تاریخ : يکشنبه 8 دي 1392
کد 41298

قره باغ؛گره کورمنطقـــــه قفقـــــاز

قره باغ؛گره کورمنطقـــــه قفقـــــاز
دكتر بهرام اميراحمديان
عضوهيئت علمی وابسته دانشكده مطالعات جهان دانشگاه تهران و عضو هیئت تحریریه آران
چکیده:
استان خودمختار قرهباغ کوهستاني با تاریخی پر فراز و نشیب که روزگاری نچندان دور، اکثریت ساکنان آن را مسلمانان آذری تشکیل می داد ، بر اساس سیاستهای اجرا شده در ادوار مختلف، بهویژه دوره استالین ، طبق آخرين سرشماري دوره شوروي در سال 1989، به منطقه اي با اكثريت ارمني (حدود 76 درصد ارمني) تبدیل گردیده بود که در دوره شوروي در ترکيب جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان قرار داشت. به سبب اكثريت جمعيت ارمني آن، در دوره شوروي به اين استان وضعيت استان خودمختار اعطاء شده بود تا از زبان ارمني در تدريس و محاكم و ادارات، در كنار زبان رسمي آذري استفاده كنند. در آستانه فروپاشي اتحاد شوروي ،اين استان خودمختار، مورد مناقشهي بين ارامنه ساکن در آن با دولت مرکزي جمهوري شوروي آذربايجان از يک سو و جمهوریهای آذربايجان و ارمنستان از سوي ديگر قرار گرفت که در نهايت به جنگي تمام عيار بين ارامنه و آذريها تبديل و از سوي ارامنه جدايي طلب، از خاک آذربايجان جدا شده است. در ماه مي سال 1994 آتش بسي با نظارت سازمان ملل متحد(توسط گروه مينسک سازمان امنيت و همکاري در اروپا) برقرار شده است که تا کنون ادامه دارد. استان خودمختار قرهباغ کوهستاني(با نام رسمي «داغليق قرهباغ مختار ولايتي» در ترکيب جممهوري آذربايجان شوروي) در دوره شوروي 4400 کيلومتر مربع مساحت داشت.
با اشغال اين استان از سوي ارامنه و تصرف هفت استان پيرامون آن از قلمرو حاكميتي جمهوري آذربايجان، دولتي خودخوانده به نام «جمهوري قرهباغ کوهستاني» يا «آرتساخ» در آن تاسيس شده است که مساحت آن 11500 کيلومتر مربع و جمعيت آن 145000 نفر (برآورد 2002) اعلام شده است. ترکيب جمعيتي آن 95 درصد ارمني و باقي مانده آشوري، کرد و يوناني هستند. مرکز آن شهر استپاناکرت است. (http://www.nkrusa.org)
در این نوشتار تلاش خواهد شد با طرح مهمترین سوالات پیرامون منازعه قرهباغ ، به بررسی مسائل مهم در این خصوص بپردازیم.
کلید واژه ها: قره باغ، مسائل قومی ، مسائل سیاسی،مسائل روانی و اجتماعی،ایران ،ارمنستان، آذربایجان
مقدمه:
با وجود گذشت حدود 20 سال از اجراي آتش بس بين دو جمهوري ارمنستان و آذربايجان در جبهه هاي جنگ قره باغ، چشم انداز روشني از برقراري صلح در اين جبهه ديده نمي شود. اظهار تمايل رؤساي جمهور دو كشور به حل بحران و ادامه مذاكرات چندجانبه و دوجانبه و انجام گفتگوهاي دوجانبه آنان در دولتهاي قبلي و کنوني هم نتوانسته است تصوير روشني از آينده سياسي قره باغ و چگونگي وضعيت حقوقي آن بدست بدهد.
