منطقه قفقاز به علت واقع شدن در میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی چون ایران، تركیه و روسیه همواره از ارزش خاصی بهره مند بوده است
عادلی/خبرگزاری آران
نویسنده: الیاس واحدی
منطقه قفقاز به علت واقع شدن در میان قدرتهای منطقهای و بینالمللی چون ایران، تركیه و روسیه همواره از ارزش خاصی بهره مند بوده است.
این اهمیت به خصوص در زمانهایی كه رقابتهای منطقهای شدت یافته، بیشتر هم شده است. از زمان مدون شدن دكترین نگاه به شرق تركیه و تغییر نقشه خاورمیانه جبهه بندیها در قفقاز جنوبی رنگ و بویی دیگر گرفته است بطوری كه شكلی متقاطع شامل محور تركیه، گرجستان، آذربایجان در مقابل محور ایران، روسیه و ارمنستان را میتوان برای آن ترسیم و شناسایی كرد.
جبهه بندیهای متقاطع در قفقاز
مقدمه
منطقه قفقاز جنوبی از دیرباز عرصه جولان و رویارویی حکومتهای محلی و قدرتهای خارج از منطقه بوده است. تسلط آلبانیا ، بیزانس ، ایران باستان ، ترکها و در سدههای اخیر روسها در این منطقه استراتژیک، نشان از اهمیت این منطقه دارد. قفقاز جنوبی همچنین از گذشتههای دور شاهد استقلالطلبی قدرتهای محلی نیز بوده است. حاکمیت خان نشینها در دورههای تسلط صفویان و حکومتهای بعدی ایرانی در این منطقه که در دوره قاجار بارزتر گشت و حتی پس از استیلای روسها بر این منطقه ادامه یافت، مصداق بارز این استقلال خواهی قدرتهای محلی به شمار میرود. شاید مهمترین حرکت استقلال خواهی در این منطقه قبل از اتحاد جماهیر شوروی را بتوان جنبش ملی محمد امین رسول زاده در تاسیس حمهوری دموکراتیک آذربایجان دانست که با تشکیل فدراسیون قفقاز با دو ملت دیگر منطقه ( ارمنستان و گرجستان ) در صدد نوعی اتحاد قفقازی برآمد که با یورش بلشویکها این استقلال خواهی ملی – منطقهای ناکام ماند ولی همین حرکت نیمه تمام رسول زاده مبنای نوعی اداره محلی این سه جمهوری در قالب ساختار اتحاد جماهیر شوروی گشت.
امنیت منظقهای در قفقاز جنوبی اساسا" پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی مفهوم مستقلی محسوب میشود. زیرا قبل از آن امنیت این منطقه جزئی از امنیت داخلی شوروی به شمار میرفت. پس از استقلال جمهوریهای قفقاز جنوبی ، مفهوم امنیت ملی برای این سه کشور موضوع چندان شناخته شدهای نبود و به موازات عدم بلوغ نظامهای سیاسی تازه مستقر شده در این جمهوریها، مناقشات قومی قرهباغ ، آبخازیا و اوستیای جنوبی سبب شد تا این جمهوریها خیلی زود وارد جنگ شوند و به دلیل نبود توان کافی برای مقابله با تهدید خارجی و شورشهای داخلی ( به ویژه در جمهوری آذربایجان ) رویکرد امنیتی مبتنی بر حمایت روسیه یا آمریکا اتخاذ گردید. برآیند این تحولات این بود که در قفقاز جنوبی هیچوقت پازل امنیتی یکپارچهای شکل نگیرد و محورهای امنیتی متقاطعی ایجاد شد که هرچند در برهههای کوتاهی اندکی تغییر حهت دادهاند ولی سمت و سوی اصلی این محورها عموما" ثابت بوده است. در ادامه مطلب این محورهای امنیتی متقاطع بیشتر توضیح داده خواهد شد، ولی قیل از آن لازم است، نگاه سه کشور قفقاز جنوبی به امنیت ملی و منطقهای را به اختصار تبیین نماییم .
