تاریخ : چهارشنبه 15 دي 1389
کد 20496

نقد رویکرد آمریكا درباره آزادی توسط روزنامه دولتی آذربایجان

دخالت غیر قانونی در عراق ، خودداری از تصویب ''پروتكل كیوتو'' در مورد تغییر اقلیم ، شكنجه زندانیان در زندان ابوغریب، دخالت در افغانستان و متعاقبا افزایش تولید مواد مخدر در این كشور ...
سرویس آذربایجان /خبرگزاری آران

خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان : روزنامه آذربایجان ارگان پارلمان جمهوری آذربایجان ( از روزنامه های طرفدار دولت) در مقاله ای تحت عنوان فوق رویكرد آمریكا به مقوله "آزادی" را مورد انتقاد قرار داده و آن را زیر سوال برده است :

رویدادهای چند سال اخیر به وضوح نشان می‌دهد آمریكا با هدف شانتاژ سیاسی " تولید خبر" می‌كند.

دخالت غیر قانونی در عراق ، خودداری از تصویب "پروتكل كیوتو" در مورد تغییر اقلیم ، شكنجه زندانیان در زندان ابوغریب، دخالت در افغانستان و متعاقبا افزایش تولید مواد مخدر در این كشور در زمان تصدی دو دولت اخیر آمریكا و در نهایت؛ سال هایی كه با عملكردهای "بی‌شرمانه" تغذیه كنندگان مالی "وال استریت" در خاطره‌ها مانده، آمریكا را از حق رهبری سیاسی در دنیا محروم كرد.

تلاش‌های آمریكا برای بنا نهادن باصطلاح" جامعه دموكراتیك جهان" به دلیل "تطابق نداشتن محصول صادراتی" با ارزش‌های اعلام شده ، بی‌نتیجه ماند.

باید به خاطر داشت بخش بزرگی از جامعه جهانی ایده‌ی الگوسازی دموكراسی آمریكایی برای دیگر كشورهای جهان را نپذیرفته است ، حتی طرفداران آمریكا نیز مساله حق بزور قبولاندن نظرات آمریكا به سایرین و خود ارزش‌های آمریكایی را نیز زیر سوال برده اند .

آمریكا همچنان سكان‌دار استفاده از رادیو آزادی، سازمان عفو بین‌الملل، خانه آزادی، دیدبان حقوق بشر و و ترانسپارنسی اینترنشنال به عنوان چماق‌های دموكراسی باقی مانده است. درگزارش های این سازمان ها از همه كشورها نام برده می‌شود ، ولی در بین آنها دشمنان، مخالفان ژئوپلیتیك آمریكا و دوستانشان به عنوان دشمنان اصلی آمریكا از دیگران تفكیك داده می‌شوند.

وضعیت آنها كه نمی‌خواهند زیر سلطه آمریكا بروند ، از نظر حقوق بشر هر سال بیش از گذشته وخیمتر می‌شود. خیلی‌ها نمی‌دانند پخش رادیو آزادی در دهه‌های 50 تا 70 قرن گذشته در آمریكا ممنوع شده بود.

زیرا اكاذیبی كه از طریق این رادیو پخش می شد، بیش از حد زیاد بود. اكنون برغم از سر راه برداشته شدن ممنوعیت های حقوقی، نظارتی كه در زمینه اطلاع‌رسانی در آمریكا اعمال می شود، اندك نیست.

در ابتدای جنگ سرد ( در پایان دهه 1940 میلادی) اداره اطلاعات مركزی آمریكا(سیا) عملیات مضحك «ماكینگ بیرد» را آغاز كرده بود.

هدف از این عملیات اعمال نفوذ بر غول های اطلاع رسانی و به دست گرفتن خبرنگاران بود و این عملیات با موفقیت پیش برده می‌شد.

كانال‌های تلویزیونی ای بی سی، ان بی سی و سی بی اس، روزنامه‌های تایم، نیوز ویك، اسوشیتدپرس، یو پی آی، رویتر، واشنگتن پست، لس آنجلس تایم و سایر رسانه‌های ارتباط جمعی و خبرگزاری‌ها بود و 400 خبرنگار نیز برای اجرای دستورات سیا در این عملیات بسیج شده بودند.

سرویس‌های امنیتی خبرنگارانی را كه به طور غیر رسمی " سوگند سكوت" را زیر پا می‌گذاشتند، بخشوده نمی‌شدند.

خبرنگاری به نام استیون كانگاس كه چند مقاله آشكار و پنهان در مورد سازمان سیا نوشته بود، با هفت تیر خودكشی كرد.

