تاریخ : چهارشنبه 21 مهر 1389
کد 19201

بررسی جنگ‌های ایران و روس به مناسبت سالروز عهدنامه ننگین گلستان

تمایل درباره قاجار به انگلستان و سپس فرانسه، در طول جنگ ده‌ساله اول با روسیه حوزه نفوذ دول غربی به ویژه انگلستان را در ایران افزایش داد
سرویس ایزان/خبرگزاری آران

خبرگزاری آران / سرویس ایران : یك تحلیل‌گر تاریخ معاصر ایران گفت: در جنگ بین ایران و روسیه برسر مناطق قفقاز توده‌های مردم با اسلحه‌های ابتدایی در برابر ماشین جنگی پیشرفته روسیه ایستادگی كردند و دین اسلام در میان گروه‌های قومی روسیه تسلط بر قفقاز را به كندی صورت داد.

به گزارش فارس ، سال‌های دهه دوم قرن سیزدهم هجری قمری، در تاریخ سرزمین ایران سرنوشت ساز بود. آغامحمد خان كه توانسته بود با اعمال حاكمیت ایل قاجار بر ایران، قدرت را به دست بگیرد در سفری جنگی به قفقاز به دست خادمین خود كشته شد و باباخان كه موسوم به فتحعلی‌شاه زمام امور را به دست گرفت.

در آن عصر، وضعیت آشفته داخلی در كنار تحركات انگلستان در هندوستان، و روسیه در منطقه قفقاز شرایط خاصی را به وجود آورده بود كه مقابله با آن، مردان كارآزموده و وطن‌دوستی را می‌طلبید لكن سلطه اهریمنی خاندان ابراهیم خان كلانتر بر درباره قاجار و اركان حكومت در سراسر كشور فرصت خوبی برای بیگانگان فراهم ساخت.

همسایگی ایران با هندوستان، ما را در معرض رقابت قدرت‌های جهانی قرار داد و دولت‌مردان ایرانی بدون داشتن درك درستی از روابط بین‌الملل به جای تكیه بر مردم قهرمان این سرزمین، سودای همبستگی با دول اروپایی را در سر می‌پروراندند و تصور می‌كردند با این ترتیب می‌توانند تهدیدات را برطرف سازند. غافل از آنكه دول اروپایی فقط منافع نامشروع خود را جست‌وجو می‌كنند و حضور ایرانی قدرتمند در منطقه، مخل منافع آنان محسوب می‌شد، لذا طرح تجزیه هرات و افغانستان از سوی انگلیسی‌ها و طرح تجزیه قفقاز از سوی روس‌ها گام‌های نخستین بود كه توسط دول استعمارگر برای نابودی ایران اسلامی برداشته شد.

در 1218 قمری روس‌ها پس از مدت‌ها زمینه‌سازی به كشور ما هجوم آوردند و قفقاز صحنه شرارت آنان شد كه علی‌رغم مجاهدت‌ها و جانبازی‌های فراوان مردم ایران به تحمیل قرارداد گلستان در 1228 قمری انجامید.

تمایل درباره قاجار به انگلستان و سپس فرانسه، در طول جنگ ده‌ساله اول با روسیه حوزه نفوذ دول غربی به ویژه انگلستان را در ایران افزایش داد. انگلیسی‌ها كه ابتدا مشوق این جنگ بودند. در سال‌های پایانی جنگ و پس از حل مشكلات خود با روسیه و برای مقابله با تهدیدات ناپلئون اصرار داشتند كه جنگ را به نفع روسیه خاتمه دهند. لذا با كمك عاملان ایرانی وابسته به خود نظیر ابوالحسن‌خان ایلچی، زمینه شكست ایران را فراهم كردند.

اما تجاوزطلبی روس‌ها تمامی نداشت و قاجاریه كه توان مقابله با آنها را در خود نمی‌دید. این بار دست توسل به دامان روحانیت شیعه دراز كرد تا با صدور فتوای جهاد، مردم را به مقاومت در مقابله متجاوزان و دفع آنها از سرزمین ایران تشویق كنند. حضور گسترده مردم در صحنه‌های نبرد، كارآیی این تاكتیك را به اثبات رساند و متجاوزان از بخش‌های وسیعی از سرزمین‌های اشغالی در قفقاز عقب نشستند. لكن باز هم نیز عوامل استعمار و سرسپردگان لژهای ماسونی كه توسط سرگور اوزلی و ابوالحسن‌ خان شیرازی شكار شده بودند انگیزه دفاع را از دولتمردان قاجاری سلب كرده و با ارائه اطلاعات سری ایران به روس‌ها زمینه غلبه آنها را در 1243 قمری فرام كرد.

این بار علاوه بر انتزاع سرزمین‌های قفقاز، عهدنامه‌ ننگین تركمانچای و ضمن آن كاپیتولاسیون نیز به ایران تحمیل شد و همان عناصر، بعد ها زمینه تجزیه افغانستان و سپس بخشهایی از سیستان و بلوچستان را از ایران فراهم آوردند. در جنگ‌های روسیه علیه ایران علی‌رغم جان‌فشانی ایرانیان در قفقاز و آذربایجان، ناكارآمدی درباره قاجار و خیانت دولتمردان وابسته، شكست‌های سختی را به ملت مقاوم ایران تحمیل كرد كه دلایل عمده آن را باید در زوایای درباره قاجار جست‌وجو كرد و نه در عزم دلیر مردانی كه بزرگترین مقاومت را در مقابل متجاوزان روسی سازماندهی كردند.

