تاریخ : جمعه 21 اسفند 1388
کد 16521

تهدید ها و فرصت ها برای امنیت در قفقاز سال ۲۰۱۰

.
سرویس قفقاز/خبرگزاری آران
حسن بهشتی پور
Strategic Review
خبرگزاری آران / سرویس قفقاز :
مقدمه :
برای درک ماهیت و چرایی عوامل بحران زا درقفقازلازم است ، شرایط خاص جغرافیایی این منطقه و تنوع و تکثرقومی ومذهبی را درقفقاز بخوبی بشناسیم وبه این واقعیت واقف باشیم که وجود منابع سرشار انرژی وموقعیت ژئوپولتیکی این سرزمین کهن که در واقع پل ارتباطی شرق و غرب و شمال و جنوب بین جنوب غرب آسیا وشرق اروپا است، مزایای را ایجاد کرده که طی سالهای طولانی گذشته طمع سلطه جویان و بازیگران منطقه ای را برانگیخته است.
به همین دلیل برای آنکه بتوان تحولات قفقاز را در سال ۲۰۱۰ ازجهت تهدید ها و فرصت های پیش رو بررسی کنیم،لازم است بدورازگرایش های سیاسی ونگرش های منافع محور،عواملی را که موجب ایجاد بحران های فعلی در منطقه شده است؛ ریشه یابی کرده و با درنظر گرفتن فرصت های موجود به ارائه تحلیل های واقع گرا براساس وضعیت مطلوب برای مردم منطقه ، دست یابیم .
دراین میان جنوب قفقازبا توجه به بحران های موجود درروابط سه کشور آذربایجان، ارمنستان وگرجستان وضعیت حادتری نسبت به بخش شمال قفقازدارد. اگرچه بخش شمال آرام به نظرمی رسد اما درواقع آتش زیرخاکستراست. این واقعیت که بحران قره باغ از سال ۱۹۸۸ تاکنون بر روابط دو کشورهمسایه قفقاز جنوبی سایه افکنده وهمچنان لاینحل به نظرمی رسد. بیانگر مزمن شدن این بحران است که لاینحل به نظر می رسد. علاوه براین، بحران موجود در مناسبات گرجستان و روسیه ازیکسو وازسوی دیگر درروابط دو بخش جدایی طلب آبخازیا و اوستیای جنوبی با گرجستان ، وضعیت بغرنج و پیچیده ای را برای سال ۲۰۱۰ در پیش روی ما قرار داده است.
پس ازجنگ آگوست ۲۰۰۸ بین روسیه و گرجستان منطقه قفقاز جنوبی وارد مرحله جدیدی ازبحران شد. بطوریکه می توان گفت در شرایط جدید ، منطقه قفقازصحنه رقابتها ومنازعات قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای گردیده است.بروزبحرانها وآشوب های تازه‌ای دراین منطقه کوچک اما درین حال راهبردی، باردیگرجهان و سیاستمداران را متوجه اهمیت حل ریشه ای بحران قفقاز جنوبی کرد. ادامه…
 
۱- ریشه یابی تهدید های موجود در قفقاز سال ۲۰۱۰
 
ادامه بحرانهایی چون قره‌باغ،آبخازیا،اوستیا، و بی ثباتی سیاسی درآجاریا وادامه منازعه بین روسیه و گرجستان ازیکسو وارمنستان وآذربایجان ازسوی دیگر دراین منطقه، قفقازرا در سال ۲۰۱۰ به عنوان بحران‌ خیزترین منطقه جدا شده ازاتحاد جماهیرشوروی همچنان مطرح نگه می دارد .
عوامل متعددی درمنطقه قفقازجنوبی باعث بروز بحرانهای موجود از سال ۱۹۹۱ تاکنون (۲۰۱۰) شده است. به گونه‌ای که ریشه ایجاد وطولانی شدن بحران های موجود درقفقاز جنوبی را می‌توان دریک یا ترکیب‌ چند عامل تاریخی ، ژئوپلتیکی – امنیتی و اقتصادی مورد توجه قرارداد.
 
