g/سرویس آذربایجان
مرحوم پروفسور اقرار علی اف
تاریخ شناس و زبان شناس عضو هیئت علمی آکادمی علوم جمهوری آذربایجان ـ باکو
مترجم : دکتر شادمان یوسف
حقایقی از تاریخ آذربایجان از نگاه دانشمند برجسته جمهوری آذربایجان
«پروفسور اقرار علی اف» از دانشمندان برجسته تاریخ شناسی و زبان شناسی جمهوری آذربایجان است که مرتبت و منزلت علمی والای وی به سبب تحقیقات گرانسنگ در گسترده شوروی سابق و کشورهایی مانند ایران و ترکیه بر همگان روشن است.
کتاب «تاریخ آتورپاتکان» یکی از تألیفات علمی و گرانسنگ «پروفسور اقرار علی اف» می باشد که در هفت بخش تدوین شده و نکته های بدیع از تاریخ آتورپاتکان را باز می گوید. یافته های علمی وی مورد پسند تحریف گران تاریخ در جمهوری آذربایجان واقع نشد و گفته می شود که حتی گروهی از جهّال کتاب وی را جمع آوری کرده و در آتش سوزاندند!
آنچه می خوانید فرازهایی است از کتاب «تاریخ آتورپاتکان» به ترجمه دکتر شادمان یوسف می باشد.
با وجود آن که تا حال نشانه ای از زبان مادیان آتورپاتکان دوره های باستان به دست نیامده است ما تنها یک نوشته به زبان ارمنی در دوران بعد از قدرت هخامنشیان در «سن کله» نزدیک زنجان داریم که شهادت می دهد در آتورپاتکان و کشورهای همسایه ، حتی ارمنیان از آن استفاده می کرده اند، و اما علاوه بر این ما می توانیم با تکیه به پایه های استوار ، تصدیق کنیم که آنچه که زبان مادیان میانه آتورپاتکان به شمار می رود،(1) بی شک زبان ایرانیست که به طور وسیع، گسترده بود. در این باره نه تنها به گونه ای نسبتاً خوب فرهنگ نامگذاری آذربایجان در آغاز عصر میانه، که آن را می توان متعلق به دوره های باستانی نیز دانست، گواهی می دهد، همچنین اسناد دیگر نیز وجود دارد.
مولفان عرب در برابر دیگر زبان ها و لهجه ها که در عصر میانه در آذربایجان غربی معمول بودند، زبانهای آذری((azari، پهلوی(fahlavi)و فارسی(luqat-ifurs)را نام می برند. درباره زبان آذری همچون زبان بخش زیادی از جمعیت آذربایجان غربی مسعودی(2) نیز می گوید. درباره این زبان ابن حوقل ، یاقوت بلاذری و مولفان دیگر عرب گزارش داده اند.(3)
مقدسی زبان آذری را همچون زبان مخصوص فارسی معین کرده می نویسد که: زبان دشواریست و برخی واژه های آن شبیه زبان خراسانی است.(4)
برای مقدسی و همچنین بیشتر مولفان قرنهای نهم و دهم معین کردن لغت فرس (یعنی زبان فارسی) معنای اتلاق به گروه زبانهای ایرانی را داشت. اینکه آذری زبان فارسی نبوده است، از گفته های خود مولفان عرب برمی آید کهنوشته اند: این زبان خوبی نیست برای فهمیدن دشوار است (از نقطه نظر داننده فارسی) و غیره. (5) در عین حال استفاده کردن از نام فارسی برای آذری از سوی مقدسی و مولفان دیگری عرب از جمله ابن مقفع همچنان که اصطلاح (فهلوی) را برای معین نمودن زبان اصفهانی ، ری، همدان، نهاوند و آذربایجان.(6) و اصطلاح فهلویان را برای شعرهایی که به لهجه های محلی نوشته شده پیش از همه نشان زبان ماد را معین می کردند.(7)
آنچه که ما درباره زبان آذری می دانیم که شاید آن را می باید زبان آذربایجانیان نامید (به این تعبیر لغت آذربایجان در نوشته های بیرونی برمی خوریم.)(8)
می توان خلاصه های زیرین را برآورد:
1. در دوران مولفان عرب، در آذربایجان با زبان آذری صحبت می کردند.
