تاریخ : شنبه 26 دي 1388
کد 15696

نگاهی به مختصات بازی صحنه قفقاز

.
سرویس قفقاز /خبرگزاری آران
نویسنده: رحمت الله فلاح

خبرگزاری آران / سرویس قفقاز :  در یك سال اخیر معادلات پیچیده ای در صحنه قفقاز جنوبی پدیدار گشته كه به ظاهر اراده ای برای برخی تحولات در معادلات امنیتی ـ سیاسی منطقه را به نمایش گذاشت. به عبارتی با بروز برخی تحولات در مواضع بازیگران و همچنین با تغییر جزیی فضا برخی دگرگونی ها در مختصات صحنه قفقاز مشاهده شد. از برخی اقداماتی كه در ماه های اخیر در حوزه منازعات قفقاز صورت گرفته می توان به تشدید پروسه تنش زدایی بین ارمنستان و تركیه، فشار امریكا به تركیه جهت بازكردن مرزهای خود با ارمنستان و در نهایت امضای «نقشه راه» بین ارمنستان و تركیه، فعال شدن امریكا و روسیه در حل مناقشه قره باغ كوهستانی، گرایش جمهوری آذربایجان به طرف روسیه برای ایجاد توازن در منطقه در صورت عادی شدن روابط ارمنی ـ تركی و در نهایت مطرح شدن طرح امنیتی تركیه برای صلح قفقاز، در قالب «خانه مشترك قفقاز» به صورت ابزار كار مشترك تركیه با روسیه در قفقاز بدون حضور سایر قدرت های منطقه ای و بین المللی، مجموعاً پدیده هایی هستند كه حداقل در حوزه انتزاعی امنیت سازی و امنیت سوزی قفقاز موثر بود. هر چند كه منازعه داخلی گرجستان هم در ملغمه این مجموعه قفقاز قابل تفسیر است ولی در این مقاله به بحث ناكارآمدی انقلاب رنگی گرجستان كه در واقع ناكامی طرح امریكا بود نمی پردازیم و فقط به محور امنیتی آذربایجان ، ارمنستان، تركیه با مشاركت امریكا و روسیه می پردازیم. قبل از پرداختن به تفسیر و تحلیل محتوای بازی نوین در قفقاز و همچنین سهم بازیگرا ن در پیشبرد این بازی و پارادكس موجود لازم است نگاهی به اهمیت منطقه قفقاز جنوبی و سابقه بازیگری و بازی سازی قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای بپردازیم؛ قفقاز جنوبی منطقه ای مركب از سه كشور آذربایجان ، ارمنستان و گرجستان است كه توسط سه قدرت منطقه ای یعنی ایران، روسیه و تركیه محاصره شده است. موقعیت جغرافیایی و اهمیت استراتژیك قفقاز جنوبی، این منطقه را به یكی از مهم ترین مناطق جهان تبدیل نموده است. به لحاظ فرهنگی، قفقاز مرز میان تمدن اسلامی و تمدن مسیحی و سه فرهنگ روسی، تركی و ایرانی و همچنین زیستگاه بیش از 50 گروه قومی و زبانی و سه دین اسلام، یهود و مسیحیت است. ساموئل هانتینگتون در كتاب معروف خود یعنی «برخورد تمدنها» منطقه قفقاز را روی خط برخورد تمدنها معرفی كرده و درگیری های آذربایجانی های مسلمان و ارامنه مسیحی و صف بندی حامیان این دوگروه را مورد اشاره قرار داده است. موقعیت استراتژیك قفقاز در مسیر تلاقی آسیا و اروپا و خاورمیانه، این منطقه را به صحنه رقابت سیاسی و اقتصادی قدرت های بزرگ تبدیل نموده است. از دیدگاه اقتصادی وجود منابع نفت و گاز بر عطش بازیگران خارجی افزوده است. قفقاز 12درصد نفت، 31 درصد گاز طبیعی، 6درصد زغال سنگ و 8 درصد انرژی الكتریكی شوروی سابق را تولید می كند. براساس برآوردهای شركتهای نفتی بین المللی، میزان منابع اثبات شده نفت در آذربایجان بالغ بر 7 میلیارد بشكه و گاز به میزان 85 تریلیون مترمكعب است. شركتهای مذكور، میزان صادرات نفت آذربایجان در سال 2010 را بیش از یك میلیون بشكه نفت در روز و تا سال 2020 به میزان 2 میلیون بشكه نفت برآورد می كنند.