واضح است كه «لیبرالیسم آمریكا» نیز مانند ایده‌ی شوروی در مورد " انقلاب پرولتاریای جهانی" نظریه صلح نیست و به احتمال قوی همان نظریه " جنگ صلیبی" است.

بنیان استراتژی جهانی آمریكا را نیز ایده لیبرالیسم تشكیل می‌دهد و این نیز نه به شكل "استراتژی صلح"، بلكه به صورت " استراتژی مناقشه" تظاهر می‌یابد.

با این حال، آمریكا كه سعی در ایجاد " امپراتوری لیبرال جهانی" دارد، از منظر روش‌هایی كه بكار می‌گیرد، جانفشانی بی حد و مرزی کرده است.

آمریكا هنگام ایجاد كشورهای "شبه آمریكایی" عملا به نظریه پردازی اهمیت چندانی نمی‌دهد و با تفسیر ارزش‌های دموكراسی به گونه‌ای كه خود می‌خواهد، دنیا را " به زور متحد می‌كند". ولی آمریكایی‌ها در كشورهایی كه هزاران كیلومتر با آمریكا فاصله دارند، پس از خودشان حكومت های دست نشانده‌ای را جانشین می‌كنند كه ایده‌های آمریكا را زیر سوال می‌برند.

جا دارد براندازی رییس جمهوری عراق در پی ورود آمریكایی‌ها به این كشور و از همپاشی ساختارهای دولتی آن را یادآوری كنم.

در روند این تحولات، بی پایه و جعلی بودن اتهامات عنوان شده در مورد وجود سلاح‌های كشتار جمعی در عراق برملا شد.

جرج بوش پسر با ادامه راه پدرش و برهم زدن ثبات در خاورمیانه، توازن قوای این منطقه از نظر ژئوپلیتیك را تغییر داده است.

جدال مرگ و زندگی برای سربازان آمریكایی مانند بازی " رولت" (قمار) به صورت یك سرگرمی برای رییس جمهوری آمریكا درآمده بود.

شایان ذكر است در این بین مردم عراق به طور جمعی تیرباران شده و خبرنگاران رویتر نیز به قتل رسیده‌اند.

شكنجه‌ زندانیان عراقی در بازداشتگاه ابوغریب مایه خجالت و سرافكندگی آمریكاست كه به " حقوق بشر استناد می‌كند".

دوایر حكومتی آمریكا آزادی بیان را به خاطر منافع خودشان بسیار محدود کرده و می‌توانند هر نوع سانسوری را به آسانی اعمال بكنند.

12 نظامی آمریكایی ( به اتهام شكنجه زندانیان عراقی و افغان ) محكوم شدند، ولی در بین آنها حتی یكی از مقامات بلند پایه پنتاگون دیده نمی‌شد.

ظرف 6 سال پس از سال 2004 میلادی بیش از 100 هزار نفر در جنگ عراق كشته شده‌اند كه بیش از 66 هزار نفر از این قربانیان را غیرنظامیان تشكیل می‌دهند.

به این ترتیب جنگ در عراق هر روز 31 نفر قربانی می‌گیرد.

سربازان آمریكایی در جنگ افغانستان كه از آن به عنوان " شكوه آرمان دموكراسی" نام برده می‌شود نیز رفتار مشابهی داشته‌اند.

به نوشته روزنامه بریتانیایی " گاردین" ، نیروهای مسلح آمریكایی مشابه شكنجه‌هایی را كه در بازداشتگاه " ابوغریب" مرتكب شده‌اند، در زندان كابل و زندان اصلی " بگرام" در نزدیكی قندهار تكرار كرده‌اند.

در زمان این شكنجه‌ها دست زندانیان را پیچانده و با قرار دادن لوله سلاح كمری خالی به دهانشان ماشه را می‌كشیده‌اند. در این حالت، سربازان آمریكایی طناب بسته شده به گردن زندانی را چنان محكم می‌كشیدند كه زندانی از هوش می‌رفت و سپس با چوب بیسبال به جان او می‌افتادند.

سگ ها را به طرف زندانیان رها می‌كردند، استخوانهایشان را می‌شكستند و در ناشایسته‌ترین وضعیت ممكن مورد تجاوزش قرار می‌دادند.

"اشاعه" زورمدارانه و خشونت‌آمیز ارزش های دموكراسی از سوی آمریكا ریشه در اواسط سده میلادی گذشته دارد.

سازمان سیا در سال 1953 ( 1332 هجری شمسی) با سازماندهی كودتا در ایران محمد مصدق را كه به طور دموكراتیك انتخاب شده بود، از حاكمیت ساقط كرد و محمدرضا پهلوی دیكتاتور را به جای وی در مسند قدرت نشاند.

