تاریخ : دوشنبه 7 آذر 1390
کد 26884

دیروز و امروز شیعیان جمهوری آذربایجان در یک نگاه

g/سرویس آذربایجان

 

جمهوری آذربایجان سرزمینی است در شمال رود ارس و جنوب رشته‌کوه‌های قفقاز یا قافقاز. کوه­هایی که دور دستی‌اش سبب شده است در ادبیات ایرانی «قاف» نامیده شود. آذربایجان در شرق منطقة قفقاز و غرب دریای قزوین (مازندران یا خزر) قرار دارد که  بخشی از خاک آن توسط همسایة غربی­اش، ارمنستان، اشغال گردیده است. جمهوری اسلامی ایران، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال1991م، و اعلام استقلال «جمهوری آذربایجان» در 18 اکتبر همان سال، این کشور را به عنوان واحد سیاسی مستقل در عرصۀ بین‌المللی به رسمیت شناخت، هم‌اکنون نیز سفارت و کنسولگری­های جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان در شهرهای باکو و نخجوان و نیز تهران و تبریز دایر است.

آذربایجان عمیق‌ترین ارتباط دینی، تاریخی و فرهنگی را در بین کشورهای حوزۀ قفقاز با ایران دارد و از گذشتۀ دور ــ و امروزه نیز  ــ سفر به شهرهایی چون مشهد، قم و تبریز، آرزویی برای هر آذربایجانی بوده است که این امر نشانة عمق پیوند عاطفی مردم جمهوری آذربایجان با ایران است. عمقی كه سیاست‌های آشكار و پنهان روسیة تزاری و اتحاد جماهیر شوروی نتوانست به نابودی آن منجر شود؛ بیان این تلاش‌های مزدورانه بررسی تأثیر آنها و نیز انقلاب اسلامی ایران موضوعی است كه سطرهای نوشتار زیركه توسط كارگردان مستند تلویزیونی حاج‌علی‌اكرم ‌علی‌اف نگاشته شده از آن سخن می‌گوید.

 

تلاش برای از بین بردن باورهای دینی

در دوران اتحاد جماهیر شوروی، با توجه به علقه‌های عمیق معنوی و فرهنگی که مردم ولایت‌های گوناگون قفقاز و به‌ویژه آذربایجان با ایران داشتند، تلاشی سازماندهی‌شده برای کم‌رنگ کردن جایگاه ایران آغاز شد. این مسئله كه ایران برای آذری‌های جدا‌شده از ایران در آن سوی ارس کانون تشیع بوده و مسلمانان و شیعیان ساکن در این سرزمین‌ها براساس فتاوای مراجع خود در ایران و نجف عمل می‌کردند سهم بسزایی در افزایش این تلاش داشت كه به قتل‌عام گسترده و تبعید علمای دینی به منظور تضعیف دین‌داری منجر شد. اما این تلاشها به این جنبه محدود نشد، بلكه دشمن معرفی كردن ایران برای آذربایجان و آذربایجانی دستاویز دیگری بود كه با برافراشتن جنگ ترک و فارس و معرفی «فارس» و «فارس‌زبان» به جای «ایران» برای جدایی آذری‌ها از ایران انجام شد.

با تغییر الفبا در ولایت‌های قفقاز و نیز «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان شوروی»، ارتباط نسل‌های جدید با متون تاریخی و ادبی پیشین قطع گردید و زمینه برای روایت هدفمند تاریخ فراهم شد. هم‌زمان با ترجمۀ هدفمند آثار شاعرانی چون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی، بدلی از متن اصلی این آثار، در اختیار مردم قرار گرفت. هدف اصلی این تغییر دو مسئله بود: یکی ایجاد شکاف فرهنگی نسل جدید و دیگری مقابله با دین و مفاهیم دینی که در سطرسطر و بیت بیت ادبیات ایران در سه زبان زندة دنیای اسلام جاری بود. نسل‌های پیش از تغییر الفبا، قرآن را به عربی، گلستان سعدی را به فارسی، و نوحه‌های سروده‌شده در سوگ اهل‌بیت پیامبر(ص) را به ترکی می‌خواندند و بر خواندن متون اصلی هر سه زبان قادر بودند، اما پس از تغییر الفبا بود که تلاش شد قرآن و زبان فارسی حذف، و حتی در بعضی از اشعار ترکی به قرآن اهانت شود. اشعار شاعرانی مانند نظامی و خاقانی نیز با اهدافی خاص ترجمه شدند. اقدام دیگری كه برای دین‌زدایی انجام شد، تلاش برای قرار دادن واژۀ «خلق» به جای واژة «خدا» بود

دکتر قابیل جمالوف (جمال‌زاده) در‌این‌باره گفته است: «توضیحاً بگویم که آن موقع نمی‌گفتند تاریخ ادبیات ایران؛ از مسکو این طور دستور رسیده بود که باید می‌گفتند؛ تاریخ ادبیات فارس و تاریخ ادبیات تاجیک و نه ‘ادبیات ایران’! این هم سیاستی بود تا بگویند که بین ادبیات ایران و تاجیکستان و ما ارتباطی نیست! یک سیاست جداافکنی ...بله، شاعران بزرگی مانند نظامی گنجوی و خاقانی شروانی به زبان فارسی شعر گفته­اند و قله‌های ادبیات و شعر ما و ایران هستند. ترجمۀ اشعار این بزرگان به زبان آذری در باکو منتشر شده است و متأسفانه مردم ما نمی‌توانند اشعاری را که این بزرگان سروده‌اند، بخوانند و ترجمه­ها را می‌خوانند».1