 

امروز سالروز عقد قرارداد ننگین گلستان است، كه به واسطه این قرارداد، بخش عظیمی از كشور به راحتی در اختیار روسیه قرار گرفت، واكاوی این دوران كه شامل جنگ‌های ایران و روس، حكم علمای تشیع به جهاد، خیانت سیاست‌مداران است، اهمیت والایی دارد، در همین رابطه سرویس آیین و اندیشه باشگاه خبری فارس «توانا»، با همكاری مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران، گفت‌گویی با حسین آبادیان پیرامون جنگ‌های ایران و روس ترتیب داد كه مشروح این گفت‌وگو تقدیم می‌شود:

 

*با تشكر و قدردانی از حضرتعالی كه قبول زحمت فرموده و در این گفت‌وگو شركت كردید، به عنوان اولین سؤال لطفاً دیدگاه و نگرش كلی خود را پیرامون رخدادهای ناگواری كه تحت عنوان «جنگ‌های ایران و روس» اشتهار پیدا كرده است بیان فرمایید:

- سلسله نبردهایی كه در سال‌های 1218 تا 1228 و 1241 تا1243 هجری قمری در منطقه قفقاز صورت گرفت و در تاریخ‌های عمومی ایران از آن به جنگ‌های ایران و روس یاد شده است، یكی از درخشان‌ترین حماسه‌های مردمی در برابر اشغال ایران توسط بیگانه به شمار می‌آید. آنچه در تاریخ‌های عمومی نقل می‌شود بیشتر معطوف به شكست‌های ایران است و در نوشته‌های متأخر كمتر از حماسه‌سازی‌های مردم در برابر بیگانه سخن رفته است. نتیجه جنگ‌ها هرچه بود، ناشی از بازی قدرت‌های بین‌المللی و زدوبندهای پشت پرده آن‌هاست وگرنه توده‌های مردم برای صیانت از آب و خاك و فرهنگ خود با تمام قوا و با اسلحه‌های ابتدایی در برابر ماشین جنگی پیشرفته روسیه برای سال‌های دراز ایستادگی كردند و پیروزی‌های درخشانی به دست آوردند كه اگر چه مستعجل بود لیكن بیانگر احساسات پاك مردمی بود كه رفتن زیر بار بیرق بیگانه را تحمل نمی‌كردند. ایلات و عشایر منطقه در این جنگ‌ها عمدتاً با نیروهای حكومت مركزی ایران همكاری كردند و نشان دادند كه به دولت ایران وفادار هستند. اطلاق جنگ‌های ایران و روسیه بر این حماسه‌ها نارساست، زیرا ایرانیان جنگی را علیه روسیه راه‌اندازی نكرده بودند تا نام كشور آن‌ها مقدم بر روسیه ذكر شود. ایرانیان در برابر اشغال بخشی از سرزمین خود در برابر نیروهای مهاجم دست به پایداری زدند و تا پای جان كوشیدند؛ هر چند به دلیل شرایط جهانی و رقابت‌های استعماری نتوانستند موضع برتر خود را حفظ كنند.

سپاه ایران، نیروهای شكست‌خورده نبودند، بلكه در اكثر موارد غلبه و پیروزی با آن‌ها بود، بنابراین از این نبردها نباید صرفاً وجه سلبی آن را در نظر آورد بلكه بر وجه ایجابی آن كه خلق حماسه‌هایی درخشان بود باید بیشتر تأكید و تأمل كرد.

 

* می‌دانیم كه روس‌ها از سال‌ها قبل از آغاز دوره اول جنگ با ایران به منطقه قفقاز چشم طمع دوخته بودند و بارها حملات آنان برای تسلط بر این منطقه ناكام مانده بود: لطفاً بفرمایید روسیه تزاری برای گسترش نفوذ خود در قفقاز (علاوه بر گزینه نظامی) چه سیاست‌هایی اعمال می‌كرد؟

روس‌ها حتی قبل از اشغال قفقاز سیاست‌های ویژه‌ای برای استمرار نفوذ خود در منطقه تدارك دیده بودند. آن‌ها قزاق‌ها را به تدریج وارد قفقاز كردند و در كنار آن‌ها سایر اتباع خود را هم اسكان می‌دادند . این گروه‌ها در اخراج مردم بومی تلاش‌های زیادی كردند كه این روند در دوره بعد از جنگ‌ها در قفقاز شدت گرفت. این‌ها در فتوحات نظامی روسیه به كمك مهاجمین شتافتند و تلاش‌های خود را به عنوان كمك خان‌نشین‌ها به روسیه قلمداد كردند.

