تاریخ : دوشنبه 12 بهمن 1388
کد 16001

ایران و آذربایجان، همكیشان غیرمتحد

.
سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان :
رضا حجت شمامی(به نقل ازایراس)
 
مقدمه
روابط ایران و آذربایجان طی سال‌های پس از فروپاشی شوروی فراز و فرودهای مختلفی را تجربه كرده و به‌رغم برخی اختلافات، مقامات دو كشور در مقاطع مختلف بر بایستگی توسعة همه‌جانبة روابط تأكید كرده‌اند. در همین راستا بود كه چندی پیش «المار محمد یاروف»، وزیر امور خارجه جمهوری آذربایجان طی سفری به ایران با مقامات سیاسی كشورمان دیدار و مسائل دوجانبه و منطقه‌ای را با آنها در میان گذاشت و در نهایت نیز با امضاء چند قرارداد به مقصد باكو بدرقه شد. «منوچهر متكی» پس از دیدار با «محمد یاروف» در نشستی خبری ابراز امیدواری كرد كه مقامات دو كشور زمینه‌ای را برای «هدایت روابط دو جانبه در مسیری استراتژیك» فراهم كنند. وی همچنین تاكید كرد كه «ما و آذربایجان در نظر داریم، نه صرفا در سطح دوجانبه، بلكه در سطح منطقه‌ای، ارتباطات‌مان را گسترش دهیم.»(1) در این نوشتار ضمن تأملی بر مفهوم «روابط استراتژیك»، چیستی و چگونگی روابط تهران- باكو از این منظر مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
 
تأملی بر مفهوم «روابط استراتژیك»
جدای از اینكه «روابط استراتژیك» بین دو كشور چه معنای پرباری می تواند داشته باشد و اینكه آیا جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان به شكل بالقوه یا بالفعل این امكان را دارند كه تبدیل به متحدانی استراتژیك شوند، باید به دنبال پاسخ این پرسش بود كه چرا در ماه‌های اخیر باكو به سمت ایران گرایش پیدا كرده و علاقه مند شده است به تهران چراغ سبز نشان دهد؟ چه اتفاقی در سطح منطقه رخ داده است كه كشوری با معیار سیاسی «جدایی دین از سیاست» تمایل دارد به جمهوری اسلامی ایران با شعار « سیاست عین دیانت» نزدیك شود؟
آذربایجان نه تنها سعی دارد نشان بدهد در حال بازسازی روابط خود با ایران است بلكه با روسیه نیز بر سر مسائل مهم سیاسی – اقتصادی پشت یك میز می نشیند. این در حالی است كه باكو از بدو استقلال خود در سال 1991 گرایشات غربگرایانه داشته است. حال چرا علاقه مند است نشان بدهد به سیاست شمالی – جنوبی روآورده است؟ البته ناگفته نماند باكو هنوز به شكل كاملا آشكار به این سیاست پناه نیاورده است. ولی رفتارهای خاصی را كه در چندماه اخیر از خود بروز داده گویای این مطلب است كه خواهان ارائه یك طعنه سیاسی به غرب است. شاید بزرگ ترین نمود این رفتار را بتوان در قرارداد و توافقات اخیر گازی روسیه – آذربایجان عنوان كرد. بر اساس این توافقات كه بین دو شركت روسی «گازپروم» و آذری «سوكار» به عمل آمد،‌ آذربایجان از ابتدای سال میلادی جدید سالانه 500 میلیون متر مکعب گاز به روسیه صادر می كند كه در آینده به حجم آن افزوده خواهد شد. (2)
این در حالی است كه آذربایجان یكی از مهمترین كشورهای دارنده گاز كافی برای حمایت از طرح آمریكایی – اروپایی نوباكو است. اما با چنین قردادی نه تنها تمایل خود را برای شراكت در نوباكو كمرنگ، بلكه دست دوستی خود را به سمت مسكو كه از هر ابزاری برای عقیم ماندن این پروژه گازی بهره می گیرد، دراز كرد. باكو حتی به دلیل تحولات منطقه ای پیش آمده در چند ماه اخیر بخصوص پیمان صلح میان آنكارا – ایروان كه در دانشگاه زوریخ سوئیس و با حضور برخی مقامات کشورهای جهان از جمله هیلاری کلینتون، برنار کوشنر، سرگئی لاوروف وزرای امورخارجه آمریکا، فرانسه و روسیه و همچنین خاویر سولانا مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا امضا شد، تهدید كرده است كه معاملات گازی خود را با تركیه قطع كرده و پیشنهاد‌های آنکارا برای ارسال گاز به اروپا را نمی پذیرد.(3)
 