در باره قره باغ پرسشهايی به ذهن می آيد: آيا منطقه قره باغ آن طور که گفته مي شود از اهميت استراتژيک برخوردار است؟ آيا آذربايجان اراده آن را دارد که در شرايط ثبات نسبي حاصل از درآمدهاي نفتي، به ريسک جنگ دامن بزند؟ آيا ارامنه قره باغ حاضر مي شوند سرزميني را که بنا به گفته خودشان آزاد کرده و در آن جمهوري خودخوانده تشکيل داده اند، رها سازند و دوباره آن را در اختيار آذربايجان قرار دهند؟ آيا ارمنستان پس از صرف هزينه هاي انساني و مادي درگير شدن در اين جنگ، حق خودپرداخته را ناديده گرفته و حاضر به عقب نشيني از موضع حمايت از قره باغ خواهد شد؟ آيا دولت آذربايجان حاضر خواهد شد بخشي از سرزمين خود را (قره باغ) از دست بدهد؟ اين دولتها در برابر ملتها چه پاسخهايي خواهند داد؟ آيا با همان قانوني که آذربايجان، ارمنستان يا ديگر جمهوريهاي اتحاد شوروي از اتحاد جدا و استقلال خود را اعلام داشتند، دولتهاي جنيني قرهباغ، آبخازيا، اوستياي جنوبي، کوزووو، ترانس دنيستر و . . . هم مي توانند از کشورهاي مادر جدا شوند؟ اگر اينها توانستند چرا آنها نتوانند به اين حق دست يابند؟ اين سوالها و دهها سوال ديگر ،مسائلی است که افکار عمومي طرفین درگير را به خود مشغول داشته است.

سیاست جمهوری آذربایجان در مذاکرات صلح:
آذربايجان هيچ گاه حاضر نشده است در مذاکرات صلح؛ قره باغيها و نمايندگان آنها را در مذاکرات صلح به عنوان طرف سوم بپذيرد. با اين استدلال که آنها را به رسميت نمي شناسد و در صورت مذاکره با قره باغيها، آنها به عنوان طرف درگير ادعاي حق حاکميت خواهند داشت. اما به راستي آذربايجان نبايد با قرهباغي ها مذاکره کند؟ در حالي که حتي روسيه با چچنها مستقيما وارد مذاکره شده بود و دولت سودان با شورشيان جنوب وارد مذاکره شد، چرا نبايد، آذربايجان با قرهباغي ها مذاکره کند. به گمان ما چون قره باغ بخشي از قلمرو حاکميتي آذرباِيجان است، آذربايجان به جاي مراجعه به ارمنستان؛ با قره باغ مي تواند مذاکره کند و آنها را بر سر ميز مذاکره آورده و با پيشنهادي که هميشه عنوان کرده است، با اعطاي خودمختاري ويژه، آنها را وادار به سازش نموده و دست ارمنستان را از اين منطقه کوتاه سازد.
تصور مي رود كه برخي از ساكنان قره باغ بيشتر تمايل داشته باشند تا در چارچوب يك كشور ثروتمند چون آذربايجان قرار داشته باشند تا در چارچوب يك كشور مستقل فقير(جمهوري قرهباغ كوهستاني، متكي بر كمك ديگران) يا در چارچوب ارمنستان فقيرتر.

جدایی طلبی ،مسئله ای جهانی
اکنون جهان با مسائلی نظیر منازعه قرهباغ رو به روست. در اروپا موارد جدايي طلبي از هر قارهاي بيشتر است مانند استقلال کشورهاي بازمانده از فدراسيون يوگسلاوي كه فرايندي کاملا متفاوت، از جدايي آرام و بدون تنش(اسلووني) تا جنگ و خونريزي و کشتار (کرواسي، بوسني هرزه گوين) و متوسط (مونته نگرو و مقدونيه) تا استقرار نيروهاي حافظ صلح و حالت دوفاکتو(کوزوو)تجربه کرده اند، در آسيا قبرس شمالي كه اكثريت ساكنان آن را تركها تشكيل مي دهند و از سال 1974 با كمك ارتش تركيه از بقيه قبرس جدا شده است، خواستار استقلال و شناسايي است. در ترکيه کردها خواهان خودمختاري هستند و در عراق، اقليم کردستان خواستار جدايي از دولت مرکزي و تشکيل دولت مستقل کرد است. مناقشات ارضي ديگري در برخي نقاط جهان وجود دارد: آرژانتين خواهان بازگرداندن حاکميت خود بر جزاير مالويناس است که در حاکميت انگلستان و به نام فالکلند خوانده مي شود. اسپانيا با بريتانيا بر سر مساله جبل الطارق مناقشه دارند که در خاک اسپانياست و انگلستان بر آن حاکميت دارد، اما تقریبا در هیچ کدام از آنها طرفین تلاش نکرده اند که مشکلات ارضی خود را به خارج از منطقه سرایت دهند،لیکن تعجب بر انگيز است که جمهوري آذربايجان انتظار دارد همه کشورهاي جهان مساله قرهباغ را مد نظر قرار دهند و اين مورد را به وجوهي از سياست خارجي خود و پيش شرط بهبود يا برقراري روابط با ديگر کشورها قرار داده است، که خود این سیاست به معضلی برای جمهوری آذربایجان تبدیل گردیده و چه بسا حل منازعه قره باغ را پیچیده تر نموده است.