از طرف دیگر ترویج مسیحیت ارتدوكس اعمال گردید، تلاش بر این بود تا اهالی بومی جذب فرهنگ روسی و آداب و رسوم آن‌ها شوند، این روش هرگز در مناطق مسلمان نشین موفق نبود، كسانی كه به فرهنگ روسی تعلق خاطر نشان می‌دادند اعتماد مردمی خود را از دست می‌دادند . در كنار این روش‌ها سعی می‌شد قشر فرهیخته منطقه جذب فرهنگ غیر بومی شوند با همه این اوصاف كوشش‌های فراوانی برای محو اسلام در منطقه به عنوان دین به عمل آمد، اما آن‌ها هرگز نتوانستند در این اقدامات موفق شوند و اسلام یكی از مهمترین پایگاه‌های مبارزه در منطقه بود. نسل‌كشی از طریق نابودی اقوامی كه مورد هجوم قرار گرفته بودند و روابط آنها با ایران قطع شده بود، از دیگر روش‌های روس‌ها برای تضمین اعمال حاكمیت خود بر منطقه قفقاز بود.

طرح جابه جایی ایلات و عشایر بومی بی فایده بود، اخراج چركس‌ها كه بزرگترین گروه مسلمان قفقاز بودند پیامدهای دردناكی به بار آورد، آن‌ها از سرزمینهای خود آواره شدند و از قفقاز بیرون رفتند و تنها عده‌ای اندك از آنها در موطن اصلی باقی ماندند. گروهی دیگر از قومیت‌ها وقتی از قفقاز رفتند كلیه مایملك و روستاهای خود را به آتش كشیدند، اما حاضر به تسلیم در برابر روس‌ها نشدند.

 

* می‌دانیم كه به رغم سیاست‌های استعماری و تجاوزكارانه روسیه تزاری برای تسلط بر قفقاز، این ناحیه سالیانی طولانی در برابر متجاوزان روسی مقاومت كرد. به نظر حضرتعالی نقش اسلام و مسلمانان قفقاز در جلوگیری از نفوذ و سلطه زود هنگام روس‌ها بر این منطقه چه اندازه بود؟

- بدون تردید قلب همیشه تپنده قفقاز، داغستان بود كه عموم مردم آن مسلمان بودند. در داغستان ایلات و عشایر و قبایل متعددی زندگی می‌كردند، عده‌ای ترك زبان بودند و گروهی دیگر از تات‌های مسلمان به شمار می‌آمدند. در كنار آنها یهودیانی می‌زیستند كه در فاصله بین دربند و باكو به زندگی خود ادامه می‌دادند.

برخی از عشایر در استپ‌ها و عده‌ای دیگر در كوه‌های مرتفع زندگی می‌كردند. مهمترین گروه قومی لزگی‌ها بودند كه در جنوب داغستان اقامت داشتند. گروهی از بازماندگان آلان‌ها كه توسط تیمور لنگ برافكنده شدند، به نام استی‌ها در غرب چچن زندگی می‌كردند و در كنار آنها قزاق‌ها می‌زیستند. اسلام مذهب رایج در منطقه بود، هر چند كه مسیحیت و یهودیت و پیروان مذاهب ابتدایی هم وجود داشتند. در حقیقت به دلیل وجود اسلام بود كه تسلط روس‌ها بر منطقه با كندی تمام پیش می‌رفت و سرانجام با زد و خوردهای خونبار بر مردم تحمیل گردید. قفقاز هیچ گاه حاضر نبود زیر تسلط روسیه برود.

 

* پس از پایان دوره اول جنگ‌های ایران و روس، ژنرال الكسی پتروویچ یرمولوف حاكم روسی نواحی اشغالی، برای به تسلیم واداشتن مردم منطقه به چه اقداماتی متوسل شد؟

یرمولف با جا به جایی قبایل و نیز شدت عمل، شورش‌های محلی را سركوب كرد، اما نتوانست بر گروه‌های بومی فائق آید. دیری نپایید كه بار دیگر شعله‌های شورش‌ها روشن شد و منجر به جنگ‌های خونبار دیگری در قفقاز گردید. یرمولف مردی مغرور بود كه اعتقاد داشت سركوب باید به حدی باشد كه بومیان از آن بوی مرگ را استشمام نمایند. برای نیل به این مقصود او وحشیگری را از حد گذرانید و در برابر كوه‌نشینان بیرحمی بسیار نشان داد. او روش خود را می‌ستود و می‌گفت مرگ یك مخالف باعـث می‌شود جان روس‌ها حفظ شود و از شورش گسترده مسلمانان جلوگیری كند. در موردی او اهالی یك روستا را قتل عام كرد و زنانی را كه اسیر می‌شدند به عنوان برده می‌فروخت یا میان سربازان خود تقسیم می‌كرد. او آسیایی‌ها را تحقیر می‌كرد و می‌گفت نرمش در برابر آنها نشانه عجز است و با آسیایی‌ها فقط باید با زبان زور سخن گفت.

به دار آویختن مردان و كشتار زنان و كودكان، مذهب مختار او بود، دهكده‌ها را نابود می‌ساخت و جنگل‌ها را به آتش می‌كشید. مقر حكمرانی او تفلیس بود و هر بار پس از كشتار مردم به آنجا باز می‌گشت. دوره دوم جنگ‌های ایران علیه اشغالگری‌های روسیه در زمان او انجام شد و علت این جنگ‌ها وحشی‌گری‌های یرمولف و تقاضای كمك مردم بومی از حكومت ایران و علمای مذهبی بود. با وجود اینكه طی این جنگ‌ها یرمولف از فرماندهی قوای قفقاز به دستور تزار نیكلای اول كنار گذاشته شد و جای خود را به پاسكیویچ داد، اما وحشی‌گری او همچنان زبانزد خاص و عام بود. یرمولف نتوانست با توحش خود قلب مردم را بلرزاند، برعكس شدت عمل او باعث گردید مردم قفقاز از مرگ نهراسند و آن را به هیچ انگارند. دیگر چیزی بالاتر از مرگ وجود نداشت و مردم در برابر درنده‌خویی مهاجمین بارها مرگ را به سخره گرفتند و با آغوش باز به استقبال آن رفتند، لیكن هرگز قلباً تسلیم بیگانه نشدند. این كشتارها باعث شد مردم حول محور اسلام جمع آیند و تا سال‌های بعد حماسه‌هایی بی نظیر خلق كنند و نام خود را جاودانه سازند.

