سرویس آذربایجان /خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان :
نویسنده: رحمت الله فلاح
بازی بیانتها در صحنه قفقاز جنوبی
در ماههای اخیر معادلات پیچیدهای در صحنه قفقاز جنوبی پدیدار گشته كه به ظاهر ارادهای برای برخی تحولات در معادلات امنیتی ـ سیاسی منطقه را به نمایش گذاشت. به عبارتی با بروز برخی تحولات در مواضع بازیگران و همچنین با تغییر جزیی فضا برخی دگرگونیها در مختصات صحنه قفقاز مشاهده شد.
از برخی اقداماتی كه در ماههای اخیر در حوزه منازعات قفقاز صورت گرفته میتوان به تشدید پروسه تنشزدایی بین ارمنستان و تركیه، فشار امریكا به تركیه جهت بازكردن مرزهای خود با ارمنستان و در نهایت امضای «نقشه راه» بین ارمنستان و تركیه، فعال شدن امریكا و روسیه در حل مناقشه قرهباغ كوهستانی، گرایش جمهوری آذربایجان به طرف روسیه برای ایجاد توازن در منطقه در صورت عادی شدن روابط ارمنی ـ تركی و در نهایت مطرح شدن طرح امنیتی تركیه برای صلح قفقاز، در قالب «خانه مشترك قفقاز» به صورت ابزار كار مشترك تركیه با روسیه در قفقاز بدون حضور سایر قدرتهای منطقهای و بینالمللی، مجموعاً پدیدههایی هستند كه حداقل در حوزه انتزاعی امنیتسازی و امنیت سوزی قفقاز مؤثر بود. هر چند كه منازعه داخلی گرجستان هم در ملغمه این مجموعه قفقاز قابل تفسیر است ولی در این مقاله به بحث ناكارآمدی انقلاب رنگی گرجستان كه در واقع ناكامی طرح امریكا بود نمیپردازیم و فقط به محور امنیتی آذربایجان ، ارمنستان، تركیه با مشاركت امریكا و روسیه میپردازیم. قبل از پرداختن به تفسیر و تحلیل محتوای بازی نوین در قفقاز و همچنین سهم بازیگران در پیشبرد این بازی و پارادكس موجود لازم است نگاهی به اهمیت منطقه قفقاز جنوبی و سابقه بازیگری و بازیسازی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بپردازیم؛ قفقاز جنوبی منطقهای مركب از سه كشور آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان است كه توسط سه قدرت منطقهای یعنی ایران، روسیه و تركیه محاصره شده است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیك قفقاز جنوبی، این منطقه را به یكی از مهمترین مناطق جهان تبدیل نموده است.
به لحاظ فرهنگی، قفقاز مرز میان تمدن اسلامی و تمدن مسیحی و سه فرهنگ روسی، تركی و ایرانی و همچنین زیستگاه بیش از 50 گروه قومی و زبانی و سه دین اسلام، یهود و مسیحیت است.
ساموئل هانتینگتون در كتاب معروف خود یعنی «برخورد تمدنها» منطقه قفقاز را روی خط برخورد تمدنها معرفی كرده و درگیریهای آذربایجانیهای مسلمان و ارامنه مسیحی و صفبندی حامیان این دوگروه را مورد اشاره قرار داده است.
موقعیت استراتژیك قفقاز در مسیر تلاقی آسیا و اروپا و خاورمیانه، این منطقه را به صحنه رقابت سیاسی و اقتصادی قدرتهای بزرگ تبدیل نموده است. از دیدگاه اقتصادی وجود منابع نفت و گاز بر عطش بازیگران خارجی افزوده است.
قفقاز 12درصد نفت، 31 درصد گاز طبیعی، 6درصد زغال سنگ و 8 درصد انرژی الكتریكی شوروی سابق را تولید میكند. براساس برآوردهای شركتهای نفتی بینالمللی، میزان منابع اثبات شده نفت در آذربایجان بالغ بر 7 میلیارد بشكه و گاز به میزان 85 تریلیون مترمكعب است. شركتهای مذكور، میزان صادرات نفت آذربایجان در سال 2010 را بیش از یك میلیون بشكه نفت در روز و تا سال 2020 به میزان 2 میلیون بشكه نفت برآورد میكنند.از طرفی قفقاز مسیر ترانزیت انرژی آسیای میانه و دریای خزر به اروپاست. این موضوع هم به نوبه خود به چالشی جدی بین روسیه، اروپا و امریكا و حتی ایران تبدیل شده است. یعنی هركدام از اینها مسیری متناسب با منافع خودشان را پیشنهاد میدهند. در كنار موارد ذكر شده، در حوزه امنیتی این منطقه مباحث و الگوهای متفاوتی ارائه شده است كه یكی از آنها رویكرد امنیت جمعی است.