وجه دیگر این مقابله، تلاش در زمینة تعطیلی مراکز دینی و به انزوا کشاندن و از میان برداشتن عالمان دینی بود: «در دوران سیاه استبداد و اختناق استالین، حوزه‌های علمیه، مراکز مذهبی، مدارس دینی و مساجد مؤثر را برچیدند و به موزه، اداره، انبار و ... تبدیل کردند و عالمان آزاده و فقیهان بزرگ و مبارز را اعدام نمودند و از بین بردند. سال 1937م اوج این قتل‌عام‌ها و اعدام و تصفیه‌حساب‌های سیاسی بود. از این نظر «سال 37» در ادبیات سیاسی ما به‌عنوان نماد استبداد و قتل و غارت حکومتی و پایمال شدن مظلومان در آمده است».2

با همة تلاش‌هایی که حکومت آته‌ایستی (منكر خدا) اتحاد جماهیر شوروی برای جدایی مسلمانان جمهوری آذربایجان از ایران و تشیع به کار بست، شاعران دین‌دار جمهوری آذربایجان با بیان مفاهیم دینی در اشعار خود، آنها را نشر دادند و در پی آن ادبیاتی شکل گرفت با نام «ادبیات صندوقی» که اغلب محتوایی دینی داشت. در دو سوی پایتخت جمهوری آذربایجان دو مسجد با شکوه قرار دارد که در حقیقت دو امامزاده‌اند. مردم آذربایجان این دو مسجد را، كه یکی در ورودی شهر باکو قرار دارد و «بی‌بی هیبت» نامیده می‌شود و دیگری در قصبة نارداران در بیست کیلومتری باکو قرار گرفته است و «رحیمه خاتون» خوانده می‌شود حرم دو خواهر تنی امام رضا(ع) می‌دانند و ازاین‌رو آنها را بسیار تکریم می‌كنند. شایان ذكر است كه مردم نارداران از امامزادة زیبای شهرشان با نام‌های «پیر» و «غریب خانیم» هم یاد می‌کنند. در کنار ادبیات صندوقی و وجود امامزاده­های متعدد جمهوری آذربایجان، که از سست‌شدن باورهای دینی مردم در جمهوری آذربایجان جلوگیری كرد، عامل دیگری نیز وجود داشت که این باور و اعتقاد را غنا و استحکام بخشید و آن رادیو برون‌مرزی آذری تبریز بود که مرحوم حاج علی اکرام علی‌اف  ــ رهبر اسلام‌گرایان جمهوری آذربایجان و بنیان‌گذار حزب اسلامی در این جمهوری ــ از آن با عنوان «حوزة علمیة نجف» یاد می‌کرد؛ حوزة علمیه‌ای که هر صبح و شام مهمان خانه‌های مردم بود و معارف اهل‌بیت(ع) را به آنان می‌آموخت.

تأثیر انقلاب اسلامی

آشنایی مردم جمهوری آذربایجان با انقلاب اسلامی و شخصیت امام خمینی(ره) از نیمة دوم دهة 1970م(1350) و از نارداران آغاز شد و از همان روزها گروهی در آذربایجان ظهور کردند که به «خمینی چی‌لر» یا خمینی‌گرایان مشهور شدند. خمینی‌گرایان دین‌دارانی بودند که دین را جدا از سیاست نمی‌دیدند و در همان سال‌های خفقان و حاکمیت آته‌ایسم شوروی از انقلاب اسلامی ایران الگو می‌گرفتند و با آن همراهی می‌کردند. این گروه بعد‌ها در سال 1992م(1371) «حزب اسلام آذربایجان» را به رهبری حاج علی اکرام علی‌اف تشکیل دادند، اما مجوز این حزب که پس از چهار سال فعالیت رسمی در سال 1996م لغو ‌شد. اعضای حزب اسلامی که خود را «حزب‌الله آذربایجان» هم می‌نامند پیشگام برگزاری مراسم روز قدس و مراسم‌ مشابه دیگر در جمهوری آذربایجان هستند و در موضوع‌هایی مانند مقابله با اهانت به پیامبر اکرم(ص) در بعضی نشریات غرب‌گرای این كشور، مقابله با حضور صهیونیست‌ها در این كشور، مقابله با نشر عقاید وهابیت و بهائیت در آن، اعتراض به برگزاری کنگرة یهودیان جهان در باکو، و اعتراض جدی به ممنوعیت حضور دانش‌آموزان و معلمان محجّبه در مراکز آموزشی این كشور پیش‌قدم بوده و حضور جدی و تعیین‌کننده‌ای داشته‌اند؛ البته هم‌اکنون تعدادی از رهبران این حزب اسلام‌گرا ــاز‌جمله دبیر‌کل حزب، دکتر حاج محسن صمداف ــ در زندان به سر می‌برند.

در پایان باید به این نکته دوباره اشاره شود که اصلی‌ترین رشتة پیوند ایران و جمهوری آذربایجان مذهب تشیع است که امروزه با ظهور خمینی‌گرایان در این جمهوری شکلی جدی‌تر و سیاسی‌تری نیز به خود گرفته است و آینده‌ای دیگر را پیش پای مردم این جمهوری می‌گذارد.

پی‌نوشت‌ها

1. قابیل جمالوف، مصاحبه نشریۀ سیاسی و فرهنگی ایران شمالی (چاپ اردبیل)، ش 8 و9 (تابستان 1386)، ص 27-25.

2. عبدالحسین شهیدی ارسباران، خاطرات حاج علی اکرام علی‌اف، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، ص 44.

  • نوشته شده
  • در دوشنبه 7 آذر 1390
captcha refresh