تاریخ : دوشنبه 22 دي 1393
کد 44998

قفقاز در سال 2014

به عقیده "سرگی مارکیدونوف" دانشیار گروه مطالعات منطقه و سیاست خارجی دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه، در سال 2014 تغییرات محسوسی در منطقه قفقاز رخ نداده است و پویایی منطقه بیشتر در حاشیه بحران اوکراین قرار گرفته بود.

در این منطقه پیشرفت های دیپلماتیک چشمگیری به دست نیامده است. وضع موجود در درگیری های قومی -سیاسی، با وجود تلاش های صورت گرفته (به خصوص در قره باغ کوهستانی) اساسا بدون تغییر مانده است. آشفتگی های اجتماعی و سیاسی کوچک (مانند آنچه در آبخازیا اتفاق افتاد) با سناریوی خشن و جنگ داخلی به تغییر دولت منجر نشد. تنوع رویکرد در سیاست خارجی جمهوری‌های قفقاز، که در سال جاری صحبت زیادی در مورد آن شده است ،از امروز یا دیروز آغاز نشده است. حتی در اجلاس ماه نوامبر اتحادیه اروپا و کشورهای عضو همکاری‌های شرقی، تفلیس و باکو به پرسش در مورد چگونگی ایجاد روابط با اتحادیه اروپا پاسخ‌های متفاوتی دادند و بدون سخن از ایروان، رای به ادغام اوراسیا دادند.

با این حال سال جاری پر از حوادث جالب توجه بود که به تنهایی و در کل باعث تقویت روندهای قدیمی شده و همچنین باعث شناسایی ریسک های سیاسی در آینده (که امروز دست کم گرفته می شوند یا که اهمیت جلوه می کنند) می شوند.


► بحران اوکراین: عواقب آن در قفقاز

حوادث رخ داده در اوکراین نه تنها این کشور را دچار تحولات اساسی کرد، بلکه تمام فضای پس از شوروی را متحول ساخت. موقعیت تازه کریم (که از نقطه نظر اوکراین و کشورهای غربی به عنوان اشغال کریم و از نقطه نظر روسیه به عنوان احیای عدالت تاریخی و اتحاد دیده می شود) به پروژه یک پارچه سازی کشورهای متحد المنافع پایان بخشید. از آن جایی که آن بر به رسمیت شناختن مرزهای بین جمهوری ها در دوره جماهیر شوروی استوار بود. از بین بردن پروژه ی یک پارچه سازی فرایندی است که طی چندین سال صورت گرفته است. سنگ بنای این موضوع در جایی خارج از قفقاز گذاشته شد. در 14 اگوست سال 2008 میلادی مجلس گرجستان به اتفاق آرا به خروج این کشور از کشورهای مشترک المنافع رای داد. از آن جایی که طبق اساس نامه چنین تصمیمی 12 ماه قبل از پایان عضویت ابلاغ کتبی شد، در نتیجه در تاریخ 18 اگوست سال 2009 میلادی گرجستان رسما انجمن را ترک کرد. هر چه بود، درگیری بین دو طرف (طراحان موافقت نامه بیلاویژسکی و اتحاد جماهیر شوروی) باعث شد این ویژگی نمادین که ابزار جدایی متمدن نمی تواند برای ساخت چشم انداز آینده مورد استفاده قرار گیرد.

رقابت میان پیوستن به اتحادیه اروپا یا اوراسیا در اتحاد جماهیر شوروی تا بحران اوکراین نیز وجود داشت. اما حادثه سال 2014 میلادی آن را به سطح بالاتری رساند. به عنوان نتیجه، بخشی از کشورهای اتحاد جماهیر شوروی موافقت نامه تجارت آزاد با اتحادیه اروپا را امضا کردند و بخشی دیگر با ورود به اتحادیه اقتصادی اوراسیا تحت نظارت مسکو موافقت کردند. به همین خاطر کشورهای ارمنستان، گرجستان، مولداوی و اوکراین دچار درگیری های داخلی سیاسی شدند و قابلیت یک پارچه سازی را به عنوان راه خروجی از بحران پیش آمده مد نظر قرار دادند.


