سرویس روسیه/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس روسیه :
به نقل از : ایراس
نویسنده: ایوان سوخوف، «ورمیا نوواستی»
انفجارهای اخیر در متروی مسكو كه به كشته شدن حدود 40 نفر و زخمی شدن شمار بیشتری از مردم عادی انجامید، یك بار دیگر خاطره جنگ چچن را برای مردم روسیه تداعی كرد. این تحولات خشونتبار در حالی وقوع یافت كه مقامات امنیتی روسیه طی ماههای اخیر در سطح گستردهای بر افزایش سطح امنیت در سراسر روسیه به ویژه در قفقاز شمالی تأكید كرده بودند. این حوادث نشان داد كه جنگ با شبهنظامیان تنها در روستاها و قصبههای دورافتادة قفقاز شمالی صورت نمیگیرد و این جنگ میتواند به شهرهای به ظاهر امن روسیه نیز سرایت كرده و مردم از نزدیك و حتی در واگنهای متروی مسكو نیز شاهد آن باشند.
طبق روال عادی در روز وقوع حادثة انفجار در متروی مسكو علاوه بر ابراز تسلیت به خانوادههای قربانیان انفجار، فرضیههای گوناگونی درباره علل وقوع این حادثه از سوی مقامات و رسانههای مختلف بیان شد. به سان گذشته، نوك پیكان بیشتر این گمانهزنی به قفقاز شمالی و جنگجویان این منطقه نشانهگیری شد. اما سئوالی كه اهمیت حادثة انفجار در متروی مسكو و كشته شدن نزدیك به 40 نفر در این تحول را افزایش میدهد، این است كه نهادهای امنیتی روسیه در قفقاز شمالی عمدتاً اقدام به سركوب و نابودی شبهنظامیان مسلح میكنند، در حالی كه در مسكو مردم غیرنظامی به قتل رسیدهاند. به همین دلیل بسیاری از مردم و مسئولین ابراز امیدواری میكنند كه تحقیقات در این خصوص انجام شده و بانیان این حوادث به اشد مجازات برسند.
اگر فرضیه دخالت جنگجویان قفقاز شمالی در حادثة متروی مسكو درست باشد، كه حسب شواهد این چنین است، این امر یك بار دیگر نشان میدهد كه مسأله قفقاز هنوز حل نشده است. لذا آنهایی كه گزارشهای تلویزیونی درباره برقراری صلح و ثبات در این منطقه را باور میكنند و حاضر نیستند پیرامون واقعیات پیچیده قفقاز شمالی بیشتر تحقیق كنند، باید واقعیت پایداری تنشها در قفقاز شمالی را بهتر بفهمند. 38 نفر از مردم عادی دوشنبه صبح به سمت محل كار خود حركت كردند، اما سر از جبهه جنگ در آورده و كشته شدند. در این میان، تنها كسی میتواند این حادثه را غیرمنتظره بداند كه زیر تأثیر تبلیغات رسمی درباره برقراری صلح در قفقاز شمالی، عادت به تفسیر واقعبینانة اوضاع این منطقه را ترك كرده باشد.
واقع امر آن است كه هر كشوری كه در خاك آن اسلام مسلح رادیكال وجود دارد، باید همیشه برای این گونه حوادث آمادگی داشته باشد و متأسفانه، روسیه از این دست كشورها است. اما باید به این نكته نیز توجه داشت كه افكار عمومی این كشور تا حدود زیادی زیر تأثیر گزارشهای روزمره رسانههای دولتی درباره پیروزی نظم حقوقی در قفقاز شمالی قرار گرفته و همزمان از خبرهای منفی واصل شده از این منطقه خسته شدهاند. اما آنها روز دوشنبه با تعجب فهمیدند كه روسیه هنوز در حال جنگ است.