این رویكرد معتقد است در شرایطی كه بازیگران تحت مكانیزمی با هم همكاری جمعی نمایند، تهدیدات كم میشود.
البته در حوزه امنیتی طرحها و الگوهای منطقهای و فرامنطقهای متنوعی در جهت امنیتسازی در قفقاز ارائه گردید ولی در نهایت با توجه به اهداف سیاسی این طرح، نه تنها امنیت واقعی در منطقه حاصل نشد بلكه به نوعی گسلههای بحران در منطقه دوباره فعال شده است.
به هر حال هر یك از بازیگران منطقهای و فرامنطقهای در این منطقه اهداف خود را در قالب طرح و الگوهای خاصی مطرح نموده و دنبال مینمایند كه در ذیل به صورت اختصار به طرحها و اهداف هر كدام از بازیگران، اشاره میگردد.
1- روسیه؛ روسیه، قفقاز جنوبی را به عنوان حیاط خلوت خود قلمداد نموده و حاضر به پذیرش نقشآفرینی هیچ قدرت منطقهای در ترتیبات امنیتی قفقاز جنوبی نیست. از طرفی چون كشور جمهوری آذربایجان و گرجستان تلاش مینمایند از دایره امنیتی روسیه خارج شوند و خودشان را در الگوها و طرحهای امنیتی غرب تعریف میكنند به همین جهت روسها در فضای امنیتی قفقاز جنوبی ارمنستان را نقطه استراتژیك خود در درون قفقاز قرار داده و سپس اقدامات ذیل را در راستای طرحهای خود به انجام میرسانند:
- اتصال ژئوپلتیك با ارمنستان؛ روسیه با ارمنستان اتصال ژئوپلتیك ندارد، برای رسیدن به آن باید گرجستان را هموار كند. به همین دلیل، اهمیت گرجستان برای روسیه صرفاً ناشی از تحولات داخلی گرجستان نیست بلكه میخواهد (در صورت ادامه پروسه ضد روسی و در كنار غرب واقع شدن گرجستان) با ایجاد یك كریدور بین اوستیای شمالی و اوستیای جنوبی، گرجستان را تقسیم و خود را به ارمنستان نزدیك نماید.
به عبارتی دیگر، روسیه برای فرود ژئوپلتیك در منطقه، باید ارمنستان را حفظ و گرجستان را مدیریت بكند. به این ترتیب، آذربایجان در تله استراتژیك روسیه میافتد.
- امنیتسازی برای ژئوپلتیك قومی؛ یكی از سیاستهای روسیه در قفقاز جنوبی تحریك قومیتها و تبدیل آن به نیروی متخاصم در برابر دولتهای متبوعشان است. به یقین طراحی و مهندسی منازعات قومی قفقاز توسط روسیه شكل میگیرد.
بحران قرهباغ در جمهوری آذربایجان، بحران آبخازیا و اوستیای جنوبی در اتاقهای فكر روسیه طراحی و توسط نیروهای نظامی– امنیتی این كشور عملیاتی شد. البته اینگونه پروژهها تا زمانی كه كشورهای این منطقه سودای امریكا و ناتو را خواهند داشت ادامه خواهد یافت.
- سه ضلعی نمودن منازعه درون پازل قفقاز؛ روسها در زمان اتحاد شوروی برای حفظ هژمونی خود در قفقاز و برای جلوگیری از گرایش جمهوریهای این كشورها به همسایگان، سعی میكردند این جمهوری را وارد یك منازعه هویتی با همسایگان نمایند. برای نمونه منازعه روانی ارامنه با تركیه و همچنین منازعه روانی آذربایجان با ایران در اتاقهای فكر روسیه دوره شوروی طراحی میشد.