۱-۱- عوامل تاریخی
 
گذشته ازآنکه قفقازدرطول تاریخ سه قرن اخیر دائما محل اختلاف قدرتهای منطقه ای و فرا منطقه ای بوده است، دواقدام اساسی دردوره استالین ریشه بسیاری ازاختلاف های موجود درمنطقه بشمار می رود.
 
۱-۱- ۱- جابجایی اقوام- دراثرسیاست‌های تثبیت نفوذ روسی در قفقاز
 
یکی ازعوامل مهم ایجاد اختلاف های موجود در قفقاز سیاستهای دولتهای تزاری و بلشویکی بعد ازآن، بویژه دردوره استالین بود که با جابجایی اقوام مختلف وتغییرتقسیمات جغرافیایی، بذراختلاف ها و تخم کینه ونفرت را درمیان اقوام مهاجرت داده شده واقوام بومی منطقه ایجاد کرد. ازجمله این موارد می توان به کوچاندن “مسختیها” اشاره کرد که در ۱۵نوامبر ۱۹۴۴ مقام های دولت استالین بدون هیچ توضیحی یا اقامه دلیلی ازجنوب گرجستان به آسیای مرکزی عمدتا به قزاقستان وازبکستان، کوچ داده شدند. بر اساس برآوردهای انجام شده حداقل ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار نفراز مسختی ها به کوچ اجباری وادار شدند که حداقل ۵۰ هزار نفر از آنها در اثر سرما و گرسنگی در طول مسیر جان خود را از دست دادند. در این دوره تعدادی ازقراپاپاخ ها در شمال ارمنستان وکردهای آجارستان وخمشینی ها (ارامنه مسلمان) تعدادی از آجارها وآبخازی ها مجبوربه جابجایی شدند که هرکدام مشکلات خاص خود را بوجود آورد.
 
۲-۱-۱ مرزبندی‌های تحمیلی بین اقوام مختلف ازسوی حکومت استالینی
 
به دلیل تقسیم های جغرافیایی بدون درنظر گرفتن گرایش ها و وابستگی های اقوام مختلفی که در قفقاز زندگی می کردند،درعمل مشکلات جدیدی براقوام مختلف حاکم شد . بطوریکه جمعیت یک قوم مجبور شدند در دوبخش جداگانه زندگی کنند. تا زمانی که آنها در چهار چوب کشور واحدی به نام شوروی تحت فشارحکومت متمرکزاداره می شدند، کمتر مشکل پیش می آمد. اما پس از فروپاشی شوروی و تشکیل کشورهای مستقل پانزده گانه، تمایلات جدایی طلبی شدت بیشتری پیدا کرد. بویژه بین اقوامی که دردوکشورمختلف قرارگرفتند، این موضوع بیشتر مشاهده می شود.نمونه آن را درمورد اوستیای جنوبی و شمالی شاهد هستیم که بین گرجستان و روسیه تقسیم شدند. همانگونه که در مورد قره باغ که اکثریت جمعیت آنرا ارمنی ها تشکیل می دهند، درتقسیمات جغرافیای جمهوری آذربایجان جای داده شدند تا زمینه باشد برای ایجاد اختلاف بین آذری ها وارمنی ها که تا پیش از آن در کنارهم زندگی می کردند
اگرازهمان ابتدا ناحیه زنگ زوردرجنوب ارمنستان را در چهار چوب مرزهای جمهوری آذربایجان قرار می داند تا نخجوان از راه زمین با بخش اصلی سرزمین جمهوری آذربایجان متصل شود در مقابل می توانستند ، قره باغ را درمرزهای جمهوری ارمنستان قرار دهند تا آنها هم بتوانند با اکثریت ارامنه ارمنستان در جمهوری واحدی زندگی کنند. در این فرض امروز دیگر زمینه ای برای ادامه کشمکش ارمنی ، آذری وجود نداشت ومناطق اذری نشین کلبجر و قبادلی و فضولی وغیره توسط ارامنه اشغال اشغال نمی شد.
واقعیت آن است که امروز پس از گذشت بیش از پنج دهه دیگرنمی توان جغرافیای سیاسی امروز را براساس تمایل های قومیت های مختلف در قفقاز تغییر داد . امروز با اتخاذ سیاستهای جدیدی می توان بدوتن آنکه لازم باشد همه چیز برهم زده شود، زندگی مسالمت آمیزدرکنارهم را تجربه کنند.
تجربه اعلام استقلال قره باغ ، اوستیای جنوبی و آبخازی در منطقه نشان می دهد نه تنها این اقدام به رفاه و امنیت مردم این جمهوری های جدایی طلب افزوده نشده بلکه وضعیت به مراتب دشوار ترازقبل گردیده است.
 
