تاریخ : يکشنبه 28 ارديبهشت 1393
کد 42515

هويت‌هاي درهم‌تنيده؛ مولفه‌ها و ظرفيت‌هاي داخلي تداوم و تشديد بحران اوكراين

مهدي حسيني تقي‌آباد
ضرب‌المثلی روسی می‌گوید: «برای به‌دست آوردن چیزهای ارزشمند باید چیزهای ارزشمند‌تری را از دست داد»، عبارتی‌که بحران اوکراین و رنگ باختن تحقق «اتحادیه گمرکی» در ابعاد مطلوب ولادیمیر پوتین و كاهش اعتماد عمومي در كشورهاي شوروي سابق نسبت به منويات مسكو که از سوی دیگر با الحاق کریمه به روسیه توام شده است، به مصداق عینی آن بدل گشته است. در حالی‌که به‌واسطه بحران اوکراین نگاه جهانیان به جغرافیا، ترکیب جمعیتی، ساختار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی این کشور دوخته شده، بیش از پیش درهم‌تنیدگی‌های عمیق و گاهی تناقض‌آمیز اوکراین با روسیه آشکار شده است. «اوکراین» که خود واژه‌ای لهستانی به معنای حاشیه و مرز است، نقطه عزیمت تمدن روسی بوده و به‌همین خاطر نیز در دوران تزاری اوکراین را «روسیه کوچک» و سایر مناطق امپراتوری را که روس‌ها به مرور به قلمرو خویش منضم ساخته بودند را «روسیه بزرگ» می‌نامیدند. تصمیم به انحلال شوروی نیز به‌ظاهر در جلسه سه نفره روسای وقت جمهوری‌های روسیه و اوکراین و بلاروس گرفته شد که موید نقش محوری اوکراین در ساختار شوروی با ۱۵ جمهوری بود. اكنون اوکراین که پیشانی امپراتوری تزاری در برابر دشمنان دیرینه‌اش در اروپا بوده است، دگربار به محل نزاع شرق و غرب بدل شده و شواهد حاكي از آن است كه جريانات داخلي اوكراين نقش اصيل و نيابتي خود را در اين دعوا مشتاقانه بازي مي‌كنند

درست در ایامی که دولت روسیه تمرکز خویش را به تدارک و برگزاری آبرومند المپیک زمستانی سوچی معطوف کرده بود، به خیابان آمدن مخالفان غربگرای دولت اوکراین در اعتراض به اقدام غیرمترقبه ویکتور یانوکوویچ، رئیس‌جمهور این کشور در عدم امضای توافقنامه تجارت آزاد و روند پیوستن به اتحادیه اروپا به صدر اخبار رسانه‌های جهان بدل شد. اعتراضاتی که با دخالت آشکار اتحادیه اروپایی و ایالات متحده به سوی اعمال فشار سنگین برای برکناری دولت یانوکوویچ سوق یافت. راهپیمایی‌هایی که در فاصله ۱۸ تا ۲۱ فوریه ۲۰۱۴ به خشونت گرایید و با وجود توافقی که بین دولت و اپوزیسیون غربگرا حاصل شده بود با ترک کی‌یف توسط ویکتور یانوکوویچ در ۲۲ فوریه به سقوط دولت اوکراین منتهی شد. جالب این‌که فردای سقوط یانوکوویچ، یعنی ۲۳ فوریه ۲۰۱۴ كه مصادف با برگزاري آیین اختتامیه المپیک سوچی بود، مسکو که از ابتداي بروز بحران با وجود مشاهده مداخله‌گری‌های آشکار غربی‌ها از ورود صریح بدان دوری می‌جست به شكلي آشكار وارد گود اوكراين شد. نخستین جرقه‌های اعتراضات جدي در مناطق روس‌نشین در شرق و جنوب اوکراین از همان ۲۲ فوریه و با راهپیمایی روس‌گرایانی که پوتین را رئیس‌جمهور خویش می‌خواندند زده شد. در ۲۳ فوریه هزاران نفر در بندر سواستوپل به حمایت از روسیه به خیابان‌ها ریختند و در ۲۶ فوریه شبه‌نظامیان طرفدار روسیه کنترل شبه‌جزیره کریمه را به‌دست گرفتند، فرآیندی که با همه‌پرسی ۱۶ مارس و الحاق کریمه به روسیه به نقطه عطف خود رسید و البته ماجرا به كريمه ختم نشد و تشديد درگيري‌ها در شرق اوكراين گمانه‌زني‌هاي مختلف از بروز جنگ داخلي تا جنگي منطقه‌اي را سبب شد.