بعد از فروپاشی نیز روسها منازعه را به داخل قفقاز كشیدند كردند و پروژه منازعه آذری – ارمنی را نهادینه كرده و در شرایط حاضر تلاشهایی هم صورت میگیرد كه منازعه قومی جدیدی بین آذربایجان با گرجستان در مورد 9 شهر آذرینشین گرجستان كه هم مرز با آذربایجان است و یا ارمنستان با گرجستان در مورد مناطق ارمنینشین «جاواختی» صورت بدهند. روسها از این طریق منازعه درون قفقاز را سهضلعی مینمایند تا در نهایت هژمونی خود را همچنان محفوظ بدارند.
- مدیریت منابع انرژی منطقه؛ یكی دیگر از اهداف روسیه، كنترل و مدیریت منابع انرژی و مسیرهای ترانزیت آن است.
به هرحال روسیه در قفقاز جنوبی تلاش میكند، اولاً از ورود ناتو و سایر نهادهای امنیتی غرب جلوگیری نماید و سپس سطح نفوذش را در این منطقه به مختصات شوروی برگرداند.
2- تركیه؛ تحول ژئوپلتیك در حوزه شوروی سابق فرصت گرانقدری نصیب تركیه ساخت، كه به تعبیر «علی كاراعثمان اوغلو» محقق ترك، «درهای جهان ترك كه به روی تركیه بسته شده بود مجدداً باز شد.» جایگاه قفقاز جنوبی هم در سیاست خارجی و امنیتی تركیه متأثر از متغیرهایی نظیر تلاش برای احیای هویت فرهنگی تركی و پررنگ نمودن اشتراكات فرهنگی– تاریخی تركیه با منطقه، بهرهمندی از پتانسیلهای اقتصادی این منطقه است. از طرف دیگر تركیه به عنوان سكوی غرب و پایانه ناتو، نقطه اتكای استراتژیك خود را در آذربایجان تعریف كرده است.
تركیه بنا به دلایل خاص، نقطه استراتژیك خود در درون قفقاز را نخست آذربایجان و سپس گرجستان میداند. تركیه برای ورود به آذربایجان و حتی آسیای مركزی اتصال ژئوپلتیك ندارد، بلكه باید از طریق نخجوان یا از طریق ایران وارد شود كه آنگاه اسیر مدیریت ایرانی میشود. به همین علت، تركیه برای برداشتن سیاستی مستقل توجه خود را به گرجستان بیشتر كرده تا بتواند با مهمترین كشور قفقاز یعنی با جمهوری آذربایجان در ارتباط باشد. حوادث سالهای اخیر در منطقه قفقاز باعث شده تا در تركیه ارادهای برای تحول در نگاه تركیه به قفقاز حاصل شود.
- تركیه دریافت كه صرفاً با تأكید بر همبستگی قومی – نژادی نه تنها قادر به تأمین منافع ملی تركیه نیست، بلكه تركیه را در تضاد با قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای از جمله روسیه، چین، ایران، ارمنستان و گرجستان قرار میدهد. به همین جهت تركیه در سیاست قومگرایانهاش به صورت جدی معتدل و منعطف شد.
- مناقشه روسیه با گرجستان و آشفته شدن فضای گرجستان، به تركها نشان داد كه در یك فضای بحرانی نمیتوانند در مقابل اراده روسها مقاومت كنند و روسها قادر به كنترل انتقال انرژی منطقه از گلوگاه خود یعنی گرجستان میباشند. به همین جهت تركها تلاش نمودند با ارائه طرح «پیمان ثبات قفقاز» به روسها بفهمانند كه در این منطقه بر خلاف سالهای گذشته، تركیه منافع غرب را رهبری نمیكند. در این طرح كه به 2+3 مشهور است، به همكاری سه كشور قفقاز با دو كشور منطقهای روسیه و تركیه اشاره شده است. (در این طرح بنا به ملاحظه امریكا، تركها به جایگاه ایران اشاره نمیكنند)
- منازعه تاریخی ارامنه با تركیه نهتنها محدودیتهای ژئوپلتیكی برای ورود تركیه به قفقاز و آسیای مركزی بهوجود آورد، بلكه در سطح بینالمللی هم به ابزار فشار دشمنان و رقیبان تركیه تبدیل شده است. تركها درصدد هستند منازعه ارامنه - تركیه را در فضای دیپلماتیك نوین تركیه كه با تساهل و تسامح بیشتر همراه است، حل نمایند (البته عنصر آذربایجان را درنظر دارند). در همین راستا، «نقشه راه» بین تركیه و ارمنستان به امضا رسید. هرچند نقش امریكا در امضای نقشه راه كلیدی بود. در نقشه راه عادی شدن روابط ارمنستان با تركیه، باز شدن مرزهای تركیه بر روی ارامنه كه به علت اشغال 20 درصد از اراضی آذربایجان در سالهای اول دهه 1990 بسته شده بود، مدنظر است.