۲-۱ عوامل درونی بحران قفقاز جنوبی
 
تمایل گسترده ای بین تحلیل گران محلی وجود دارد تا اکثر مشکلات موجود در قفقاز جنوبی را به عوامل بیرونی وخارجی نصبت دهند وکمتر به مشکلات داخلی کشورهای قفقازجنوبی یعنی سه کشور آذربایجان ارمنستان وگرجستان ازجمله توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی کمترمی پردازند. اما واقعیت آن است که عوامل بحران زا درقفقاز جنوبی هم عوامل درونی و هم عوامل بیرونی دارد که در اینجا به مهم ترین انها اشاره می شود.
 
۱-۲-۱ جغرافیای انسانی و سیاسی
 
با درنظرگرفتن وسعت ۴۰۰ هزار کیلومتری بخش های شمالی و جنوبی قفقاز و جمعیت حدود ۲۲ میلیون نفری آن از لحاظ تنوع قومی و زبانی و مذهبی در مقایسه با سایر مناطق جهان بی نظیر است چرا که درحدود صد گروه قومی وزبانی درکل قفقازشناسایی شده که در سه گروه قومی و زبانی تقسیم می شوند. همین تنوع قومی و مذهبی در کنار جایگاه ژئو پلتیکی قفقاز بستر بسیار مساعدی را برای ایجاد اختلاف ها بوجود آورده است که جنبه های از این اختلاف ها زمینه های داخلی دارد و جنبه های دیگری از آنها توسط قدرت های بازیگر منطقه ای و فرا منطقه ای بوجود آمده است.
 
در این میان قفقازجنوبی از جهت تنوع قومی ،زبانی و مذهبی با توجه به وسعت ۱۸۶۱۰۰ کیلومتر و جمعیت هیجده میلیون نفری درجهان کم نظیراست. همین تنوع قومی حداقل ۱۵ شاخه اصلی و چندین شاخه کوچک را شامل می شود و نیزتعدد زبانی که حداقل بیست زبان رایج دنیا را دربرمی گیرد. همچنین همه ادیان توحیدی دراین منطقه پیروانی دارند که اگر پیروان ا دیان غیرتوحیدی را هم بر آن بیافزایم ، مجموعه ای ازپیروان مذاهب مختلف را مشاهده می کنیم که بصورت بالقوه مستعد ایجاد اختلاف و درگیری درمنطقه هستند.
 
۲-۲-۱ توسعه نیافتگی سیاسی و اقتصادی
 
بدون شک یکی ازعوامل مهم ایجاد و تداوم بحران های موجود درقفقاز به بی کفایتی یا نداشتن صلاحیت های لازم دولتهای حاکم برسه کشورآذربایجان ،ارمنستان و گرجستان برای اداره این کشورها دردوران گذارازحکومت تمرکزگرا کمونیستی زمان شوروی به سوی کشوری مردم سالار درهیجده سال گذشته مربوط می شود . دولتهای این کشورها که با تغییرات متعددی در کمتر از دو دهه گذشته روبرو بودند بجای ایجاد مبانی توسعه سیاسی و اقتصادی که تضمین کننده استقلال واقعی آنها خواهد بود بدلیل آنکه از پشتیبانی کافی مردمی برخوردار نبودند و به قدرتهای سیاسی بازیگر اتکاء داشتند ، هنوز نتوانستند به مدلی از حکومت دست یابند که اکثریت جامعه را بدور از تعلقات سیاسی ، قومی و زبانی و مذهبی ، نماینگی کنند. در نتیجه زمینه کافی برای مداخله سایر قدرتها فراهم شده است.
 
