تاریخ : دوشنبه 30 مهر 1386
کد 2498

نقدی در خصوص مقاله « خطر عمده برای آذربایجان كنونی »

روزنامه روسی زبان اخو مقاله ای تحت عنوان خطر عمده برای آذربایجان كنونی از «اكتای آتاخان » به چاپ رساند كه مورد اعتراض جامعه آذربایجان قرار گرفت.
سرویس جمهوری آذربایجان/خبرگزاری آران
نویسنده : حسن گلی -  كارشناس مسائل آذربایجان
اشاره :
در تاریخ 18/7/86 روزنامه روسی زبان اخو مقاله ای تحت عنوان خطر عمده برای آذربایجان كنونی از «اكتای آتاخان » به چاپ رساند كه مورد اعتراض جامعه آذربایجان قرار گرفت و نویسنده مقاله فوق با ارسال یاداشتی با موضوع «دین ضد خداست » در مقام پاسخ به اعتراضات بر آمد كه این یادداشت نیز در مورخه 25/7/86 در روزنامه اخیر الذكر به چاپ رسید . از آنجائیكه اكثر مطالب جوابیه  فوق خلاف واقع می باشد و نیز با توجه به اینكه نویسنده برای اثبات سخن خود به انقلاب اسلامی ایران نیز اشاره ای داشته است ؛ در این مقال سعی بر آنست با رعایت اختصار به مسائل مطرح شده پاسخ داده شود گرچه برخی مطالب جزو بدیهیات بوده و نیاز به بحث و بررسی ندارند .
مقدمه:
نخست برای ورود به بحث و آشنایی خوانندگان محترم با موضوع؛ محورهای اصلی مقاله « خطر عمده برای (جمهوری )آذربایجان كنونی » به شرح ذیل مورد اشاره قرار می گیرد :
1-فقط كسانی كه از سیاست سر در نمی‌آورند، می‌توانند خطر ناشی از دین اسلام برای سرنوشت دولت آذربایجان را نادیده بگیرند؛
2-هر روز ستیزه‌جویی دینی در آذربایجان شدت می‌یابد، هر روزو توسط همه شبكه‌های رادیو و تلویزیونی تبلیغ گسترده ایدیولوژی دینی و احكام و آیین‌های دینی انجام می‌گیرد؛
3-من خودم اخیرا حین شركت در مراسم چهلم یكی از آشنایان خود كه مصادف با بیست و پنجمین روز ماه رمضان بود، شاهد نمونه‌ بی بند و باری دینی موجود در كشور شدم: آخوندی كه رهبری مراسم عزا را بر عهده داشت، بطور صریح و آشكار همه كسانی را كه روزه نمی‌گیرند، حیوان خواند.
4-امروز در آذربایجان یك مورد هم كه شده باشد، دانشكده فلسفه وجود ندارد. ولی در ازای آن دانشكده دین‌شناسی یعنی در واقع دانشكده اسلامی وجود دارد و مشغول فعالیت است.
5-مقامات دولتی نه تنها اجازه انجام تبلیغات دینی را می‌دهند، بلكه در برخی موارد آنها خودشان وظیفه اجرای این تبلیغات را بر عهده می‌گیرند. اخیرا در یكی از مدارس عالی دولتی اعلامیه‌ای را درمورد برگزاری مسابقه تحت عنوان اسلام‌گرایی و معنویت توسط وزارت جوانان و ورزش آذربایجان خواندم؛
6-دولت كنونی آذربایجان در واقع طرفدار، اجرا كننده و منعكس كننده ایدیولوژی بسیار مضر موسوم به مساوات است كه توسط محمد امین رسول زاده در اوایل قرن بیستم بنیان‌گذاری شده است. 