مسائل رواني، اجتماعي و اقتصادی پیرامون مناقشه قره باغ:
يكي از عوامل طولاني شدن حل مناقشه قرهباغ، عامل رواني اين مناقشه است كه طرفین درگير آن را بخشي از حيثيت خويش مي دانند.
آذري ها آن را بخشي از سرزمين آبا اجدادي خويش مي دانند و بازپس گيري آن را اساس انديشه سياسي دولت قرار داده اند. در تمام اظهار نظرها، هميشه مقامات آذري قره باغ را جزو لاينفك سرزمين خويش قلمداد مي كنند و در هر نوع مصالحهاي، از اين حق دفاع می نمایند.
در ارمنستان دولت در برابر مردمي كه با تحمل زيانهاي بسيار، سرزمينهاي قرهباغ و نواحي پيرامون را تصرف كرده اند، پاسخگوست و هر نوع مصالحه مبنيبر پس دادن اراضي متصرفه را به معني زيرپاگذاشتن حيثيت و آرمانهاي ملي ارامنه و پايمال شدن خون كساني مي دانند كه در اين راه جان و مال خود را از دست داده اند.
ارامنه قره باغ؛ ادعای مالکیت بر این منطقه را دارند و معتقدند كه ساکنان آن از قرن سوم ميلادي، مسيحيت را پذيرفته و هيچگاه در تصرف و اداره مسلمانان نبوده است. به همين سبب آن را سرزميني مقدس براي خويش مي دانند و خود را جزو قلمرو مسيحيت بشمار مي آورند.
با گذشت بيش از دودهه از آغاز درگيري، تغيير نسلي در منطقه بوجود آمده است. عدم تمايل نسل جديد به ساختارهاي دوران جنگ سرد و نداشتن حافظه و خاطراتي از دوران شوروي، سبب شده است كه آنها عمدتا خواستار تغيير وضع موجود و برقراري صلح و آرامش در منطقه و برقراري روابط فيمابين باشند. فضاي سايبري به نسل جديد آموخته است كه شيوه هاي جديدتري براي حكومت بر مردم وجود دارد كه بايستي بكار گرفته شود. تغيير جايگاه استراتژي نظامي از راس به انتهاي هرم استراتژي ملي دولتها در اثر پديده جهاني شدن، تجارت الكترونيك، شبكه هاي اينترنتي، افزايش مبادله اطلاعات و جهان ديجيتالي، امكان ادامه شرايط كنوني را غيرممكن كرده و خواهد كرد. منطقه آبستن حوادث است.
نسل جوان ارمني تمايلي به ادامه شرايط كنوني ندارد و وابستگي به روسيه را به عنوان عاملي ضد ارزش براي خود مي دانند.
جوانان آذري علاقه اي به جنگ ندارند و شرايط كنوني جامعه از نظر رواني آمادگي ورود به جنگ را ندارد، كاهش حس وطن پرستي در ملل منطقه و جهاني انديشيدن، نوعي ديگر از مديريت جامعه را نياز دارد كه دولتهاي ملي در داخل مرزهاي ملي توانايي و ابزار اعمال آن نوع از حاكميت كامل بر افكار عمومي را ندارند.
