ضرورت دارد.
ب) حل مناقشه به صورت جامع (در قالب یك طرح جامع)
این شیوه تمام مسائل مورد اختلاف و مباحثهآمیز بین دو طرف را در نظر میگیرد. مسائل و مشكلات در قالب یك طرح جامع و كامل گنجانده شده و در این زمینه به توافقی میرسیم و سپس بررسی این مسائل شروع میگردد.
این مسائل به دلیل عدم توافق بر سر جایگاه قرهباغ كوهستانی در روند مذاكرات به نتیجه نرسیده است و گزینههای مختلفی كه در این زمینه پیشنهاد شده (كه از جمله مشهورترین آنها پیشنهاد ارائه شده توسط اعضای گروه مینسك در سال 1997 بود) كنار گذاشته شدهاند. البته رهبری فعلی جمهوری ارمنستان (روبرت كوچاریان) ادعا میكند كه هنوز طرفدار این شیوه هست.
ج) حل مرحله به مرحله مناقشه
چارچوب مرحله به مرحله در حل مناقشه در دسامبر سال 1997 به جای اصول پلان جامع مطرح شد. اساس این شیوه بر این مبنا متكی است كه چون آذربایجان و ارمنستان در مورد برطرف كردن مشكلات و اختلاف دیدگاهها در تمام موارد مربوط به مناقشه نمیتوانند، توافق كنند، از اینرو ضروری است، هر گونه توافق جزئی را به منزله یك مرحله قلمداد نمود. بر این اساس، گفته شده كه در مرحله اول میتوان اراضی غیر ارمنینشین آذربایجان را كه در اشغال نیروهای ارمنی است، آزاد ساخت(به جز دالان لاچین) و همچنین این امكان وجود دارد كه آوارگان طی چند مرحله به موطن اصلی خود بازگرداند. البته در این زمینه نیز مسائل بحثانگیزی وجود دارد كه تعیین حدود دالان لاچین (كه برای نیروهای ارمنی دارای اهمیت استراتژیك و مهمترین كانال ارتباطی با قرهباغ كوهستانی محسوب میشود) از جمله آنهاست. این شیوه نیز تاكنون فقط روی كاغذ مانده است. به خاطر متناقض بودن شیوههای مورد نظر برای حل بحران، لئون ترپتروسیان، رئیس جمهور ارمنستان استعفا داد و وارث او یعنی روبرت كوچاریان بر این باور است كه این مناقشه تنها با شیوه یك طرح جامع و همه جانبه قابل حل است.
و. كازمیراُف (نماینده سابق روسیه در سازمان امنیت و همكاری اروپا) از طرفداران سرسخت شیوه مرحله به مرحله در حل مناقشه بود. این دیپلمات میگوید: «آشكار است شیوه مرحله به مرحله بدین معنا نیست كه ابتدا خواستههای یك طرف (هر چقدر قانونی هم باشد) برآورده شود و در مرحله بعدی به سراغ مطالبات طرف دیگر برویم، بلكه در هر مرحله، طرفین بخشی از خواستههای خود را هر چند كوچك و غیراساسی هم باشد، به دست آورده و از این بابت رضایتمند خواهند بود.»
د) رفتارهای مبتنی بر همگرایی
ایجاد سیستم یكپارچه تأمین امنیت در قفقاز، بدون شك ثمرة سند منتشر شده توسط م. امرسون است كه براساس آن در سال های 1998 تا 2002 مذاكرات و مباحثی در سطوح عالی صورت گرفت. برای ایجاد امنیت و ثبات در منطقه قفقاز جنوبی، رفتارهای مبتنی بر اعتماد متقابل و ایجاد سیستم امنیت همه جانبه به مثابه پایه و اساس به شمار میآید. مذاكرات 2+3+3 (سه كشور شناخته شده در جامعه جهانی در قفقاز جنوبی + كشورهای پیشرو در منطقه یعنی روسیه، ایران و تركیه + آمریكا و شورای اروپا) از سوی آمریكا، تركیه و شورای اروپا مورد استقبال قرار گرفت، اما كشورهای روسیه و ایران با این تركیب مخالفت شدیدی كردند و خواستار كنار گذاشتن آمریكا، شورای اروپا و تركیه و پیگیری مسئله از طریق فرمول 3 + 2 شدند. همچنین مذاكراتی نیز در شهرهای بوخوم و برلین آلمان در سال 2001 انجام شد. در كنفرانس برلین، امرسون برخی از بندهای طرح خود را با اصلاحات ارائه كرد.