توافق گازی یا ناز سیاسی
همزمان با حضور وزیر امور خارجه آذربایجان در تهران خبر انعقاد قرارداد گازی بین ایران و آذربایجان منتشر شد كه می تواند پروژه گرایشات شمالی – جنوبی آذربایجان را تكمیل كند. اگر چه آغاز صادرات 5 میلیون فوت مكعب در روز گاز طبیعی آذربایجان به ایران كه قرار بود اول ژانویه 2010 آغاز شود به زمانی دیگر موكول شد.(4) اما وجود چنین قراردادی جدای از معانی خاصی كه می تواند برای ایران به همراه داشته باشد نشان دهنده فاصله گرفتن باكو از نوباكو، تركیه، اروپا و آمریكا است. اما چرا چنین اتفاقی رخ می دهد؟ آیا آذربایجان نگاه استراتژیك خود را به طور كامل تغییر داده است یا تنها در حال ارائه یك بازی سیاسی با گرایشات خاص است تا بار دیگر توجه غرب را به سمت خود جلب كند؟ اگر چه چنین رفتاری بیش از همه در دوران جنگ سرد جواب می داد اما هنوز می تواند به عنوان یك تاكتیك موثر به كار برود. مثل همان رفتاری كه در حال حاضر تركیه برای جلب توجه غرب بویژه اروپا انجام می دهد.
حضور دولتی اسلام گرا در تركیه،‌ توافق نیم بند این كشور با ارمنستان بر سر مساله كشتار ارامنه در جنگ جهانی اول و حمایت پیدا و پنهان غرب از ایروان بر سر مناقشه قره باغ باعث شده است كه آذربایجان به تاكتیك «ناز سیاسی» مبادرت ورزیده و با تمایل به سمت ایران و روسیه به آمریكا و اروپا گوشزد كند كه می تواند راه دیگری غیر از غرب را انتخاب كند. اما گذشته از تعاملات و تحولات منطقه ای، موانعی بر سر راه ایران و آذربایجان وجود دارد كه نشان میدهد روابط این دو كشور تا آینده قابل پیش بینی نه می تواند به روابطی در سطح بالا و نه آنچه كه وزیر امور خارجه ایران از آن به عنوان زمینه ای برای روابط استراتژیك یاد كرد، منجر شود.
 
موانع روابط استراتژیك تهران - باكو
برای دو كشور ایران و آذربایجان زمینه‌های زیادی برای برقراری روابط در سطح بالا وجود دارد كه از میان آنها می توان از همسایه و هم مرز بودن، مسلمان و شیعه بودن، همگونی تقریبی ساخت اجتماعی و فرهنگی به دلیل اینكه در گذشته زیر مجموعه یك ساخت سیاسی بوده و از پیشینه تاریخی مشتركی برخوردار بوده اند اما بر اثر تحولات منطقه ای از یكدیگر جدا شدند و مسائل دیگری مثل منطقه نخجوان آذربایجان كه از خاك آذربایجان دور افتاده و به مرزهای ایران و ارمنستان محدود است، نام برد. نخجوان در حال حاضر نیز مایحتاج خود را از ایران تامین می كند.
با این اوصاف مواردی وجود دارد كه اجازه نمی دهد دو كشور همسایه روابط خود را به سطح استراتژیك ارتقاء دهند. ابتدا اینكه در حال حاضر ساخت سیاسی آذربایجان از لایه‌های غیرمذهبی بنا شده است و بر اساس همان تئوری اداره می شود. این مساله باعث شده تا به ساخت سیاسی غرب، بویژه ایالات متحده آمریكا نزدیك شود. دولتمردان آذری برای رسیدن به مرزهای توسعه بیش از همه چشم به افكار و اعمال آمریكا، اروپا و حتی تركیه دوخته اند. اختلاف روشی اخیر بین آذربایجان و تركیه را نیز می توان در گرایشات جدید اسلام گرایانه و شرق نگرانه آنكارا در دولت «رجب طیب اردوغان» به عنوان رهبر «حزب اعتدال و توسعه» جستجو كرد كه با بازگشت شخصیت های لائیك به بدنه اجرایی و سیاسی تركیه اوضاع به حالت اولیه خود بازخواهد گشت. زیرا الگوی منطقه ای ساخت سیاسی آذربایجان تركیه لائیك است.
اگر چه صرف غیرمذهبی بودن ساخت سیاسی آذربایجان را نمی توان بهانه ای برای پایین بودن سطح روابط دو كشور ایران و آذربایجان تلقی كرد اما نزدیكی این كشور به غرب و حرف شنوی آن از كشورهای نامبرده می تواند در روابط دو كشور همسایه تاثیر منفی بگذارد. از سوی در سال های اخیر مقامات آذری به شدت به اسراییل نزدیك شده و با آن روابط بسیار خوبی برقرار كرده اند به گونه ای كه اسراییل توانسته سفارتخانه خود را در این كشور تاسیس كرده و در منطقه قفقاز جنوبی و آسیای مركزی جای پایی برای خود باز كند. نوع روابط آذربایجان و اسراییل و نزدیك شدن تل آویو به مرزهای ایران می تواند شبهات زیادی را ایجاد كند كه اولین آن مهیا كردن فضایی برای اسراییل به منظور كسب اطلاعات مورد نیاز از داخل خاك ایران و همچنین نزدیك شدن به حاشیه‌های امنیتی ایران در كنار مرزهایش است.
مساله بعدی كه می توان به عنوان مانعی بر سر راه روابط حسنه ایران و آذربایجان قرار بگیرد نوع نگاه برخی از دولتمردان، احزاب و شخصیت های سیاسی آذربایجان است كه به شكل آشكار و پنهان از «آذربایجان بزرگ» سخن به میان می آورند كه آذربایجان ایران را نیز دربر می گیرد. حتی مسئولان سیاسی و آموزشی جمهوری آذربایجان با گنجاندن چنین مطالبی در منابع درسی دانش آموزان، در حال پروراندن نسلی آذری هستند كه چنین ادعایی را در ذهنشان نهادینه كنند. این موضوع همزمان با حضور وزیر امور خارجه آذربایجان در ایران بر روی خروجی خبرگزاری های داخلی قرار گرفت.(5) اگر چه همزمانی انتشار این خبر با سفر «المار محمد یاروف» بیشتر یك شیطنت و رقابت سیاسی داخلی بود اما صرف وجود چنین مساله ای بیشتر به یك جنگ فرهنگی و زیرپوستی شبیه است كه می تواند در روابط دو كشور تاثیر بسیار منفی بگذارد.
خزر و اختلافات موجود درباره رژیم حقوقی این دریاچه یكی دیگر از زمینه‌های اختلاف نظر بین دو كشور است كه حتی می تواند در آینده شعله اختلافات و تفاوت های رفتار منطقه ای بین تهران – باكو را بالا ببرد. در واقع آذربایجان در میان كشورهای تازه به استقلال رسیده از شوروی سابق، اولین كشوری بود كه خواستار تقسیم كامل دریای خزر بر خلاف تعهدات پیشین عهدنامه‌های 1921 و 1940 شد.(6)
 