مهاجرت ارامنه از ارمنستان به خارج سبب برهم خوردن هرم سني و توازن جمعيتي و پيري جمعيت شده است. جوانان و زوجهاي جوان به علت نبود اشتغال ناگزير به ترك كشور و در نهايت پيري جمعيت و رشد منفي جمعيت شده اند(كاهش زاد و ولد و مهاجرت به خارج)
اكنون جمعيت آذربايجان بيش از دو و نيم برابر جمعيت ارمنستان است. ارمنستان از نظر تعداد نيروي انساني براي شركت در جنگ در برابر آذربايجان ناتوان است. در يك جنگ فرسايشي در نهايت ارمنستان شكست خواهد خورد ، البته باید متوجه این موضوع نیز باشیم که نيروهاي ارمني قرهباغ با به دست گرفتن بلنديهاي مشرف به دشت شيروان بر نواحي هموار و همجوار شرق قرهباغ و پيشکوههاي دشتهاي غربي آذربايجان اشراف کامل دارند و تمام مناطق غربي آذربايجان و راههاي تدارکاتي جنوب- شمال و شرق- غرب در تيررس توپخانه آنان قرار دارد. بنا به گزارش شوراي آتلانتيك شمالي در سال 2001 در بررسي اوراسياي مركزي گفته شده كه ارتش ارامنه قرهباغ قوي ترين و ايدئولوژيك ترين ارتش منطقه است. آنها در استحكامات دفاعي بلند مشرف بر دشتهاي آذربايجان استقرار دارند. بازپس گيري اين نواحي از دست ارامنه با تلفات زيادي براي آذربايجان رو به رو خواهد بود.در سال 2011 تلويزيون بي بي سي در باره دولتهاي سرزمينهاي شناسايي نشده فيلمي مستند تهيه كرده بود. در اين فيلم وضعيت قرهباغ و اوضاع اقتصادي مردم نشان داده شده است.
هر نوع حمله آذربايجان به بلنديهاي قرهباغ با تلفات زيادي روبه رو خواهد شد. اين موارد به طور حتم از نظر آذريها به دور نمي ماند و دولت آذربايجان را در انتخاب گزينه نظامي با ترديد روبه رو مي سازد. هنوز اسکان آوارگان جنگ قرهباغ که در اوايل سالهاي دهه 90 آواره شدند، به طور کامل از سوي دولت آذربايجان تامین نشده و مشکلات و معضلات زيادي براي دولت ايجاد کرده است. تامين شغل براي جمعيت فعال اين آوارهگان هنوز حل نشده و بيکاري سبب بروز ناهنجاريهاي اجتماعي شده است. تامين نيازهاي خانواده شهداء و معلولان جنگي از سوي نهادهاي حکومتي آذربايجان با مشکلات و موانع جدي روبه رو است و گاهي به برخوردها و تظاهرات اين جامعه با دولت منجر مي شود. افزودن بر تعداد اين کمک گيرندگان که از درگيري نظامي دوباره بين دو طرف پديد خواهد آمد نه مورد دلخواه دولت آذربايجان است و نه دولت ارمنستان.
نابساماني اقتصادي در قره باغ و ارمنستان و عدم برخورداری از منابع درآمدي، به علت محصور بودن در خشكي، نبود درآمد از منابع طبيعي و كشاورزي به اندازه اي كه بتوانند نيازهاي اقتصادي، توسعه ای و جنگ افزار براي ادامه نبرد را داشته باشند، مردم را در فشار قرار داده است. از اين رو، ادامه وضعيت كنوني (نه صلح و نه جنگ، اما زندگي در هراس آغاز جنگي شديد)براي مردم ارمني بسيار طاقت فرسا و غير قابل تحمل شده است.
افزايش در آمدهاي نفتي آذربايجان، سبب تقويت بنيه اقتصادي آذربايجان شده است. افزايش در آمد سرانه، ايجاد اشتغال در نتيجه سرمايه گذاري خارجي در بخش انرژي و بخش خدمات، موجب رفاه اقتصادي نسبی مردم و افزايش تقریبی سطح رفاه جامعه شده است. البته توزيع نابرابر درآمد به علت وجود رانتهاي اقتصادي، رشوه و فساد اداري نيز سبب ايجاد شكاف درآمدي و طبقاتي در بين مردم شده است كه در صورت بروز جنگ و درگيري دولت در مسائل جنگ، مي تواند به آزاد شدن نيرو هاي مخالف و بروز ناآرامي هاي اجتماعي و سياسي منجر شود.
تقويت ارتش در آذربايجان با استفاده از درآمدهاي نفتي و نوسازي و بهسازي ارتش در حوزههای آموزش پرسنل با استانداردهاي ناتو، واردات تسليحات و تجهيزات نظامي و انتظامي مدرن غربي، همه نشان از برتري ارتش و قواي نظامي آذربايجان بر ارامنه دارد.