۳-۱عوامل بیرونی بحران قفقاز جنوبی
 
جایگاه ژئوپلتیکی قفقاز که محل تلاقی قدرتهای رقیب محسوب می شود وضعیتی را بوجود آورده که قدرتهای منطقه ای نمی توانند در باره تحولات این منطقه بی تفاوت باشند چراکه هر تحولی در یکی از بخش های قفقاز ، کلیه مناسبات سیاسی و اقتصادی را در سطح منطقه تحت تاثیر قرار می دهد . براین اساس کشورهای بازیگر منطقه ای نمی توانند در باره تحولات این منطقه بی تفاوت باشند و بهانه کافی برای توجیه حضور خود در منطقه دارند . اما جالب آنکه همین قدرت ها خود با قدرتهای فرا منطقه ای دررقابت هستند.همین موضوع موجب افزایش وتداوم بحران شده است .بطورخلاصه می توان مهم ترین این مولفه های کمک کننده به ایجاد و تداوم بحران در قفقاز جنوبی را در موارد ذیل خلاصه کرد:
 
۱-۳-۱ دستیابی بر منابع انرژی
 
قدرتهای سلطه جو فرا منطقه ای برای دستیابی برمنابع انرژی ومعدنی قفقازجنوبی ازقرن های گذشته تا کنون هرکدام درحوزه ای تلاش کردند برای خود منافعی را جستجو کنند و بر سرمنافع متضاد با سایر رقبا ،به جنگ اقدام کنند.البته درسالهای پس ازفروپاشی، سیاست به سمت حمایت ازعوامل داخلی برای ایجاد وتداوم بحران پیش رفته است.عملکرد دولتهای انگلیس و فرانسه درقرون هجدهم و نوزدهم میلادی واخیرا یالات متحده و اتحادیه اروپا در این منطقه، نمونه های روشنی برای نقش قدرتهای فرا منطقه ای در منطقه قفقاز بدست می دهند. ازسوی دیگرقدرتهای بازیگر منطقه ای نیز تلاش دارند با ایجاد کانال های ارتباطی بین خود و قدرتهای فرا منطقه ای موقعیت جدیدی برای خود بوجود آورند . عملکرد دولتهای عثمانی و بعدها ترکیه و روسیه تزاری وبلشویکی که روسیه جدید میراث خوار آنها شده است درهمین ارتباط قابل بررسی است.البته نباید عملکرد ایران دردوره قاجارو پهلوی و دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران را از نظردور داشت که با وجود تفاوت های اساسی با روسیه و ترکیه اما به عنوان یک بازیگر مهم منطقه باید در جای خود مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.
 
۲-۳-۱ تسلط بر راههای ارتباطی و خطوط انتقال انرژی
 
آنچه که قدرتهای فرا منطقه ای و منطقه ای را به رقابت با یکدیگردر قفقاز وا داشته است علاوه بروجود منابع غنی انرژی و معدنی فراوان ؛ جایگاه مهم ارتباطی قفقاز بین جنوب و غرب آسیا با شرق و جنوب شرق اروپا است. علاوه براین منطقه قفقاز به عنوان پاشنه آشیل امنیت روسیه در جنوب شناخته می شود. به همین جهت جنوب قفقاز برای رقبای روسیه درغرب و بویژه درآمریکا اهمیت اساسی پیدا کرده است. تلاش آمریکا برا ی عضویت گرجستان در ناتو وگرفتن امتیازاستقرار پایگاه نظامی درجمهوری آذربایجان و گرجستان نمونه هایی ازاهداف ماجراجویانه آمریکا در قفقاز جنوبی محسوب می شوند.علاوه براین آمریکا می کوشد با توسعه حضور نظامی و امنیتی خود در جمهوری آذربایجان وارمنستان درمرزهای شمالی ایران نیز حضور فعال داشته باشد تا بتواند در مواقع ضروری از سمت شمال ایران نیز فشار بیشتری را بر ایران وارد کند.
 