این حوادث نشان داد كه درگیری نیروهای امنیتی، نظامی و انتظامی روسیه با شبهنظامیان تنها در روستاها و قصبههای دورافتادة قفقاز شمالی صورت نمیگیرد. این حوادث مجدداً نشان داد كه این جنگ میتواند به شهرهای به ظاهر امن روسیه نیز سرایت كرده و مردم از نزدیك و حتی در واگنهای متروی مسكو نیز نظارهگر آن باشند. به این اعتبار، مسئلهای كه پیش از هرچیز در خصوص این تحولات خونین به ذهن متبادر میشود این است كه اقداماتی كه طی 6 سال اخیر برای مهار و حذف خشونتها در روسیه اتخاذ و انجام شده، كافی نبوده است. جالب تأمل اینكه ادارات امنیتی این كشور طی چند هفتة پیش از انفجارهای مسكو در سطح گستردهای اقدام به تبلیغ برخی دستاوردهای امنیتی در قفقاز شمالی كرده بودند، اما همان طور كه اشاره شد، این انفجارها به وضوح نشان داد كه آنها در انجام مسئولیتهای خود آنچنان كه ادعا میكنند موفق نبودهاند.
باید توجه داشت كه كشتن سعید بوریات یا انزور ستمیروف (از رهبران جنگجویان قفقاز شمالی) تنها تا زمانی میتواند پیروزی محسوب شود كه مرگ آنها سبب نشود كه جنگجوی انتحاری دیگری به متروی مسكو فرستاده شود تا دهها نفر از كسانی كه با حوادث قفقاز شمالی ارتباطی ندارند را به قتل برساند. واقعیت این است كه فاصلة مسكو تا قفقاز شمالی آنچنان كه تصور میشود زیاد نیست و این در حالی است كه اكثر شهروندان روسیه از تحولات در این منطقه اطلاع چندانی ندارند.
در این میان، آنچه كه اعمال خشونتبار در متروی مسكو را وحشتناك و ترسناك ساخته، حالت ساكت آن است. به این معنا كه جنگجویان انتحاری بدون طرح هیچ درخواستی خود را منفجر كردهاند. ادارات امنیتی روسیه طی چند سال اخیر مرتباً اخباری در زمینه نابودی رهبران نیروها و شبهنظامیان مخفی قفقازی منتشر كردهاند و به واقع تا كنون بیشتر كسانی كه از آنها به عنوان رهبران شبهنظامیان یاد میشده و كمابیش معروف بودهاند، به دست نیروهای ویژه روسیه كشته شدهاند. اما تكرار حوادث خشونتبار به وضوح نشان داده كه نابودی این افراد گرهگشای همه مسایل نیست. بلكه به جای آنها افراد دیگری آمده و عملیات در مركز مسكو را برنامهریزی و اجرا كردهاند.
حوادث اخیر مسكو در حالی اتفاق افتاد كه بیشتر مردم و نهادهای امنیتی روسیه بر این گمان بودند كه پس از حوادث خشونتبار در تئاتر مسكو، در ایستگاههای مترو «آوتوزاودسكایا» و «ریژسكایا» و نیز سقوط دو هواپیمای مسافربری، امكان تكرار این حوادث كاملاً منتفی است. اما این حوادث نشان داد كه تور امنیتی كه سرویسهای ویژه با حمایت همهجانبه دولت طی ده سال اخیر تنیدهاند، سوراخهای زیادی دارد و صرف میلیاردها روبل از بودجه كشور كافی نبود تا حداقل امنیت پایتخت تضمین شود.
در این شرایط درخواست استعفای مسئولین مرتبط به اتهام عدم كفایت، اقدامی طبیعی به نظر میرسد. اما باید توجه داشت كه اگر تغییراتی در نهادهای امنیتی صورت گیرد و از جمله این افراد از مقامات خود بركنار شوند، این امر به معنی پیروزی جنگجویان و اجرای خواستهای آنها خواهد بود. لذا به نظر میرسد كسانی كه بر استعفای مسئولین تأكید میكنند، در واقع اوضاع كشور را بیثبات كرده و همان خواستههای شبهنظامیان را تكرار میكنند.