► گرجستان: راهی به سوی غرب

بحران اوکراین روند امضا و تصویب توافق نامه اتحادیه اروپا با تفلیس را سرعت بخشید. این اتفاق در تابستان سال 2014 میلادی رخ داد. در 18 دسامبر سال 2014 میلادی این سند در پارلمان اروپا در استراسبورگ تصویب شد. اگرچه در راه ادغام آتلانتیک شمالی در سال میلادی جاری، گرجستان به موفقیت های زیادی دست نیافت (در اجلاس ولز این کشور موفق به دریافت طرح مورد نیاز برای ادغام، که ورود به آلیانس را سرعت می بخشید، نشد. این طرح به عنوان بسته همکاری نظامی با ناتو معرفی شد.) علاوه بر این پنتاگن در ماه سپتامبر سال 2014 میلادی امکان ارسال هلی کوپتر های یو ان 60 (بلک هاوک) را به شریک قفقازی واشینگتن تایید کرد. به دشواری می توان گفت که کشور های ناتو مایل به تنظیم قوانین و روش های مشابه خود برای اعضای جدید بلوک خواهند بود. منطق رویارویی گاهی اوقات باعث اتخاذ تصمیمات غیر اصولی می شوند که عدم رعایت قواعد بازی را در پی دارند. با این حال ایجاد یک مشارکت ویژه غیر رسمی در ناتو بسیار محتمل است. به خصوص که بین ایالات متحده امریکا و گرجستان در تاریخ 9 ژانویه 2009 منشور همکاری استراتژیک به امضا رسیده است.

با این حال در این زمینه یک وضعیت متناقض وجود دارد. با حرکت به سمت غرب، تفلیس به طور رسمی (با حفظ تداوم سیاست خارجی با میخائیل ساکاشویلی رئیس جمهور سوم گرجستان) به طور جدی تری آبخازیا و استیای جنوبی را از خود دور می کند. تا زمانی که تصمیم اروپا و آتلانتیک با تمامیت ارضی گرجستان هم نوا باشد، سوخومی و تسخینوالی به دنبال تقویت روابط خود با روسیه هستند. اگرچه روند تقویت این رابطه یکنواخت نیست، این حقیقت در مورد امضای اخیر توافق نامه بین روسیه و آبخازیا در همکاری استراتژیک و اتحاد مشهود است. هرچه که بود، اما در انتخابات پارلمانی اوستیای جنوبی (که در تاریخ 8 ژوئن سال 2014 میلادی صورت گرفت) حزب متحده اوستیا (که رهبر آن آناتولی بیبیلف پست سخنگوی بالاترین نماینده حکومت را به دست آورد) که همواره از اتحاد با استیای شمالی تحت نظارت فدراسیون روسیه پشتیبانی می کند، موفق به کسب پیروزی شد.

تغییر حکومت در آبخازیا و روند امضای توافق نامه بین مسکو و سوخومی باید به صورت جداگانه مورد بررسی قرار گیرند. باید توجه داشته باشیم که امضای این توافق نامه در واقع پاسخی نمادین به امضای توافق نامه بین بروکسل و تفلیس تلقی می شود. بنا بر این غرب و گرجستان (بدون آن که قادر به تغییر نگرش روسیه در رابطه با وضعیت آبخازیا و اوستیای جنوبی باشند) و روسیه (بدون داشتن منابع کافی برای تنظیم موقعیت طبقه سیاسی گرجستان) از جهات مختلف و با انگیزه های متفاوت در راستای "واقعیت های جدید در قفقاز" فعالیت می کنند. در این واقعیت آبخازیا و اوستیای جنوبی در بحث‌های جدایی از گرجستان حتی بدون به رسمیت شناخته شدن از جانب جوامع بین المللی، در ورای طرحهای وزارت دولتی گرجستان و در فضای حقوقی با ضمانت روسیه حضور دارند اما این موضوع در حق تعیین سرنوشت خویش در این دو جمهوری صادق نیست.