نگاه امنیتی کشورهای قفقاز جنوبی
۲-۱- جمهوری آذربایجان: این کشور از ابتدای استقلال بجز دورههای کوتاهی، به سمت غرب و هم پیمانی استراتژیک با ترکیه گرایش داشته است. هر چند حاکمیت علی افها در صدد برآمد تا راه میانهای را در بین رسوبات فکری روس محور بجا مانده از دوران اتجاد جماهیر شوروی و گرایشات شتاب زده جبهه خلقیها به سمت غرب پیش گیرد ولی برآیند رویکرد اتخاذ شده، عملا" سنگینی کفه ترازو به نفع غرب را نشان میدهد . در دوره علی اف پسر علیرغم اینکه از برقراری موازنه ( بین روسیه و ایران از یک طرف و آمریکا و ترکیه از طرف دیگر ) در مناسبات خارجی سخن گفته میشود، ولی رویکرد الهام علیاف بیش از پدرش متمایل به غرب است و برقراری موازنه عمدتا" برای کاهش تنش بین آذربایجان با روسیه یا ایران بکار میرود.
نکته در خور توجه در نگاه امنیتی باکو این است که این کشور از ابتدای استقلال، نگرش چندان مثبتی در مقوله امنیت به بیگانگان نداشت. از همین رو بود که در قانون اساسی کشور ایجاد پایگاه نظامی خارجی دارای محدودیت زیادی است و تاکنون این کشور به هیچ نیروی خارجی اجازه تاسیس پایگاه نظامی در خاک آذربایجان را نداده است. البته به نظر میرسد که دولت باکو تمایل به تعدیل در این رویکرد خود دارد. کما اینکه در دکترین نظامی کشور که در سال ۲۰۱۰تدوین و تصویب شد، راههای گریزی برای دولت در این زمینه گذاشته شده است.
بدیهی است که این رویکرد جدید بیشتر در راستای پیوند جمهوری آذربایجان با ناتو و جستجوی نقش کشور در امنیت منطقهای از کانال این ساختار یورو - آتلانتیکی به کار گرفته میشود و نقش تسهیلگری جمهوری ترکیه در این زمینه به منزله یک فاکتور بالقوه همواره در برابر دیدگان سیاستمداران آذری قرار دارد.
۲-۲- جمهوری ارمنستان: ارمنستان در یارگیری منطقهای روسیه و آمریکا نصیب مسکو شده است. هر چند ایروان چراغ سبزهایی نظیر ماده ۹۰۷کنگره آمریکا در محرومیت آذربایجان از کمکهای مالی یکی از طرحهای حمایتی آمریکا (که تاکنون با وتوی روسای جمهور آمریکا عملا" نادیده گرقته شده است) و وعده به رسمیت شناختن ادعای نسل کشی ارامنه از سوی کاخ سفید ( که آن هم عملا" مطابق میل ارامنه نبوده است) از سوی آمریکا دریافت کرده، ولی ترجیح داده است همچنان در سیطره روسیه باقی بماند. چونکه روسیه علاوه بر داشتن نقش اصلی در تفوق نطامی ارامنه در مناقشه قرهباغ، با استقرار نیروهای نظامی و تجهیزات خود در خاک ارمنستان، تا اندازهای خیال ایروان را از احتمال حمله ارتش آذربابجان برای بازپس گیری اراضی اشغالی قره باغ آسوده ساخته است. از نظر اقتصادی نیز روسیه و ایران نجات بخش ارمنستان در شرایط جنگ و بعد از آن بوده اند. بنابر این دولت ارمنستان با وجود فشار لابی ارامنه ساکن در ایالات متحده آمریکا و نیز تمایل زیاد جامعه ارمنستان به پیوند با جهان غرب به مثابه سرزمین آرزوهایشان، نگاه امنیتی خود را کاملا" به قدرت روسیه معطوف ساخته است و ایران نیز حامی قابل اتکایی برای ایروان به شمار میرود.
