/خبرگزاری آران
با وجود افزایش تنشهای روسیه و جمهوری آذربایجان در حوزههای گوناگون، در شرایط کنونی، باکو قدرت مانور چندانی برای کاهش گستردهی روابط خود با مسکو ندارد؛ اگرچه روابط باکو به صورتی تدریجی و گام به گام با نهادها، ساختارها و کشورهای غربی در حال افزایش است.
اخیراً روسیه از مهمترین تأسیسات ضدموشکی خود، یعنی ایستگاه رادار «قبله» در آذربایجان، محروم شد و بهرهبرداری از آن را متوقف کرد. در این حال، هر چند هم روسیه و هم آذربایجان اعلام کردند علت متوقف شدن بهرهبرداری از ایستگاه رادار «قبله» عدم توافق در مورد حق اجارهبهای آن بود، اما افزایش اختلافات روسیه و آذربایجان در ماههای اخیر در سایر ابعاد نیز این پرسش را مطرح کرده است که آیندهی روابط دو کشور به چه سویی پیش میرود و چه عواملی در این زمینه نقش دارند. در این نوشتار، تلاش میشود به این پرسش پاسخ داده شود.
گذشتهی روابط دو کشور
اگر نگاهی به روابط گذشتهی دو کشور داشته باشیم، باید گفت روابط روسیه و آذربایجان در دورهی پس از فروپاشی شوروی با تحولاتی همراه بوده است. پس از فروپاشی شوروی و در دورهی رهبری ایلچی بیگ بر آذربایجان، اندکاندک پای غرب در آذربایجان باز شد و نزدیکی به ترکیه و آمریکا در مقابل روسیه مد نظر قرار گرفت. با قدرت گرفتن حیدر علیاف، در سال 1993، باکو به دنبال سیاست برقراری موازنهی مثبت در روابط با روسیه و آمریکا شد و به غیر از تلاش برای یافتن راهحلی برای بحران قرهباغ، باکو سعی کرد با دادن امتیازهای نفتی به روسیه و آمریکا جدا از توسعهی اقتصادی آذربایجان تعارض در منافع واشنگتن و مسکو ایجاد نکند. با جانشینی الهام علیاف به جای پدرش، تمایل این کشور برای گسترش رابطه با غرب بیشتر شد و بالطبع جایگاه روسیه در آذربایجان کاهش یافت؛ اما باکو تلاش کرده است تا نوعی موازنه، هرچند به نفع غرب را در آذربایجان برقرار کند.
مذاکرات مسکو و باکو برای تمدید استفادهی روسیه از پایگاه «قبله» پس از این به نتیجه نرسید که باکو خواستار افزایش اجارهی این پایگاه از 7 میلیون دلار به سقف 300 میلیون دلار، کاهش حداکثری مخاطرات زیست محیطی، پرداخت مبالغی برای جبران زیان وارده به ساکنان اطراف پایگاه، افزایش تعداد نظامیان آذربایجانی شاغل و... شد؛ اگرچه این افزایش 40 برابری اجارهبها به نوعی بهانهای از سوی باکو برای عدم همکاری بوده است.
در جریان سفر مدودوف، رئیسجمهوری وقت روسیه، در سال 2009، به باکو قراردادهای جدید نفتی و گازی بین روسیه و آذربایجان شکل گرفت. اکنون که پایگاه راداری قَبَله واقع در نواحی شمالی جمهوری آذربایجان، پس از 28 سال فعالیت، از روز دهم دسامبر 2012 متوقف شد، باید بیش از هر زمانی به چشمانداز روابط دو کشور توجه داشت. در این حال، اگر نگاهی به روابط گذشته و کنونی دو کشور داشته باشیم، باید گفت برای تعیین سناریوی آیندهی روابط دو کشور میبایست به مهمترین متغیرها و عوامل دخیل در روابط دو کشور توجه کرد. این متغیرها و عوامل عبارتاند از: 1. متغیر امنیتیـنظامی 2. متغیر سیاسی 3. متغیر انرژی و اقتصاد 4. متغیر قومیتها.