لازم به تاکید است که روند عادی سازی روابط بین روسیه و گرجستان (اگرچه به موفقیت دست نیافت ولی باعث کاهش رویارویی بین دولتها شد) متوقف نشده است. هر چند چندین بار از آن به عنوان مرگ سیاسی یاد شد. این روند کار خود را به شکل "آباشیدزه -کاراسین" همانند فرمت تفاوق‌نامه های ژنو ادامه داد. حتی ولادمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه بار ها سوال در مورد امکان ملاقاتش با همتای خود در گرجستان، گئورگی مارگویلاشویلی، را مطرح کرده بود. با این وجود این ها به این معنی نیستند که در سال آینده میلادی مسکو و تفلیس زمینه های مشترک همکاری خواهند یافت.


► جهت گیری اوراسیایی ارمنستان

سال 2014 میلادی، سال حرکت ارمنستان به سمت اتحادیه اقتصادی اوراسیا بود. در تاریخ 4 دسامبر مجلس ملی به تصویب قرارداد الحاق به اتحادیه اقتصادی اوراسیا رای داد. باید توجه داشت که تا سپتامبر سال 2013 میلادی حکومت ارمنستان بین انتخاب خط مشی و فلسفه بدبینانه ی تعدادی از مقامات عالی رتبه حکومتی در مورد اتحادیه گمرکی و الحاق اوراسیا به صورت عمومی دچار شک و تردید بود که مسکو می تواند از این موضوع به عنوان موفقیت یاد کند. به خصوص که ایروان رسما بیشتر از حد مطلوب به همه پرسی در کریم واکنش نشان داد. به طوری که گویا در آن یک الگوی ممکن برای تعیین سرنوشت قره باغ کوهستانی مشاهده می کرد.

با این حال برخی تفاوت های ظریف وجود دارد. اولا با توجه به این که "سیاست ، هنر استفاده از فرصت ها است"، همه ی نخبگان سیاسی ارمنستان به طور کامل با رد نظرات مخالف موافقت نکردند. ثانیا، نا رضایتی داخلی از رئیس جمهور و حکومت می تواند در شرایط خاص به انتخاب به نفع اتحادیه اقتصادی اوراسیا منجر شود. تا به امروز اپوزیسیون ارمنستان را نمی توان به عنوان مخالفان الحاق اوراسیا به حساب آورد (بیشتر اپوزیسیون ارمنستان در مورد تفاوت های ظریف و جزئیات، با هدف نفع ایروان در این پروژه ها به بحث مشغول هستند.) اما عوامل زمینه ای زیادی وجود دارند ( مانند پویایی درگیری در اوکراین، سطح رویارویی غرب و روسیه، مشکل ایران و حاد شدن مسئله در خاور میانه) که می توانند تا حد زیادی تاثیر گذار باشند و امروزه قابل صرف نظر کردن نیستند.


