تاریخ : سه شنبه 25 مهر 1391
کد 33487

سفر نامه یک دانش آموز تبریزی از اردوی یک روزه ی گلستان / گلستان گویا با ارس پچ پچ می كرد

بیست مهرماه ، سالگرد انعقاد قرار داد تحمیلی گلستان بهانه ای گردیده بود تا جمعی از دانش آموزان تبریزی با حضور در محل انعقاد این قرارداد با گذشته نیاکان خود آشنا شوند
g/سرویس آذربایجان

خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان

 

 روستای گلستان گویا با ارس پچ پچ می كرد و سر به زیر می انداخت. می شد فهمید كه بار سنگین خاطره ی تلخ قرارداد گلستان، بر دوشش سنگینی می كند.رود ارس آرام و متین در مسیر خود حركت می كرد و به گفتگو هایی می اندیشید كه هنگام عقد قرارداد گلستان از مردان ایران و روس شنیده بود . به دل هایی فكر می كرد كه با سوز تمام پاره ای از خود را در آن سوی ارس به دست بیگانگان سپرده بودند.دیگر عادت كرده است به اینكه میان برادران جدایی بیاندازد. سال هاست رنج این نقش تحمیلی پیر ترش كرده است.

آقای نعلبندی ، كارشناس مسایل قفقاز ، بی اعتنا به شرمندگی روستای گلستان و رود ارس، پشت به آن ها و رو به دانش آموزان صحبت می كرد و خاطره های ناگوار جنگ های ایران و روس را به خاطر می آورد. از دلاوری های مردان بی ادعا سخن می گفت. از عباس میرزا ، از جواد خان گنجه ای و از خون دل دلسوزان ایران. از جنگ های 200 سال اخیر ایران  سخن به میان آورد و اینكه هشت سال دفاع مقدس در این سالها تنها جنگی بوده است كه جوانان برومند ایرانی وجبی از خاك خود را از دست ندادند.چرا كه دیگر تحمل جدایی پاره ی دیگری از تن ایران عزیز را نداشتند.

 نگاه های معصومانه و هوشمندانه دانش آموزان نشان از این داشت كه از جمله جوان هایی خواهند بود كه با دل و جان در مواقع لزوم از ذره ذره ی خاك میهن عزیزشان دفاع خواهند كرد. قرار بود مسابقه ای برگزار شود. مسابقه از جزوه ای بود كه با موضوع قرارداد گلستان و پیامد های آن با همت موسسهفرهنگی و مطالعات بین المللی آران تهیه شده بود. برگزاری مسابقه بعد از صبحانه ی با صفایی كه در پارك صوفیان به صورت دسته جمعی و بر سر یك سفره میل شد، به اطلاع دانش آموزان رسیده بود و جزوه مورد نظر بین آن ها پخش شده بود تا در طول سفر مطالعه كنند . بعد از اتمام سخنان كارشناس محترم، از بچه ها چند سئوال پرسیده شد كه در مقابل پاسخ بی نقص و كامل یكی از دانش آموزان همه حیرت كردیم . بعد كه با او صحبت كردم، متوجه شدم كه از دانش آموزان مدرسه تیزهوشان شهید مدنی تبریز است.

قرار بود نماز ظهر را در امامزاده سید محمد آقا به جماعت بخوانیم، ولی وقتی جلسه  اردویی در پارك كوهستان جلفا تمام شد، صدای روح نواز قرآن كه از بلند گوی پارك شنیده می شد، خبر از نزدیكی اذان ظهر می داد . به همین خاطر به پیشنهاد جناب آقای اكبری، معاون محترم پرورشی و تربیت بدنی جلفا، آستین بالا زدیم و با وضو و سپس اقامه نماز جماعت در نماز خانه پارك سجده شكر بر آوردیم كه خداوند در عوض شجاعت ها و دلاوری های جوانان و سرخی خون شهیدان میهن مان، امنیت و آرامش را به ملت ایران هدیه كرده است و اكنون ما می توانیم با اطمینان خیال، گروهی از دانش آموزان را در قالب اردویی به كناره های رود ارس بیاوریم.

ناهار را در هتل جهانگردی شهر جلفا میل كردیم كه قبلا توسط آقای اكبری هماهنگی شده بود. مقصد بعدی امامزاده سید محمد آقا، از نوادگان حضرت امام رضا (ع) بود تا عشق به میهن را با عشق به ولایت و آل محمد (ص) پیوند بزنیم و ثابت كنیم كه درس پایمردی و شهادت را از امامانمان یاد گرفته ایم و بزرگ ترین سلاح ما به هنگام دفاع از كشور در برابر متجاوزگران همان محبت معصومین علیهم السلام است.

بعد از زیارت مرقد مطهر این سید بزرگوار، در مسیر برگشت، راهمان را بسوی آسیاب خرابه كج كردیم تا با دیدن زیبایی های طبیعی آذربایجان، سرورمان را افزون كنیم و دل هایمان را نشاط بخشیم و از این نعمت های بیكران خداوند لذت ببریم و در میان این جشن محبت، یكصدا فریاد بزنیم كه ما ایرانیان همواره یكنوا و متحد خواهیم ماند و به ایرانی بودن خودمان مباهات خواهیم كرد

  • نوشته شده
  • در سه شنبه 25 مهر 1391
captcha refresh