2. که آن بدون شک زبانی ایرانی بوده است، چون که مولفان عرب آن را برابر دری و پهلوی گاهگاه به نام فارسی یاد می کنند و آن را جدا از زبانهای دیگر قفقاز به شمار می آورند.
3. که آذری زبان فارسی امروزی نیست.(9)
تحقیق هایی که مولفان معروف در زبان آذری کرده اند، حاکی از آن است که این زبان متعلق به گروه زبانهای شرق و غرب ایران است و آن به زبان تالشی نزدیک بوده(10)، زبان تالشی ویژگی های اساسی صوتی زبان مادها را در خود نگاه داشته است. (11)
منایع جدی وجود دارند که نشام می دهند لهجه های نزدیک به زبان آذری و تالشی امروز، در دوره عصر میانه (قرون وسطایی) در سرزمین آذربایجانی جنوبی گسترش یافته است.(12)
جالب است که یاداور شویم که بر اساس سخنان یاقوت، زبان شهروندان مغان (دشت مغان) به زبان گیلان و تبرستان نزدیک بوده است.
برخی زبانهای ایرانی آذربایجان ایران که تا زمان ما باقی مانده اند، مانند هرزنی، خلخالی، گرینکانی و دیگران، در خود رابطه های خوبی با لهجه های شمال غربی و مرکزی ایران را دارند.(14)
گروهی از دانشمندان معروف چنین عقیده ای دارند که لهجه های ایرانی که در سرزمین آذربایجان جنوبی امروز و قرون میانه گسترش داشته اند، باقیمانده زبان هایی هستند که در زمانهای قدیم وجود داشتند و لهجه های امروز شمال غرب و مرکزی ایران نشانگر آنند که در این منطقه زبان یگانه ای مشترک بوده است.(15) خیلی مهم است که در دوره میانه در آذربایجان به گروهی از لهجه های ایرانی برمی خوریم و نیز لهجه های ایرانی امروزه این منطقه هم متعلق به گروه زبانهای شمال غرب ایران اند و ویژگی های نزدیک به هم داشته اند مانند زبان های مادها.(16) از این رو می توان گفت که زبانهای نامبرده، بازمانده زبان مادی و یا لهجه های مادی می باشند.
در اصل، لهجه های ایرانی که در سرزمین آذربایجان به کار گرفته می شد، حاکی از آن است که آنها نه در دوره میانه، و نه بعدتر، از جایی دیگر به این جا نیامده اند، بلکه هم اینجا بوده اند.
موارد زیادی درباره این لهجه هایی که از جانب محققان روسی و عالمان شوروی و دانشمندان خارجی گردآوری و تحقیق شده، همچنین پژوهش های گروهی از عالمان خارجی (دانشمندان خارج از مرز شوروی سابق / مترجم) در منطقه ای که درباره آن سخن می گوییم، حاکی از آن است که هنوز از زبانهای قدیم، زبانها و لهجه های ایرانی پدیدار هستند. و به ویژه باید یادآور شد که زبان و لهجه های گروه شمال غرب از پایه آگاهی های زبان شناسان از کهن ترین زمان تا امروز از زبانهای گروه فارسی برخاسته اند.
در این جا باید چند سخن راجع به مفهوم آذربایجان بگویم، چون که در دوره های اخیر در ادبیات علمی، و علمی - مردمی کوشش های بسیار به خرج می دهند، تا این که این نام را از محیط آتورپاتکان جدا سازند، که این به تباه کردن اندیشه نسلهای که در سرزمین ما به سر می برند می پردازند، و پیوندهای خونی و معنوی را که ما با آتورپاتکان داریم می گسلاند.
این گفتار توضیح و تفسیر بسیاری از مسایل تاریخ کشور ما را ایجاب می کند که این سخنان باید محیط آن گردند که هر مورخ از برای خود احترام قایل شده، وظیفه خود بداند که تنها حقیقت تاریخی را بگوید تا خاطره تاریخی مردم ما نگاه داشته بشود!