هـ ) فشار از خارج یا «طرح دیتون»
یكی از راههای حل مناقشه از طریق اعمال فشار توسط قدرتهای جهانی است. این روش به «طرح دیتون» مشهور است. منطقه با ناامنی و بحرانهایی در مقیاس وسیع مواجه شده است و برای غلبه بر این بحرانها باید از تدابیر اجباری پذیرفته شده در سطح بینالمللی استفاده شود.
این مدل با نظامنامههای «حل مسالمتآمیز تنشها» و «عملیات علیه نقض صلح و تجاوزگری» سازمان ملل متحد سازگاری دارد و در آن حاكمیت ملی و تمامیت ارضی كشورها و خدشهناپذیر بودن مرزهای رسمی دولتها نسبت به حق تعیین سرنوشت ملتها به ویژه تفسیر آزادانه از این اصل پذیرفته شده سازمان ملل برتری دارد.
امرسون توچّی سناریویی را قابل انجام میدانند كه در آن جامعه جهانی برای اجرای ترتیبات همگرایانه (ترتیبات مبتنی بر همگرایی بین كشورهای منطقه) در منطقه از طرح دیتون كه از سوی این افراد پیشنهاد شده است، استفاده كنند. آنها میگویند: «از آنجا كه تاكنون هیچ یك از كشورها، نهادها و یا سازمانهای بینالمللی از تكالیف و توصیههای این طرح حمایت نكردند، طرح یاد شده همواره به صورت ذهنی و غیرعملی باقی مانده است.»
7 ـ نتیجه گیری
كارشناسان و صاحبنظران دلایل مختلفی را برای عدم پیشرفت فرایند حل و فصل بحران قرهباغ پس از تحولات سیاسی اخیر در دو جمهوری آذربایجان و ارمنستان ذكر میكنند. این عوامل در مجموع موجب شدند تا خوشبینیهای مربوط به حل و فصل بحران قرهباغ پس از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دو كشور تحقق نیابند. برخی كارشناسان خاطرنشان كردهاند كه نحوه غیردموكراتیك برگزاری انتخابات ریاست جمهوری در هر دو كشور مشروعیت رهبران فعلی ارمنستان و آذربایجان را زیر سوال برده و آنها برای جلوگیری از تضعیف بیشتر جایگاه خود در داخل حاضر به مصالحه در مورد قرهباغ نیستند. شاهین عباس اف، از مسئولان روزنامه آذری باكو در اینباره معتقد است؛ پس از پیروزی در انتخاباتی غیردموكراتیك روبرت كوچاریان و الهام علیاف به منظور كسب مشروعیت بیشتر برای اقتدار خود به برداشتن گامهای عوام پسندانه و میهن پرستانه گرایش پیدا كردهاند.
پایگاه اینترنتی اوراسیانت در همین رابطه تصریح میكند كه شمار معدودی از كارشناسان سیاسی معتقدند كه الهام علیاف (به منظور تقویت اقتدار خویش) به جناح افراطی در تشكیلات ریاست جمهوری خود گرایش پیدا میكند. این جناح افراطی مصالحه در مورد قره باغ را رد و تأكید میكنند كه این منطقه باید بخشی از سرزمین آذربایجان باقی بماند.
برخی از تحلیلگران به نقش نافذ افكار عمومی به عنوان یك عامل مهم بازدارنده برای حل و فصل بحران قرهباغ اشاره و تصریح میكنند كه رؤسای جمهور دو كشور نمیتوانند این عامل را نادیده بگیرند. به ویژه در شرایط نیاز رهبران دو كشور به افزایش مشروعیت و نفوذ خود در كشور ویژگی بازدارنده این عامل بیشتر نمود پیدا میكند. عباساف در این زمینه خاطرنشان میكند كه افكار عمومی هم در ارمنستان و هم در آذربایجان احتمال مصالحه را كاهش میدهد.