از طرفی قفقاز مسیر ترانزیت انرژی آسیای میانه و دریای خزر به اروپاست. این موضوع هم به نوبه خود به چالشی جدی بین روسیه، اروپا و امریكا و حتی ایران تبدیل شده است. یعنی هركدام از اینها مسیری متناسب با منافع خودشان را پیشنهاد می دهند. در كنار موارد ذكر شده، در حوزه امنیتی این منطقه مباحث و الگوهای متفاوتی ارائه شده است كه یكی از آنها رویكرد امنیت جمعی است. این رویكرد معتقد است در شرایطی كه بازیگران تحت مكانیزمی با هم همكاری جمعی نمایند، تهدیدات كم می شود. البته در حوزه امنیتی طرح ها و الگوهای منطقه ای و فرامنطقه ای متنوعی در جهت امنیت سازی در قفقاز ارائه گردید ولی در نهایت با توجه به اهداف سیاسی این طرح، نه تنها امنیت واقعی در منطقه حاصل نشد بلكه به نوعی گسله های بحران در منطقه دوباره فعال شده است. به هر حال هر یك از بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای در این منطقه اهداف خود را در قالب طرح و الگوهای خاصی مطرح نموده و دنبال می نمایند كه در ذیل به صورت اختصار به طرح ها و اهداف هر كدام از بازیگران، اشاره می گردد. 1- روسیه؛ روسیه، قفقاز جنوبی را به عنوان حیاط خلوت خود قلمداد نموده و حاضر به پذیرش نقش آفرینی هیچ قدرت منطقه ای در ترتیبات امنیتی قفقاز جنوبی نیست. از طرفی چون كشور جمهوری آذربایجان و گرجستان تلاش می نمایند از دایره امنیتی روسیه خارج شوند و خودشان را در الگوها و طرح های امنیتی غرب تعریف می كنند به همین جهت روس ها در فضای امنیتی قفقاز جنوبی ارمنستان را نقطه استراتژیك خود در درون قفقاز قرار داده و سپس اقدامات ذیل را در راستای طرح های خود به انجام می رسانند: - اتصال ژئوپلتیك با ارمنستان؛ روسیه با ارمنستان اتصال ژئوپلتیك ندارد، برای رسیدن به آن باید گرجستان را هموار كند. به همین دلیل، اهمیت گرجستان برای روسیه صرفاً ناشی از تحولات داخلی گرجستان نیست بلكه می خواهد (در صورت ادامه پروسه ضد روسی و در كنار غرب واقع شدن گرجستان) با ایجاد یك كریدور بین اوستیای شمالی و اوستیای جنوبی، گرجستان را تقسیم و خود را به ارمنستان نزدیك نماید. به عبارتی دیگر، روسیه برای فرود ژئوپلتیك در منطقه، باید ارمنستان را حفظ و گرجستان را مدیریت بكند. به این ترتیب، آذربایجان در تله استراتژیك روسیه می افتد. - امنیت سازی برای ژئوپلتیك قومی؛ یكی از سیاست های روسیه در قفقاز جنوبی تحریك قومیت ها و تبدیل آن به نیروی متخاصم در برابر دولت های متبوعشان است. به یقین طراحی و مهندسی منازعات قومی قفقاز توسط روسیه شكل می گیرد. بحران قره باغ در جمهوری آذربایجان، بحران آبخازیا و اوستیای جنوبی در اتاق های فكر روسیه طراحی و توسط نیروهای نظامی – امنیتی این كشور عملیاتی شد. البته این گونه پروژه ها تا زمانی كه كشورهای این منطقه سودای امریكا و ناتو را خواهند داشت ادامه خواهد یافت. - سه ضلعی نمودن منازعه درون پازل قفقاز؛ روس ها در زمان اتحاد شوروی برای حفظ هژمونی خود در قفقاز و برای جلوگیری از گرایش جمهوری های این كشورها به همسایگان، سعی می كردند این جمهوری را وارد یك منازعه هویتی با همسایگان نمایند. برای نمونه منازعه روانی ارامنه با تركیه و همچنین منازعه روانی آذربایجان با ایران در اتاق های فكر روسیه دوره شوروی طراحی می شد. بعد از فروپاشی نیز روس ها منازعه را به داخل قفقاز كشیدند كردند و پروژه منازعه آذری – ارمنی را نهادینه كرده و در شرایط حاضر تلاش هایی هم صورت می