 

* به رغم تمایلات روسی «اریكلی» حاكم قفقاز، فرزند و جانشین او «گرگین‌خان» علاقه‌مند بود با حكومت قاجار مراوده دوستی برقرار كند. به نظر جنابعالی در آن اوضاع حساس، چرا فتحعلی شاه نتوانست از این فرصت استفاده مطلوب را ببرد؟

- در سال 1213قمری و 1798 میلادی اریكلی از دنیا رفت و طبق عهدنامه با روس‌ها فرزند بزرگ او گرگین خان به جانشینی او انتخاب شد. او «ژرژ دوازدهم» لقب داشت و نام اصلی‌اش «گیوركی» بود كه در ایران به نام گرگین خان شهرت داشت. گرگین طرفدار آشتی با ایران بود حتی نامه‌ای به شاه ایران نوشت و اعلام كرد كه پدرش به دلیل كهولت سن دارای نقاط ضعف فراوان بود، او حتی قتل مردم تفلیس در دوره پدر را به اقدامات نسنجیده او نسبت داد. گرگین نوشت كه خود را از چاكران و متعلقان دولت قوی شوكت ایـــران می‌داند و خویشتن را حاكمی برای مرزبانی از كشور ایران در منطقة قفقاز به شمار می‌آورد و مترصد و منتظر اجرای دستورات شاه ایران است. در این اوضاع حساس فتحعلی شاه بی تدبیری كرد، از گرگین خان خواسته شد فرزند ارشد خود را به رسم گروگان به تهران فرستد. بدیهی بود كه گرگین خان این شرایط رقتبار را نمی‌توانست بپذیرد، پس بار دیگر به دولت روسیه روی آورد.

روس‌ها به او قول حمایت دادند، ژنرال لازاروف در رأس سپاهی به گرجستان فرستاده شد و در سركوب مخالفین داخلی او كوشید، اما باز هم تهدیدی علیه دولت ایران انجام نگرفت. گرگین كه از حمایت دولت ایران ناامید شده بود از دولت روسیه مقدار زیادی وام گرفت و قول داد كه اگر نتوانست قرض خود را ادا كند، تفلیس از آن روسیه خواهد شد.

 

* از جمله وقایعی كه در دوره اول جنگ‌های ایران و روس اتفاق افتاد، قتل سیسیانف سردار روسی توسط حسینقلی خان حاكم باكو بود. این واقعه حداقل در كوتاه مدت چه تأثیری در میان ایرانیان بر جای گذاشت؟

- بلافاصله پس از قتل او همان شب سپاه ایران اردوی سیسیانف را محاصره و تار و مار كردند، خیمه و خرگاه آن‌ها به غارت رفت، كسانی كه فرار كرده بودند از شدت سرما از پای درآمدند، سر سیسیانف هم از بدن جدا شد و به نزد نایب‌السلطنه فرستاده شد و او هم آن را به تهران فرستاد.

پیش از این روس‌ها حتی خراسان را از رشادت‌های خود پر كرده بودند و خلاصه اینكه بیم و رعبی در دل‌ها افكنده بودند. سیسیانف در بسیاری از نقاط ایران نامی آشنا بود و نام او قرین با فتح و پیروزی روس‌ها بود. شهرت او تا ناحیه خراسان هم گسترش یافته بود. فتحعلی شاه كه مراتب را می‌دانست، سر او را به نشانه پیروزی بزرگ مردم ایران برای حاكم خراسان فرستاد تا بیم و هراسی را كه از روسیها به ویژه سیسیانف در قلب‌ها افتاده بود زایل كند و افسانه شكست‌ناپذیری روس‌ها را نقش برآب سازد.

پس از قتل سیسیانف روس‌ها دست به عقب‌نشینی زدند، ایرانیان در سرزمین‌های بین گنجه و تفلیس به جنگ ادامه دادند و همیشه شاهد فتوحات خود و شكست ارتش روسیه بودند. از آنجایی كه جنگ اصلی در گنجه ادامه داشت ــ جنگی كه سیسیانف و عباس میرزا فرماندهی طرفین را برعهده داشتند ــ این پیروزی‌ها نقش مؤثری در تقویت قلوب مردم بومی داشت و پس از آن مدت كوتاهی آرامشی موقتی در قفقاز حاصل شد.