مسائل سياسي و بين المللي:
عدم شناسايي استقلال قرهباغ از سوي جامعه بين المللي با وجود برگزاري چهار دوره انتخابات رياست جمهوري، جمهوري خودخوانده قرهباغ کوهستاني را با عدم شناسايي جهاني مواجه کرده است. به طوري که حتی ارمنستان هم جمهوري قره باغ کوهستاني را به رسميت نشناخته است، هر چند طی ماه های اخیر برخی ایالتهای آمریکا نسبت به شناسایی این جمهوری خود خوانده اقدام کرده اند و جمهوري خود خوانده قره باغ دفتري در نيويورک دارند.
جمهوري آذربايجان در سالهاي اخير، در مساله قره باغ بسيار فعال شده است. آذربايجان با اعلام موافقت با مذاكره و ترتيب دادن ديدار هاي متعدد سران و مقامات دو كشور، افكار عمومي جهان را به نيات خيرخواهانه در مساله قرهباغ جلب كرده است. اعلام مکرر مواضع جمهوری آذربايجان مبني بر تلاش برای حل بحران از طريق ابزارهاي ديپلماتيك و عدم استقبال ارامنه از آن، مجامع بين المللي را در صورت آغاز جنگ توجيه مي كند.
شركتهاي چند مليتي سرمايه گذار در منابع انرژي درياي خزر تمايلي به آغاز جنگ بين ارمنستان و آذربايجان ندارند از اين رو گزينه جنگ از سوي آنان موجه جلوه نمي كند. از اين رو فشار آنان بر ارمنستان براي موافقت با تخليه اراضي متصرفه، مي تواند عاملي براي ديپلماسي آذربايجان شمرده شود.
از نظر ژئوپليتيکي، يک واحد سياسي، هنگامي آسيب پذير نخواهد شد که تا کوچکترين حد خود تجزيه شده و امکان تجزيه بيش از آن را نداشته باشد. اينکه جامعه جهاني ظرفيت تحمل دگرگوني های ناشی از تجزیه واحدهای سیاسی را خواهد داشت، پرسشي بنيادیني است که پاسخ بدان به طور روشن مشکل است و نيازمند دريافت اطلاعات جديدي از اوضاع دروني اين واحد ها و جامعه جهاني می باشد. براي غرب به ويژه ايالات متحده، خرد شدن کشورها به آن صورت که تا کوچکترين حد مورد انتظار خرد شوند، بسيار مطلوب است زيرا در اين واحدها امکان تمرکز قدرت و انباشت ثروت به پايين ترين حد خواهد رسيد و در آنها قدرتهاي قابل توجهي از نقطه نظر دسترسي به سلاحهاي کشتار جمعي به ويژه اتمي امکان پذير نخواهد بود. اگرچه از نظر توليد و اشاعه سلاحهاي شيميايي که نسبت به سلاحهاي هستهاي هزينه و تکنولوژي بسيار کمتري خواهد داشت، موضوع کاملا متفاوت
خواهد بود.
اکنون بايد وضعيت قرهباغ را در نظر گرفت. برخلاف آنچه در افکار عمومي مطرح است، موقعيت قرهباغ استراتژيک نيست. اين ادعا بدان جهت است که قرهباغ ويژگي يک منطقه استراتژيک را دارا نيست. زيرا اگر موقعيت آن استراتژيک بود و براي منطقه و جهان از اهميت برخوردار بود، وضعيت آن به سرعت به ثبات باز مي گشت. براي مثال مي توان از وضعيت کويت نام برد. کويت در آغاز دهه 90 از سوي عراق اشغال شد، پاسخ جامعه جهاني بدان و رفع اشغال آن، کاملا با قرهباغ متفاوت بود، در حالي که از نظر ماهوي شبيه هم بودند. در هر دو مورد اشغال سرزمينهاي مسلمانان روي داده بود. اما سرزمينهاي اشغالي قرهباغ آزاد نشد. چرا؟ موقعيت قرهباغ شبيه کشمير است، از نظر بسیاری از قدرتهای بزرگ؛ حتی اعضای گروه مینسک، بهترين وضعيت آن هماني است که اکنون در آن بهسر مي برد. استقلال يا باقي ماندن آن در ترکيب آذربايجان يا الحاق آن به ارمنستان هر يک داراي اشکال حقوقي، قانوني و سياسي است. بي جهت نيست که رهبران هر دو کشور آذربايجان و ارمنستان هم چون رهبران هند و پاکستان بر سر کشمير، تعجيلي در بازي نهايي در اين قمار خطرناک ندارند. از طرفي، قرهباغ برگ برنده هر دو طرف يا هر سه طرف است، آذربايجان، ارمنستان و قرهباغ. هر يک از طرفين براي تقويت بنيه دفاعي خود و حفظ حاکميت نيازمند داشتن دشمني است که استراتژي هاي خود را براي مقابله با آن تنظيم و برنامه ريزي کند. از سوي ديگر هر نوع کاستي در ارائه خدمات يا هر نوع نارسايي در اداره امور و بحرانهاي سياسي و بحران هويتي يا بحران مشروعيت دولتها و حکومتها به گردن وجود شرايط جنگ و وضعيت نابسامان حاصل از آن گذاشته مي شود. در اين شرايط نا امني و نه صلح و نه جنگ، شرايط «جامعه امنيتي» تعريف و اقتصاد، سياسي مي شود و امکان پوشش قانوني براي پنهان کردن حيف و ميل درآمدهاي ملي و کمکهاي بلاعوض سازمانهاي بين المللي فراهم مي شود که مراکز متعدد قدرت از آن بهره مند مي شوند. از نظر دور نداريم که بيشترين سوء استفاده ها از تحريم نفتي عراق در «برنامه فروش نفت در برابر غذا» رخ داد، که فساد آن حتی دامنگير برخي صاحب منصبان عالي رتبه سازمان ملل نيز شد و اتهامات زيادي متوجه اين مقامات گردید، چنين شرايطي به دولتها امکان مي دهد درآمدهاي ملي جامعه را صرف تشکيل نيروهاي امنيتي کنند تا هيئت حاکمه را بيشتر محافظت و طول دوره قدرت آنان را طولاني تر و بقاي مشروعيت آنان را تضمين و تامين کند. هم چنين، عدم پاسخگويي آنان به سازمانهاي حسابرسي به دليل محرمانه قلمداد کردن ترتيبات امنيتي و نظامي از شگردهايي است که مي تواند توجيه اين نوع سوء استفاده هاي دواير قدرت باشد.
در حال حاضر در نتيجه سياستهاي جهاني ايالات متحده، دولتهاي جنيني در نهايت مي تواند به ايجاد و تشکيل کردستان خودمختار عراق، استقلال آبخازيا و قرهباغ و امثال آنها منجر شود، چون در تمام اين موارد ايالات متحده، کمکهايي به اين جنبشها ارائه ميدهد. براي نمونه جمهوري خود خوانده قرهباغ در نيويورک دفتر نمايندگي دارد و سايت اينترنتي بسيار گسترده و پر هزينهاي دارد. ارتش قرهباغ حدود 18 هزار نيروي نظامي، 40 هزار چريک شبه نظامي، تعداد زيادي (361 دستگاه) تانکهاي تي 72، تي 55، نفر بر زرهي(324 دستگاه)، انواع توپخانه(322 آتشبار) و انواع موشک و سلاحهاي ديگر در اختيار دارد.

موضع سازمان ملل متحدو عملکرد گروه مینسک
از زمان اشغال قرهباغ، شوراي امنيت سازمان ملل چهار قطعنامه صادر کرده است. در قطعنامه 822 که در تاريخ 30 آوريل سال 1993 صادر شده است، بر غير قابل تغيير بودن مرزهاي بين المللي و ممنوعيت توسل به زور در تصرف سرزمين ديگران تاکيد شده و در بند يک آن خواستار توقف فوري همه مخاصمات و فعاليتهاي خصمانه و برقراري آتس بس دائم و هم چنين خروج فوري نيروهاي اشغالگر از منطقه کلبجر و ساير نقاط اشغالي جمهوري آذربايجان شده است.