آن هم صرفا به این دلیل كه مصدق می‌خواست شركت نفت ایران و انگلیس را ملی كند.

حادثه مشابه در گواتمالا نیز روی داده است.

سازمان سیا هاكوبو آندرس را كه به طور دموكراتیك در راس دولت آن كشور قرار گرفته بود، به دلیل تمایل وی برای ملی كردن "یونایتت فروت" متعلق به راك‌فلر از حكومت ساقط كرد.

سازمان سیا بین سال های 1957 تا 1973 عملا در هر سال یك كودتا به راه انداخته است.

كودتای سال 1965 در اندونزی كه از سوی سازمان سیا ترتیب داده شده بود به سقوط دولت دموكراتیك سوكارنو و روی كار آمدن ژنرال سوکارتو كه مخالف كمونیست ها بود، انجامید و بنا به ارقام مختلف بین 500 هزار تا یك میلیون نفر غیر نظامی در آن حوادث جان باختند.

كودتای 1973 در شیلی نیز یكی دیگر از نمونه‌های به اصطلاح " صدور دموكراسی" آمریكایی است.

از دهه 80 قرن میلادی گذشته فناوری به اصطلاح " صدور ارزش‌های لیبرالیستی" به سطح جدیدی رسانده شده است. به عنوان مثال؛ در زمان ورود ارتش شوروی به افغانستان بین سال های 1979 و 1989 میلادی، می‌توان به طرح محرمانه و بلند مدت " سیكلون" كه برای تامین مالی و تسلیحاتی مجاهدان افغان در نظر گرفته شده بود، اشاره كرد.

این طرح حمایت همه جانبه از گروه های اسلامی مرتبط با پاكستان را تامین می‌كرد.

بودجه این عملیات كه بلند مدت‌ترین عملیات محرمانه خارج از قلمرو آمریكا بود، در سال های اول بالغ بر 30 میلیون دلار بود، ولی در سال 1987 به 630 میلیون دلار افزایش یافته بود.

در چارچوب این طرح یك نسل كامل از فرماندهان جنگ های صحرایی افغان از جمله جمال‌الدین خاقانی و گل‌بدین حكمتیار تربیت شده بودند و ماموریت آموزش داوطلبان عربستان سعودی نیز كه اسامه بن لادن نیز یكی از آنها بود، به جمال‌الدین خاقانی محول شده بود.

شایان ذكر است ، عاقبت اجیرشدگان آمریكا گاهی چنین می‌شود.

به عنوان مثال سرنوشت ژنرال نور‌یگا نیز كه جیره‌خوار سیا بود و در دهه 60 میلادی در پاناما به قدرت رسیده بود، اینچنین شده بود.

نوریگا كه از سال 1972 با اطلاع سیا در زمینه قاچاق مواد مخدر به فعالیت پرداخت، صرفا پس از افزایش محدوده استقلال اش بالاخره در سال 1989 توسط واشنگتن از حكومت ساقط شد.

زبیگنف بژزینسكی سیاست های نوین آمریكا را بسیار دقیق تشریح كرده است: « پیش از این مجسمه آزادی نماد آمریكا بود ، ولی اكنون زندان گوانتانامو به این نماد تبدیل شده است».

سیاستمداران آمریكا در آرزوی دست نیافتنی از نو بنا نهادن نظام سیاسی همه كشورهای جهان بر اساس الگوی آمریكایی و مشابه آن هستند و برای تحقق بخشیدن به این نوسازی جهان از هیچ اقدام پلیدی دریغ نمی‌كنند.

به گواه زمان، این رویای است كه از واقعیت بسیار فاصله دارد.

اعتقاد ما به طلاست( In Gold we trust)

مساله عمده مطرح در مناسبات بین‌المللی معاصر این سوال است كه آیا " امپراتوری خودخوانده لیبرال جهانی" با مركزیت آمریكا می‌تواند به جای تحمیل منافع قدرتمندترها به ضعیفتر‌ها، شكل موزونی به منافع كشورهای جهان بدهد؟

برای پاسخ دادن به این پرسش باید معماری داخلی سیستم سیاسی و اقتصادی آمریكا و توان بقای این معماری را تحلیل كرد.

هنگام بحث در مورد معماری داخلی سیستم های اقتصادی و سیاسی آمریكا باید خاطر نشان كرد كه بحران مالی جهان كه از دفاتر " وال استریت" به جنبش درآمده، ناشی از افول این سیستم هاست.