كارشناسان همچنین به دیدگاههای مختلف و متفاوت دو طرف در مورد شیوه حل و فصل بحران قرهباغ به عنوان یكی دیگر از عوامل مؤثر در توقف مذاكرات صلح یاد میكنند. عباساف در این زمینه خاطرنشان كرده است كه دو كشور در خصوص شكل توافق احتمالی دچار اختلاف نظر هستند. به گفته وی آذربایجان بر یك مدل مرحله به مرحله یا گام به گام اصرار دارد كه با بازگشت اراضی اشغالی خارج از ناگورنو و قرهباغ آغاز شده و با بازگشت آوارگان ادامه یافته و تنها در این صورت مذاكرات در مورد وضعیت قرهباغ پیگیری میشود. در عین حال ارمنستان تنها یك نگرش كلی به مصالحه را میپذیرد كه برای مثال هم مسائل اراضی اشغال شده و هم وضعیت قرهباغ را به طور همزمان حل و فصل میكند.
امیل دانیالیان، ژورنالیست و تحلیگر مسائل سیاسی در ایروان در همین رابطه خاطرنشان میكند كه ارمنستان اصرار دارد كه تنها راه برای شكستن بنبست كنونی بازگشت به توافقی است كه بنابر گزارشها در جریان مذاكرات آوریل 2001 در منطقه «كی وست» آمریكا میان كوچاریان و حیدرعلیاف به دست آمد. مقامات ارمنستان میگویند كه چارچوب این موافقتنامه به طور مؤثری قرهباغ را به ارمنستان منتقل خواهد كرد و این امر در ازای عقبنشینی ارمنستان از اراضی اشغالی آذربایجان خواهد بود.
بالاخره برخی از كارشناسان به این نكته اشاره دارند كه طرفین منازعه تداوم بحران را بیشتر به ضرر طرف مقابل دانسته و بدین ترتیب برای پیشقدم شدن در حل و فصل مناقشه علاقه چندانی از خود نشان نمیدهند چرا كه اساساً معتقدند كه ادامه وضعیت موجود بیشتر منافع طرف مقابل را مورد مخاطره قرار میدهد. شاهین عباساف در این زمینه یادآور میشود كه هر دو طرف اعتقاد دارند كه زمان به نفع آنها ایفای نقش میكند. آذربایجان معتقد است كه توسعه اقتصادی به این كشور اجازه میدهد تا موقعیت خود را در برابر ایروان تقویت كند.
دانیالیان نیز تصریح میكند در حال حاضر، به نظر نمیرسد كه رهبران آذربایجان فوریت حل و فصل قرهباغ را مورد ملاحظه قرار میدهند. الهام علیاف اعلام كرده كه رژیم وی هیچ علجهای برای استقبال از راهحلهای غیرمردمی مصالحه ندارد. وی كه پس از دیدارش از مسكو صحبت میكرد اظهار داشت كه جمهوری ارمنستان كه از نظر منابع ضعیف و فقیر است بیش از كشور او ـ كه از ثروت نفت بهرهمند است ـ از بنبست موجود در قرهباغ صدمه میبیند.
الهام علیاف همچنین در جریان یك مصاحبه تلویزیونی در نهم فوریه ادعا كرد كه زمان به نفع جمهوری آذربایجان است. وجود احساس مشابه در میان رهبران ارمنستان شرایط را برای پیشبرد مذاكرات صلح تضعیف كرده است.
منابع
1 ـ بهراد، عبدالاحد، قرهباغ در چشم انداز تاریخ 1371 انتشارات توس، تهران
2 ـ دایرهالمعارف آذربایجان
3 ـ واعظی، محمود، مناقشه قرهباغ میراثی از چالشهای قوی شوروی، فصلنامه آسیای مركزی، قفقاز شماره 42، تابستان 1382.
4. Shahin Abbsaov : noc “ Closer propects for the settlement of the Kara bakh conflict” Analust, Feb 11, 2004.
5. Mark Doyle Leaders Talk of peace in Kara bakh Dec 11, 2003.
6. Azarbaijan syas it is in no Hurry to settle nagron – Kara bakh conflict, Eurasia in sitht, Feb 27, 2004.
7. Emil Daniely an “Hopes Fading in yereran, for Rapid progress on Kara bakh settlement” Eurasia in sight, Feb 27, 2004.