► نواسانات سیاسی آذربایجان

در این خصوص موضوع اصلی، ارتباط حوادث اوکراین با آذربایجان است. کیف شریک طولانی مدت باکو است. که اولویت های این همکاری مسئله "جایگزینی سوخت" و به حداقل رساندن وابستگی به روسیه می‌باشد. با این حال باکو دلایل دیگری هم دارد. آذربایجان با شک و تردید با فن آوری انقلابی تغییر قدرت برخورد می کند. در این کشور اجرای "سناریو ی میدان" نه تنها باعث بی ثباتی، بلکه منجر به تبدیل ثروتمندترین جمهوری قفقاز به قلمرو اسلام گرایی رادیکال شده است. البته قبل از همه، به دلیل ضعف، تکه تکه شدن و بهم ریختگی اپوزیسیون سکولار و وجود نارضایتی اجتماعی (پیش تر در شهر های مختلف کشور به دلیل شورش این مورد فوران کرده بود) از یک طرف، حمایت از تمامیت ارضی اوکراین در سطح قطعنامه، بیانیه ها و تمایل به شرکت آن در برنامه غرب برای "کثرت گرایی انرژی "، و از سوی دیگر، میل به دفاع از حق حاکمیت و سیاست های محافظه کارانه ی خود در رابطه با مداخله احتمالی از سوی آمریکا و متحدان آن در امور داخلی آذربایجان است. به عنوان یک نتیجه، ادامه "نوسانات سیاست" و "آزمایش" بین مسکو و واشنگتن به قصد واکنش های احتمالی است.


► مناقشه قره باغ: تلاش در جهت " آب کردن یخ روابط "

در سال گذشته در قره باغ و مرز دولت ارمنستان و آذربایجان روابط واقعا حاد به نظر می رسید. تشدید خشونت ها در این نقاط وجود داشت و این موضوع به عوامل زمینه ای جغرافیای سیاسی باز نمی­گردد. خود طرفین حاضر به سازش نیستند، و روند مذاکرات، همراه با انتظارات بالا، هیچ نتیجه معینی بدنبال ندارد. همچنین نقض آتش بس خبر جدیدی نیست. اما درشرایط سال 2014 هر تشدیدی در اینجا، مسائل را مخاطره آمیز می­کند. پیش از این، با وجود تفاوت­ها و اختلافات، روسای هر سه کشور به طرز مشترک عمل می­کردند. برای مثال نه تنها در قالب گروه مینسک (سازمان امنیت و همکاری)، که در آن دیپلمات­های با تجربه مشغول به کارند، بلکه در سطح سران دولت­ها هم به همین منوال بود. در طول چندین سال متوالی، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، فرانسه و روسیه بر روی بیانیه مشترکی کار می ­کردند در مورد اینکه پایه و اساس یک توافق صلح در قره باغ باید طبق "اصول به روز مادرید (توافق مادرید)" باشد.

مناقشه قره باغ در تقابل دو کشمکش در آبخازیا و اوستیای جنوبی قرار داشت و روسیه و کشورهای غربی (ایالات متحده و فرانسه، به عنوان نماینده اتحادیه اروپا) در چهارچوب گروه مینسک، "گروه هشت" و "گروه بیست" مشترکا عمل می کردند. اما امروز "گروه هشت" تقریبا به "هفت" تبدیل شده است و بعید است در حاشیه­ی اجلاس­های آینده گروه هشت رهبر روسیه با رئیس جمهور دو کشور دیگر گروه مینسک دیدار کند و یک بیانیه مشترک درباره­ی پایه گذاری صلح در قره باغ بپذیرد. اگر چنین تفسیرها و بیانیه­هایی را فقط دو رئیس جمهور آمریکا و فرانسه ترتیب دهند این تنها همکاری را پیچیده تر کرده و باعث جنجال­های مضاعف خواهد شد. همین امر در گروه بیست هم مشاهده می شود. در اینجا به نظر می­رسد شانس مسکو بیشتر باشد، اما مقامات غربی عجله­ای به درگیری در مذاکرات با مسکو ندارند. به خصوص مجموعه مشکلات قره­باغ در مقایسه با موضوعات دیگر (همان اوکراین، افغانستان و یا خاور نزدیک) کم اهمیت تر شمرده می شود.