 

* همچنان كه منابع تاریخی به درستی نشان می‌دهد به رغم برتری نظامی روسیه، نیروهای ایرانی در مقاطع مختلفی از دو دوره جنگ‌های فیما بین، بارها ارتش متجاوز روسیه را با شكست‌های خیره‌كننده مواجه می‌كردند با این حال به عقیده شما علل اصلی شكست‌های ایران از روسیه چه بود؟

- شكست‌های ایران در جنگ با روسیه نه به دلیل فقدان رشادت و عدم همكاری ایلات و عشایر قفقاز، بلكه به دلایلی دیگر بود كه به آن‌ها اشاره می‌كنیم. دولتمردان ایران پیش از اندازه به حمایت قدرت‌های خارجی امید بسته بودند، آن‌ها هرگز تصور نمی‌كردند یك دولت اروپایی منافع كشوری دیگر در آن قاره را به هر دلیلی بر منافع ایران ترجیح دهد. ایران از نظر قدرت‌های خارجی تا وقتی اهمیت داشت كه می‌توانست جبهه‌ای در برابر حریف روسی بگشاید و بخش قابل توجهی از نیروهای آن را مشغول دارد. هرگاه یك قدرت اروپایی از ناحیه روسیه احساس خطر می‌كرد از ایران به عنوان نیرویی جهت خنثی ساختن یا كم اثر كردن آن خطر استفاده می كرد و هرگاه خطر رفع می‌شد، ایران را به حال خود رها می‌كردند. این سیاست بارها و بارها اتفاق افتاد اما كمتر كسی از رجال دوره قاجار بود كه از آن درس عبرت گیرد.

آن‌ها هرگاه ازجانب یك قدرت اروپایی نا امید می‌شدند به سوی دیگری روی می‌آوردند و هیچ گاه از قدرت ایلات و عشایر قفقاز كه بخش مهمی از آنها حداقل در ضدیت با روسیه با ایران مشترك بودند استفاده قابل توجهی نكردند.

 

* در طول دوران نخست جنگ‌های ایران و روس حكومت قاجار برای بهره‌گیری از نیروی جهاد و دین بر ضد متجاوزان روسی چه اقداماتی انجام داد؟

ـ اندیشه جهاد در ذهن برخی ایرانیان وجود داشت. جونز كمك‌های انگلیس به ایران را مشروط به قطع روابط همه جانبه با فرانسه كرد، در برابر عده‌ای می‌گفتند نباید به وعده‌های انگلیس دل‌خوش كرد زیرا آن‌ها هم مثل فرانسه در برابر ایران رفتار خواهند كرد. آنها معتقد بودند برای جلوگیری از تجاوزهای روسیه در گرجستان باید به روحانیون روی آورد تا آن‌ها مردم را به مقابله روسیه فرا بخوانند و اعلام جهاد نمایند. میرزا بزرگ فراهانی این وظیفه را عهده‌دار گردید كه با روحانیون بزرگ ارتباط برقرار كند. او حاج ملاباقر سلماسی و صدرالدین تبریزی را ملاقات كرد و آن‌ها را به عتبات فرستاد تا موضوع حملات روس‌ها را به گرجستان و داغستان به اطلاع شیخ محمدجعفر نجفی و سید محمد اصفهانی برسانند. وقتی روحانیون عتبات از مراتب مطلع شدند، فرستادگانی به قم، كاشان، یزد، اصفهان، شیراز و شهرهای دیگر فرستادند و حكم جهاد دادند.

ملا احمد نراقی و میر محمدحسین سلطان‌العلما امام جمعه اصفهان و ملا علی‌اكبر اصفهانی احكامی مشابه صادر كردند . میرزا بزرگ این احكام را جمع‌آوری كرد و تحت عنوان جهادیه منتشر نمود. جهادیه‌ها در سراسر شهرهای ایران پخش شد و تحت تاثیر آن هیجانی تولید گردید، اما این دوران مصادف با سفر میرزا ابوالحسن خان شیرازی به لندن و قطع روابط ایران و فرانسه بود كه به توصیه جونز انجام گرفت. در دوره اول جنگ‌های ایران و روس از نیروی مذهبی جامعه چندان استفاده‌ای نشد.

 

*نقش بریتانیا را در انعقاد قرارداد تحمیلی گلستان در پایان دوره اول جنگ‌های ایران و روس تا چه اندازه مؤثر می‌دانید؟ و در این میان سر گور اوزلی سفیر آن كشور در ایران چه نقشی را بر عهده گرفت؟

- در سال 1228 هجری قمری باز هم اوزلی برای ایجاد صلح بین ایران و روسیه تلاش كرد. در حالی كه نیروهای ایران آماده حمله بودند به ناگاه خبر رسید كه تركمانان در شمال شرق ایران به رهبری خواجه یوسف كاشغری دست به شورش زده‌اند، در اثر این خبر شاه به تهران بازگشت. سرانجام اوزلی تهدید كرد كه اگر ایران مذاكره صلح را نپذیرد كمك‌های مالی بریتانیا به ایران قطع خواهد شد. او بدون اطلاع میرزا بزرگ فراهانی و اطرافیانش، موافقت شاه را در زمینه مذاكره با روسیه جلب كرد. اوزلی وظیفه داشت طبق دستور دولت متبوع خود متاركه جنگ را به مدت یك سال انجام دهد تا روس‌ها بتوانند از سپاه قفقاز علیه دشمن مشترك روس و انگلیس، یعنی فرانسه استفاده نمایند.