نتیجه‌گیری
جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان با وجود اشتراكات عمیق تاریخی، فرهنگی و اجتماعی به دلیل تفاوت در رویكردهای سیاسی نمی توانند به راحتی دست كم در آینده ای نزدیك و قابل پیش بینی به دوستان استراتژیك برای یكدیگر تبدیل شوند. غرب در این زمینه تاثیر بسیار زیادی دارد. در حال حاضر نیز كه آذربایجان به سمت ایران گرایش پیدا كرده است تنها به دلیل اقتضاء زمان است كه از تاكتیك ناز سیاسی استفاده می كند تا بار دیگر مورد پذرش آمریكا قرار گرفته و به آغوش آن باز گردد. در این زمینه جمهوری اسلامی ایران نیز نتوانسته است از پتانسیل های موجود استفاده كرده و از آذربایجان متحدی منطقه ای بسازد.
 
منابع
1. منوچهر متكی، نشست خبری مشترك وزیران خارجه ایران و آذربایجان، سایت وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران، 23 آذر 1388
http://cms.mfa.gov.ir/cms/cms/Tehran/fa/news/239883
2. امضای قرارداد گازی بین روسیه و آذربایجان، خبرگزاری اكونیوز، 23 مهر 1388
http://www.econews.ir/fa/NewsContent.aspx?id=113296
3. Brian Whitmore, Azerbaijan Could Scuttle Nabucco Over Turkey-Armenia Deal, Radio Free Europe, 19 october 2009
http://www.rferl.org/content/Azerbaijan_Could_Scuttle_Nabucco_Over_TurkeyArmenia_Deal/1855784.html
4. آذربایجان در صادرات گاز به ایران خلف وعده کرد، خبرگزاری اكونیوز، 8 دی 1388
http://www.econews.ir/fa/NewsContent-id_118699.aspx
5. تحریف تاریخ و ادعاهای جعلی در کتاب‌های درسی دولت باکو، پایگاه اینترنتی تابناك، 23 آذر 1388
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=77050
6. دكتر داوود هرمیداس باوند، نشست تخصصی ایراس: «ناهمسویی منافع در دریای خزر: تهدیدات و فرصت‌های فراروی ایران»، موسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)،‌‌19 دی 1388
http://iraneurasia.ir/fa/pages/?cid=8961
 
 
  • نوشته شده
  • در دوشنبه 12 بهمن 1388
captcha refresh