7-به عنوان مثال می‌توانیم به ایران قبل و پس از انقلاب اسلامی نظری بیافكنیم. ایران در آن سالها در حال تبدیل به قدرتمندترین كشوری در منطقه آسیا بود. عدم برخورد جدی از سوی رژیم شاه نسبت به دین كه روشنفكران و جناح مخالف در این كشور نیز درآن شركت می‌كردند، بالاخره منجر به بی بند و باری دینی در این كشور گردید كه در نتیجه آن اكثر مقامات و روشنفكران و نمایندگان جناح مخالف در ایران راهی زندانهای انقلاب اسلامی شدند، بخشی نیز از كشور بیرون رانده شدند.همین خطر امروز برای آذربایجان نیز وجود دارد. ممكن است فردا هم مقامات كنونی، هم نمایندگان جناح مخالف و هم روشنفكران این كشور دچار همین سرنوشت شوند. فردا ممكن است دیر باشد. زیرا تنفری كه همچون در ایران در جامعه ما در حال انباشته شدن است، به افراط گرایی، عدم تحمل و بی رحمی دینی مبدل خواهد شد و در نتیجه همه و بدتر از آن كشور آذربایجان متضرر خواهد شد، همانگونه كه ایران كشور قدرتمند و دارای آینده درخشان كه امكان تبدیل شدن به كشور هسته‌ای در سالهای دهه 70 قرن گذشته را داشت به 30 تا 50 سال عقب بر گردانده شد؛
8-دین یك ایدیولوژی است كه مانند همه ایدیولوژی‌های دیگر اعم از فاشیستی و یا كمونیستی كشور را به سوی دیكتاتوری، افراط گرایی، خونریزی و فلاكت و مهمتر از هر چیز لغو آزادی انسان می‌كشاند .
حال بعد از آشنایی موضوع مورد بحث به بر رسی جوابیه آقای اكتای آتاخان می پردازیم :
1 ) نویسنده مقاله در ابتدای جوابیه چنین آورده است: «چیزی كه عادی است و جای تعجب ندارد، این است كه دیندار بودن و در وهله اول تعلق به دین اسلام در آذربایجان كنونی نه تنها به مد همگانی، بلكه به منبع بسیار مناسبی برای به دست آوردن درآمد و ثروت تبدیل شده است»
در این خصوص بایستی به این نكته اشاره گردد كه یكی از ویژگیهای بارز مد گذرابودن آن می باشد كه با تغییر سلایق افراد در یك دوره زمانی مد هم دچار تغییر و تحول می گردد لیكن آنچه نویسنده مقاله از آن به عنوان تعلق مردم آذربایجان به دین اسلام یاد كرده است منطبق با فطرت مردم بوده و سابقه ای بس دیرین دارد كه علی رغم فراز و نشیبهای فراوان در ادوار گوناگون تاریخ از جمله زمان استیلای روسها بر آذربایجان؛ مردم آن دیار تا جایی كه توانستند معارف دین اسلام را به عنوان میراثی گرانبها حفظ كرده اند و امروزه بعداز استقلال با وجود برخی مشكلات سعی در تقویت هنجارهای دینی خود دارند ضمن اینكه دین اسلام به عنوان آخرین دین خدابر خلاف مد؛ برنامه الهی و برای همه ازمنه و امكنه می باشد .
مطلب دیگر اینكه دین اسلام تضمین كننده سعادت اخروی و دنیوی انسان می باشد و لذا كسب در آمد و ثروت مشروع از طریق دین اسلام به تنهایی نمی تواند به عنوان عیب مطرح گردد گرچه آقای «آتاخان » دراینجا نیز مثل بسیاری از قسمتهای مقاله كلی گویی كرده و منظور خود را از كسب در آمد به صورت شفاف بیان ننموده است تا بتوان به صورت مصداقی بحث نمود .
2 ) مطلب دیگری كه نویسنده در جوابیه آورده است چنین اسنت : «باید بگویم كه فلسفه من و طرز تفكر من هم ، هر گونه دین چندخدایی، دو خدایی و یا توحیدی یعنی همه ادیان بت‌پرستی و همچنین دین زرتشت، یهود، مسیح ، اسلام و همه شاخه‌ها و طریقت‌های آن و همچنین همه اشكال ادیان الحادی ، را رد می‌كند. فلسفه من، وجود خدای علم مطلق را كه هیچگونه ربطی به دین و خدای بدلی آن ندارد، دقیقا همانگونه كه دین نیز هیچگونه ارتباطی با خدای واقعی ندارد، تایید می‌كند. خدا برخلاف ادعاهای دین ، كه از ابتدا از نام خدا سؤاستفاده می‌كرده، و در واقع خدای بدلی را به جای خدای واقعی به انسانها معرفی كرده است، مخفی نیست ، بلكه برای درك هر كس باز و واقعی می‌باشد.»