البته تركها هرچقدر به عادیسازی روابط با ارمنستان نزدیك میشوند، به همان اندازه دستگاه حاكمیت جمهوری آذربایجان را از دست میدهند. الهام علیاف تلاش میكند با تنوعسازی سیاست خارجی خود و حتی مسیر انتقال انرژی نفت و گاز، قدرت توازنسازی و بازیگری خود را به رخ تركیه بكشد.
3- امریكا؛ جایگاه ژئواستراتژیك و ژئواكونومیك قفقاز موجب شده كه بعد از فروپاشی شوروی، این منطقه در كانون توجه امریكا قرار گیرد، ولی امریكاییها بر خلاف روسها و تركها، نقطه استراتژیك خود را در یك كشور قفقاز تعریف ننمودند، بلكه تلاش كردند كل منطقه قفقاز جنوبی را بهعنوان یك مجموعه واحد درنظر گرفته و آن را در برنامهها و طرحهای منطقهای و حتی جهانی خود لحاظ كنند. امریكا تلاش مینماید این منطقه را با محیط پیرامونی خود از جمله روسیه و ایران در تنازع قرار دهد و علاوه بر حذف این
دو قدرت از معادلات اقتصادی و امنیتی قفقاز، بلكه حتی نقش تاریخی این دو كشور را هم زیر سؤال ببرد. به همین جهت در چند سطح عمل مینماید؛
- ایجاد فرایندی كه سه كشور قفقاز در نهایت به عضویت سازمان نظامی ناتو درآیند و از ساختارهای روسی دوری جویند.
- انتقال انرژی نفتوگاز منطقه از مسیرهایی صورت بگیرد كه در نهایت از كنترل روسیه و ایران خارج شود.
- با حمایت از لایههای مختلف اجتماعی در جهت مهندسی آینده سیاسی و تحمیل ارزشهای امریكایی به آن (نمونه انقلاب رنگین گرجستان)
- مهندسی معكوس تنازع درون قفقاز به محیط پیرامونی؛ برای نمونه ایجاد تنش بین گرجستان با روسیه.
جمهوری آذربایجان با ایران و حتی در صورت موفق شدن، ارمنستان را هم در منازعه بیرونی درگیر خواهد كرد. (علاوه بر تركیه) البته طرحهای امریكایی برای قفقاز حداقل در حوزه امنیتی با پارادكس جدی هم در درون پازل قفقاز و هم در محیط پیرامونی مواجه شده است كه به چند مورد اشاره میگردد؛
- در حل بحران قرهباغ سیاست دوگانه امریكا موجب شده كه كانونهای ضد امریكا علاوه بر جامعه جمهوری آذربایجان، حتی در درون حاكمیت این كشور بهوجود بیاید. امریكاییها هرچند كه در سیاست اعلامیشان آذربایجان را شریك استراتژیك خود قلمداد میكنند، ولی در سیاست اعمالیشان كاملاً به نفع ارامنه و بر ضد آذریها حركت میكنند. برای نمونه، تصویب ماده 907 در اوایل بحران ارمنستان با آذربایجان در جهت تحریم تسلیحاتی جمهوری آذربایجان، كمكهای مستقل مالی امریكا به دولت خودخوانده قرهباغ،
دو برابر بودن كمكهای مالی امریكا به ارمنستان نسبت به آذربایجان، عدم رأی مثبت به لایحه وحدت ارضی آذربایجان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، وارد كردن جمهوری آذربایجان به بازی بیانتهای گروه مینسك، كه با ارائه گزارشهای غیرواقعی ولی آرامبخش افكار عمومی جهان را از پرداختن به بحرانهای قفقاز دور میكند، فشار به تركیه برای عادی شدن روابط با ارمنستان قبل از اتمام اراضی اشغالی آذربایجان، توجه به عنصر مسیحیت در برخورد با كشورهای قفقاز و در نهایت ناكارآمد شدن دولت ساكاشویلی در گرجستان كه امریكاییها از جهات مختلف، روی آن سرمایهگذاری نموده بودند كه امروز تقریباً نصفی از جمعیت گرجستان بر ناكاآرمدی آن اعتراف مینماید، مجموعاً باعث شده است كه در درون قفقاز در كنار جریان همگرایی با امریكا، پروسه یك جریان معكوس، یعنی واگرایی با امریكا شكل بگیرد. این جریان بیشتر به واقعیتهای منطقه اشرافیت داشته و بازیهای امریكا را در منطقه یك بازی ضد امنیتی و بیانتها میدانند. در كنار عوامل داخلی قفقاز، عوامل پیرامونی از جمله منازعه روسیه و ایران با طرحهای امریكایی حداقل در حوزه امنیتی بیتأثیر نبود. البته در كنار امریكا اتحادیه اروپا هم نقشآفرینی مینماید ولی برعكس امریكا به جای مسائل امنیتی بیشتر در حوزه حقوق بشر فعال است و مهمترین اقداماتش، انضمام سه كشور قفقاز جنوبی در سیاست همسایگی اروپا و همچنین انتصاب نماینده اتحادیه در قفقاز جنوبی است.