كانون های مالی " وال استریت" در نتیجه خلاء قانونی ناشی از اشتباهات لیبرالیسم نو بدون آنكه ذره‌ای عذاب وجدان داشته باشند و با بهره‌گیری از این بی‌وجدانی خود ، اقتصاد جهان را عملا به پرتگاه برده‌اند.

تردیدی وجود ندارد كه اقتصاد آمریكا برای مدت های مدید به عنوان بزرگترین اقتصاد در دنیا باقی خواهد ماند ، ولی فاصله چین و سایر كشورهای در حال توسعه ، مثلا؛ كشورهای اتحادیه اروپایی ، برزیل ، روسیه ، هند و چین ، كشورهای عربی ، تركیه ، ژاپن و كره جنوبی و كشورهای آسه‌آن كمتر خواهد شد و این نیز نقش هژمونی جهانی آمریكا را كوچك خواهد كرد.

مانی توكس( پول حرف می‌زند)

در نتیجه فعالیت های مختلف لابی‌گری آمریكا، سنای آن كشور به طور مدام مصوباتی را صادر می‌كند كه با منافع ملی آمریكا منافات دارد و در برخی اوقات با موازین اخلاقی انسان ها نیز در تضاد است.

جنجال‌های مربوط به نمایندگان كنگره، سناتورها و فرمانداران ایالت ها كه به سوژه‌ای برای فیلم های هالیوود تبدیل شده‌اند، مدت هاست كه شكل عادی به خود گرفته است.

مثلا، اتفاقات در رابطه با فرماندار ایالت ایلینویز یكی از پر سر و صداترین حوادث بوده است.

وی به عنوان مظنون به فساد مالی و اختلاس در دسامبر سال 2008 میلادی حبس شده بود. رد بلاگویچ در زمان تصدی‌اش به عنوان فرماندار تا هنگامی كه باراك اوباما به ریاست جمهوری آمریكا انتخاب شد، برای فروش كرسی وی در سنا اقدام به بازاریابی کرده بود.

جان مورتا نماینده كنگره نیز در زد و بندهای مالی دست داشته است. وی با سوءاستفاده از موقعیت خود دركمیته مالی مجلس نمایندگان آمریكا، پول های مربوطه به این كمیته را به شركت های مرتبط با خود منتقل كرده بود.

در پاییز سال 2009 بیش از 30 تن از اعضای کنگره و کارکنان دفاتر آنها متوجه شدند میلیون ها دلار درآمدشان چگونه بدست آمده است.

نسبت به فعالیت بیش از نیمی از اعضای این کمیته فرعی از جمله «جون مورتا»ی دموکرات رییس کمیته فرعی از ایالت پنسیلوانیا و برخی دیگر از هم حزبی هایش شبهه ایجاد شد.

آنها جهت اختصاص بیش از 200 میلیون دلار برای شرکت های طرف قرارداد لابی «گروه پی ام آ» سازمان تخصصی قوانین دفاعی شرایط لازم را ایجاد کردند.

در مقابل نیز همین شرکت ها سخاوتمندانه به صندوق های انتخاباتی کنگره پول ریختند.

به عنوان مثال جون مورتای 77 ساله در سال های 2002 ، 2004 و 2006 برای تبلیغات انتخاباتی 37/2 میلیون دلار دریافت کرده بود.

در همین سال سازمان امنیت فدرال فعالیت این سازمان لابی را تحت نظارت گرفت. پس از دعواهای بسیار در ماه می سال 2008 به فعالیت این تشکل لابی خاتمه داده شد، اما تحقیقات همچنان ادامه یافت.

فعالیت کمیته اخلاق در کنگره آمریکا بسیار مخفی است و اعضای این کمیته همیشه تعهد می دهند که نسبت به فعالیت های قبلی و فعلی این کمیته هیچ نوع معلوماتی بروز ندهند.

به طور معمول برای عضو کنگره در رابطه با عمل غیراخلاقی نامه ارسال و نامطلوب بودن عمل به او گوشزد می شود، بندرت پیش می آید ، کسی احضار و به او اخطار داده شود.

در رابطه با انتخابات اخیر ریاست جمهوری آمریکا سر و صدای بیشتری بوجود آمد.

سازمان امنیت فدرال آمریکا تحقیق در مورد فعالیت سازمان غیرانتفاعی ACORN(انجمن سازمانهای محلی فعال در زمینه اصلاحات) را آغاز کرد.

احتمال تقلب به هنگام تهیه لیست رای دهندگان از سوی کارکنان آکورن داده می شد.

کمیته تبلیغاتی اوباما نیز با این سازمان رابطه داشت. برای تهیه لیست رای دهندگان مبلغ 800 هزار دلار به این شرکت پرداخت شده بود.