اولین اشتباهی كه نویسنده به عمد یا سهو در این قسمت مرتكب شده است اینكه تفاوتی بین ادیان الهی و غیر الهی قائل نگردیده و همه را از دریچه یك دوربین نگریسته است و لذا همه آنهارا رد نموده است .سوالی كه نویسنده جواب آن را نداده است اینكه وجه تمییز خدای واقعی و خدای بدلی چیست ؟مگر نه اینست كه هر مخترع و مبتكری نحوه صحیح استفاده از اختراع و ابتكارش را در قالب دستور العملی مشخص می كند ؟ آیا هیچ عقل سلیمی به خود اجازه می دهد كه خدارا به وجود آورنده همه موجودات زنده ( انسانها . حیوانات و غیره) و موجودات بی جان (سنگ .آب و غیره) بداند _ همانطوركه نویسنده در بخشی از جوابیه به آن اعتراف نموده است _و لیكن معتقد به این باشد كه آن خدا یا به وجود آورنده هیچ دستور العمل و آئین نامه ای برای استفاده از آنچه آفریده است صادر ننماید ؟
جواب این سوالات را به خود نویسنده و نیز همه عقلا واگذار می كنم و متذكر می شوم كه نویسنده همانگونه كه خود اقرار كرده هیچ نظریه جدیدی ارائه ننموده بلكه نظریه های از رونق افتاده همفكران سابق خود را در پوششی جدید ارائه می نماید و برای اینكه حرفش در بین معتقدین به خدا هم خریدار داشته باشد خود را معتقد به خدای واقعی معرفی می كند در حالی كه دین خدا را در همه اشكالش رد می كند . جای بسی تعجب است از كسی كه خود در جایی از جوابیه اش مردم مسلمان آذربایجان را به كسب در آمد از طریق اسلام متهم می كند و خود برای به دست آوردن مبلغی شاید ناچیز به خرافه گویی می پردازد .
بایستی توجه آقای آتا خان را به این نكته جلب نمود كه دین اسلام مجموعه برنامه های جامع و مانعی است كه ازسوی خداوند واقعی برای سعادت همه موجوداتش و توسط بهترین بندگانش ارائه گردیده است و البته باید بین ادیان الهی مخصو صا اسلام _ كه برنامه آسمانی آن یعنی قرآن_كه مصون از هر گونه اشتباه و تحریفی است با سایر مكاتب ساخته و پرداخته شده توسط افراد كه با انگیزه های مختلف به نام دین و یا شاخه ای از دین معرفی می شوند قائل به تفكیك بود و آنها را با تمام قدرت رد نمود .
3) موضوع دیگری كه نویسنده در جوابیه اش مورد تاكید قرار داده است اینكه می نویسد : «ملت آذربایجان با اسلام آغاز نشده است و با اسلام نیز به پایان نخواهد رسید. پیدایش دست كم 2 نوع از ادیان (زرتشت و یهود) در میان 3 نوع دوخدایی ، چند خدایی و توحیدی كه در تاریخ بشر موجود بوده است، در سرزمین ما یعنی سرزمین ملت ترك ظهور كرده است است. لذا اگر برخی ملی‌گرایان دروغین در صدد یافتن «دین ملی» بر آمده باشند، در این صورت باید آن را در وهله اول در میان دین‌های زرتشت و یهود جستجو كنند. و نه در اسلام كه دین ملی اعراب می‌باشد»
بایستی توجه داشت سرزمینی كه امروزه نام آذربایجان بر آن اطلاق می گردد تا قبل از انعقاد قراردادهای تحمیلی گلستان (1813م) و تركمنچای(1828م) بخشی از ایران محسوب می شد و نام آذربایجان را نخستین بارحزب مساوات به رهبری محمد امین رسول زاده در سال 1918برای سرزمینی با نام آران به كار برد .بعضی معتقدند از آنجا كه حكومت مساوات بطور همزمان با دو جمهوری ارمنستان و گرجستان در منطقه قفقاز اعلام استقلال كرد نمی توانست از كلمه قفقاز استفاده نماید لذا سران این حكومت با استناد به علقه های دیرینه مردم اذربایجان ایران با قفقاز و شاید به نیت تشكیل حكومتی متشكل از دو آذربایجان در آینده نام آذربایجان را برای حكومت نو متولد بر گزیدند .غرض از آنچه تقریر شد اینكه سخن نویسنده مبنی بر اینكه ملت آذربایجان با اسلام آغاز نشده است به نوبه خود درست میباشدو بالاتر از آن اینكه ملت ایران نیز كه در حقیقت ملت آذربایجان روزگاری جزء آن محسوب می شد با اسلام آغاز نشده است و اساسا هیچ ملتی با اسلام آغاز نشده است چراكه دین اسلام به عنوان آخرین دین الهی برای نجات بشر از آنچه به آن گرفتار شده بودند ایجاد شده است و درحقیقت نقش احیاكنندگی ؛ ویژگی بارز آن می باشد.