در قطعنامه شماره 853 که در تاريخ 29 ژوئيه سال 1993 صادر شده بر حاکميت و تماميت ارضي جمهوري آذربايجان و ساير کشورهاي منطقه تاکيد شده و بر غير قابل تغيير بودن مرزهاي بين المللي و ممنوعيت توسل به زور در تصرف سرزمينهاي ديگران تاکيد شده است. در بند يک اين قطعنامه، تصرف منطقه آغدام و ساير مناطقي که در آن زمان از قلمرو جمهوري آذربايجان به اشغال درآمده است محکوم شده است. در بند سه خواستار توقف فوري همه مخاصمات و عقب نشيني فوري و بي قيد و شرط نيروهاي اشغالگر از منطقه آغدام و ديگر مناطق اشغالي آذربايجان شده است. در بند نهم، از دولت ارمنستان خواسته شده است با اعمال نفوذ موثر بر قرهباغ جهت رسيدن به توافق در اجراي قطعنامه 822 و قطعنامه 853 و پذيرش طرح پيشنهادي گروه مينسک توسط طرف ارمني ادامه دهد.
در قطعنامه 874 که در تاريخ 14 اکتبر سال 1993 صادر شده، دوباره بر قطعنامه هاي 822 و 853 تاکيد شده است. در بند اول، از طرفين خواسته شده است با گروه مينسک سازمان امنيت و همکاري در اروپا براي برقراري آتش بس دائم و موثر با همکاري و مساعدت فدراسيون روسيه همکاري کنند. در بند 12 آمده است که موضوع اشغال اراضي جمهوري آذربايجان به صورت فعال در شوراي امنيت مورد بررسي قرار گيرد.
در قطعنامه شماره 884 که در تاريخ 12 نوامبر 1993 صادر شده است از تشديد مخاصمات مسلحانه به عنوان نقض آتش بس و کاربرد نيروي نظامي در پاسخ به اين نقض، بهويژه اشغال منطقه زنگيلان و هوراديز در جمهوري آذربايجان ابراز نگرانی شده و بر حاکميت و تماميت ارضي جمهوري آذربايجان و تاکيد بر غير قابل تغيير بودن مرزهاي بين المللي و ممنوعيت توسل به زور جهت تصرف سرزمين ديگران تاکيد شده است. نکته جالب اين قطعنامه اين است که در بند دوم از دولت ارمنستان مي خواهد که از نفوذ خود بر ارامنه قرهباغ براي به دست آوردن رضايت آنان استفاده نموده و با اتکا به قطعنامههاي 822، 853، 874 تضمين نمايد که عوامل درگير در مناقشه (شورشيان ارمني قرهباغ) از عمليات بيش از حد استفاده ننمايند. ديگر اينکه در بند چهارم از طرفين مي خواهد تا مخاصمات را هرچه سريعتر متوقف نموده و مطابق جدول زمان بندي شده گروه مينسک در نشست دوم تا هشتم نوامبر 1993 در راستاي اجراي قطعنامه هاي 822 و 853 خواستار عقب نشيني اشغالگران از شهرهاي زنگلان و هوراديز و نيز ساير مناطق آذربايجان شده است. (مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با قرهباغ ،1389)
در اين قطعنامه ها، ارمنستان مستقيما به عنوان کشور اشغالگر معرفي نشده و بلکه به عنوان کشور داراي نفوذ بر ارامنه قرهباغ معرفي شده است. قطعنامه ها فاقد ضمانت اجرايي است و در صورت عدم تمکين نيروهاي اشغالگر، نيروي اجبار کننده براي خروج از منطقه اشغالي و رفع اشغال سخني به ميان نيامده است.
در اين قطعنامه ها از مرزهاي بين المللي سخن رفته است، حال آنکه بجز مرزهاي جنوبي قفقاز(شوروي سابق با کشورهاي خارجي) شامل مرزهاي ارمنستان و آذربايجان با ايران و ترکيه، مرزهاي بين جمهوري ها مرزهاي شناخته شده بين المللي نبوده اند و اسناد تعيين و تحديد مرزي وجود ندارد و اگر وجود دارد مساله اي داخلي در اتحاد شوروي بوده است.
همه روسای گروه مينسک از کشورهاي مسيحي هستند (روسيه، امريکا، فرانسه)و پيداست که نسبت به ارمنستان مسيحي موضعي حمايتي دارند. روسيه که خود متهم به حمايت نظامي از ارامنه قرهباغ است در اين گروه عضويت دارد. فرانسه که در آنجا لابي قوي ارمني وجود دارد در اين گروه عضو فعال است.