۲- فرصتهای موجود در قفقاز ۲۰۱۰
 
به باوراینجانب عوامل ناامنی درقفقاز جنوبی دارای هر دو جنبه بحران زایی و بحران زدایی هستند به قول مولوی همچون نی زهری وتریاقی که دید . بله این یک واقعیت است که منابع انرژی در قفقاز جنوبی همانگونه که انگیزه ای شده است برای رقابتهای روسیه وآمریکا ، می تواند به عاملی برای همکاری درجهت تولید و ارسال انرژی ازمنطقه به بازارهای مصرف دراروپا وآمریکا، تبدیل شود. به گونه ای که کشورهایی نظیرارمنستان وگرجستان که فاقد منابع انرژی هستند با استفاده ازحق ترانزیت و استفاده ازمنابع انرژی گازو نفت ارسالی ازطریق کشورشان، درمنافع موجود شریک شده ودرنتیجه انگیزه لازم را برای همکاری با یکدیگرداشته باشند. باید توجه داشت بدون ایجاد هماهنگی لازم بین قدرتهای فرا منطقه ای نظیر اروپا و آمریکا و نیز قدرتهای منطقه ای نظیر روسیه ، ترکیه و ایران نمی توان انتظار داشت بحران های موجود درمنطقه قفقازجنوبی حل وفصل شود. همانطور که این قدرتها نمی توانند بدون درنظر گرفتن منافع اکثریت مردم منطقه ، بر اساس طرحی تحمیلی ، صلح را برقرار سازند.علاوه براین تنوع قومی وزبانی ومذهبی درقفقاز جنوبی درصورت ایجاد نظام های دموکراتیک و مردم سالاردرکشورهای منطقه قفقاز جنوبی، می تواند زمینه سازتامین حقوق اقلیتهای موجود در کشورهای آذربایجان، ارمنستان و گرجستان باشد. درصورت تحقق چنین فرضی در راستای مشارکت واقعی اقلیتهای قومی وزبانی ومذهبی درتعیین سرنوشت خودشان؛ تمایل برای جدایی طلبی و استقلال خواهی دراین کشورها کمتروکمترمی شود. مهم ترازآنکه بهانه ازدست قدرت های بازیگر برای سوء استفاده ازنارضایتی اقلیتهای قومی قفقاز از بین می رود. در این صورت تنوع قومی و زبانی و مذهبی درقفقازجنوبی با توجه به طبیعت بکر این سرزمین جایگاه بسیارمناسبی برای جلب توریسم خواهد شد. دراین شرایط است که دولتهای منطقه بجای انکه صحنه گردان منازعات قومی و مذهبی و محلی باشند ، برای برخورداری از موقعیت ممتاز منطقه می کوشند زمینه را برای جذب سرمایه گذاری خارجی تبدیل کنند تا منافع بازیگران بجای سرمایه گذاری درایجاد نزاع ودرگیری به سمت بهره برداری از جذابیت های بی نظیرسرمایه گذاری درکلیه زمینه ها ی موجود در قفقاز کشیده شود.
استقرارحکومت های مردم سالاردرسه کشورمنطقه وقطع مداخلات منطقه ای وفرا منطقه های می تواند قفقازرا به عنوان الگویی برای زندگی چند فرهنگی درسایه صلح وامنیت و بهشتی برای جذب سرمایه گذاری بیشتر و رفاه مردم ،منطقه تبدیل کند. اینها رویاهای قفقازی نیست اینها اقدام های اساسی برای ایجاد فرصت و بهره گیری اززمینه های بسیارمثبتی است که دراین منطقه راهبردی وجود دارد.
ازآنجا که قفقاز را می توان بسترِ امنیت ساز یا امنیت زدایی ازاوراسیا دانست ، ضرورت توجه فوری وهمه جانبه برای حل مشکلات ریشه ای قفقاز بیش ازهرزمان دیگراحساس می شود. درواقع ازمجموع بازیها ورقابت های سیاسی موجود در قفقازمی توان پیش بینی کرد که ترتیبات امنیتی درآینده اوراسیا به سوی ثبات وهمبستگی بیشتر پیش خواهد رفت یا شاهد کشمکشها و شکاف های جدی درگستره اوراسیا خواهیم بود. با عنایت به این واقعیت می توان گفت اروپا و روسیه مجبورهستند برای تامین امنیت خود هم که شده به فکرتامین امنیت قفقازباشند.اما تا چه زمانی آنها منافع زودگذر را بر منافع پایدار ترجیح می دهند؟ اصل سئوا ل ساده ، اما پاسخ آن دشواراست. به نظرنمی رسد حداقل درسال ۲۰۱۰ آنها به پاسخ این پرسش، دست یابند.
 