در پس زمینه­ی تعمیق تضادهای بین روسیه و غرب‏، روند بحران قره­باغ نیز در حال توسعه است. در واقع، از زمان آغاز بحران اوکراین سه کشور در حال تلاشند تا بدون لغو همکاری رسمی خود در چهارچوب گروه مینسک، به طور مستقل عمل کنند. در این راستا در ماه مه 2014 جیمز وارلیک آمریکایی گفت که یک طرح خاص از دولت به حل و فصل مناقشه اختصاص دارد. بنابراین، در ماه مه 2014 جیمز وارلیک رییس وقت آمریکایی گروه مینسک وجود طرحی ویژه از سوی دولت متبوعش در مورد حل و فصل مناقشه قره­باغ را اعلام کرد. سپس لایحه­ی "پیشگیری از تجاوز روسیه" در کنگره مورد بحث قرار گرفت که در بین قربانیان بالقوه آن نام آذربایجان نیز هست، اگر چه روابط بین باکو و مسکو در سال گذشته روندی مثبت تر داشته است، به عنوان گواهی باید دو سفر ولادیمیر پوتین و سرگئی شیگو را به آذربایجان ذکر کرد. پس از نقض آتش بس در مقیاس بزرگ در تابستان سال 2014 ،روسیه اولین اقدام را انجام داد و ولادیمیر پوتین در سوچی با همتای آذری و ارمنی خود ملاقات کرد. سپس در ماه سپتامبر نوبت وزیر امور خارجه آمریکا جان کری رسید که با سرژ سرکسیان و الهام علی اف "ساعت­هاشان را تنظیم کنند". سپس در اولین اقدام رو به جلو رییس جمهور فرانسه فرانسوا اولاند با سران ارمنستان و آذربایجان در پاریس در 27 اکتبر در یک جلسه سه جانبه ملاقات کرد. به عنوان نتیجه می‌توان گفت ، وضع موجود پیرامون مناقشه طولانی مدت قره باغ اساسا تغییر نکرده است. با این حال، مخاطرات به موجب تشنجات "نقطه مرزی" و با توجه به عدم واسطه گری مناسب، افزایش قابل توجهی داشته است.


► آبخازیا: تعویض حکومت و قرارداد با روسیه

در سال جاری آبخازیا از نو در صدر اخبار رسانه ها قرارا گرفت و سر مقاله های روزنامه ها را به خود اختصاص داد. تظاهرات توده های اپوزیسیون در 27 مه و در پی آن استعفای رئيس جمهور سوم جمهوری آبخازیا، الکساندر آنکوابا روزنامه نگاران و کارشناسان را وادار به سخن در مورد "میدان استقلال در مناطق زیر گرمسیری" کرد.

در ضمن، مقایسه حاضر (بر اساس تجزیه و تحلیل سطحی از پدیده های خاصی مانند تظاهرات توده های معترضان) در مقایسه سطحی از سوی منتقدان قابل تحمل نیست، زیرا عضو رسمی سازمان ملل متحد محسوب می­شود، اما آبخازیا تنها به صورت جزیی به رسمیت شناخته میشود و در چشم انداز نزدیک، تغییر اساسی در وضع آن انتظار نمی­رود. اکنون سخن از این نیست که یکی از نیروهای محرک اعتراضات اکراین، احساسات مبارزه با اروپایی سازی بود، گفتمان موجود در آبخازیا به دلیل نوعی فوبیا نسبت به اتحادیه اروپا نیست، بلکه می‌توان گفت موضوع عدم وجود یک سیاست منسجم از سوی اروپا در رابطه با به رسمیت شناختن جزیی جمهوری آبخازیا می‌باشد. بطور دقیقتر می توان گفت این احساس در نتیجه وجود سیاست مانتراها در مورد تمامیت ارضی گرجستان، همراه با عدم تمایل به کار مستقیم با جمهوری و مردم آن و در طیف گسترده ای از پروژه های انسان دوستانه، بدون هر گونه اشاره به وضعیت سیاسی و حقوقی آن ایجاد شده است.

بنابراین، درخواست به روز رسانی حکومت، کاهش فساد در سطوح بالا و دموکراسی بدون اینکه به "ارزش های غربی" و ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا، به عنوان ضامن و مروج آنها گره بخورد، اجرا شده است. البته این موضوع جالبی برای تحقیقات علوم سیاسی است!