متغیر امنیتی نظامی
در حوزهی همکاریهای نظامی، شرایط برای دو کشور از سال 2002، که به تمدید 10 سالهی پایگاه قبله منجر شد، تا امروز تحول اساسی داشته است. در این حال، اگر به مهمترین بُعد و متغیر متحولکنندهی روابط امنیتی و نظامی دو کشور در آینده نگاه کنیم، باید گفت پایان قرارداد رادار قبله مهمترین تأثیر را در روابط امنیتی و حتی در سایر حوزهها داشته است. این رادار، که به روسیه امکان نظارت بر حریم هوایی و فضایی ایران، ترکیه، هند، عراق، پاکستان، بخشی از چین، برخی از کشورهای آسیایی و آفریقایی و زیردریاییهای آمریکا در اقیانوس هند را میداد، اینک از دست روسیه خارج شده است.
در این راستا، هرچندمذاکرات برای تمدید استفادهی روسیه از این پایگاه در سال 2012 به نتیجه نرسید و باکو خواستار افزایش اجارهی این پایگاه از 7 میلیون دلار به سقف 300 میلیون دلار، کاهش حداکثری مخاطرات زیست محیطی، پرداخت مبالغی برای جبران زیان وارده به ساکنان اطراف پایگاه، افزایش تعداد نظامیان آذربایجانی شاغل و... بود؛ اما به نظر میرسد افزایش 40 برابری اجارهبها به نوعی بهانهای از سوی باکو برای عدم همکاری در این حوزه با روسیه بوده است. در این حال، هرچند مسکو اعلام کرده است تعطیلی قبله بر قابلیت دفاعی مسکو تأثیر منفی نخواهد داشت و ایستگاه رادار مدرن روسیه در «آرماویر» منطقهی کراسنودار جدا از پوشش دو و نیم برابر بیشتر از پوشش ایستگاه «قبله» خلأ ناشی از فقدان آن را جبران میکند و حتی ارمنستان نیز آمادگی میزبانی ایستگاه ردیابی روسی را دارد.
اما آنچه مهم است مقاومت باکو در برابر خواستههای مسکو است که نوعی پیروزی برای ساختارهای امنیتی و نظامی اروپایی و غربی محسوب میشود. امری که میتواند تأثیرات گوناگونی در حوزههای امنیتی و نظامی همکاریها داشته باشد. این امر زمانی تشدید میشود که بدانیم رویکرد ناتو در گسترش به شرق و نگاه جدی به قفقاز و سپر موشکی همچنان با جدیت مورد توجه است و تهدیدی بر جایگاه روسیه تلقی میگردد.
در این زمینه، حتی احتمال واگذاری قبله به ساختارهای غربی وجود دارد، هرچند با توجه به تهدیدات مسکو بعید به نظر برسد، اما میتواند زمینهساز نگرانیهای امنیتی بیشتری برای مسکو باشد.
گذشته از این نیز مسکو، که قبلاً نقش مهمی در تأمین تسلیحات آذربایجان ایفا میکرد و پایهی تسلیحات ارتش آذربایجان روسی است، امروزه شاهد تشدید همکاریهای سیاسی و اطلاعاتیـامنیتی آذربایجان با ایالات متحده، اسرائیل و عضویت باکو در سازمانهای یوروـآتلانتیکی و خریدارهای تسلیحاتی از تلآویو، آنکارا و غرب است و این امر را خلاف منافع خود میداند. در این شرایط، نگرانی بزرگتری برای مسکو وجود دارد که آن پیوستن آذربایجان به ناتو است.
متغیر سیاسی
در سند «مفهوم سیاست خارجی فدراسیون روسیه» در سال 2008 بار دیگر بر این موضوع تأکید شده است که «گسترش همکاریهای دوجانبه و چندجانبه، با کشورهای عضو قرارداد سازمان کشورهای مستقل مشترکالمنافع، اولویت سیاست خارجی روسیه میباشد.» در این راستا، مسکو هر گونه تصمیمگیری کاملاً مستقل سیاست خارجی حیات خلوت خود را به سختی میپذیرد. در همین حین، هرچند جمهوری آذربایجان با توجه به وجود نفت و گاز خود دارای استقلال بیشتری نسبت به روسیه بوده، اما مسکو با توجه به مناقشهی قرهباغ سالهاست که تلاش کرده است در راستای ایفای نقش اول در قفقاز بکوشد. امری که با سیاست خارجی کنونی تقریباً متوازن باکو ناهمخوان است. در این بین، روسیه به خوبی میداند نفوذ غرب و متحدان غربی در آذربایجان رو به رشد بوده و باکو در این اندیشه است که نوع روابط متوازنش با روسیه مانعی برای گسترش روابط با آمریکا و اتحادیهی اروپا نباشد.