۲-۳-جمهوری گرجستان: گرجستان نیز امنیت خود و منطقه را زیر چتر ساختارهای غربی دنبال میکند. پس از وقوع انقلاب مخملی و روی کار آمدن گروه غربگرای ساکاشویلی، دولت تفلیس امید زیادی به تامین امنیت ملی خود زیر حمایت آمریکا و ناتو بسته بود، ولی درگیریهای سال ۲۰۰۸با روسیه، دولتمردان گرجی را به این نتیجه رساند که تباید زیاد به کمک آمریکا و ناتو دل ببندند، زیرا کاخ سفید در رویارویی گرجیها با روسها، تفلیس را تنها گذاشت و فرآیند الحاق گرجستان به ناتو ( هرچند در راستای گسترش ناتو به شرق و بیشتر در جهت منافع غرب است) به دلایل فنی هنوز فرآیند عقیمی محسوب میشود. با توجه به موارد یاد شده به نظر میرسد الگوی امنیتی مورد نظر برای تفلیس در شرایط کنونی، الگوی متوازن شدهای باشد که در آن اطمینان قبلی به واشنگتن وجود ندارد و در مورد روسیه نیز به رغم نگاه خصمانه به کرملین، بارقههایی از احتمال همکاری آتی با روسیه دیده میشود. هرچند این همکاریها ممکن است، بیشتر در حوزههای اقتصادی باشد، ولی این پیوند اقتصادی دست کم از نگاه تهدید محور دو طرف به یکدیگر خواهد کاست.
محورهای متقاطع امنیت در قفقاز جنوبی:
با توجه به رویکردهای امنیتی کشورهای قفقاز جنوبی و نیز با در نظر گرفتن سیاستهای امنیتی قدرتهای منطقهای (روسیه، ترکیه و ایران) و قدرتهای فرامنطقهای ( آمریکا و اتحادیه اروپا )، وجود دو بلوک و محور متمایز را میتوان در این منطقه مشاهده کرد. محور امنیتی غربی که با حمایت آمریکا و اتحادیه اروپا و مساعدت ترکیه، دو کشور گرجستان و جمهوری آذربایجان را به هم نزدیک کرده است و محور روسی که با کمک ایران، جمهوری ارمنستان را زیر چتر حمایتی خود قرار داده است. این دو محور که هم از نظر جغرافیایی و هم از ئظر ژئو پلیتیکی همدیگر را قطع میکنند، از ابتدای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی وجود داشته است و بجز در ابتدای کار که در مقاطع کوتاهی سیاستمدار روسگرایی چون ایاز مطلباف در باکو بر سر حکومت بود، در سایر مقاطع این تقابل امنیتی در منطقه قفقاز جنوبی حاکم بود. این محورهای متقاطع ویژگیهای خاصی دارند که عمدهترین آنها بدین قرار است:
● به رغم تقابل آشکار بین این دو محور، نوعی همکاری بین کشورهای موضوع بحث همواره وجود داشته است که در پارهای موارد بسیار گسترده نیز هست. جمهوری ترکیه یکی از کشورهایی است که به رغم تقابل، در پی گسترش مناسیات با کشورهای بلوک مقابل بوده و به رغم نگاه امنیتی متفاوت با ایران و روسیه در قفقاز جنوبی و نیز داشتن اختلاف نظر شدید اخیر با این دو کشور در مساله سوریه، مناسبات گستردهای با مسکو و تهران دارد. هرچند ایران و روسیه نیز برای گسترش مناسبات با آنکارا بدون انگیزه نیستند ولی موتور محرکه تبادل تجاری سالانه ۱۰۰سال میلیارد دلار با روسیه و ۳۰میلیارد دلاری با ایران در آینده بسیار نزدیک، در واقع عزم دولتمردان ترک است که در اجرای دکترین ژرفای استراتژیک احمد داوود اوغلو وزیر امور خارجه و معمار سیاست خارجی نوین ترکیه، برای استفاده از ظرفیتهای مغفول مانده منطقهای جزم شده است.
دکترینی که نسبینگری را جایگزین مطلق نگری میکند و به ترکیه اجازه میدهد در عین تقابل با یک یا گروهی از کشورها، با آنها همکاری اقتصادی گستردهای داشته باشد. این همکاریها در ابعاد اقتصادی کم و بیش بین سایر کشورها (نظیر ایران با آذربایجان و گرجستان و ...) وجود دارد و افزون بر مسایل اقتصادی در حوزههای سیاسی و بینالمللی نیز دیده میشود. همکاریهایهای مستمر آمریکا و روسیه در زمینه مبارزه با تروریسم و استمرار نقش آفرینی ترکیه در مساله هستهای ایران از این جملهاند و مهمتر از همه به همکاری آمریکا، روسیه و فرانسه در گروه مینسک سازمان امنیت و همکاری اروپا میتوان اشاره کرد که ذو طرف این محورهای امنیتی، برای حل منافشه قرهباغ تلاش میکنند. هرچند این گروه در عمل به ساختاری نا کارآمد تبدیل شده است ولی هنوز به عنوان نشانهای از همکاری در عین تقابل بین طرفین محسوب میشود.