جالب است که جون کانرز رییس کمیته حقوق پس از ارائه گزارش های اولیه در این مورد ، به دلیل فشار از ادامه تحقیق منصرف شد. هم اینک در مورد شرکت آکرون و سازمان های تابعه ، 14 پرونده کلاهبرداری جریان دارد.

قابل ذکر است ، جورج سوروس «نیکوکار» و «طرفدار انقلاب های نارنجی» یکی از تامین کنندگان مالی اصلی شرکت آکرون است .

در آمریکا رشوه و کلاهبرداری بین مقامات به امر عادی تبدیل شده است.

به نوشته نشریه تایمز ، مقامات آمریکا میلیون ها دلار رشوه دریافت می کنند.

کمیته حسابرسی در مورد بیش از 110 پرونده تحقیق می کند.

طبق تحقیقاتی که به اتمام رسیده است ، حداقل 10 نفر از تامین کنندگان نیازهای ارتش آمریکا بابت قراردادهای پنتاگون پورسانت دریافت کرده اند.

ماهیت اصلی آمریکای «در حال شکوفا» و «نمونه دموکراسی» این گونه است.

خانواده اوباما نیز به جهت غارت بودجه مورد انتقاد رسانه ها قرار دارد.

برخی رسانه های گروهی آمریکا سفر میشل اوباما همسر رییس جمهوری آمریکا و دخترش به اسپانیا برای استراحت را مورد انتقاد قرار دادند. به نوشته آنها این سفر بیش از حد هزینه داشته است.

او چند روز در یک هتل مجهز در نزدیکی شهر ماربلی مانده بود.

این تعطیلات مبلغ 375 هزار دلار برای مردم آمریکا هزینه داشت.

علاوه بر این خانواده اوباما در ماه های جولای و سپتامبر 2010 پنج بار به حساب مالیات های پرداختی توسط مردم آمریکا، در مارتاس وینیراد از گرانترین استراحتگاه های آمریکا استراحت کرده اند.

یک هفته اقامت در این استراحتگاه ها 50 هزار دلار هزینه دارد.

رفتار غیراخلاقی و ریاکارانه آمریکا نسبت به دیگر کشورها با رفتار شخصیت های برجسته سیاسی آن هماهنگ است. پیران عالم نمایی که به همه دنیا درس اخلاق و عمل صالح می دهند ، در بسیاری از اوقات خود به تجسم بارز انسان ناقص و ضعیف النفس تبدیل می شوند. دادن اجازه رسمی برای جذب همجنس بازان برای خدمت در افغانستان و عراق نشانه بارز این نقیصه تاریخی در طبقه سیاسی حاکم در آمریکا است.

به عنوان مثال اعضای مشهور کنگره از جمله مارک فولی، وین هینز ، باب لیوینگتنون، .... به دلیل منحرف کردن دختران و پسران کم سن و سال ، افشا شدند.

با آشنا شدن با برخی از این پرونده ها انسان متوجه می شود ، چهره درونی برخی سیاسیون آمریکا تا چه حد کریه است .

گروور کلیولند رییس جمهوری آمریکا (در دوره 22 و 24) و اورن هاردین در دوره 29 موارد بسیاری ارتباط جنسی و در نتیجه فرزندان نامشروع داشته اند...

توماس جفرسون و الکساندر هامیلتون به عنوان بنیانگذاران آمریکا نیز در صدر این لیست قرار دارند.

هامیلتون به مدتی طولانی با یک زن شوهر دار ارتباط جنسی داشته و زن این شوهر مدت مدیدی هامیلتون را شانتاژ کرده است.

توماس جفرسون سومین رییس جمهوری آمریکا و مولف بیانیه استقلال با خدمتکار 17 ساله خود رابطه جنسی داشته و این دختر فرزندی از وی بدنیا آورد. در صورتی که در قانون اساسی آمریکا که جفرسون مولف آن است با حروف بزرگ نوشته شده است «تلاش برای زندگی ، آزادی و خوشبختی» .

اگر حقیقت را درک کنید، حقیقت شما را آزاد خواهد کرد

(انجیل یوحنا ، 8 : 31 - 32)

تصویب ماده 907 سند «حمایت از آزادی» آمریکا در سال 1992 نمونه بارز تنزل و فساد مالی موجود در مدل سیاسی این کشور است.

طبق این مصوبه گویا جمهوری آذربایجان به عنوان تجاوز کننده به کشور ارمنستان مورد تحریم قرار می گیرد. امروز سیاست خارجی آمریکا در گرو استانداردهای دوگانه و نقایص سیستم سیاسی خود است .