نام آذربایجان تا زمانی نه چندان دور در ردیف نام هایی قرار می گرفت که هیچ گونه اختلاف نظری درباره آن وجود نداشت.
اما در ده سال اخیر در جمهوری آذربایجان برای آنکه معنای تازه به این مفهوم بدهند، کوششهای فراوان به خرج داده می شود.
این تجدید نظر، بارها نه از جانب متخصصان، بلکه از سوی کسانی که از دانش به دوراند و تخصصی در این زمینه ندارند، ابراز می شود.
این قبیل مردمان به کارهای غیر علمی دست می زنند و چنین گمان دارند که با سخن پردازیهای دور از حقیقت می توانند مسایل علمی را حل کنند! جریان را کاملاً ساده کرده و بدون هیچ آگاهی از تحلیل ریشه شناسی و بی آنکه خویش را به دانش زبان شناسی بیارایند با تمامی نیرو، کوشش می کنند که وجود ترکان را در سرزمین ما باستانی بنمایانند و در تحلیل خود نام آذربایجان را به کار می گیرند!
آنان که در این راه از خود کوشش بسیار خرج می دهند متوجه نیستند که مفهوم نام، گرچه اسناد مهمی برای معین کردن تاریخ قومی خلق است، ولی استناد تنها براساس یک نام بدون نشانه های دیگر امکان پذیر و دور از اصول علمی است، نیز نمی توان پیدایش زبان خلق را معنی جدید داد. و تعیین کوششهای تاریخی ـ قومی خلقها با استفاده از مفهومی که حتی با نام هم ردیف هست، غیر علمی است و خیلی خطرناک است.
نمی توان ساده لوحانه گمان کرد که نامهای همگون، در تاریخ باهم همانند بوده باشند.
نام هایی به ظاهر شبیه که در طول زمان زیادی از هم جدا بوده اند، اکثراً به گونه ای تصادفی شبیه می شوند. «ا.م دیاکونوف» در حالی که تحلیلی جدی از زبان شناسی ندارد، نام خلقها و کشورها را خود سرانه و یا ساده اندیشی از روی شباهت ظاهر به هم نزدیک شمرده است و این کار ما را به حل مسایل قومی کشور نزدیک نخواهد کرد. با اصطلاح اصولی دانشمندانی، که پیش از این یاد کرده شدند در حل مشکل ترین مسئله های تاریخی منطقه از آنها استفاده می نمایند، این موضوع زیاد از حد، ساده و ابتدایی است و بش از حد مجاز، به خود روا دیدن را نشان می دهد.
«دلایل» بی بنیاد، ایجاد می شود و تمامی کوشش ها برای این انجام می یابد که برای نامی [آذربایجان] که ذکرش را در بالا داشتیم کلمه های شبیه از زبان های ترکی پیدا بکنند. با استفاده از گرفتن فال قهوه و توضیح ریشه شناسی می خواهند که این عقیده را ثابت کنند که نام آذربایجان، ریشه ترکی دارد!
این مولفان نسبت به تمامی قواعد ریشه شناسی تطبیقی بی اعتنایی نشان می دهند. آنها آگاه نیستند، که بدون در نظر گرفتن احاطه تاریخی و وضعیت تاریخی، همچنین تاریخ خود کلمه ها و تغییراتی که در طول تاریخ واژه ها از دیدگاه قانون های آواشناسی رخ می دهد، سنجش و مقایسه و برابر نهادن واژه ها هیچ گونه پایه علمی ندارد. چون که جای هیچ باور علمی نیست که این با آن اصطلاح درست همان معنا را داشته باشد، که در زبانی دیگر با تلفظی شبیه به آن به کـار می رود! این مولفان بی خبر از آنند که با شـباهت ظـاهری واژه ها به یکدیگر هیچ چیز را نمی توان اثبات کرد، شباهت تصادفی کلمه ها، نامه ها و غیره در زبانهای گـونـاگون یک چیزی معمـولاً ناگـزیر و از دیگاه قانـون احتـمالات ریاضی حتمی است.