گیرد كه منازعه قومی جدیدی بین آذربایجان با گرجستان در مورد 9 شهر آذری نشین گرجستان كه هم مرز با آذربایجان است و یا ارمنستان با گرجستان در مورد مناطق ارمنی نشین «جاواختی» صورت بدهند. روس ها از این طریق منازعه درون قفقاز را سه ضلعی می نمایند تا در نهایت هژمونی خود را همچنان محفوظ بدارند. - مدیریت منابع انرژی منطقه؛ یكی دیگر از اهداف روسیه، كنترل و مدیریت منابع انرژی و مسیرهای ترانزیت آن است. به هرحال روسیه در قفقاز جنوبی تلاش می كند، اولاً از ورود ناتو و سایر نهادهای امنیتی غرب جلوگیری نماید و سپس سطح نفوذش را در این منطقه به مختصات شوروی برگرداند. 2- تركیه تحول ژئوپلتیك در حوزه شوروی سابق فرصت گرانقدری نصیب تركیه ساخت، كه به تعبیر «علی كاراعثمان اوغلو» محقق ترك، «درهای جهان ترك كه به روی تركیه بسته شده بود مجدداً باز شد.» جایگاه قفقاز جنوبی هم در سیاست خارجی و امنیتی تركیه متاثر از متغیرهایی نظیر تلاش برای احیای هویت فرهنگی تركی و پررنگ نمودن اشتراكات فرهنگی – تاریخی تركیه با منطقه، بهره مندی از پتانسیل های اقتصادی این منطقه است. از طرف دیگر تركیه به عنوان سكوی غرب و پایانه ناتو، نقطه اتكای استراتژیك خود را در آذربایجان تعریف كرده است. تركیه بنا به دلایل خاص، نقطه استراتژیك خود در درون قفقاز را نخست آذربایجان و سپس گرجستان می داند. تركیه برای ورود به آذربایجان و حتی آسیای مركزی اتصال ژئوپلتیك ندارد، بلكه باید از طریق نخجوان یا از طریق ایران وارد شود كه آنگاه اسیر مدیریت ایرانی می شود. به همین علت، تركیه برای برداشتن سیاستی مستقل توجه خود را به گرجستان بیشتر كرده تا بتواند با مهمترین كشور قفقاز یعنی با جمهوری آذربایجان در ارتباط باشد. حوادث سال های اخیر در منطقه قفقاز باعث شده تا در تركیه اراده ای برای تحول در نگاه تركیه به قفقاز حاصل شود. - تركیه دریافت كه صرفاً با تاكید بر همبستگی قومی – نژادی نه تنها قادر به تامین منافع ملی تركیه نیست، بلكه تركیه را در تضاد با قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای از جمله روسیه، چین، ایران، ارمنستان و گرجستان قرار می دهد. به همین جهت تركیه در سیاست قوم گرایانه اش به صورت جدی معتدل و منعطف شد. - مناقشه روسیه با گرجستان و آشفته شدن فضای گرجستان، به ترك ها نشان داد كه در یك فضای بحرانی نمی توانند در مقابل اراده روس ها مقاومت كنند و روس ها قادر به كنترل انتقال انرژی منطقه از گلوگاه خود یعنی گرجستان می باشند. به همین جهت ترك ها تلاش نمودند با ارائه طرح «پیمان ثبات قفقاز» به روس ها بفهمانند كه در این منطقه بر خلاف سال های گذشته، تركیه منافع غرب را رهبری نمی كند. در این طرح كه به 2+3 مشهور است، به همكاری سه كشور قفقاز با دو كشور منطقه ای روسیه و تركیه اشاره شده است. (در این طرح بنا به ملاحظه امریكا، ترك ها به جایگاه ایران اشاره نمی كنند) - منازعه تاریخی ارامنه با تركیه نه تنها محدودیت های ژئوپلتیكی برای ورود تركیه به قفقاز و آسیای مركزی به وجود آورد، بلكه در سطح بین المللی هم به ابزار فشار دشمنان و رقیبان تركیه تبدیل شده است. ترك ها درصدد هستند منازعه ارامنه - تركیه را در فضای دیپلماتیك نوین تركیه كه با تساهل و تسامح بیشتر همراه است، حل نمایند (البته عنصر آذربایجان را درنظر دارند). در همین راستا، «نقشه راه» بین تركیه و ارمنستان به امضا رسید. هرچند نقش امریكا