۳- پیش بینی تحولات قفقاز جنوبی در سال ۲۰۱۰
 
با در نظر داشت کلیه موارد مطرح شده به خوبی می توان موارد ذیل را در تحولات سال ۲۰۱۰ در نُه ماه باقی مانده پیش بینی کرد:
 
۱-۳ – تداوم یا تشدید بحران در مناسبات روسیه و گرجستان
 
به نظرمی رسد بحران در روابط بین تفلیس و مسکو همچنان ادامه یابد زیرا دور نمایی برای حل مشکل آبخازی واوستیای جنوبی درسال ۲۰۱۰ وجود ندارد. البته اگربخواهیم قدری بدبین باشیم حتی می توان گفت این بحران عمق بیشتری نیز پیدا خواهد کرد. زیرا روسیه به خوبی دریافته است از بحران های مذکور می تواند برای تعادل بخشی در رفتار دولت تفلیس علیه مواضع مسکو ، بهره گیری کند. اگرچه معلوم نیست مردم اوستیای جنوبی و آبخازی تا چه زمانی تحت کنترل روسیه بودن را به زندگی مسالمت آمیز در کنار گرجی ها ترجیح دهند .
 
۲-۳ گسترش ناتو به سوی گرجستان
 
آمریکا به منظور وارد آوردن فشاربیشتر بر مسکو و تنگ ترکردن حلقه محاصره روسیه ، سیاست عضویت گرجستان درناتو را همچنان با جدیت دنبال خواهد کرد. به نظر نمی رسد بهبود نسبی مناسبات واشنگتن–مسکو که درنتیجه به تعلیق درآمدن اجرای طرح تهاجمی موسوم به سپر دفاع موشکی بدست آمد؛ درادامه این روند خللی وارد سازد. بویژه آنکه پس ازکناررفتن یوشچنکو ازقدرت دراوکراین، آقای ساکاشویلی رئیس جمهوری گرجستان یکی ازمهم ترین متحدان منطقه ای خود را دربرابرروسیه را از دست داد. بدین ترتیب تفلیس درسال ۲۰۱۰ احتمالا با جدیت بیشتری می کوشد به پیمان نظامی ناتو ملحق شود . اگرچه شانس موفقیتش کم خواهد بود.
 
۳- ۳ ادامه تلاش آمریکا برای دستیابی به پایگاه نظامی در قفقاز جنوبی
 
پس ازبرچیده شدن پایگاه های نظامی روسیه درگرجستان، آمریکا می کوشد با تطمیع و تا حدودی تهدید دولت های باکو و تفلیس ، آنها را متقاعد کند تا امتیازاستقرار پایگاه نظامی را به نیروهای آمریکایی اعطا نمایند. بدون شک در صورت تحقق چنین امری وضعیت دشوار قفقاز جنوبی پیچیده ترازگذشته خواهد شد . زیرا احتمالا روسیه وایران را که چنین اقدامی را علیه امنیت خود می دانند به واکنش جدی وادارمی سازد. اگرچه احتمال بسیار کمی وجود دارد که آمریکا در سال ۲۰۱۰ موفق شود چنین امتیازی را از باکو یا تقلیس کسب کند. ولی نباید ازیاد برد که دستیابی به پایگاه نظامی در قفقازجنوبی، راهبرد ایالات متحده آمریکا در سالهای گذشته بوده و تا در سالهای آتی نیزادامه خواهد داشت.
 