میرزا ابوالحسن شیرازی نماینده ایران در قرارداد صلح بود، از این طرف اوزلی هم به طرف قره‌باغ حركت كرد. و از گرجستان هم فرمانده روس خود را به چمن گلستان از توابع قره باغ رسانید تا در آنجا مذاكرات انجام شود. عهدنامه‌ای كه به نام «گلستان» در آنجا تدوین شد، در حقیقت همان طور كه اوزلی خواسته بود بدون اطلاع میرزا بزرگ انجام شد و بیش از اینكه یك معاهده صلح باشد، از نظر انگلیسی‌ها یك قرارداد متاركه بود تا طبق آن روس‌ها نیروی خود را علیه ناپلئون به كار گیرند. عباس میرزا هم با این عهدنامه مخالف بود و وی حتی از انتصاب میرزا ابوالحسن شیرازی برای چنین امر خطیری ناراضی بود.

عباس میرزا معتقد بود اوزلی حق وساطت بین ایران و روسیه را ندارد زیرا ممكن است كه قبلاً با روس‌ها سازشی كرده باشد كه مغایر منافع ایران است. میرزا بزرگ كه مردی وطن‌دوست و آشنا به سیاست‌های بیگانگان بود حتی در جلسات مذاكرات و تهیه پیش نویس قرارداد حضور نداشت. نتیجه این وضعیت انعقاد عهدنامه گلستان بود.

 

* لطفاً درباره دلایل شكل‌گیری اندیشه جهاد بر ضد روسیه تزاری در آستانه شروع دوره دوم جنگ‌های ایران و روس دیدگاه‌های خود را بیان بفرمایید؟

- چون روس‌ها قره باغ، شروان و گنجه را به تسلط خود در آورده بودند باعث آزار و اذیت مردم نواحی می‌شدند. آن‌ها محصولات كشاورزان را مصادره می‌كردند و به روسیه حمل می‌نمودند و مردم را در حال فقر نگه می‌داشتند. مردم این سه ولایت به ستوه آمدند و بالآخره فرستاده‌ای به عتبات فرستادند و در نزد سید محمد اصفهانی مشهور به مجاهد و علمای دیگر از تعدیات روس‌ها در حق مسلمانان شكوه كردند و از بزرگان روحانی خواستند كه به شكایات آن‌ها رسیدگی شود تا شاید روستاییان از چنگ روس‌ها رهایی یابند. روحانیون عتبات عموماً با این امر موافقت كردند اما به نظر سید محمد اصفهانی لازم دیدند كه ابتدا دولت ایران را از شكایات مردم آگاه سازند. در ابتدا به وسیله ملا رضا خوئی حكم جهاد مسلمانان در برابر روسیه جایز شمرده شد. روحانیون به تصور اینكه بر هم زدن عهدنامه ایران و روس شاید به مصلحت دولت نباشد این ابتكار را به خرج دادند و در حقیقت مسئولیت جنگ را پذیرفتند، حكم ملارضا مورد موافقت دولت ایران هم قرار گرفت و وی به عتبات بازگشت.

وقتی روحانیون عتبات دولت ایران را هم در امر جنگ موافق دیدند تعدادی را از بین خود به عزم جهاد با روسیه به ایران فرستادند. این عده در طول راه با استقبال بی نظیر مردم مواجه شدند، آن‌ها آمده بودند كه پاسخ گزارش مردم بومی مبنی بر دراز شدن دست تعدی روس‌ها به عرض و ناموس مسلمین را مسلحانه بدهند و با آنها همراهی نمایند. روحانیون به هر نقطه‌ای كه وارد می‌شدند حس وطن‌دوستی را بین مردم رواج می‌دادند و آن‌ها را بر ضد روسیه تشویق می‌كردند. آن‌ها نامه‌هایی به سراسر ایران ارسال كردند و از روحانیون خواستند كه مسلمانان را برای امر جهاد دعوت كنند. مخارج جنگ سیصد هزار تومان برآورد شد. ایران مشغول تدارك ساز و برگ برای نبرد با روس‌ها بود به همین دلیل نمایندگان دولت‌های خارجی مقیم ایران به راحتی دست به تحریكات می‌زدند.

از طرف دیگر عباس میرزا از این موقعیت و موافقت روحانیون در زمینه تجدید جنگ به نحو مساعد بهره برد . او همراه با خوانین قره‌باغ و شروان با به راه انداختن تبلیغات مذهبی زمینه‌های شورش را مهیا می‌كرد. زواری كه به عتبات می‌رفتند از ظلم روس‌ها گله و شكایت می‌كردند و تخم نفرت را علیه آنها در دل‌ها می‌كاشتند. به هر حال در شوال 1241 روحانیون بسیاری در تهران جمع شدند، همه آن‌ها تقاضای جهاد علیه روسیه داشتند. در ماه ذی القعده تجمع عظیمی از روحانیون و مردم در چمن سلطانیه صورت گرفت. آن‌ها حتی حاضر نشدند با سفیری كه از طرف روسیه در نزدیكی‌های قزوین به آن‌ها رسیده بود ملاقات كنند.