نگاهي به متن و حاشيه بحران اوكراين، بازيگران آشكار و پنهان متعددي را در اين ماجرا دخيل نشان مي‌دهد كه بسياري از تحليلگران نيز بدان مي‌پردازند اما در اين بين نگاهي به ظرفيت‌هاي داخلي تداوم و تشديد بحران نيز از اهميت برخوردار است. نگاهي كه نقطه عزيمت آن مي‌تواند ماجراي الحاق كريمه به روسيه باشد. منطقه‌اي كه در ۱۹۵۴ توسط نيكيتا خروشچف به جمهوري اوكراين شوروي منضم شد و در دو دهه اخير پس از فروپاشي نيز هيچ‌گاه آن‌طور كه بايد و شايد بخشي تمام عيار از اوكراين محسوب نمي‌شد. مسأله‌اي كه پرسش در مورد مرزها و تقسيمات كشوري در درون حاكميت شوروي به پيش مي‌كشد.
اگر نگاهی به دینامیک مرزهای جمهوری‌های شوروی در طول حیات هفتاد ساله آن انداخته شود، مشاهده خواهد شد که در مناطق مختلف این کشور همواره تغییرات در مرزها و تفکیک‌ها و الحاقات سرزميني در حال انجام بوده است، اقداماتي كه با راهبردها و انگيزه‌هايي خاص و عمدتا معطوف به مسايل امنيتي، ايجاد اهرم فشار، پديد آوردن كانون بحران براي مواقع ضرورت و تفوق بخشيدن نيروهاي همسو و تضعيف جريان‌ها و مولفه‌هاي غيرهمسو، با اهداف كوتاه‌مدت، ميان‌مدت و بلندمت حاكميت توسط سران شوروي و به ويژه استالين به انجام رسيده و در بسياري از موارد تبعات آن‌ها به‌دليل قرارگيري سرزمين‌هاي مزبور ذيل حاكميت شوروي در حد و اندازه‌هاي واقعي آشكار نمي‌شده اما با تضعيف و فروپاشي شوروي يكايك آن‌ها دير يا زود هم‌چون دمل‌هاي چركين، چه به‌صورت طبيعي و چه با مداخله كنشگرهاي بيروني سر باز كرده‌اند. بحران قره‌باغ و جنگ اوت ۲۰۰۸ که ماحصل آن‌ها طولاني‌تر شدن فهرست مناقشات منجمد در سطح جهان بوده است، نمونه‌هايي از موارد مزبور هستند. در حالي‌كه ترديدي وجود ندارد كه بحران اوكراين ذيل تبديل شدن اين كشور به عرصه كنشگران جهاني و رقابت‌هاي غربي‌ها و روسيه، ابعادي بين‌المللي، چندبعدي و پيچيده پيدا كرده است وجود پتانسیل‌های بحران ناشي از مرزهاي تصنعي به‌مثابه عاملي داخلي به مولفه تشديد بحران بدل شده است. كشوري كه با دارا بودن سبقه تاريخي كهن‌تر از روسيه، صورت‌بندي كنوني مرزهايش را مرهون سرزمين‌هايي است كه توسط لنين و استالين و خروشچف بدان الحاق شده‌اند و الحاقاتي از اين دست اوكراين را به كشوري متشكل از پاره‌هايي تبديل كرده است كه شرق و جنوب آن داراي اكثريت روس و مناطق غربي آن نيز داراي اقليت‌هاي مجار و رومانيايي و لهستاني هستند و در حالي‌كه كي‌يف و شهرهاي پيراموني‌اش به منزله اوكراين كهن، مركز اين كشور را تشكيل مي‌دهند و از لحاظ مذهبي ارتدوكس هستند، مناطق غربي اوكراين كه عمدتا داراي پيشينه‌اي لهستاني – ليتوانيايي هستند و تا پيش از قرن ۲۰ ميلادي عمدتا زير سلطه امپراتوري اتريش بوده‌اند، عمدتا به لحاظ مذهبي كاتوليك و به لحاظ گرايشات غربگرا هستند. چنان‌كه استان لويو (Lviv) در منتهي‌اليه غرب اوكراين به عنوان كانون گروه‌هاي ملي‌گراي افراطي اوكرايني كه به منزله گروه فشار در دست بازيگران غربي در بحران اوكراين ايفاي نقش كرده‌اند، شهرت يافته است. در چنين فضايي است كه شرق و جنوب روس‌تبار و ارتدوكس، در مقابل غربِ ملي‌گرايِ اوكرايني كاتوليك به مثابه دو قطب مخالف به كانون تداوم و تشديد بحران اوكراين بدل مي‌شوند و بر پايه نقارهايي كه بعضا از پيشينه‌اي تاريخي نيز برخوردارند با هيزم مداخله‌گران خارجي بر شعله‌هاي بحران مي‌افزايند.
