عادلی/خبرگزاری آران
خبرگزاری آران/سرویس گرجستان
گزارش سایت آذری مساوات ، شاهد کوچکی بر ادعای دروغین محافل پان ترکیستی
علی رغم این که محافل پان ترکیستی در جمهوری آذربایجان با آب و تاب بسیار در بوق و کرنا می دمند و شب و روز تبلیغ می کنند که جمهوری آذربایجان وطن همه ی آذریها و ترک های جهان و ملجأ و مأوای آنان می باشد و این کشور را بهشت موعود و کعبه ی آمال و قلبه گاه آنان معرفی می کنند، گزارش زیر که سایت مساوات. کام این کشور در مورد زندگی مهاجرین ایرانی مقیم باکو در تاریخ 13/9/91 با عنوان «وضعیت اسف بار
آذری های ایرانی درج نموده است ، می تواند شاهد کوچکی بر ادعای دروغین و توخالی این محافل باشد.
حسن مهدوی در سال 1993 م. به آذربایجان آمده است و سال هاست که با مشکلات بی پایان دست و پنجه نرم می کند و زندگی را سر می کند. وی می گوید، مشکل اصلی، مشکل سند هویتی می باشد. با سند هویتی که دولت آذربایجان به ما داده است، حتی نمی توان یک خط تلفن خرید. سندی که هویت و شخصیت ما را مورد تأیید قرار دهد، وجود ندارد. در سال 1993 م. برای شرکت در جنگ قره باغ به آذربایجان آمدم اما مرا به جبهه نبردند تا این که در سال 1995 م. برای همیشه در جمهوری آذربایجان مقیم شدم. برای خرید خانه پول داشتم اما به همراه اسناد و مدارکم، دزدیده شد. از آن روز در کوشه و کنار باکو به سر می برم.
مهدوی ادامه می دهد، به علت این که سند و اجازه ی کار نداشتم، من و صدها نفر آذری هم وطن من در وضعیت بسیار سختی به سر می بریم. هیچ یک از مهاجرین سیاسی که از ایران آمده اند، سند ندارند. ما در خصوص این مشکل حتی به رییس جمهور آذربایجان هم نامه نوشته ایم اما فایده ای نداشته است.
این افراد نه راه بازگشت دارند و نه در این جا می توانند زندگی کنند و فقط عمر سپری می کنند... به گفته ی وی، در باکو به آنان سندی مبنی بر این که آواره هستند داده می شود که این سند هم هیچ ارزشی ندارد و هدف از دادن آن، دفع و ممانعت از مراجعه ی آنان به ارگان های دولتی و راحت شدن این ارگان ها از دست آنان می باشد.
وی اشاره می کند، به علت بیکاری و بی پولی، خانواده ای را هم که تشکیل داده بودم، در سه سال اول مهاجرت از هم پاشید. یک پسر داشتم که مادرش او را برد. دولت آذربایجان همواره می گوید، هم وطن ما هستید. اما این وضعیت ما در این کشور است.
حسن مهدوی در خانه ای که به عنوان مستأجر به سر می برد، در زیرزمین قرار دارد و به لحاظ نبود نور و رطوبت زیاد، وضعیت بسیار بد و اسف باری دارد و از این رو، دچار مشکلات جسمانی و بیماری های متعددی شده است.
وی از این که جمهوری آذربایجان را به عنوان وطن خود انتخاب کرده است، پشیمان است و می گوید، اگر گذرنامه داشتیم، اصلاً یک روز هم در این جا نمی ماندیم و می رفتیم. اما چه فایده، اصلاً سند هویتی نداریم!
او به زندگی ارامنه در جمهوری آذربایجان اشاره می کند و می گوید، به زندگی آنان در این کشور نگاه کنید و بعد زندگی ما را در نظر بگیرید. ببینید تفاوت از کجا تا کجاست. جایی مثل این کشور بی قانون و بی قاعده وجود ندارد.
وضعیت کسانی که از ایران به جمهوری آذربایجان برای زندگی کردن آمده اند و مهاجر سیاسی نیستند هم بهتر از این نیست. یکی از این افراد، نادر پرورش می باشد. او می گوید، در سال 1991 برای ادامه ی تحصیل در دانشگاه به باکو آمدم و بعدها در این جا تشکیل خانواده دادم و از این رو از بازگشت به ایران منصرف شدم. هم اکنون سه فرزند دارم. نه مکان دائمی برای زندگی و نه اجازه ی کار دارم. در کشور خود به صورت قاچاقی کار می کنم. اما با این وجود، در این جا مالیات هم می دهم. من در این جا ساکن شدم تا فرزندانم به زبان مادری تحصیل کنند اما وضعیت این جا هم مناسب نیست. اگر در کشور دیگری حتی 5 – 3 سال زندگی می کردم، اجازه ی اقامت می دادند در حالی که 20 سال است در آذربایجان زندگی می کنم. برای دادن سند اقامت 5 ساله در این کشور 10 هزار منات {چیزی معادل 25 تا 30 میلیون تومان – مرکز} رشوه می گیرند. حقیقتاً، من از بی عدالتی های موجود در این جا خسته شده ام. برنامه ریزی می کنم تا از این جا بروم. نمی خواهم فرزندانم در کشوری که پر از بی قانونی و بی عدالتی است، زندگی کنند. اقوام من که در ایران زندگی می کنند، وضعیت شان به مراتب بهتر از من می باشد. همه چیز دارند. تنها زبان مادری ندارند{!} در ایران به ما ترک می گویند اما در وطن مان {جمهوری آذربایجان – مرکز} ایرانی.
در مورد آذری های ایرانی مقیم جمهوری آذربایجان و وضعیت اسف بار آنان فیلمی هم تحت عنوان «روزهای سیاه» به کارگردانی آقای واحد انورآذر ساخته شده است.
علاقه مندان می توانند برای مطالعه ی متن آذری و تفصیلی این مطلب به سایت مساوات. کام (www.musavat.com) مراجعه کنند/ع
پایان پیام