 

* پس از حوادثی كه نهایتاً منجر به عقد قرارداد تركمانچای در پایان دوره دوم جنگ‌های ایران و روس شد، سلطه استعماری روسیه چه تبعات سوئی برای مردم مناطق اشغالی به همراه داشت؟

- تسلط روسیه بر قفقاز آثار بسیار وحشتناكی بر جای گذاشت. آن‌ها بلافاصله بعد از اشغال این مناطق تلاش كردند فرهنگ بومی و زبانهای ملی را نابود سازند. این روال از گرجستان آغاز گردید. در این منطقه به حكومت خاندان محلی با گرایتون خاتمه داده شد. و حتی تكلم به زبان گرجی ممنوع شد. وقتی گنجه به تصرف روس‌ها درآمد نام آن را به الیزابت پل تغییر دادند. متعاقب تكمیل روند اشغال قفقاز از طرف حكومت مركزی روسیه تحقیقات گسترده‌ای در باب اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی و فرهنگی منطقه آغاز گردید و نتایج این تحقیق‌ها برای برنامه‌ریزی‌های آتی به پایتخت روسیه ارسال می‌شد.

با عقد عهدنامه‌های گلستان و تركمانچای فشارهای فراوانی از طرف روس‌ها به مردم مسلمان منطقه وارد شد و تعداد فراوانی از مسلمانان ناچار به مهاجرت به سمت داخل ایران شدند. در توصیف شهر گنجه در سال 1829 میلادی گفته شده است كه بسیاری از روستاها ویران شده بودند. حومه شهری كه بیشتر دارای باغ‌ها و بوستان‌های زیبایی بود كاملاً ویران شده بود. خانه‌های مردم وضعیت اسف‌انگیزی پیدا كرد و مردم افسرده و پریشان بودند. در بازار شهر داد و ستد چندانی وجود نداشت و خرید و فروش‌ها منحصر به تهیه نیازهای روزمره مردم شد. حتی قلعه‌های نظامی هم تخریب شدند. مردم گنجه تهدید می‌شدند كه اگر طبق دستور روس‌ها عمل نكنند هزاران خانواده قزاق را در شهر مستقر خواهند كرد. مردم گنجه بیشتر به دلایل مذهبی نسبت به روس‌ها كینه می‌ورزیدند و به ایران ابراز تمایل می‌كردند. روس‌ها از طریق وصول مالیات‌های كمرشكن باعث نابودی اقتصاد شهر شدند.

بنا به گزارش كسانی كه در همان ایام از منطقه بازدید كرده بودند گنجه كه زمانی منطقه‌ای آباد بود رو به ویرانی می‌رفت. همین وضعیت در شكمور وجود داشت. این منطقه در شانزده مایلی گنجه قرار داشت كه بعد از جنگ‌های ایران و روس به ویرانه‌ای تبدیل شد. از میراث فرهنگی آن فقط یك مناره باقی مانده بود.

مردم را از تدریس و تكلم به زبان بومی منع می‌كردند. مساجد را ویران می‌ساختند و برای اختراع هویتی جعلی مسیحیت را ترویج می‌نمودند. تركیب ملیت‌ها در قفقاز به هم زده می‌شد تا مانع وحدت قومی و ملی مردم شوند عشایر یك منطقه به منطقه‌ای بیگانه فرستاده می‌شدند و به جای آن گروهی را می آوردند كه هیچ علاقه ای در منطقه نداشتند. این روند منجر به ایجاد كدورت و نفاق همیشگی بین مردم می‌شد و زمینه‌های نزاع را در قفقاز مهیا می‌كرد.

 

* مهم‌ترین دلایل داخلی و خارجی شكست ایران طی دو دوره جنگ با روسیه را چگونه صورتبندی می‌كنید؟

- علت ناكامی نهایی ایران در این جنگ‌ها، ریشه در دو عامل خارجی و داخلی داشت: از نظر خارجی قدرت‌های بزرگ آن روزگار مثل فرانسه و بریتانیا تا هنگامی كه خود درگیر جنگ با روسیه بودند و یا از آن ناحیه بیم و هراس داشتند و با وعده و وعید قراردادهایی با ایران منعقد می‌كردند و گرچه طرف ایرانی به وعده‌ها و تعهدات خود عمل می كرد اما طرف اروپایی هرگز گامی به پیش نمی‌نهاد. با وجود آن همه شجاعت و از خودگذشتگی نیروهای بومی اگر دولت ایران تلاش خود را مصروف سرمایه‌گذاری در بسیج عمومی می‌كرد، به احتمال زیاد موفقیت‌های بیشتری به دست می‌آورد. از طرف دیگر زمامداران ایران هرگز نتوانستند از رقابت‌های بین‌المللی در راستای منافع ملی ایران بهره‌های مناسب ببرند و در عوض به وعده‌های بیجای دولتهای اروپایی امیدوار بودند، حال آنكه در موارد عدیده فرصت‌های طلایی به دست آمد كه شاید می‌شد از آن‌ها بهترین استفاده را به عمل آورد.