چند ماه است کنگره آمریکا به متیو برایزا فرد پیشنهادی اوباما به عنوان سفیر این کشور در جمهوری آذربایجان رای نمی دهد. باربارا بوکسر و روبرت منتز که توسط لابی ارمنی تامین مالی می شوند از هر وسیله ایی از انتخاب برایزا به این سمت جلوگیری می کنند.

بدین ترتیب گروهی که از سوی لابی ارمنی تامین مالی شده ، مانع اجرای سیاست خارجی دولت اوباما می شود .

وزارت امور خارجه و اوباما رییس جمهوری آمریکا نیز با رها کردن این موضوع برای سپری کردن پروسه خود در اصل از خود سهل انگاری به نمایش می گذارند.

دولت آمریکا در مقابل اعمال لابی ارمنی عاجز می ماند و معتقد است که در نظر گرفتن خواسته های لابی ارمنی در چارچوب منافع آمریکاست.

تبلیغاتی که لابی ارامنه هر سال برای به تایید رساندن نسل کشی دروغین ارامنه می کند دال بر این مدعا است.

بدین ترتیب سیاست خارجی آمریکا در گرو بازیگردانان ارمنی است.

رهبران سیاسی آمریکا با رقصیدن به آهنگی که گروه های مزدور می نوازند و فرار کردن از مقابل ارامنه در اصل ناتوانی سیاسی خود را به نمایش می گذارند.

اصول سیاست خارجی این ابرقدرت نه در وزارت امور خارجه ، بلکه در دفتر کرک گریگوریان و یا در بستر خواب کدام ارمنی رقم می خورد.

دولت فعلی آمریکا که قرارداد سلاح های راهبردی را به سختی در کنگره به تصویب می رساند و تا به آخر بر روی موضع خود نمی ایستد و طبق تجربه، مخالف وعده های خود عمل می کند ، این موضوع علاوه براینکه نشان دهنده عجز درحل مسایل روز است، ثابت می کند آمریکا مشکلاتی جدی در سیستم خود برای نشان دادن توانایی لازم جهت اعلام موضع نسبت به جهان در حال تغییر دارد.

حقایق نشان می دهد ، وزارت امور خارجه آمریکا قدرت تحلیل روند تحولات آتی مناطق مختلف را ندارد.

به هنگام نزدیکی دروغین ارمنستان ـ ترکیه فیلیپ گوردون معاون وزارت امور خارجه آمریکا بارها گفته است ، هیچ رابطه ایی بین حل مناقشه قره باغ و بازشدن مرز ارمنستان ـ ترکیه وجود ندارد. در حالی که واقعیات علیه این را نشان می دهد.

سیاست بدون فراست آمریکا در مورد قفقاز جنوبی نشان داد که تنزل سیستم آمریکایی بسیار عمیق است.

آمریکا از دید تمامی زمینه های حیاتی، یک جامعه در حال متلاشی شدن را تداعی می کند. عدالت ، آبرو و حیا و سایر ارزش های معنوی و اخلاقی برای کسانی که تعیین کننده سرنوشت میلیون ها انسان هستند به یک توهم مزمن تبدیل شده اند.

آمریکا که عملاٌ نسبت به تمامیت ارضی جمهوری آذربایجان بی اعتنایی نشان می دهد ولی حاضر به دفاع از منافع گرجستان و دیگر کشور قفقاز جنوبی است.

باید در اینجا توجه داشت ، ارامنه نسبت به گرجستان نیز ادعای ارضی دارند.

هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه آمریکا هر از گاهی به همتای روس خود خاطرنشان می کند ، واشنگتن به هیچ وجه تجزیه گرجستان را قبول نخواهد کرد و وضعیت موجود را نخواهد پذیرفت.

ارمنستان دیگر کشور مورد حمایت آمریکا ، به کشوری که آن را محور شرارت (منظور ایران – مترجم) می خواند ، سلاح می فروشد.

با اینحال نه تنها در مناسبات با ارمنستان تنشی ایجاد نمی شود، بلکه کمک مالی و اجتماعی به کشور متجاوز را نیز افزایش می دهد.

سوال این جاست که آمریکا به کمک مالی هر ساله خود به کشور متجاوز و تجزیه طلبان چرا در مورد ایجاد منطقه زرد و تولید مواد مخدر در قره باغ کوهستانی چشم پوشی می کند؟

ریاکاری سیاست آمریکا در آنجا خود را نشان می دهد که مقامات سیاسی این کشور در مورد مناسبات آمریکا ـ گرجستان ، آمریکا ـ آذربایجان و آمریکا ـ ارمنستان در سخن چیزی را می گویند و در عمل طور دیگری حرکت می کنند.