اما آن بخش از سخن نویسنده كه می گوید ملت آذربایجان بااسلام نیز به پایان نخواهد رسید چیزی جز پیش گویی غیر واقعی نیست كه خلاف آن به راحتی قابل اثبات است . امروزه در اكثر كشورهای دنیا كه اتفاقا دین رسمی آنها اسلام نیز نمی باشد موج اسلام گرایی موجب نگرانی دولتمردان آن كشور ها شده است محاسبات استراتژیك ناتو, كشورهاى مشترك المنافع روسیه و سازمان اورآسیاى متحد براى امنیت و همكارى در اروپا نشان دهنده اهمیت اسلام گرایى است; اما هیچ ابزار مستقلى براى مواجهه با نفوذ اسلام گرایان تا كنون به وجود نیامده است. برخى تحلیل گران غربى این موضوع را طرح كردند كه اكنون بنیادگرایى اسلامى براى نظام سیاسى آمریكا, جایگزین كمونیسم شده و به عنوان تهدید اصلى براى امنیت این كشور مطرح است.
علاوه بر این طبق آموزه های دینی ؛ نه تنها آذربایجان بلكه سراسر عالم با اسلام به انتهای ظاهری خود خواهد رسید و انتظار فرج كه در ادیان مختلف با اندكی تفاوت وجود دارد حاكی ار تحقق حكومت جهانی اسلام به رهبری امام دوازدهم شیعیان دارد و مردم آذربایجان كه شیعه دوازده امامی می باشند از عمق جان به این مسائل معتقد هستند و در حال حاضر مرحله عمق دادن به اعتقادات خود را كه در سالهای استیلاء كمونیسم كم رنگ شده بودند را می گذرانند .
موضوع دیگری كه نویسنده در این قسمت مورد اشاره قرار داده اینكه علیرغم ادعایی كه خودرا طرفدار هیچ دینی معرفی نكرده بود نتوانسته است طرفداری خود را از دین یهود پنهان كند و چنین استدلال نموده است كه دین ملی آذربایجان زرتشت و یهود می باشد .
بایستی توجه داشت كه دین یهود هیچ زمانی به صورت گسترده در ایران قبل از اسلام كه جمهوری آذربایجان نیز بخش از آن می باشد وجود نداشته است و لذا مطرح نمودن دین یهود به عنوان دین ملی آذربایجان به منظور كسب رضایت اربابان صهیونیستی توسط نویسنده مطرح گردیده است و اما در خصو ص زرتشت ؛گرچه  در ایران قبل از اسلام رواج داشت لیكن ابهامات زیادی وجود دارد .درباره‏ زرتشت پیغمبر مزدیسنا ، و كتاباوستا كه كتاب مقدس مزدیسنا به‏ شمار می‏رود مجهولات بسیار است : آیا زرتشت یكشخصیت افسانه‏ای است یا یك‏ شخصیت واقعی ؟ و بر فرض اینكهیك شخصیت واقعی و تاریخی است ، در چه‏ زمان می‏زیسته است ؟ درباره زمان زرتشت از 600 سال پیش از مسیح تا شش هزار سال پیش از مسیح اختلاف است او با چه پادشاهی معاصربوده است ؟ آیا واقعا معاصر ویشتاسب ( گشتاسب ) بوده است ؟ محل تولد او كجا بودهاست ؟ آذربایجان ، یا بلخ ، یا فارس ، یا ری ، یا خوارزم یا مرو ، یا هرات و یا حتیفلسطین ؟ در چه نقطه‏ای ظهور كرده است ؟ اینها همه مسائلی است كه از نظر تاریخیقابل توجه است ولی محققین غالبا او را یك شخصیت تاریخی و واقعی می‏دانندو غالبا محل‏ تولد او را آذربایجان و زمانش را در حدود ششصد سال قبل از مسیحمی‏دانند . ظن قوی می‏رود كه زرتشت 258 سال قبل ازاستیلای اسكندر بر ایران و قتل‏ دارا ( 330 - 331 قبل از میلاد ) بوده یا 272 سالقبل از وفات اسكندر ( 223 قبل از میلاد ) و لذا موضوع قابل بحث عبارت از آن خواهدبود كه این‏ فاصله چنانكه گفته شد تا تولد زرتشت است یا بعثت او یا ایمان گشتاسب‏ . و بنابراین باید تولد زرتشت را در سنه 568 قبل از مسیح یا 618 و یا 630 قبل از مسیحدانست ، و اگر فاصله 272 تا وفات اسكندر را حقیقی فرض‏ كنیم اعداد فوق 595 و 625 و 637 می‏شود درباره اوستا نیز مجهولات فراوان استآیا اساسا اوستا كهكتاب مقدس مزدیسنا است و منسوب به زردشت است‏ هیچگاه تدوین نشده و همیشه سینه بسینهنقل شده است ، و فقط در دوره‏ اسلامی ، زرتشتیان برای آنكه خود را رسما در زمره اهلكتاب قرار دهند به‏ تدوین اوستا پرداختند ؟ یا قبلا تدوین شده و به صورت مدون درآمده بود ؟ اگر قبلا تدوین شده بود در چه زمانی این تدوین صورت گرفته است ؟ بعضیمعتقدند كه اوستا در دوره هخامنشی مدون بود و با حمله اسكندر از میان رفت ، و یااسكندر آن را سوخت .