مهمترین نقطه ضعف داخلی ایران وضع سپاه بود. در آن زمان ارتش منظم وجود نداشت، خوانینی كه هر كدام بر ایل یا عشیره‌ای حكومت می‌كردند وظیفه داشتند به هنگام جنگ نیروهایی را در اختیار حكومت مركزی قرار دهند. این نیروها آموزش ندیده و پراكنده بودند، بسیاری از آن‌ها با پای پیاده به جنگ می‌رفتند و تا رسیدن به جبهه خسته و فرسوده می‌شدند. از طرف دیگر بین نیروهای ایلیاتی هماهنگی لازم وجود نداشت، زمستان‌ها معمولاً نیروها مرخص می‌شدند و نیز در این فصل شاه به تهران باز می‌گشت. اتفاقاً كلیه عقب نشینی‌ها و شكست‌های ایران در زمستان‌ها اتفاق می‌افتاد و دشمن به خوبی خلأ نیروها را در منطقه احساس می‌كرد. نیروی جنگی ایران گرچه عظیم بود، لیكن فاقد اسلحه‌های پیشرفته بود. از طرف دیگر اینها نیروهای دائمی نبودند و در برابر جنگ‌های خود و انجام خدمات سربازی از حقوق چندانی برخوردار نبودند، پس كثیری از این افراد نگران خانواده‌های خود بودند. رقابت بین شاهزاده ها از دیگر عوامل ضعف ایران بود. آنها به جای اندیشیدن به منافع ملی كشور، عمده تلاش خود را صرف رقابت‌های بیجا می‌كردند، مثلاً محمدعلی میرزا دولتشاه به برادر خود عباس میرزا حسادت می‌ورزید و هرگز فكر نمی‌كرد كه موفقیت‌های او نهایتاً به سود ایران خواهد بود، برعكس او مایل بود كه عباس میرزا فرماندهی فاقد صلاحیت شناخته شود. این مسائل نقش اساسی در پاره‌ای از ناكامیها داشت. در دوره اول جنگها از مهمترین نیرویی كه در ایران وجود داشت استفاده لازم به عمل نیامد و آن هم چیزی جز انگیزه‌های مذهبی نبود.

 

* به عنوان آخرین سؤال لطفاً بفرمایید به رغم شكست نظامی ایران از روسیه و جدایی بخش وسیعی از خاك كشور، در روابط فرهنگی، علایق دینی و مذهبی و قومی مردم ایران با نواحی شمال ارس چه تغییر و تحولاتی پدید آمد و یا اساساً روس‌ها توانستند، پیوند میان مردمی كه در دو سوی رود ارس زندگی می‌كنند از هم بگسلند؟

- حقیقت این است كه در قفقاز قومیت در اسلام تجلی می‌كرد؛ یعنی اینكه هویت بومی و ملی مردم را مقوله مذهب تشیكل می‌داد و نه مسائل دیگر، این وجه از هویت در اندیشه‌های جهاد كه قبل، حین و بعد از جنگ‌های روسیه با ایران وجود داشت مجسم می‌گردید. اهالی بومی بیشتر خود را مسلمان می‌دیدند تا متعلق به فلان قوم قبیله، به همین دلیل علایق فرهنگی و دینی در دو سوی رود ارس همچنان استمرار داشت. این حقیقتی است كه از طرف بسیاری از منابع غربی بر آن تأكید رفته است. بخشی مهم از قفقاز هویت اسلامی دارد و اگر این هویت از آن‌ها گرفته شود هیچ چیزی نمی‌تواند جایگزین آن شود و هرگونه تلاشی برای یافتن چیزی دیگر در برابر انگیزه‌های دینی باعث تشتت و از هم گسیختگی اجتماعی و سیاسی آن سامان خواهد شد. این حقیقت ریشه در تاریخ دارد و همین جنگ‌های روسیه با ایران بر سر منطقه قفقاز نشان داد كه این عامل چه نقش با اهمیتی می‌تواند در سمت و سوی تحولات ایفا نماید.

جنگ‌های مزبور هیچ گاه باعث گسست فرهنگی بین مردم ایران و قفقاز نشد، بلكه در مقاطع گوناگون تاریخی علایق فرهنگی كاركرد سیاسی خود را هم نشان دادند و معلوم شد كه این تعلقات تا چه میزان بر رفتار و كردار جمعی مؤثر است و چه سهم تعیین‌كننده‌ای در برقراری تفاهم و وحدت جمعی می‌تواند داشته باشد. به رغم جدایی قفقاز مردم بومی هیچ گاه، با مهاجمین به همدلی نرسیدند، زیرا پایه‌های فرهنگی آن‌ها از اساس با یكدیگر تفاوت داشت. برعكس، بین جوامع ایرانی و مردم بومی آن مناطق همیشه وحدتی معنوی حول محور انگیزه های دینی و فرهنگی وجود داشت. بنابراین اگر از منظری دیگر به حوادث نظر افكنیم جنگ مزبور شكستی خردكننده برای طرف ایرانی به شمار نمی‌آمد زیرا ایران هرگز پایگاه معنوی خود را در منطقه از دست نداد، بر عكس این روس‌ها بودند كه نتوانستند بر قلوب مسلمانان و حتی غیر مسلمانان آنجا حكومت نمایند و در نتیجه شكست خوردند. این شكست‌ها به رغم سرمایه‌گذاری‌های عظیم اقتصادی و انسانی در این منطقه حساس بود. حماسه‌هایی كه در طول این جنگها و حتی جنگ‌های بعدی شكل گرفت مبین همدلی عمیق مردم منطقه با توده‌های ایرانی بود و بدیهی است كه این همدلی‌ها همچنان ادامه دارد.

پایان پیام.

  • نوشته شده
  • در چهارشنبه 21 مهر 1389
captcha refresh