در مقابل، در حالی که روسیه مایل است که تنش قرهباغ در چارچوب منافع و ملاحظات مورد نظر این کشور ادامه یابد، باکو در سالهای اخیر در تلاش برای گسترش روابط با همهی قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای و بهرهگیری از پتانسیل آنها در ورود به مسئلهی قرهباغ به نفع خود بوده است. اکنون نیز مقامات آذربایجان معتقدند که رویکرد همکاریهای فزایندهی ایروان با مسکو از یک سو برخلاف منافع ملی و بازپسگیری قرهباغ است و از سویی، برای مقابله با رویکرد روسیه در قرهباغ دست به دامن ناتو و آمریکا شدهاند.
انرژی و اقتصاد
پس از فروپاشی شوروی، جمهوری آذربایجان به لحاظ دسترسی به منابع انرژی مورد توجه قدرتهای خارج از حوزهی شوروی قرار گرفت و گاز و نفت یکی از عوامل مهم در اهمیت این کشور بوده است. به علاوه، با توجه به اینکه اتحادیهی اروپا بیش از 50 درصد از انرژی مورد نیاز خود را وارد میکند، امنیت انرژی غرب از اولویت بالایی در نزد ایالات متحده، اتحادیهی اروپا و ناتو برخوردار است. در این حال، از آنجا که سهم صادرات انرژی روسی به اروپا بالاست، سالهاست که سلاح انرژی به جزئی از سیاست خارجی و امنیتی روسیه تبدیل شده است و غربیها در تلاش هستند تا به انحصار روسیه در انتقال انرژی اوراسیا با ایجاد خطوط انتقال انرژی جایگزین پایان دهند. بنابراین خطوط لولهی «باکوـتفلیسـجیحان» و «باکوـتفلیسـارزروم» بین گرجستان، ترکیه، آذربایجان و قزاقستان، خط لولهی گاز «ناباکو» بین اتحادیهی اروپا، ترکیه، بلغارستان، رومانی، مجارستان و اتریش، «ترانس کاسپین و خط لولهی ترانس آناتولی» و... در این راستا مورد توجه جدی غرب قرار گرفته است. این موضوع بدان جهت که جمهوری آذربایجان در همهی آنها نقشی بر عهده دارد مورد نگرانی جدی مسکو قرار گرفته است؛ چرا که اکنون مسکو بر این نظر است که رویکرد دیپلماسی انرژی باکو موجب شکستن انحصار گازی روسیه در اروپا میشود.
بنابراین تلاشهایی در جهت ناکامی ترانس کاسپین، ناباکو و.. هم انجام داده است، امری که با اهداف آذربایجان ناهمخوان است. در این راستا، باید گفت دولت آذربایجان در دیپلماسی انرژی خود به دنبال تقویت توان اقتصادی کشور، ایجاد منافع اقتصادی برای بازیگران مهم منطقهای و بینالمللی در راستای حل بحران قرهباغ، افزایش نقش خود در منطقهی قفقاز جنوبی، تحکیم پایههای حکومتی و کاهش تأثیرگذاری روسیه است؛ اما باید دانست که این رویکردها موجب تقویت جایگاه آذربایجان در عرصهی انرژی و سیاسی منطقه و فرامنطقه شده است و همچنین همگرایی این کشور را با کشورها و نهادهای اروپایی افزایش میدهد. این امر در نگاه مسکو به این معنی است که اگر آذربایجان به عنوان یک کشور صادرکنندهی انرژی به ترکیه و اروپا نقش برجستهای به دست آورد و پشتیبانی بیشتر آمریکا و غرب را فراهم کند، جدا از کاهش تأثیرگذاری روسیه بر این کشور بر کاهش قدرت دیپلماسی انرژی مسکو در آینده هم تأثیرگذار است.