بر اساس قانون نظری احتمالات در زبانهای گوناگون می توان ده ها کلمه شبیه به هم را پیدا کرد. می توان به ریخت کلمه های زیادی اشاره کرد که نه تنها شبیه هم تلفظ می شوند، بلکه در این، یا آن زبان ها یک معنا را افاده می کنند، ولی هیچ عمومیت در پیدایش خود ندارند همه کوششهایی که به یگانه پنداشتن واژه های زبان های گوناگون انجام می گیرد که تصادفاً شباهت ظاهری دارند، کاملاً اشتباه است. همان طور که ذکر گردید کلمه هایی، که همانند یکدیگر طنین انداز می شوند، ممکن است از دیدگاه نژاد شناسی [زبان] یکی نباشند.(17) می توان با تمامی مسئولیت اظهار نمود، که مولفانی، که ریشه مردم آذربایجان را ترکی می دانند، تحمل هیچ گونه اعتقاد را ندارند، چون که این عقیده اساس علمی ندارد! و با هیچ اصل علمی نمی توان گفته های آنها را تصدیق کرد و ممکن نیست که گفته هایی را که هیچ پایه و اساس قانونمند ندارد، در ردیف کار علمی و تحقیقی جای داد. آنهایی که این را در نظر می گیرند و می کوشند اصول واهی را در علم استفاده نمایند، هنوز از سده گذشته مورد مسخره و خنده قرار دارند.
هر چند که دلیل های مولفانی که کوشش می کنند تا ریشه نام آذربایجان را ترکی بدانند هیچ گونه پایه ندارد و لازم نیست که از نقطه نظر زبان شناسی و تاریخ شناسی این گفته های بی اساس را رد کرد، ولی متأسفانه این به اصطلاح ایده در کتاب های ادبیات جدی و علمی ـ مردمی و حتی علمی نیز جا باز کرده است و همین، مرا وا می دارد کوشش نمایم تا نقطه نظری علمی را درباره پیدایش مفهوم آذربایجان که در پایان سده چهارم و آغاز سده سوم پیش از میلاد پیدا شد، به طوری که حتی در دوران باستان و آغاز عصر میانه انعکاس پیدا کرد، باز نمایم!
نه تنها مفهوم، بلکه زبان آتورپاتکان نیز ایرانی بود. زبان دین زرتشت ایرانی و تقریباً تمامی اصطلاحات اجتماعی، اقتصادی، سیاحتی و فرهنگی همه ایرانی بودند و در این باره وضعیت دوران ساسانیان شهادت می دهد.
قوم آتورپاتکان که در دوران باستان موجودیت پیدا کرد، این جمعیت کنونی آذربایجان نیستند که با لهجه های زبانی مادیان میانه سخن می گویند، چنان که یاد کردیم ، یک قوم جدید بود که در نتیجه تجانس طایفه های محلی منطقه پیدا گردیده است.
از این گونه مثالها در تاریخ بسیار است. مثلاً می توان به جریان روس شدن طایفه های فین ـ اوگاریها اشاره کرد. از جمله وسیها، موارمیها، مری و غیره... هیچ یک از محققین واقعیت بین نمی توانند گواهی بدهند که مردم شمال و شرقی استانهای روسیه غیر از طوایف فین اوگاری هستند که در هزار سال پیش زبان خود را به سلاونی، زبان روسی تغییر داده اند. این طایفه ها چنان که ما خوب آگاه هستیم در زمانی به روسها تبدیل یافتند که آنها به منطقه «پاواله ژه» و نزدیکیهای «لاواگا» و «پلازر» سلاوتی آمونو(18) رفتند.
ترک آناتولی که آن هم تا اندازه ای از دید مردم شناسی، نسل قدیم جمعیت آسیای کوچک است، ولی آنجا را نیز نمی توان هنوز آسیای کوچک نامید، زیرا که با تغییر زبان به زبان ترکی نماینده قومی جدید می باشد که در قرنها 16 و 15 در نتیجه تجانس و آمیزش طایفه های ترک زبانان با مردم بومی پیدا شده است.
مصر عربی نیز از نظر مردم شناسی همان قبط قدیم است. اما مصری معاصر نه تنها مصری قدیم نیست، زبانش به زبان عربی تغییر پیدا کرده است.
