تاریخ : پنجشنبه 25 دي 1393
کد 45033

خاورمیانه میزبان مهمان فردای روسیه

نقشه سیاسی خاورمیانه هم اکنون در حال تغییر است، نیروهای بینادگرا از گرداگرد جهان به دنبال ماجراجویی و وعدهای خیالی به این خطه آمده اند تا برای خودشان قلمروی تشکیل دهند تا آن را تبدیل به سکویی برای به پرتگاه کشیدن کامل تمدن بشری کنند. جنب و جوشی که که روسیه نمی تواند خود را از تابش تبعات منفی آن پنهان کند.


 «خونریزی ها در اروپا و خاورمیانه که پس زمینه آن ناکامی قدرت های بزرگ در گفتگو است،مایه نگرانی عظیمی است» این ها جملات چندی پیش سیاستمداری است که همواره به خوش بینی معروف بوده است، میخاییل گورباچف که با هدایت آرام فروپاشی اجتناب ناپذیر شوروی، جهان را از یک برخورد سهمگین و حتی نهایی نجات داد، کسی که واکنشش به فروپاشی قریب الوقوع دیوار برلین عبارت کوتاه «چرا که نه» بود، حال نگران آینده صلح جهانی و شروع یک جنگ سرد جدیدی است.

گورباچف مردی از جنس جنگ سرد است، مردی که بهتر از همه، بر لبه پرتگاه قرار داشتن شوروی را در واپسین ایامش احساس کرد؛ مردی که فرورپاشی شوروی را اعلام کرد تا لااقل بتواند در آن بین روسیه اش را از فروریختن نجات دهد. امیدی که در دوران زمام داری یلتسین به ناامیدی بدل گشت و لشکر کشی های سالیان 1993-94 برای درگیری با شورشیان جدایی طلب در قفقاز شمالی بالاخص چچن ضرب آهنگ شومی را به صدا درآورد. ضرب آهنگی که یلتسین تاب تحمل آن را نداشت و مسئولیت گوش سپردن به آن را به افسر جوان کا.گ.ب، ولادیمیر پوتین سپرد. پوتین که بخشی از اوقات روزانه اش را صرف ورزش های رزمی می کرد به خوبی با صبر و مقاومت سهمگین آشنا بود و در بحران چچن و تقابل با گروه های بنیادگرای سنی در روسیه کوتاه نیامد و حتی فجایع خونین سالن تئاتر مسکو در سال 2002 موجب کوتاه آمدن او در موج دوم و نهایی سرکوب گروه های بینادگرای اسلامی در روسیه نشد.


► آغاز قدرت گیری مجدد گروه های بینادگرای خاورمیانه،پایان آرامش قفقاز شمالی ؟

پوتین هر چند در نبرد با نیروهای بنیادگرا موفق بود اما نتوانست بنیادگرایی را از نقشه پهناور روسیه پاک کند، بنیادگرایی در مناطق قفقاز شمالی از میدان های نبرد و خاکریزهای دفاعی به محافل خصوصی، جلسات زیر زمینی و منبرهای مخفی پاره ای از روحانیون سنی منطقه قفقاز شمالی سرایت پیدا کرد، سرایتی که شاهد آن هم اکنون حجم عظیم و رو به گسترش مشارکت پیکارجویانی است که از جنوب روسیه و قفقاز شمالی به خاورمیانه آمده اند تا در کنار گروهای بنیادگرایی همچون دولت اسلامی عراق و شام موسوم به داعش و جبهه النصره به وحشت آفرینی بپردازند.

نقشه سیاسی خاورمیانه هم اکنون در حال تغییر است، نیروهای بینادگرا از گرداگرد جهان به دنبال ماجراجویی و وعدهای خیالی به این خطه آمده اند تا برای خودشان قلمروی تشکیل دهند تا آن را تبدیل به سکویی برای به پرتگاه کشیدن کامل تمدن بشری کنند. جنب و جوشی که که روسیه نمی تواند خود را از تابش تبعات منفی آن پنهان کند.


► مسکو از چه نگران است؟

از صحبت های مقامات سیاسی و نظامی روسیه پیرامون تحولات اخیر خاورمیانه بالاخص تسلط داعش بر یک پهنای سرزمینی به وسعت کشوری همچون انگلستان، می توان دریافت که اهالی مسکو با نگرانی و دقت فراوان تحولات خاورمیانه را بیش از پیش دنبال می کنند؛ اما برای چه؟ چه چیز کارمندان دفتر کرملین، ساختمان مید (وزارت خارجه روسیه)، ساختمان اف.اس.ب (سازمان امنیت روسیه) و ستاد مشترک را و مهمتر از همه آنان ذهن رییس آنان را که هم اکنون باید مشغول پایین آمدن قیمت نفت، بحران اوکراین، سقوط ارزش روبل و ..... باشد به خود مشغول کرده است؟


1- سیل روز افزون پیوستن پیکارجویان روس به گروه های تروریستی

داده های منابع اطلاعاتی هم اکنون حاکی از آن است که در میان کشورهای اروپایی که اتباعشان به دولت اسلامی پیوسته اند، روسیه با عضو بودن دست کم 1000 تبعه روس در سپاه دولت اسلامی مقام نخست را دارد، نقش آفرینی که می توان شدت آن را در نقش آفرینی پیکار جویان روس در کادر رهبری داعش دید، بطوری که هم اکنون پس از ابوبکر بغدادی می توان گفت پیکارجوی چچنی موسوم به «عمر شیشانی» کلیدی ترین نقش را در هدایت نیروهای داعش بر عهده دارد.