در امضای نقشه راه كلیدی بود. در نقشه راه عادی شدن روابط ارمنستان با تركیه، باز شدن مرزهای تركیه بر روی ارامنه كه به علت اشغال 20 درصد از اراضی آذربایجان در سال های اول دهه 1990 بسته شده بود، مد نظر است. البته ترك ها هرچقدر به عادی سازی روابط با ارمنستان نزدیك می شوند، به همان اندازه دستگاه حاكمیت جمهوری آذربایجان را از دست می دهند. الهام علی اف تلاش می كند با تنوع سازی سیاست خارجی خود و حتی مسیر انتقال انرژی نفت و گاز، قدرت توازن سازی و بازیگری خود را به رخ تركیه بكشد. 3- امریكا جایگاه ژئواستراتژیك و ژئواكونومیك قفقاز موجب شده كه بعد از فروپاشی شوروی، این منطقه در كانون توجه امریكا قرار گیرد، ولی امریكایی ها بر خلاف روس ها و ترك ها، نقطه استراتژیك خود را در یك كشور قفقاز تعریف ننمودند، بلكه تلاش كردند كل منطقه قفقاز جنوبی را به عنوان یك مجموعه واحد درنظر گرفته و آن را در برنامه ها و طرح های منطقه ای و حتی جهانی خود لحاظ كنند. امریكا تلاش می نماید این منطقه را با محیط پیرامونی خود از جمله روسیه و ایران در تنازع قرار دهد و علاوه بر حذف این دو قدرت از معادلات اقتصادی و امنیتی قفقاز، بلكه حتی نقش تاریخی این دو كشور را هم زیر سوال ببرد. به همین جهت در چند سطح عمل می نماید؛ - ایجاد فرایندی كه سه كشور قفقاز در نهایت به عضویت سازمان نظامی ناتو درآیند و از ساختارهای روسی دوری جویند. - انتقال انرژی نفت وگاز منطقه از مسیرهایی صورت بگیرد كه در نهایت از كنترل روسیه و ایران خارج شود. - با حمایت از لایه های مختلف اجتماعی در جهت مهندسی آینده سیاسی و تحمیل ارزش های امریكایی به آن (نمونه انقلاب رنگین گرجستان) - مهندسی معكوس تنازع درون قفقاز به محیط پیرامونی؛ برای نمونه ایجاد تنش بین گرجستان با روسیه. جمهوری آذربایجان با ایران و حتی در صورت موفق شدن، ارمنستان را هم در منازعه بیرونی درگیر خواهد كرد. (علاوه بر تركیه) البته طرح های امریكایی برای قفقاز حداقل در حوزه امنیتی با پارادكس جدی هم در درون پازل قفقاز و هم در محیط پیرامونی مواجه شده است كه به چند مورد اشاره می گردد؛ - در حل بحران قره باغ سیاست دوگانه امریكا موجب شده كه كانون های ضد امریكا علاوه بر جامعه جمهوری آذربایجان، حتی در درون حاكمیت این كشور به وجود بیاید. امریكایی ها هرچند كه در سیاست اعلامی شان آذربایجان را شریك استراتژیك خود قلمداد می كنند، ولی در سیاست اعمالی شان كاملاً به نفع ارامنه و بر ضد آذری ها حركت می كنند. برای نمونه، تصویب ماده 907 در اوایل بحران ارمنستان با آذربایجان در جهت تحریم تسلیحاتی جمهوری آذربایجان، كمك های مستقل مالی امریكا به دولت خودخوانده قره باغ، دو برابر بودن كمك های مالی امریكا به ارمنستان نسبت به آذربایجان، عدم رای مثبت به لایحه وحدت ارضی آذربایجان در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، وارد كردن جمهوری آذربایجان به بازی بی انتهای گروه مینسك، كه با ارائه گزارش های غیرواقعی ولی آرام بخش افكار عمومی جهان را از پرداختن به بحران های قفقاز دور می كند، فشار به تركیه برای عادی شدن روابط با ارمنستان قبل از اتمام اراضی اشغالی آذربایجان، توجه به عنصر مسیحیت در برخورد با كشورهای قفقاز و در نهایت ناكارآمد شدن دولت ساكاشویلی در گرجستان كه امریكایی ها از جهات مختلف، روی آن سرمایه گذاری نموده بودند كه امروز تقریباً نصفی از