نتيجه گيري:
تعدادي از دولتمردان آذري كه طبقه اي مرفه و تازه به دوران رسيده اقتصادي را تشكيل ميدهند، تمايلي به جنگ ندارند، چون منافع و موقعيت خود را از دست خواهند داد. همين طور در ارمنستان نيز افكار و انديشه هاي متفاوتي در زمينه قرهباغ پديد آمده است. در تركيه نيز در زمينه نگاه به ارامنه و مساله ارمني ديدگاه هاي دگرگونه اي بروز يافته است. به نظر مي رسد كه دوره اخير دوره تفاهم و زندگي مسالمت آميز باشد، زيرا در غير اين صورت آذربايجان از هر نظر(مادي و معنوي وسرمايه انساني و سرمايه اجتماعي) توان بازپس گيري سرزمينهاي اشغالي را داراست. بيش از يك دهه است كه مقامات آذربايجان افكار عمومي جهان را به سياست خارجي و رفتارهاي اصولي خود بر مبناي حل مسالمت آميز مناقشه، تخليه سرزمنيهاي اشغالي، بازگشت پناهندگان، اعطاي خودمختاري ويژه به ارامنه قرهباغ، سرمايهگذاري و بازسازي مناطق اشغالي جلب كرده است. هر نوع اقدام نظامي آذربايجان براي بازپس گيري سرزمينهاي اشغالي، به عنوان حق مشروع آذربايجان مورد شناسايي جامعه جهاني قرار خواهد گرفت. ارمنستان نمي تواند بيش از اين بر نگهداشت و انجماد مساله قرهباغ پافشاري كند.
بنا به ادعاي مراکز تحقيقات استراتژيک در جمهوري آذربايجان، دستهاي پنهان روسيه در قرهباغ از ارمنستان حمايت مي کند و ارمنستان بدون پشتوانهي روسيه نمي تواند در برابر نيروهای آذربايجان مقاومت کنند.در عين حال آذربايجان روابط نزديکي با همسايه شمالي خود دارد و گويا برخي افراد در جمهوری آذربایجان ،اين موارد را ناديده گرفته و بيشتر مي خواهند ايران را متهم به حمايت از ارمنستان کنند و شرط بهبود روابط تهران – باکو را قطع روابط ايران با ارمنستان ميدانند، در حالی که ایران می تواند در صورت واقع بینی محافل آذری از روابط خود با ارمنستان در جهت کمک به حل مناقشه قرهباغ بهره برداری نماید.
ملت و دولت ايران به عنوان قدرت منطقه اي، همواره بر استرداد سرزمينهاي اشغالي آذربايجان از سوي ارامنه، و تخليه اراضي اشغالي تاكيد دارند و از تماميت ارضي آذربايجان بر منطقه قرهباغ پشتيباني مي كنند. در عين حال ايران با ارمنستان به عنوان همسايه روابط اقتصادی و سیاسی دارد.
در پایان بایستی،یک مولفه دیگر را نیز در نظر داشته باشیم و آن اینکه جمهوری آذربایجان عضو سازمان همکار یهای اسلامی است و چنانچه دولت این کشور در عمل، به همگرایی با کشورهای اسلامی به ویژه جمهوری اسلامی ايران روی بیاورد ،توانايي آن را پیدا خواهد نمود كه ارمنستان را وادار به تخليه اراضي اشغالي و به رسميت شناختن حاكميت آذربايجان بر قرهباغ كند و ارمنستان با اين ملاحظات لازم است به قطعنامه هاي صادره شوراي امنيت سازمان ملل متحد گردن نهاده و از بردباري جامعه جهاني به ویژه کشورهای اسلامی سوء استفاده ننمايد.

منابع :
امیر احمدیان، بهرام(1384)، روابط ایران و جمهوری آذربایجان(نگاه آذریها به ایران)، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی
امیراحمدیان، بهرام(1373)، «قرهباغ از دیرباز تاکنون؛ بررسی رویدادها»، مطالعات آسیای مرکزی و قفقاز، دوره دوم، ش 4
امیراحمدیان، بهرام(1389)، «آذربایجان و مسأله قرهباغ»، پژوهشنامه سیاست خارجی، ش 22،
وزارت خارجه جمهوري آذربايجان(1389) مجموعه اسناد سازمان ملل در رابطه با قرهباغ ، ترجمه سعيد باقري، انتشارات انديشه نو، چاپ اول

  • نوشته شده
  • در يکشنبه 8 دي 1392
captcha refresh