به رغم اینکه جمهوری آذربایجان در مبارزه با تروریسم و شرکت در عملیات های حفظ صلح در نقاط مختلف جهان و همچنین تامین امنیت انرژی اروپا به تمامی تعهدات خود عمل می کند، مناسبات آمریکا با جمهوری آذربایجان با تبعیض سیاسی همراه بوده و غیرواقعی است . سخن «همکاری استراتژیک» که از دهان مقامات آمریکا در مورد جمهوری آذربایجان بیان می شود ، غیرصادقانه و بی معنا است.

دلیل این همه بی رغبتی و یا به تعبیر دیگر سهل انگاری چیست؟

جواب آن مشخص است: سیاست دو گانه آمریکا نسبت به هر چیزی .

آمریکا فکر می کند که هنوز دوران جنگ سرد تمام نشده است ، با اعمال فشار بر کشورهایی که توسعه آنها برایش غیرقابل قبول است سعی در حفظ بحران دارد.

آمریکا برای ایجاد دولت هایی مطابق با مدل خود که بعدها از آنها برای حفظ منافع این کشور مورد استفاده خواهد شد ، تلاش می کند.

واشنگتن نمی تواند کشورهایی که مدل توسعه و مواضع متفاوت دارند را بپذیرد.

اوکراین نمونه بارزی بر این ادعا است. این کشور که به هنگام دوره دولت «نارنجی» از نظر آمریکا به لحاظ آزادی های سیاسی و اقتصادی رتبه های بالایی را کسب می کرد ، به محض انتخاب یانوکویچ به عنوان رییس جمهوری، اوکراین در لیست سیاه قرار می گیرد.

معلوم است که آمریکا ابزار ویژه اعمال فشار برای کسانی که «به حرف گوش نمی دهند» دارد.

تاریخ نشان می دهد ، امپراطوری ها برای اعمال فشار بر کشورهایی که آنها را دوست ندارند ، از اهرم های سیاسی مختلف استفاده می کنند ، اما متفاوت از سایر امپراتوری ها، آمریکا با استفاده از سناریوهای تهیه شده توسط «عروسک گردانان» خود همچون سوروس ، اهرم های «حقوق بشر» و «آزادی سخن» را بکار می اندازد.

طبق سخنان رییس جمهوری و وزیر امور خارجه آمریکا ، جمهوری آذربایجان از مهمترین هم پیمانان آمریکا است .

اگر آمریکا واقعا در همکاری تنگاتنگ با آذربایجان ذینفع است ، چرا تاکنون برای حل عادلانه و سریع مناقشه قره باغ کوهستانی کم کار کرده است؟

چنین باوری در جامعه شکل گرفته است که سخنان دولت آمریکا با اعمال آن مطابقت ندارد.

اوباما طی سخنانی در نشست سران سازمان ملل متحد گفته است آمریکا نسبت به مفاد منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد وفادار است.

در ماده سوم این سند آمده است ، هر کسی حق حیات ، آزادی و حقوق شخصی مصون را دارا است.

در صورتی که حمله بمب افکن های بدون خلبان ، وارد شدن به اراضی سایر کشورها و اشغال آنها و سرنگون کردن دولت های مخالف نقض فاحش مفاد همین منشور هستند.

علاوه بر این در گزارش کمیته حقوق بشر سازمان ملل متحد در ماه گذشته 288 توصیه برای اصلاح وضع حقوق بشر در آمریکا ذکر شده است.

در ماده 5 بیانیه حقوق بشر آمده است ، «هیچ کسی نباید مورد شکنجه و برخورد غیرانسانی قرار گیرد».

زندانی هایی که در زندان های گوآنتانامو ، ابوغریب و بگرام مورد شکنجه و اهانت قرار گرفتند و نقض حقوق کسانی که ربوده شدند ، همگی واقعیت دارند.

آمریکا که خود را مهد آزادی می خواند دیار زندانیان است. بیشترین تعداد زندانی در این کشور قرار دارد.

دو میلیون و 300 هزار نفر در پشت میله زندان های این کشور قرار دارند و بیش از 3 هزار نفر در انتظار اجرای حکم اعدام بسر می برند.

از طرفی تلاش برای زندانی کردن مسئول سایت ویکی لیکس که ماهیت سیاست آمریکا نسبت به هم پیمانان و کشورهای دوست را به معرض نمایش می گذارد ، نشان می دهد که مقامات آمریکا تا چه حد حق آزادی سخن را رعایت می کنند.