۴-۳ تداوم بحران در قره باغ و کُندی روند عادی سازی مناسبات ترکیه و ارمنستان
 
با وجود صدور بیانیه عادی سازی مناسبات بین ترکیه وارمنستان در ۱۸ مهر ۱۳۸۸ به نظرمی رسد تا زمانی که راه حلی همه جانبه برای قره باغ ارائه نشود ، روند مناسبات آنکارا و ایروان همچنان با چالش های جدی روبروخواهد بود.بنابراین روند تحولات قره باغ نیز احتمالا سال ۲۰۱۰ نیز به انجام مذاکرات دوره ای بی حاصل بین مقام های رسمی باکو و ایروان از یکسو و آنکارا و ایروان از سوی دیگر سپری خواهد شد. واقعیت آن است که هیچکدام از شرایط لازم برای پایان بحران قره باغ فراهم نیست و همین عامل موجب می شود که حتی مخالفان عادی سازی مناسبات ارمنستان وترکیه درداخل این کشورها همچنان به تلاش های خود برای متوقف شدن روند کنونی ادامه دهند. دراین میان دولت جمهوری آذربایجان که منافع خود را بیش ازگذشته ازدست رفته می بیند بیش ازهردولت دیگری مایل است تا زمانی که به اشغال این کشور پایان داده نشده است ، آنکارا از عادی سازی مناسبات با ایروان خوداری کند. باکو دراین مسیر همه امکانات خود را بکارگرفته است زیرا باز شدن مرزهای ترکیه و ارمنستان ، وضعیت اقتصادی و امنیتی را برای باکو دشوار تر می کند.
 
۵-۳ تداوم بحران درآبخازیا و اوستیای جنوبی
 
ازآنجا که استقلال اعلام شده ازسوی آبخازیا و اوستیای جنوبی با استقبال اکثر کشورها روبرو نشد ، فضای موجود برای این دوجمهوری جدایی طلب درگرجستان درسال ۲۰۱۰ به مراتب سخت تراز پیش خواهد شد. تمام قرائن وشواهد موجود نشان می دهد اعلام استقلال این دوجمهوری خودمختارازگرجستان نه تنها زمینه را برای استقلال بیشترآنها فراهم نکرد، بلکه جهت گیری وابستگی انها از گرجستان را به سمت روسیه تغییرداد. اگرچه ازهمان اوایل دهه نود این دوجمهوری جدایی طلب تحت نفوذ روسیه قرار گرفتند اما درچنین شرایطی روسیه ازآبخازیا واوستیای جنوبی به عنوان اهرمی برای پیشبرد سیاست خود علیه گرجستان و دولت غرب گرای ساکاشویلی استفاده می کند. همین عامل موجب محدودیت بیشتردولتهای اوستیای جنوبی و آبخازی شده است. بطورقطع این موضوع مطلوب اکثریت مردم دراین دوجمهوری نیست ولی درعمل می توان گفت آنها بهاء تنظیم مناسبات روسیه و گرجستان را می پردازند. ۶-۳ ادامه رقابت بر سر انتقال انرژی از منطقه قفقاز جنوبی
آمریکا درسال ۲۰۱۰ همچنان به دنبال دورزدن خطوط انتقال انرژی درمنطقه خواهد بود به گونه ای که روسیه و ایران ازکلیه طرح های انتقال نفت وگازازقفقاز به بازارهای جهانی حذف شوند. آمریکا مایل است با همکاری اتحادیه اروپا ،جریان گاز ترکمنستان و نفت قزاقستان درآسیای مرکزی ازطریق جمهوری آذربایجان به گرجستان وازآنجا به دریای سیاه وازطریق ترکیه به دریای مدیترانه منتقل کند. اما به دلیل موقعیت روسیه و ایران در بازارنفت وگازاین سیاست کمتر با استقبال روبروشده است.
سیاست همه چیز بدون ایران و روسیه که ازطرف آمریکا درقفقاز دنبال می شود نه ممکن و نه مفید برای صلح منطقه خواهد بود. به همین دلیل عمده ترین طرح دراین باره طرح موسوم به نابوکوهمچنان کُند و بطئی پیش می رود. برای خروج از معضلات کنونی در منطقه باید به تعریف مشترکی برای منافع بازیگران دست یافت.اتحادیه اروپا این واقعیت را درک کرده اما آمریکا همچنان برادامه اجرای سیاست غلط خود اصراردارد. این واقعیت است که ذخایر نفت و گاز موجود در قفقازدرمقایسه با روسیه و ایران به میزان قابل توجهی نیست اما برای ایجاد اکان چانه زنی برای غرب وتنوع بازار اهمیت اساسی دارد.
 
