سرویس قفقاز/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران / سرویس قفقاز :
نویسنده: الكساندر كاراوایف، معاون مدیركل مركز اطلاعرسانی و تحلیل دانشگاه دولتی مسكو، روزنامه «نیزاویسیمایا گازییِتا»
ایراس
برخی تحلیلگران سفر اخیر هیلاری كلینتون، وزیر امور خارجه آمریکا به منطقه قفقاز جنوبی را یك «مُسكن سیاسی» ارزیابی میكنند. چرا كه توجه نماینده عالیمقام یك ابرقدرت به هر منطقه یا كشور حائز اهمیت است. وزیر خارجه ایالات متحده بیش از ده سال است كه به این منطقه سفر نكرده، ولی این فقط یك سفر سمبولیك با ادای چند جمله عادی درباره حقوق بشر نبود. هر یك از پایتختهای كشورهای حاضر در قفقاز جنوبی در انتظار توجه واشنگتن به مسایل و مشكلات خود بودند. خانم كلینتون طی سفر خود به قفقاز جنوبی وضعیت موجود در این منطقه را با مقامات كشورهای حاضر مورد بررسی قرار داد. وی در باكو تأكید كرد كه ایالات متحده مایل است به حل و فصل مثبت و صلح آمیز مسأله ناگورنو-قرهباغ كمك كند و در ایروان نیز تصریح كرد كه از منافع ارامنه در این روند حمایت خواهد كرد.
آیا باید در ترتیب بازدیدهای كلینتون از پایتختهای قفقاز جنوبی معنای پنهانی خاصی جستجو كرد؟ مصلحت این كار قابل بحث است، اما میتوان به این واقعیت اشاره كرد كه سفر او به گرجستان در پایان سلسله دیدارها صورت گرفت و وی در تفلیس كمتر از باكو و ایروان توقف داشت. ابراز همبستگی با گرجستان باید این واقعیت را به اثبات برساند كه تفلیس مانند سابق متحد واشنگتن است، با این وجود در حال حاضر نمیتوان برنامه گرجی بازگرداندن آبخازیا و اوستیای جنوبی را محقق كرد. چرا كه وضعیت جاری منطقه امكان عملیاتی شدن این منظور را فرآهم نمیآورد. ممكن است در آینده امكانات جدیدی جهت همكاری تفلیس و مسكو در این زمینه فراهم شود، ولی احتمال زیادی میرود كه این امر با تغییرات در سیاست گروههای حاكم آینده تفلیس و مسكو ارتباط داشته باشد. ولی چه زمانی این تحول صورت خواهد گرفت؟
نخبگان وابسته به پوتین و گروه میخاییل ساكاشویلی با هم تفاوت اصولی دارند، ولی هر دوی آنها آرزو دارند تا با باقی ماندن در قدرت طی دهها سال آینده سیاست خارجی كشورهای خود را تعیین كنند. فرق فقط این است كه تفلیس كه با مخالفان سیاسی داخلی برخورد میكند، مجبور است سناریوهای انعطافپذیر توسعه روابط با روسیه را طراحی كند، اما پوتین و طیف طرفدار او ضرورتی به توسعه روابط با تفلیس نمیبینند. به نظر میرسد كه واشنگتن به میخاییل ساكاشویلی به صورت كنایه فهمانده كه از گامهای او در جهت سالمسازی روابط با مسكو استقبال خواهد كرد. ولی در شرایط تضادهای شدید فعلی با مسكو، مقامات گرجستان مجبورند به ابراز موضعگیری شدید خود نسبت به جداییطلبی آبخازیا و اوستیای جنوبی بسنده كنند. در عین حال مسكو سعی دارد نشان دهد كه از اینكه با تفلیس روابط ندارد، چیزی از دست نمیدهد و اینكه این فقط مشكل خود ساكاشویلی است.