از آنچه گفتییم؛ غرض بررسی زرتشت نبود بلكه مقصود این است اگر ما دین قبل از اسلام مردم آذربایجان را زرتشت بدانیم آیا آن موقع توجه به اسلام در آذربایجان كنونی امری مذموم خواهد بود ؟ اگر آقای آتا خان معتقد به در جا زدن ملتها مخصو صا مردم آذربایجان باشند و اگر قائل به پیشرفت و رشد همه جانبه مردم آذربایجان نبوده و مردم آذربایجان را شایسته انتخاب برترین ها نداند به سوال فوق جواب مثبت خواهد داد .
4) نویسنده در پایان جوابیه خود چنین آورده است :« پس از استیلای ملت و زبان ما توسط اعراب و اسلام، ما نه تنها به اندازه دو هزار سال از نظر سطح تمدن به عقب برگردانده شدیم، بلكه فراتر از آن، فرهنگ خود را نیز كاملا از دست دادیم، زیرا اعراب وحشی فرهنگ ما را تحت لوای اسلام ربودند و از آن خود كردند. حال باید دید كه مواظبت ملت از زبان ملی خود كجا است و خیانت به تاریخ و فرهنگ و زبان ملی كجا است؟ هر دینی در واقع منبع بدبختی برای خدا و اولاد بشر می‌باشد. ولی بدبختی اصلی برای ملت ترك و ملت آذربایجان ناشی از دین اسلام است. در صورتیكه این حقیقت را به موقع درك كنیم، شانسی برای اجتناب از آن خواهیم داشت. در غیر اینصورت دچار سرنوشتی خواهیم شد كه شایسته آن هستیم»
به طوری كه تاریخ شهادت می‏دهد مردم سرزمین آران كه امروزه جمهوری آذربایجان نامیده می شود  در طول زندگانی چندین‏ هزار ساله خودبا اقوام و ملل گوناگون عالم ، به اقتضای عوامل تاریخی ، گاهی روابط دوستانه و گاهی روابط خصمانه داشته‏اند. یك سلسله افكار و عقاید در اثر این روابط از دیگران به آن ها رسیده است ، همچنان كه آن ها نیز به‏ نوبه خود در افكار و عقاید دیگران تأثیر گذاشته اند  هر جا كه پای قومیت و ملیت دیگران به میان آمده مقاومت كرده و در ملیت دیگران هضمنشده اند كه نمونه بارز آن در دوران تسلط روسها بر آن سرزمین بود كه اگرچه فرهنگ و ارزشهای روسی و كمونیستی به اجبار بر مردم آن دیار تحمیل شده بود لیكن توانستند تا حدودی شاكله كلی و اساسی ارزشهای خود را بعداز سالهای متمادی و پس از استقلال نشان دهند .