با آغاز سال 2004، آبخازیا بزرگترین بحران سیاسی را که در انتخابات زودهنگام ریاست جمهوری در تاریخ 24 اوت به طور مسالمت آمیز حل و فصل شد از سر گذراند. در آن انتخابات راؤل خاجیمبا، رهبر "انجمن وحدت ملی آبخازیا"، کسی که برای تعمیق همکاری های نظامی و سیاسی با روسیه قدم برداشت، پیروز شد. اما تاریخچه­ی خاجیمبا و آماده سازی توافقنامه بین روسیه و آبخازیا برای امضا یک بار دیگر نشان داد که ارزیابی خطی از توسعه سیاسی آبخازیا غیر قابل قبول است، اول از همه، نگاه به جمهوری، باید مانند اراضی روسیه باشد. بیایید با این واقعیت که قرارداد بین دو دولت بحث های عمومی گسترده­ای را گذرانده بود شروع کنیم (که در غیر این صورت راؤل خاجیمبا خطر تکرار راه سلف خود را به جان می­خرید). علاوه بر آن، این موضوع او را دستخوش تجدید نظر عمده می­کرد. بر اساس نظرات عادلانه متخصصان بنیاد کارنگی توماس دی وال: " مفسران تقریبا متوجه نیستند که تا چه حد طرف آبخازیایی نسخه اولیه قرارداد را تغییر داده است، تا جاییکه تعدادی از بندهای آن حذف شده است. " کلمه "ادغام/یکپارچگی" با "همکاری استراتژیک " جایگزین شده بود. حق اختیار شهروندی آبخازیا به روس­ها در نظر گرفته نشده بود. سیاست خارجی به جای اینکه"توافق" شود، "هماهنگ" شده است. طرف آبخازیایی ساختار نظامی خود را حفظ کرد. در این مفهوم، من فکر نمی کنم که پیمان می تواند به عنوان نقطه عطفی در روابط آبخازیا و روسیه در نظر گرفته شود.

با این حال، هنوز معلوم نیست که آیا آبخازها عملا از آنچه که بر روی آنها اصرار قانونی دارند دفاع می کنند یا خیر. همچنین باید به این موضوع توجه کرد که در رای گیری که جهت تصویب قرارداد در مجلس آبخازیا در 22 دسامبر برگزار شد از 28 نفر حاضر 23 رای "موافق" و پنج تن از نمایندگان رای "مخالف" دادند. بنابراین، صحبت در مورد پایبندی کامل به دستورالعمل­ها از سوی مسکو امکان پذیر نیست. و این شاید یکی از مهم ترین درس­های سال برای آبخازیا باشد. به خودی خود، قرارداد فتح بابی جدید در روابط نامتقارن روسیه و آبخازیا را نشد. این قرارداد به وضوح مغایرت بین درخواست برای استقلال ملی در عین وابستگی رو به رشد جمهوری نیمه به رسمیت شناخته شده آبخازیا به بودجه روسیه ، تضمین های امنیتی، و همچنین نیاز به باز بودن آبخازیا برای کسب و کار و سرمایه گذاری از سوی روسیه و حفظ سیستم دموکراسی قومی در آبخازیا (سیستم ترکیب انتخابات و رقابت با امتیازات "لقب" گروه های قومی) را خاطر نشان می کند."

نویسنده: سرگی مارکیدونف، دانشیار گروه مطالعات منطقه و سیاست خارجی دانشگاه دولتی علوم انسانی روسیه؛
ترجمه: نسرین عبدالمحمدی، کارشناس ارشد مطالعات روسیه از دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران و دبیر نشریات ایراس؛
منبع: سایت خبری پالیتیکم
  • نوشته شده
  • در دوشنبه 22 دي 1393
captcha refresh