در این میان، مناقشه ناگور نو- قرهباغ ابعاد و ماهیت دیگری دارد. در حالی كه روسیه و ایالات متحده در زمینه گرجستان دو طرف بازی هستند، آنها در زمینه مناقشه ناگورنو- قرهباغ میانجیهای علاقهمند و بیطرف محسوب میشوند. همه گزینهها در این زمینه امكانپذیر است، اعم از برقراری صلح بین آذربایجان و ارمنستان تا سناریوهای بسیار منفی از جمله دیگری نظامی. قبل از سفر كلینتون به منطقه دو رویداد معنیدار در این زمینه اتفاق افتاد. دمیتری مدویدیف، باراك اوباما و نیكلا ساركوزی در جریان اجلاس گروه هشت طی بیانیهای نقطهنظر خود درباره برنامه تنظیم مثبت مسأله ناگور نو- قرهباغ از راه مسالمتآمیز را بیان كردند. رویداد دیگر یك هفته قبل از آن، همزمان با ملاقات رؤسای جمهوری آذربایجان و ارمنستان در مجمع اقتصادی سن پترزبورگ رخ داد و آن درگیری شدید مسلحانه طرفین در خط مرزی بود. میتوان این رویداد را به عنوان هشداری در خصوص امكان تحقق سناریوی نظامی در صورت شكست برنامه مثبت تلقی كرد. اما باید یادآور شد كه با وجود مواضع سختگیرانة طرفین، اصول مشترك تنظیم روابط میان آنها پیدا شده و حامیان روند صلح بیش از پیش بر اعمال این اصول تأكید میكنند. در بیانیه اجلاس سران دقیقاً اعلام شده كه اراضی اشغال شده پیرامون ناگور نو- قرهباغ باید به آذربایجان اعاده شود و اینكه رژیم حقوقی موقت ناگور نو- قرهباغ باید به گونهای تنظیم شود كه ضمانتهای امنیتی و خودگردانی را فراهم آورد.
تضمین كریدور بین ارمنستان و ناگور نو- قرهباغ و تأمین حق همه آوارگان و مهاجران اجباری برای بازگشت به محل سكونت سابق در میان اقدامات الزامی برشمرده شده است. حتی عنوان شده كه ممكن است كشورهای عضو گروه مینسك سازمان امنیت و همکاری اروپا برای تحقق این منظور مجبور به اجرای عملیات انساندوستانه شوند. همچنین به ضرورت تعیین رژیم حقوقی نهایی ناگور نو- قرهباغ از طریق همهپرسی اشاره شده است. با وجود اینكه در ترجمه روسی این سند كلمه اراضی «اشغالی» از قلم افتاد، باكو از این سند استقبال كرد. بهرغم وجود این اختلافات، مهم این است كه مسیر رسیدن به امضای پیمان صلح تعیین و تدوین شده است. مرور تاریخ نشان میدهد كه برقراری صلح بین اقوام درگیر كار سادهای نیست، ولی از نظر فنی امكانپذیر است. طرح صلح برای ناگور نو- قرهباغ، سرمایهگذاری بزرگی برای مسكو و واشنگتن و بار سنگین مالی برای آذربایجان خواهد شد. چرا كه زیرساختهای نواحی مورد نظر در این منطقه باید از ابتدا بازسازی شوند. باید متخصصین بینالمللی را جلب كرد تا محیط امنی برای بازگشت آوارگان فراهم كنند تا بتوانند در كنار نمایندگان اقوام دیگر زندگی كنند. همچنین نكات باریك و حساس زیادی بروز خواهند كرد كه باید در رابطه با هر كیلومتر جادهها، آبادیهای روستایی و در همه مناطق اعاده شده پیرامون ناگورنی قرهباغ حل شوند.
با این وجود، میتوان چگونگی حل این مشكلات را در شرایط حاضر مورد بررسی قرار داد. اگر طرفین در مسیر غیر نظامی كردن عملی مناطق پیرامون ناگور نو- قرهباغ حركت كنند، نشانههای زندگی صلحآمیز نیز پدید خواهد آمد، ثمرات آن نصیب دو كشور خواهد شد و همین امر زمینهساز ادامه مذاكرات درباره سرنوشت خود قرهباغ خواهد شد. البته ایروان نگران آن است كه آذربایجان با استفاده از مناطق پیرامون ناگورنو- قرهباغ به عملیات جنگی دست بزند، اما مشكل بتوان تصور كرد كه باكو روند صلح را در حال اجرا متوقف كند.
پایان پیام.