این حجم از حضور اتباع فدراسیون روسیه بیش از همه برای دولت مسکو خطرآفرین است، تهدیدی که موجودیت خود را با انفجارهای دسامبر 2014 در شهر گروزنی مرکز چچن به رخ میدان سرخ نشینان مسکو کشاند و پس از آن سخنان لاوروف مبنی بر دیده شدن جاسوس های داعش در اطراف مرزهای روسیه به آن رسمیت بخشید.

خبر لاوروف در مورد دیده شدن جاسوس های داعش در مرزهای روسیه به یک معنی است و آنهم اینکه اتباع دیروز که مسافران امروز محسوب می شوند در فردایی نه چندان دور قصد بازگشت به موطن و ناحیه اشان را دارند، آنهم با کوله باری از تجربیات جنگ های چریکی و کلاسیک و ساختن انواع مواد منفجره و آشنایی با بکارگیری پیچیده ترین تسلیحات نظامی و مهمتر از آن خو گرفته با بمباران های گسترده هوایی؛ سلاحی که دولت مسکو در دومین نبرد بزرگ خود با چچینی ها از آن به عنوان کارت طلایی استفاده کرد.کارت طلایی که بایستی گفت با تجربه ای که داعش در سه ماه اخیر پیرو بمباران های هوایی ائتلاف با آن پیدا کرده است، کم کم ممکن است رنگ خود ببازد.


2- نفوذ بنیادگرایان در کشورهای همسایه روسیه و حوزه نفوذ آن

از سوی دیگر این فقط حضور فزاینده اتباع روسیه در جبهه نیروهای بینادگرا نیست که برای مسکو تهدید محسوب می شود بلکه حضور گسترده اتباع جمهوری های تاجیکستان، ازبکستان، قزاقستان و ترکمنستان در صفوف نیروهای داعش و سایر گروه های تروریستی برای مسکو تهدید می شود، زیرا از یک سو ثبات این جمهوری های نو ظهور و نوادگان شوروی سابق که به منزله حیات خلوت و فضای حیات مسکو محسوب می شوند برای کرملین اهمیت کلیدی دارد و از سوی دیگر این جمهوری ها بالاخص تاجیکستان، ازبکستان و قزاقستان ارتباطات فرهنگی کلانی با روسیه دارند و هم اکنون هزاران و حتی صدها هزار نفر از اتباعشان در خاک روسیه به سر می برند که به طور بالقوه ظرفیت و پتانسیل مطلوبی برای نیروهای تروریستی ازبک، تاجیک، قزاق و .... محسوب می شوند.

در عین حال اعلام بیعت رسمی و یا گمانه زنی های جدی پیرو اتحاد پاره ای از جریان های سنی این کشورها با گروهای بنیادگرایی مشغول در خاورمیانه همچون اعلام بیعت جبهه تحریک اسلامی ازبکستان با داعش و قرابت بیش از پیش حزب التحریر تاجیکستان با گروه تروریستی جبهه النصره موجب افزایش تشکیلاتی تحرکات این گروه های تروریستی در مرزهای روسیه می شود.


3- متحدین مسکو،میدان نبرد

بر هیچکس پوشیده نیست که هم اکنون میدان زور آزمایی گروه های تروریستی متحدین مسکو و دوستان روسیه در خاورمیانه می باشند، هم اکنون بزرگترین تهدید و قوی ترین دشمن دولت دمشق در جنگ داخلی سوریه، نخست داعش و سپس جبهه النصره است. تشکیلاتی که از یک سو میزبان خیل عظیمی از اتباع روس هستند و از سوی دیگر به دنبال تشکیل حکومت مدنظر خود در شام می باشند، حکومتی که مطمئنا در آن جایی برای پایگاه دریایی استراتژیک روسیه در بندر طرطوس در نظر گرفته نشده است، پایگاه دریایی که با از کار افتادن گزینه ساحل لیبی در اوج انقلاب های عربی، اهمیتی فوق استراتژیک و حیاتی برای مسکو پیدا کرده است.