حمایت از اقلیتهای قومی لزگیها و تالشیها توسط مسکو میتواند اهرم فشار مهمی بر باکو باشد؛ هرچند وجود گروههای تندرو افراطی در داغستان، چچن و قفقاز شمالی روسیه هم میتواند مورد بهرهبرداری باکو یا غرب و ترکیه از راه آذربایجان قرار گیرد؛ امری که میتواند به تیره شدن بیشتر روابط بیانجامد.
در بُعد اقتصادی نیز هرچند به گفتهی ولادیمیر دوراخین، سفیر روسیه در باکو، حجم روابط تجاری میان دو کشور در سال گذشته میلادی، یعنی در سال 2012، ممکن است به سه میلیارد دلار رسیده باشد،1 اما به نظر میرسد جمهوری آذربایجان با توجه به رشد اقتصادی و صنعتی خود عملاً در مقام مقایسه با اروپا، آمریکا و ترکیه نقش چندانی را برای روسیه در نظر نمیگیرد.
نقش متغیر قومیتها در آیندهی روابط
روستبارهای جمهوری آذربایجان در دهههای گذشته در اقتصاد و سیاست نقش تعیینکنندهتری داشتند (در 10 سال گذشته به نصف یا 2 درصد از کل جمعیت رسیده است.) در مقابل، تعداد آذریهایی که در روسیه زندگی یا کار میکنند، روزبهروز در حال افزایش است (از 336 هزار آذری در روسیه، در سال 1989، به 1.5 تا 2 میلیون نفر رسیده است.)2 این امر به این معنی است که جدا از کاهش شمار روستبارها در آذربایجان، موقعیت آنها نیز تضعیف شده است و نقش چندانی در این کشور ندارند؛ اما همچنان میتوانند به عنوان محملی برای نوع دخالتهای آیندهی مسکو باشند. شهروندان آذری مقیم روسیه نیز فعالیتهای گستردهتری دارند و میتوانند به عنوان عاملی در جهت فشار به باکو مورد توجه مسکو قرار گیرند.
در این راستا، با توجه به اینکه اخیراً در مسکو اقلیت لزگیهای مقیم روسیه با پشتیبانی پوتین تشکل جدیدی ایجاد کردهاند، باکو از رویکرد مسکو دربارهی اقلیتهای لزگی و تالشی جمهوری آذربایجان نگران بوده است؛ چرا که حمایت از اقلیتهای قومی لزگیها و تالشیها توسط مسکو میتواند اهرم فشار مهمی بر باکو باشد. در این بین، هرچند باید یادآور شد که وجود گروههای تندرو افراطی در داغستان، چچن و قفقاز شمالی روسیه هم میتواند مورد بهرهبرداری باکو یا غرب و ترکیه از راه آذربایجان قرار گیرد؛ امری که میتواند به تیره شدن بیشتر روابط بیانجامد.
نتیجهگیری
آنچه مشخص است، تعطیلی آخرین میراث برجایمانده از شوروی سابق در جمهوری آذربایجان است. رادار قبله از منظر نشانهشناسی میتواند بیانکنندهی تمایل باکو به کاهش تدریجی نفوذ روسیه بدون برانگیختن حساسیت مسکو در خاک خود باشد. در این حال، اگر به نوع سیاست خارجی تقریباً متوازن باکو بنگریم، در واقع با توجه به وجود عوامل و متغیرهای مؤثر در روابط رو به رشد جمهوری آذربایجان با اتحادیهی اروپا، ناتو، آمریکا و همچنین متحدان غرب و در مقابل عوامل و متغیرهای مؤثر در کاهش حجم روابط گوناگون امنیتی، سیاسی اقتصادی و... این کشور با روسیه میتوان گفت در کوتاهمدت و میانمدت باید افزایش تنشهای روسیه و جمهوری آذربایجان در حوزههای گوناگون و کاهش حجم این روابط را شاهد باشیم. در این حال، هرچند به نظر نمیرسد در شرایط کنونی باکو قدرت مانور چندانی برای کاهش گستردهی روابط خود با مسکو داشته باشد، اما به نظر میرسد به صورتی تدریجی و گامبهگام روابط این کشور با نهادها، ساختارها و کشورهای غربی رو به افزایش باشد.
منابع:
http://www.azernews.az/azerbaijan/47837.html1
2www.iras.ir/geta6wnu.49n0615kk4.htmlCached
فرزاد رمضانی بونش؛ کارشناس مسائل بینالمللی
منبع: برهان