افزون بر این باید خاطر نشان ساخت كه مقامات رسمی در حالی بر یكپارچگی جامعه در برابر تروریستها تأكید میكنند كه تحقق این امر در شرایط حاضر به نحو ملموسی دشوار شده است. از جمله مهمترین چالشها در راستا این است كه در نتیجه تبلیغات هدفمند چندین سالة اخیر كرملین در خصوص برقراری نظم و ثبات در قفقاز شمالی، كمتر كسی باور میكند كه به واقع چه تحولاتی در این منطقه در جریان است. لذا مردم دقیقاً نمیتوانند بفهمند كه در برابر چه دشمنی باید متحد شوند.
قفقاز شمالی مدتهاست كه به صحنه جنگ فشرده و فرسایشی تبدیل شده و این جنگ با جنگ سالهای 1996-1994 در چچن تفاوت دارد. در آن زمان یك گروه قومی برای استقلال از فدراسیون روسیه مبارزه میكرد، اما اكنون شبهنظامیان نه جمهوری مستقل چچن، بلكه برپایی امارت دینی قفقاز را هدفگذاری كردهاند. لذا اگر مردم روسیه تنها به تبلیغات رسمی دولت اكتفا نمیكردند، میتوانستند پیامهای دوكو عمروف كه خود را امیر قفقاز اعلام كرده و مرتباً خبر از تمایل خود به آزادسازی مناطق كراسنودار و ستاوروپول از اشغال روسها میداد را بشنوند. علاوه بر این، شمار همفكران عمروف تا چندین برابر افزایش یافته و آنها حاضرند در سراسر خاك دشمن و از جمله در متروی مسكو وارد نبرد شوند.
اما حقیقت آن است كه طرفداران دوكو عمروف اقلیت مطلق مردم منطقه را تشكیل میدهند. بخش اعظم ساكنان قفقاز شمالی میخواهند در روسیه دمكراتیك و بدون مذهبسالاری زندگی كنند، كودكان خود را بزرگ كنند و درآمد خوبی داشته باشند. هرچند آنها به اقدامات دولت فدرال به ویژه نهادهای امنیتی در این منطقه انتقادهای زیادی دارند، اما به واقع نمیخواهند در این منطقه امارت قفقاز را برپا كنند.
چندی پیش نوردی نوحاجییِف، نمانده حقوق بشر جمهوری چچن درخواست كرد كه عنوان تروریست انتحاری به مناطق، اقوام و مذاهب مشخص نسبت داده نشود. نقطهنظر او قابل درك است، زیرا رسماً پنداشته میشود كه اسلام دین صلح است و اینكه تنها «شیاطین» غیرمعتقد سلاح به دست گرفته و در راه امارت قفقاز میجنگند. بنابراین، درست نیست كه یك گروه قومی یا تمام منطقه قفقاز به خاطر جنایت چند نفر متهم شوند.
با این وجود، نمیتوان این واقعیت را به طور كامل نفی كرد كه در قفقاز شمالی یك جنگ واقعی دینی ساری و جاری است. رمضان قدیروف، رئیس جمهور چچن و اطرافیان او بهتر از همه این واقعیت را میدانند، زیرا در سال 1999 خانواده او با كسانی وارد جنگ شد كه میخواستند در چچن یك اسلام غیرسنتی را گسترش دهند. خود قدیروف بارها اعلام كرده كه در این جنگ صدها نفر از اقوام و دوستان خود را از دست داده است.
مسأله این است كه كمتر كسی از جزئیات ظریف جنگ دینی در قفقاز شمالی اطلاع دارد. اكثر مردم روسیه عامل انفجارهای متروی مسكو، را نه گروهی از افراطیون، بلكه همه ساكنان قفقاز شمالی میدانند و آنها را با عنوان تروریست خطاب میكنند. به تبع این تحولات مردم روسیه دعوت شخصیتهای رسمی قفقاز شمالی به تسامح قومی و مذهبی را دروغ ناراحتكنندهای تلقی میكنند كه تنها در پی به فراموشی سپردن جنایت مسكو است.