در این بین فقط سوریه نیست که زیر ضرب ضربات پی در پی گروه های بنیادگرا قرار گرفته است، بلکه عراق نیز در این باتلاق گرفتار شده است. بغداد که در گذشته نه چندان دور صاحب ارتشی صد در صد روسی بود که به مدد مستشاران روس تشکیل شده بود امروز به یاری همسایه شرقی اش پایتخت خود را نگهداشته است و در حال باز پس گرفتن شهرها و مناطق خود است، هر چند که کمک های فوری و اضطراری مسکو در تحویل شش فروند جنگده سوخو نیز در این بین بی تاثیر نیست.


4- بهانه ای برای بازگشت رقیبان

حال که به گفته گورباچف جنگ سرد جدیدی در راه است، بار دیگر کشمکش ها بر نفوذ و اعمال نفوذ سر منطقه مهم و حساس در خاورمیانه شدت خواهد گرفت .بالاخص که در این بین روسیه به خودی خود قافله را تا حدی به غرب باخته است و هم اکنون غرب در سرتاسر ساحل جنوبی خلیج فارس، عراق، اردن و مصر دارای حضور نظامی گسترده است و ترکیه نیز به عنوان دومین ارتش بزرگ ناتو در آن به ایفای نقش می پردازد و فقط در این بین تنها کشور میزبان پایگاه نظامی روسیه یعنی سوریه در جنگ داخلی هولناکی فرو افتاده است که روسیه سعی می کند با چنگ و دندان و تعامل با ایران آن را حفظ کند.
اما در این بین آنچه که بیش از پیش برای روسیه ناگوار است، استفاده غرب از بهانه گسترش بنیادگرایی در منطقه برای اعمال و توسعه بیش از پیش نفوذ خود است، بطوری که هم اکنون ظهور داعش در منطقه، این امکان را به غرب داده است تا ناوگان هوایی خود را بر سرتاسر خاورمیانه عربی به پرواز درآورد و سعی در ایجاد یک پیمان نظامی جدید در منطقه کند.


5- روسیه، هدفی ایدئولوژیک

24 دسامبر 1979 میلادی بود که ارتش سرخ شوروی با حمله خود به خاک افغانستان ناخواسته موجب شد که غرب و کشورهای عربی به دنبال تقویت و تجهیز گروهای بنیادگرایی سنی بروند و بدون آنکه خود بدانند هیولایی خوفناک را در منطقه بیدار کرده اند که حال وبال گردن خودشان نیز شده است.
هم اکنون نیز روسیه با دفاع تمام قد از دولت علوی اسد، حکومت مرکزی شیعه عراق و تعامل با ایران به عنوان قلب جهان تشیع تبدیل به حامی و دوست سه هدف اصلی گروهای تروریستی در خاورمیانه شده است و از دید گروه های تروریستی نقش شیطان بزرگی را دارد که مشغول مسلح کردن دولت های شیعه در عراق و سوریه است و بی خود نیست که داعش بعد از بدست آوردن دو جنگنده میگ و سوخوی قدیمی در یک فرودگاه نظامی در سوریه تهدید کرده که با آنان اتاق خواب و دفتر پوتین را خواهد زد.

فرای این تهدید متوهمانه به جرات می توان گفت که از دید گروهای تروریستی روسیه دست کمی از غرب ندارد و حمله به روسیه و منافع آن، برایشان نوعی ارتزاق ایدئولوژیک محسوب می شود، نیازی ایدئولوژیک که تهدیدات پیرامون روسیه را افزایش می دهد.


► کلام آخر

تمام آنچه که گفته شد، به معنی افزایش ظرفیت های مختلف جهت تهدید منافع و امنیت روسیه تحت تاثیر تحولات رقم خورده در خاورمیانه بدست گروه های تروریستی است، اما بایستی این نکته را در نظر داشته که با توجه به ترکیب مذهبی و قومی روسیه، بنیادگرایی اسلامی امکان در بر گرفتن این کشور را آنطور که خاورمیانه را در بر گرفته است ندارد و از سوی دیگر روسیه از لحظ ساختارهای نظامی و امنیتی، برای آنان یک هدف غیر ممکن است. اما این را نیز بایستی در نظر داشت که ممکن است بار دیگر شعله های کینه های قومی و مذهبی در منطقه قفقاز شمالی توسط گروه های تروریستی روشن شود و یا حلقه های تندوری فعال در آن نواحی با تعصی از اتفاقات خاورمیانه دست به بحران آفرینی زنند. در خاتمه باید نتیجه گرفت که حوادث تروریستی دسامبر 2014 در چچن یک زنگ تفریح تروریستی نبوده است بلکه به منزله آژیر هشداری است که ساکنین میدان سرخ باید آن را جدی بگیرند.

نویسنده: آرمان محمودیان، دانشجوی کارشناسی ارشد رشته روابط بين الملل دانشگاه دوستي ملل مسکو و عضو شورای نویسندگان ایراس؛

  • نوشته شده
  • در پنجشنبه 25 دي 1393
captcha refresh