از ابتدای دوره هخامنشی كه تمام ایران كنونی به اضافه قسمتهایی از كشورهای همسایه از جمله جمهوری آذربایجان تحت یك فرمان در آمد تقریبا دو هزار و پانصد سال‏ می‏گذرد از این بیست وپنج قرن ، نزدیك چهارده قرن آن را ، ما با اسلام‏ به سر برده‏ایم و این دین در متنزندگی ما وارد و جزء زندگی ما بوده است‏ ، با آداب این دین‏ زندگی كرده‏ایم ، با آداب این دین خدای یگانه راپرستیده‏ایم ، با آداب‏ این دین مرده‏های خود را به خاك سپرده‏ایم تاریخ ما ،ادبیات ما ، سیاست‏ ما ، قضاوت و دادگستری ما ، فرهنگ و تمدن ما ، شؤون اجتماعی ما، و بالاخره همه چیز ما با این دین توأم بوده است نیز به‏ اعتراف همه مطلعین ، مادر این مدت ، خدمات ارزنده و فوق العاده و غیر قابل توصیفی به تمدن اسلامینموده‏ایم و در ترقی و تعالی این دین و نشر آن‏ در میان سایر مردم جهان از سایر مللمسلمان حتی خود اعراب بیشتر كوشیده‏ایم .
همه می‏دانند كه هرگز ایرانی و آذربایجانی امروز بدین زرتشتی‏ بر نخواهد گشت ، تعالیم زرتشتی ،جای تعالیم اسلامی را نخواهد گرفت .
5 ) نویسنده در پایان ضمن معرفی دین اسلام به عنوان عامل عقب نگه دارنده ملتها انقلاب اسلامی ایران را به عنوان متمسك ادعای خود مورد اشاره قرار می دهد و چنین بیان می دارد :« به عنوان مثال می‌توانیم به ایران قبل و پس از انقلاب اسلامی نظری بیافكنیم. ایران در آن سالها در حال تبدیل به قدرتمندترین كشور در منطقه آسیا بود. عدم برخورد جدی از سوی رژیم شاه نسبت به دین كه روشنفكران و جناح مخالف در این كشور نیز درآن شركت می‌كردند، بالاخره منجر به بی بند و باری دینی در این كشور گردید كه در نتیجه آن اكثر مقامات و روشنفكران و نمایندگان جناح مخالف در ایران راهی زندانهای انقلاب اسلامی شدند، بخشی نیز از كشور بیرون رانده شدند؛همین خطر امروز برای آذربایجان نیز وجود دارد. ممكن است فردا هم مقامات كنونی، هم نمایندگان جناح مخالف و هم روشنفكران این كشور دچار همین سرنوشت شوند. فردا ممكن است دیر باشد. زیرا تنفری كه همچون در ایران در جامعه ما در حال انباشته شدن است، به افراطگرایی، عدم تحمل و بی رحمی دینی مبدل خواهد شد و در نتیجه همه و بدتر از آن كشور آذربایجان متضرر خواهد شد، همانگونه كه ایران كشور قدرتمند و دارای آینده درخشان كه امكان تبدیل شدن به كشور هسته‌ای در سالهای دهه 70 قرن گذشته را داشت به 30 تا 50 سال عقب بر گردانده شد؛دین یك ایدیولوژی است كه مانند همه ایدیولوژی‌های دیگر اعم از فاشیستی و یا كمونیستی كشور را به سوی دیكتاتوری، افراطگرایی، خونریزی و فلاكت و مهمتر از هر چیز لغو آزادی انسان می‌كشاند »
نویسنده در این قسمت خواسته است با وارونه نشان دادن حقایق ؛ ذهن خوانندگان را از حقایق موجود دور كند ؛گرچه به صورت غیر مستقیم با یاد آوری این مطلب همه نوشته های قبلی خود را بی اثر نموده است چراكه امروز همگان اذعان دارند كه جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب اسلامی در مسیر رشد و پیشرفت همه جانبه قرار گرفته است و اگر در زمان رژیم پهلوی عنوان « ژاندارم منطقه »را یدك می كشید امروزه در سایه باور نمودن نیروهای بومی خود یكی از قدرتمندترین و باز دارنده ترین نیروهای مسلح منطقه را در اختیار دارد.در زمینه اقتصادی اگر در دوران رژیم گذشته به بازار مصرف كالاها ی آمریكایی تبدیل شده بود امروزه به صادر كننده انواع خدمات و كالاهای باارزش و غیر نفتی تبدیل گردیده است .همچنین با نگاهی به پیشرفتهای علمی جمهوری اسلامی ایران در عرصه های گوناكون از قبیل تولید سلولهای بنیادین ، تولید داروی مقابله با بلای خانمان سوز ایدز ، موفقیت نخبگان ایرانی در اكثر المپیادهای جهانی ، چاپ مقالات اساتید ایرانی در نشریه های معتبر جهانی و... می توان به كار آمدی اسلام در اداره جامعه پی برد و این در حالی است انقلاب اسلامی ایران در طول عمر سه دهه خود آماج غرض ورزیها و كینه دشمنان دین خدابوده كه به شكر هیچ كدام از برنامه های شیطانی آنها نتوانسته است جلوی حركت رو به رشد ملت ایران را متوقف سازد .