جمعیت گرجستان بر ناكاآرمدی آن اعتراف می نماید، مجموعاً باعث شده است كه در درون قفقاز در كنار جریان همگرایی با امریكا، پروسه یك جریان معكوس، یعنی واگرایی با امریكا شكل بگیرد. این جریان بیشتر به واقعیت های منطقه اشرافیت داشته و بازی های امریكا را در منطقه یك بازی ضد امنیتی و بی انتها می دانند. در كنار عوامل داخلی قفقاز، عوامل پیرامونی از جمله منازعه روسیه و ایران با طرح های امریكایی حداقل در حوزه امنیتی بی تاثیر نبود . البته در كنار امریكا اتحادیه اروپا هم نقش آفرینی می نماید ولی برعكس امریكا به جای مسائل امنیتی بیشتر در حوزه حقوق بشر فعال است و مهمترین اقداماتش، انضمام سه كشور قفقاز جنوبی در سیاست همسایگی اروپا و همچنین انتصاب نماینده اتحادیه در قفقاز جنوبی است. 4- جمهوری اسلامی ایران منطقه قفقاز در نگاه جمهوری اسلامی ایران، علاوه بر محیط تمدنی، یك محیط امنیتی نیز هست. كنش ها و واكنش های دولت ها، نیروهای سیاسی، اجتماعی درون قفقاز، سطحی از تاثیر را بر محیط امنیتی جمهوری اسلامی ایران می گذارد به همین خاطر جمهوری اسلامی ثبات در این منطقه را با مكانیزم های بومی و واقعیت های منطقه دنبال می كند. به عبارت دیگر، ایران علاقه مند به بین المللی شدن ژئوپلتیك قفقاز نیست چون در این صورت نیروهای فرامنطقه به بهانه های مختلف، در سطوح مختلف این منطقه نقش آفرینی خواهند نمود و در صورت نیاز هم سطحی از منازعه و بحران های منطقه ای را خلق خواهند كرد. به طور كلی جمهوری اسلامی ایران در قفقاز سیاست زیر را دنبال می كند؛ - ایران حضور و نفوذ قدرت ها و ساختارهای فرامنطقه ای از جمله غرب را (بخصوص در حوزه امنیتی) متناسب با واقعیت های منطقه قفقاز نمی داند و آن را مغایر با صلح و امنیت منطقه قلمداد می كند و سعی می كند در این مورد به یك سیاست چالشی دست بزند. - ایران سعی می نماید با برقراری ارتباط حسنه با سه كشور قفقاز، از شیب گرفتن عناصر و اندیشه های ضد ایرانی بكاهد و به نوعی از سیاست امریكایی، «جابه جایی منازعه از درون قفقاز به محیط پیرامون» جلوگیری كند. - سیاست جمهوری اسلامی بیانگر این است كه واقعیت های ژئوپلتیك ایران را بر حاكمان قفقاز بفهماند كه كنار گذاشتن ایران در مناسبات امنیتی، اقتصادی منطقه یك ایده باطل است و خلاحضور ایران را هیچ بازیگری نمی تواند جبران كند. سخن پایانی در این نوشتار به نقش مستقل سه كشور قفقاز جنوبی در معادلات امنیتی منطقه پرداخته نشد، چون اعتقاد بر این است كه بازیگری این كشورها در حوزه معادلات امنیتی یك متغیر وابسته نسبت به عملكرد بازیگران منطقه ای و بین المللی است. به عبارتی دیگر، فعل و انفعالات در قفقاز جنوبی بیشتر از آن كه نتیجه منطقی منافع و امنیت ملی كشورهای آن باشد، بیشتر نتیجه بازسازی، عوامل منطقه ای و فرامنطقه ای دخیل در این منطقه است، به همین جهت صلح و ثبات قفقاز چشم انداز روشنی ندارد چون كه بازی قدرت های رقیب با منافع متضاد در این منطقه، انتهایی ندارد. امروزه هر چند اراده و یا رفتاری از طرف روسیه و یا امریكا برای حل مناقشه قفقاز دیده می شود ولی در صحنه قفقاز، تضاد منافع به قدری مركب و پیچیده است كه سطح تنازع طرفین را از مجادله محلی به منازعات كلان و استراتژیك كشانده است. آن هم نه در چارچوب بازی برای بازی، بلكه بازی بدون رسیدن به انتها. رحمت الله فلاح -

  • نوشته شده
  • در شنبه 26 دي 1388
captcha refresh