مصریان از دیدگاه قوم شناسی، اعراب جدید هستند که با عربهای دیگر منطقه آمیخته، و اشتراک زبانی، فرهنگی، روانی یگانه با آن یافته اند.(19)
این همه را می توان در باره انگلیسیها، فرانسویان، اسپانیان، رومانیاییها، قزاقان، ازبکان، ترکمانان و مردمان بسیار دیگر نیز گفت. این گفته ها معنی آن را ندارد که ما از جدول نامنویسی گذشتگان مردم آذربایجان، گروههای هوریتی ، گوتی، لولوبی، مانایی و طایفه های دیگر را که در منطقه آذربایجان ایران و اطراف آن زندگی می کردند، خط می زده می باشیم. هیچ گاه ! تیره ها و مردمانی که یاد کردیم ، آنها گذشتگان ما، در دوره پیش از تاریخ ما می باشند و ما از آنها هیچ گاه دست نخواهیم کشید.
تمام طایفه ها و تیره ها، که در سرزمین کشور ما زندگی می کردند نقشی بزرگ را در روندهای قومی بازی کرده اند. همه آنها در زمانهای گوناگون در تشکل قومی، پیدایش قومی عمومی در آخر سده های پیش از میلاد اشتراک داشته اند، اما نقش حل کننده همه آنها را در یکدیگر مادها داشتند.
پی نوشت ها:
1. پریخانیان، ا.گ. نوشته های آرامی از زنگزور، 1965،NQXدر تحقیقات لنتس . و .نیز با همین نام آمده است (ص262 ،iv.z،ii) هنینگ.و.ب(ص195، 1961، 2،x، asiya mayor) و دیگران.
2. بنگرید: قاسم آو.س.یو. آذربایجان جنوبی در قرنهای.vll، lllباکو، 1983 ص 44.
3. همان
4. همان
5. در این میان یاقوت می گوید که زبان آذری برای همگان قابل فهم است مگر برای دارندگان آن زبان. بنگرید: میلِر ب.و. راجع به مسئله زبان و جمعیت آذربایجان تا زمان ترک زبان شدن این منطقه ـ یاداشتهای دانشمندان انستیتو خلقهای شرقی cccp، 1 ، m، 1930، ص203
*این مقفع یا روزبه پارسی ایرانی است که به زبان عربی کتاب نوشته است.(ف).
6. آرنسکی ای.م، مقدمخ زبان شناسی ایرانی، ص138،1960، m: نیز بنگرید: قاسم آوس.یو.اثر یاد شده.ص45.
7. Henning
W.B.MITTRLIRANISCH.Handbush der orientalistik l. lv.iranistik . i. linguistik.lriden-koln . 1958 . s.95.
8. ابوریحان بیرونی، آثار برگزیده ، 17، تاشکند، 1974، ص46،نیز بنگرید: قاسم آوس.یو.اثر یاد شده.ص203.
9. بنگرید:میلر:ب.و.اثر یاد شده ، ص203.
10. همان، ص217 به بعد
11. بنگرید:میلر:ب.و.زبان تالشی، ص53، 1953، مسکو.
12. بنگرید: دیاکونف. ای.م، تاریخ مادها. ص92، میلر.ب.و.«راجع به مسئله زبان... قاسم آو.س.و، اثر یاد شده ، ص46.
13. بنگرید: Schwarz.pنگر... اثر یاد شده ،ص1086 و دیگر.
14. Henning w.b. the ancient language of azarbaijan.transaction of the philological society.1955.herzfeld e ا 55.herzfeld the phiological arbaijan.س.و، اثر یاد شده ، ص46.
14. اثر یادشده .ami.vii.1934.c10
15. اثر یاد شده ، ص16 herzfeld.e
16. میلر، وب.زبان تالشی، ص53،دیاکونف ای.م. تاریخ مادها، ص382،920381.
17. نگر؛زبان شناسی عمومی، اصول تحقیقات زبان شناسی، ص40، 1971، مسکو
18. گارویناوا، ا، ی، تاریخ قوم بین رودخانه های ولگا و اک، 1961.
19. لوتسکی، پ.و: اعراب، ص289