امروزه بحث انرژی هسته ای كه مورد اشاره نویسنده مقاله فوق نیز قرار گرفته است می تواند به تنهایی گواه شایستگی و اقتدار نظام اسلامی باشد ؛ درست است كه ایران در دهه 70 می توانست هسته ای شودولی آن روز متخصصان داخلی هیچ نقشی در آن كار نمی توانستند ایفا نمایند و در حقیقت انرژی هسته ای آن روز با اراده غرب قصد ورود به ایران را داشت و هر وقت آنها می خواستند می توانستند آن را تعطیل نمایند ضمن اینكه استفاده از آن نیز در راستای سیاستهای آمریكا و غرب در ایران قرار می گرفت و لی امروزه انرژی صلح آمیز هسته ای توسط متخصصان داخلی به یك فن آوری بومی تبدیل شده و در حقیقت علی رغم خواست آمریكا و سایرین غیر قابل برگشت می باشد .
امروزه نظام اسلامی ایران با بر هم زدن نظام تك قطبی طلایه دار جهان چند صدایی است و علیرغم اصرار غرب مبنی بر تلقین این نكته كه ایران منزوی شده است شاهد اعتلای ایران در نظام بین الملل هستیم بطوری كه در اوج فشارهای غرب رئیس جمهور 4 كشور دنیا از جمله روسیه بصورت همزمان در اجلاس سران كشورهای حاشیه خزر در تهران شركت می كنند و سیاستهای آمریكا را با چالش جدی مواجه می نمایند .
خلاصه مطلب اینكه انقلاب اسلامی كشور ایران را نه تنها 30تا 50 سال عقب بر نگرداند بلكه آن را در سكوی پرتاب پیشرفت همه جانبه قرار داد كه امروزه مراحل رشد و پیشرفت را یكی پس از دیگری پشت سر می گذارد ضمن اینكه بزرگترین ارمغان انقلاب اسلامی برای مردم ایران بر گرداندن عزت نفس به آنان می باشد .
دلیل محكم بر این ادعا علاوه بر اعترافات صریح دشمنان انقلاب اسلامی مبنی بر پیشرفت همه جانبه مردم ایران بعداز انقلاب اسلامی ؛ اینكه هرسال مجلس آمریكا مبالغ هنگفتی برای مبارزه با روند روبه رشد ایران اختصاص می دهد كه البته در اكثر مواقع بی نتیجه بوده و بعضا برای دولتمردان آمریكا جواب عكس می دهد .

پایان سخن اینكه امروزه تنها راه پیشرفت و نجات مردم جمهوری آذربایجان باز گشت آنان به خویشتن خویش می باشد .مردم آذربایجان همانگونه كه خود دریافته اند بایستی خود را از یوغ سیاستهای غرب و شرق برهانند و با عمل به تعالیم نجات بخش اسلام سعادت دنیوی و اخروی خود را در عمل به اسلام راستین دنبال كنند .امروزه بر خلاف ادعای نویسنده مقاله؛ دین اسلام نیست كه بدبختی و ویرانی را برای ملت و زبان آذربایجان به ارمغان آورده است بلكه ترویج خرافه پرستی ، فرهنگ برهنگی غرب ، ترویج انواع آئینهای ساختگی از قبیل وهابیت ، گسترش نفوذ صهیونیسم و... از جمله عوامل منفی در راه رشد و پیشرفت همه جانبه مردم آذربایجان محسوب می شود و جا دارد دولتمردان حاكم بر كشور آذربایجان با درك صحیح واقعیتها راه رابرای رشد مادی و معنوی واقعی مردم آذربایجان هموار سازند تا بتوانندبه حكومت خود ادامه دهند و گرنه تجربه تاریخی نشلن داده است هیچ دولتی نتوانسته است بر خلاف اراده عمومی به مدت طولانی دوام بیاورد.

پایان.

  • نوشته شده
  • در دوشنبه 30 مهر 1386
captcha refresh