● این بلوکبندی امنیتی در منطقه، شرایط ژئو پلیتیکی جدیدی را برای برخی کشورها ایجاد کرده است که مهمترین این شرایط، تغییر در مرزهای شمالی حمهوری اسلامی ایران است. مرز ایران با ارمنستان بعد از تصرف برخی رایونهای آذری نشین اطراف قرهباغ کوهستانی توسط ارتش ارمنستان و شورشیان ارمنی قرهباغ، حدود سه برابر شد و اکنون بخشی از مناسبات در حال رشد ایران و ارمنستان متکی به این مناطق و نیز جمهوری خود خوانده قرهباغ است. هر جند این شرایط سبب پیوند بیشتر ارمنستان با ایران میشود ولی در نگاه آذریها این اقدامات مغایر با عرف وحقوق بینالملل تلقی میشود.
● محور مورد حمایت غرب و ترکیه در مقایسه با محور روسیه و ایران از ظرفیتهای اقتصادی بیشتری برخوردار است. استفاده از منابع هیدروکربور دریای خزر و انتقال آن به اروپا، پویایی این محور را بیشتر ساخته و شرکای غربی را برای سرمایهگذاری و توجه بیشتر به این محور ترغیب میکند. در طرف مقابل محور ایران – ارمنستان – روسیه بیشتر بر منابع و بازارهای سه کشور متکی است. همچنین اتکای بلوک غرب و ترکیه به توانمندی امنیتی – نظامی ناتو نیز مزیتی برای این بلوک به شمار میرود. البته این بلوک وابستگی زیادی به بازیگران خارج از منطقه دارد که ماهیت این محور امنیتی را برونگرا ساخته است و با توجه به سابقه عملکرد جهان غرب، اطمینان زیادی برای کشورهای منطقه ایجاد نمیکند. برعکس محور روسی – ایرانی درونگرا و برآمده از نیازهای امنیتی مشترک منطقه است و میتواند بر اساس هم پوشانی منافع ملی سه کشور تعریف شود.
● در شکلگیری این دو محور امنیتی منافع و ارزشهای ایدئولوژیک و ژئو کالچر مورد نظر کشورها نیز نقش عمدهای دارند ولی دستاوردهای حاصل از کارکردهای این محورها در برخی موارد ممکن است بر خلاف منافع و ارزشهای برخی کشورها باشد. در این میان کشوری مثل ترکیه به سبب حمایت از آذریهای مسلمان در برابر مسیحیان روس و ارمنی، تا اندازه زیادی ارزشهای ملی خود را پوشش میدهد. در جامعه ترکیه لاییکها و ملیگراها به عنوان دو جریان اصلی مخالف حزب حاکم کنونی از این رویکرد دولت ترکیه رضایت دارد و اسلامگراها نیز به عنوان بزرگترین جریان سیاسی کنونی در کشور مدافع این رویکرد هستند. فدراسیون روسیه نیز در پیگیری ژئوکالچر ارتدوکس و مسیحیت شرقی هرچند گرجستان را در این کارزار منطقهای از دست داده است ولی حداقل ارمنستان را به عنوان حیاط خلوت خود در برابر مسلمان ترک از یک سو و مسیحیان غربی از سوی دیگر حفظ کرده است. اما وضع ایران در این زمینه متفاوت تر از ترکیه و روسیه است و دست ایران در این زمینه تا اندازه زیادی خالی است. جمهوری اسلامی ایران در این زمینه نتوانسته است از توانمندی ایدئولوژی حکومت اسلامی، مرکزیت جهان تشیع و نیز میراث تمدن ایرانی به نحو مطلوب استفاده کند، در نتیجه جمهوری آذربایجان با اشتراکات دینی – مذهبی و تاریخی – فرهنگی و جمهوری گرجستان با اشتراکات تاریخی فرهنگی جزو همپیمانان منطقهای ایران نیستند./ع
نویسنده: الیاس واحدی، کارشناس مسایل ترکیه و قفقاز و عضو شورای نویسندگان ایراس