4- جمهوری اسلامی ایران؛ منطقه قفقاز در نگاه جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر محیط تمدنی، یك محیط امنیتی نیز هست. كنشها و واكنشهای دولتها، نیروهای سیاسی، اجتماعی درون قفقاز، سطحی از تأثیر را بر محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران میگذارد به همین خاطر جمهوری اسلامی ثبات در این منطقه را با مكانیزمهای بومی و واقعیتهای منطقه دنبال میكند. به عبارت دیگر، ایران علاقهمند به بینالمللی شدن ژئوپلتیك قفقاز نیست چون در این صورت نیروهای فرامنطقه به بهانههای مختلف، در سطوح مختلف این منطقه نقشآفرینی خواهند نمود و در صورت نیاز هم سطحی از منازعه و بحرانهای منطقهای را خلق خواهند كرد.
به طور كلی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز سیاست زیر را دنبال میكند؛
- ایران حضور و نفوذ قدرتها و ساختارهای فرامنطقهای از جمله غرب را (بخصوص در حوزه امنیتی) متناسب با واقعیتهای منطقه قفقاز نمیداند و آن را مغایر با صلح و امنیت منطقه قلمداد میكند و سعی میكند در این مورد به یك سیاست چالشی دست بزند.
- ایران سعی مینماید با برقراری ارتباط حسنه با سه كشور قفقاز، از شیبگرفتن عناصر و اندیشههای ضد ایرانی بكاهد و به نوعی از سیاست امریكایی، «جابهجایی منازعه از درون قفقاز به محیط پیرامون» جلوگیری كند.
- سیاست جمهوری اسلامی بیانگر این است كه واقعیتهای ژئوپلتیك ایران را بر حاكمان قفقاز بفهماند كه كنار گذاشتن ایران در مناسبات امنیتی، اقتصادی منطقه یك ایده باطل است و خلأ حضور ایران را هیچ بازیگری نمیتواند جبران كند.
سخن پایانی
در این نوشتار به نقش مستقل سه كشور قفقاز جنوبی در معادلات امنیتی منطقه پرداخته نشد، چون اعتقاد بر این است كه بازیگری این كشورها در حوزه معادلات امنیتی یك متغیر وابسته نسبت به عملكرد بازیگران منطقهای و بینالمللی است. به عبارتی دیگر، فعل و انفعالات در قفقاز جنوبی بیشتر از آنكه نتیجه منطقی منافع و امنیت ملی كشورهای آن باشد، بیشتر نتیجه بازسازی، عوامل منطقهای و فرامنطقهای دخیل در این منطقه است، به همین جهت صلح و ثبات قفقاز چشمانداز روشنی ندارد چون كه بازی قدرتهای رقیب با منافع متضاد در این منطقه، انتهایی ندارد. امروزه هر چند اراده و یا رفتاری از طرف روسیه و یا امریكا برای حل مناقشه قفقاز دیده میشود ولی در صحنه قفقاز، تضاد منافع به قدری مركب و پیچیده است كه سطح تنازع طرفین را از مجادله محلی به منازعات كلان و استراتژیك كشانده است. آن هم نه در چارچوب بازی برای بازی، بلكه بازی بدون رسیدن به انتها.
پایان پیام.