نبايد از خاطر برد كه رقابت‌ها و درگيري‌هاي دو قطب روس و لهستاني – ليتوانيايي در طول تاريخ اروپاي شرقي بسيار سرنوشت‌ساز بوده است چنان‌كه در پي براندازي حكومت تازه تاسيس گادونوف در روسيه، به مدت يك سال، فردي لهستاني كه خود را ديميتري فرزند ايوان چهارم (ايوان مخوف) جا زده بود، از ۲۱ ژوئيه ۱۶۰۵ تا ۱۷ مه ۱۶۰۶ بر روسيه حكومت كرد اما در پي علني شدن گرايشات وي به كليساي كاتوليك و مراوداتش با لهستاني‌ها، اصحاب كليساي ارتدوكس شرقي و نخبگان روس شورشي را عليه وي ترتيب دادند و او و اطرافيانش را كشتند، جسدش را سوختند و خاكسترش را با توپ به سمت لهستان شليك كردند. هفت سال پس از اين واقعه سلسله رومانوف‌ها بر سر كار آمد و روسيه تزاري مبتني بر كليساي ارتدوكس و البته ايده امپراتوري، با به حاشيه راندن رقباي سنتي در ليتواني و لهستاني و... به مثابه قدرتي جهاني ظاهر شد. در چنين شرايطي مي‌توان دريافت كه مسأله رقابت‌هايي كه در شرايط فعلي اوكراين به محمل آن‌ها تبديل شده است داراي پيشينه‌هايي عميق است كه همين امر نگراني‌ها در مورد مزمن شدن آن‌ها ‌را تقويت مي‌كند. اينجاست كه در حالي‌كه بسياري مي‌دانند كه زبان ادبي روسيه از اوكراين برآمده است اما در موضوع هويت اوكرايني در دوره پساشوروي زبان روسي به يك مسأله بدل مي‌شود و مجلس اوكراين درست يك روز پس از فروافتادن يانوكوويچ از سمت رياست جمهوري، زبان اوكرايني را تنها زبان رسمي اين كشور معرفي مي‌كند و خشم روس‌تباران پرشمار اوكراين را شعله‌ورتر مي‌سازد. اينجاست كه داشتن يا نداشتن لهجه روسي به وجه تمايز ملي‌گرايان اوكرايني و سايرين تبديل مي‌شود. موضوعي كه به نظر مي‌رسد با توجه به شرايط زباني اوكراين و نزديكي بين دو زبان آن‌قدرها هم عملي نباشد. چنان‌كه روس‌ها لطيفه‌اي دارند مبني بر اينكه عده‌اي ملي‌گرايان افراطي اوكرايني جلسه‌اي داشته‌اند، رئيس جلسه مي‌گويد: «آيا مسكويي در جمع داريم؟» پاسخ مي‌شنود كه «خير!» وي مي‌گويد: «پس روسي صحبت مي‌كنيم!» جداي از وجوه احتمالا اغراق‌شده‌ي اين لطيفه، مضمون آن نشان‌گر درهم‌تنيدگي‌هاي عميقي است كه مولود گذشته‌ي طولاني زندگي مشترك روس‌ها و اوكرايني‌ها است.
بايد توجه داشت كه وجوه اشتراك همسايگان در بسياري از موارد در مسلخ فرآيندهاي هويت‌سازي معطوف به شكل‌گيري هويتي ملي مجزا قرباني مي‌شوند، كه گويا در فضاي پساشوروي در رابطه روسيه و اوكراين نيز چنين رويكردهايي حتي در تدوين كتب درسي تاريخ نيز در جريان بوده است، لذا تعجب ندارد كه در بستر بحراني اين‌چنيني، عمده آن درهم‌تنيدگي‌ها كاركرد منفي و افتراقي بيابند. مسأله‌اي كه وجوه نگران‌كننده و ناگوار آن در كشتارهايي كه در درگيري‌هاي داخلي اوكراين به وقوع مي‌پيوندد جلوه‌گر شده است. نبايد از خاطر برد كه مسأله روس – اوكرايني، كاتوليك – ارتدوكس، غرب‌گرا – روس‌گرا به مولفه‌هاي داخلي تشديد بحراني تبديل شده‌اند كه دست‌كم تا همين‌جاي كار تماميت ارضي اوكراين را از ميان برده است.


منبع: همشهري ديپلماتيك، شماره ۸2، خردادماه ۱۳۹3، ص 59-58
  • نوشته شده
  • در يکشنبه 28 ارديبهشت 1393
captcha refresh