در این شرایط، هر اقدام سركوبكننده از سوی دولت در قبال مردم قفقاز حتی تضییع حقوق اساسی آنها مورد تأیید همگانی قرار خواهد گرفت. اما باید به این مهم توجه داشت كه همین طرز تفكر راه را برای تجزیه كشور (حداقل از نظر اجتماعی و اخلاقی) هموار خواهد كرد. با این ملاحظة، تشدید تسامحناپذیری قومی و مذهبی در بین مردم روسیه اجتنابناپذیر به نظر میرسد. بدیهی است كه مردم عادی سعی خواهند كرد كمتر با قفقازیها و مسلمانان در تماس باشند، ممكن است از آنها بترسند و حتی آنها را تعقیب كرده و با آنها درگیر شوند. اما باید توجه داشت كه صرفنظر از اینكه چه كسی حامی اصلی این اعمال تروریستی است، اگر دامنه عدم تسامح در روسیه گسترش یابد، عواقب آن از انفجار روز دوشنبه سیاه در مسكو شدیدتر خواهد بود.
با این ملاحظه، شكی نیست كه اگر سئوال درباره جدایی قفقاز شمالی از فدراسیون روسیه به همهپرسی گذاشته شود، بسیاری از آنهایی كه در این منطقه زندگی نمیكنند، پاسخ مثبت خواهند داد. به طور طبیعی، اندیشه «دیوار حایل» در شرایطی به ذهن مردم خطور میكند كه آنها از تلاشهای چندین ساله نظامیان و سرویسهای ویژه برای تأمین امنیت خود مأیوس شده باشند. اما باید توجه داشت كه در صورت منزوی كردن قفقاز شمالی، در آن سوی «دیوار حائل» صدها هزار روس، بیسرپرست باقی خواهند ماند. حتی آوارگان روسی كه اوایل سالهای 1990 قفقاز را ترك كرده و هنوز خارج از موطن خود و در شرایط بسیار بد زندگی میكنند، با دشمنی هرچه بیشتر مردم محلی روبرو میشوند. این در حالی است كه همان طور كه اشاره شد، اكثر ساكنان بومی قفقاز مخالف جدایی از فدراسیون روسیه هستند و رابطهای با جنگجویان ندارند.
در تجربه جهانی مقابله با تروریسم و خشونتهای قومی، سیاسی و مذهبی، روشهای متفاوتی مشاهده میشود. در این زمینه، دولتها قبل از همه به زور متوسل میشوند، اما این تجربه نشان داده كه سیاست فقط سطح خشونت متقابل را بالا برده است. گاهی دولتها اقدام به منزوی كردن تروریستها كرده و همزمان به بهانة تأمین امنیت بیشتر حقوق دموكراتیك سایر شهروندان را محدود كردهاند. در این میان، منزوی كردن ترویستها به معنی تجزیه بوده است.
به هر تقدیر، هرگونه ادعای افزایش سطح امنیت از سوی نهادهای امنیتی روسیه، در شرایطی كه میتوان با پرداخت 100 روبل هر گونه مشكل با پلیس را حل كرد، دروغی بیش نیست. در این شرایط، تنها خود جامعة روسیه میتواند از امنیت خود دفاع كند، اما واقعیت این است كه این جامعه به خواب رفته و جالب تأمل اینكه مقامات كرملین هر گونه تلاش آن برای بیداری را خطری جدیتر از انفجارهای تروریستی در متروی مسكو تلقی میكنند. به عنوان مثال میتوان به فراوانی نیروهای پلیس در نزدیكی ایستگاه متروی «مایاكوفسكایا» در روزهای برگزاری میتینگ مخالفان در حالی اشاره كرد كه به وضوح شمار مخالفان از تعداد نیروهای پلیس كمتر بود.
پایان پیام.