جمع بندی ونتیجه گیری بحث :
 
برای تحقق امنیت در قفقازلازم است نوعی مصالحه بین قدرتهای بازیگر داخلی و خارجی درکنار تحقق صلح و دموکراسی ازطریق انجام اصلاحات سیاسی واقتصادی درکشورهای قفقاز جنوبی بوجود آید.
اما چگونه می توان بین قدرت های فرا منطقه ای با قدرت های منطقه ای، به نوعی مصالحه برسرمنافع دست یافت؟ قبل ازاینکه بخواهیم به پاسخ روشنی برای این سئوال سخت ومهم دست یابیم، باید راه حلی هم برای چگونگی انجام اصلاحات سیاسی واقتصادی درسه کشور جنوب قفقازپیدا کرد. زیرا بی گمان بدون تحقق نظام های مردم سالار دراین کشورها هرگز نمی توان به برقراری صلح وامنیت پایدار در قفقازجنوبی امیدوار بود. مگر آنکه بازهم نظامی اقتدارگرای کلیه کشورهای موجود درمنطقه را مانند زمان شوروی به زیر سلطه خود در آورد .
به بیان دیگرانتظار تحقق صلح در منطقه قفقاز بدون پایان دادن به مداخلات فرا منطقه ای بی مورد است همچنانکه نمی توان بدون انجام اصلاحات اقتصادی و سیاسی درنظام های عمدتا بیماراین کشورها انتظار حل مشکلات قومی را درقفقاز جنوبی داشت.
ازاینجا به نوعی تضاد منافع می رسیم که ازیکسو قدرتهای مداخله گراجازه نمی دهند نظام های مردم سالار و اصلاحات اقتصادی درکشورهای قفقازجنوبی شکل بگیرد وازسوی دیگریکی ازراههای اساسی پایان دادن به مداخلات خارجی، استقرارحکومتهای مردمی ومستقل دراین کشورها است تا با قدرت و جدیت تمام، اصلاحات همه جانبه را که لازمه توسعه پایداردراین کشورها است ، به مورد اجرا گذارند.
به باور اینجانب درسالهای اخیر بحران های قومی درگرجستان و ارمنستان و آذربایجان به سطح بلوغ سیاسی رسیده اند وزمینه برای انجام اقدام های اساسی فراهم شده است. اکنون باید به مُدلی برای حل بحران ها دست یافت که منطبق برواقعیت های موجود امروزقفقاز باشد . نه آنکه بر تاریخ گذشته تکیه کند. برای آنکه قدرتهای فرا منطقه ای بپذیرند که دیگر زمان پایان دادن به منازعات فرارسیده است باید منافع آنها را درشرایط صلح وامنیت تعریف کرد. تا آنها مجبورشوند برای تامین منافع خود هم که شده به روند استقرار حکومتهای مردم سالار که حقوق اقلیتها را درنظرمیگیرند، کمک کنند.
درچنین شرایطی می توان امیدوار بود که اقلیتهای قومی موجود درمنطقه که هرکدام پشتیبانی بخشی ازبازیگران قدرت را به همراه دارند، متقاعد شوند بدون تغییردرجغرافیای سیاسی قفقازجنوبی وخدشه وارد آوردن بر تمامیت ارضی سه کشور قفقاز، زندگی سعادت مندی را برای همه مردم منطقه پایه گذاری کنند. دولتهای مردم سالار در سه کشور قفقازجنوبی می توانند بجای آنکه مهره بازی باشند ، درسایه همکاری با دولتهای منطقه ، تعیین سرنوشت خود را بدون جنگ و جدایی طلبی بدست گیرند . درچنین شرایطی است که با انجام اصلاحات اقتصادی و فرهنگی ، زمینه برای تفاهم برسرسرنوشت مشترک ومنافع مشترک ، بین همه عوامل موثر در صلح و ثبات منطقه ، بوجود می آید.
پایان پیام.
 
  • نوشته شده
  • در جمعه 21 اسفند 1388
captcha refresh