در ماده 25 بیانیه آمده است، هر شخصی حق داشتن غذا ، لباس ، مسکن و شرایط بهداشتی مساعد را دارد.

در صورتی که طبق آمار بیش از 44 میلیون نفر در آمریکا زیر خط فقر بسر می برند و تعداد کسانی که شرایط استفاده از امکانات درمانی این کشور را ندارند به مراتب بیشتر است. تعداد بیکاران این کشور بیش از 15 میلیون نفر است.

طبق آمار پیش بینی می شود امسال بیش از یک میلیون خانواده آمریکایی منزل خود را از دست خواهند داد.

این کشور که بیش از هر کسی ، دیگران را به لحاظ نقض حقوق بشر مورد انتقاد قرار می دهد ، اکنون به نقض مفاد بیانیه ایی که خود جزو تهیه کنندگان آن بوده ، متهم می شوند.

به قول راولف اولدو امرسون شاعر آمریکایی «صدای اعمال شما آنقدر بلند است که نمی‌شنوم چه می گویید».

این یک حقیقت است که دیگر رییس جمهوری آمریکا رهبر جهان نیست.

آمریکا مانند شوروی به ناگهان متلاشی نخواهد شد ، اما ایفای نقش از سوی آمریکا برای انجام کمترین اصلاح در نظم نوین جهانی دیگر به تاریخ پیوسته است .

می توان گفت ، عمر دلار که روزی ذخیره ارزی جهان محسوب می شد در شرف اتمام است و دیپلماسی آن نیز با افشاگری ویکی لیکس در معرض خطر قرار گرفته است.

بی تردید دوره هژمونی نظامی آمریکا در حال رسیدن به پایان خود است.

احتمالا دنیایی بدون قطب که تحت تاثیر قدرت های سیاسی و اقتصادی قرار نخواهد داشت ، بوجود خواهد آمد.

در نظم نوین جهانی، آمریکا نظارت بر مسائل جهانی را به تدریج از دست خواهد داد و در وهله اول مشکلات و مناقشات منطقه ای در اولویت قرار خواهند گرفت.

تجربه جمهوری اسلامی ایران ، قره باغ کوهستانی ، ابخازی و کره شمالی به طور آشکار نشان داد که آمریکا قادر نیست خصوصیات هر مناقشه را به طور مجزا درک کند و یا نمی خواهد گام های مناسب در مورد آن بردارد.

در شکل جدید سیستم جهانی ، بازیگران منطقه ای برای انجام مانور و تامین منافع خود بین بازیگران بزرگ، از امکانات بیشتری برخوردار خواهند بود.

کشورهای جهان چه بخواهند و چه نخواهند مجبورند با نیازهای روز دوران هماهنگ شوند.

معلوم است که آمریکا باید در سیستم سیاسی داخلی خود تجدید نظر و چنان عمل کند که به هنگام اتخاذ تصمیم ها نه منافع گروه های مزدور حافظ منافع سازمان ها و یا کشورهای ثالث ، بلکه منافع ملی دولت مد نظر قرار گیرد.

جفری داکس استاد اقتصاد دانشگاه کلمبیا به درستی گفته است: «مناقشاتی که بین سیاسیون بر سر اخلاق اجتماعی و استراتژی ملی وجود دارد با مسائل پولی در ارتباط است.»

مشکل در آلوده شدن سیاست آمریکا به فساد مالی و از بین رفتن ارزش های معنوی در جامعه است.

سطح فساد مالی موجود در سیاست آمریکا انسان را به دهشت می آورد. تبلیغات انتخاباتی که تا حد غیرقابل تصوری پر هزینه شده است ، اکنون کاملا به پول وابسته شده است.

هزینه انتخابات میان‌دوره ای 5/4 میلیارد دلار است .

اوباما با وعده تغییرات به قدرت رسید. اما تاکنون تغییری وجود ندارد (Project Syndicate – 27.12.2010).

تمامی اینها سیمای واقعی آمریکای معاصر هستند . به یقین لازم نیست بیش از این سخنی گفته شود.

در این حال سوالی باقی می ماند: آیا آمریکا که خود در عیب هایش غوطه ور است حق معنوی آموختن «چگونه زیستن ، و چگونگی ایجاد جامعه شهروندی » به دیگران را دارد ؟

 

ملاحظه :

نویسنده مقاله برغم اینهمه انتقاد از سیاستهای آمریکا در جهان ، حاضر نشده است از سیاستهای ناعادلانه آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران اشاره کند و تنها در سطور آخر در یک جمله به تجربه ایران اشاره کرده است .

  • نوشته شده
  • در چهارشنبه 15 دي 1389
captcha refresh