تاریخ : يکشنبه 17 اسفند 1393
کد 45289

رژیم صهیونیستی برای مقابله با ایران، به دنبال افزایش حضور در قفقاز است

بنیاد کارنگی در گزارشی با موضوع حضور رژیم‌ صهیونیستی در آسیای میانه و قفقاز، مقابله با ایران، تأمین انرژی و ایجاد بازار تسلیحاتی برای خود را سه هدف عمده این اقدام تل‌آویو دانست.

به گزارش آران نیوز به نقل از فارس، شعبه بنیاد صلح بین المللی کارنگی در مسکو در مقاله­‌ای تحلیلی به بررسی حدود و ثغور و الزامات سیاست خارجی رژیم صهیونیستی پرداخته است.
به گفته این مقاله سیاست خارجی رژیم اسرائیل در اکثر مواقع به اشتباه به حوزه ژئوپلتیکی آن تقلیل داده می‌شود. اگر چه منافع حیاتی تل آویو در خاورمیانه متمرکز است، اما منابع اقتصادی، سیاسی و لابی گری آن می‌تواند این رژیم را به عنوان یک قدرت منطقه­‌ای با حوزه نفوذ جهانی معرفی کند.
بنیاد کارنگی در تحلیل خود مکتب رئالیسم را سنت فکری غالب بر دستگاه سیاسی رژیم اسرائیل معرفی کرده است. بدین ترتیب و با استناد به این مکتب، سیاست خارجی این رژیم بر پایه سه اصل بقا در محیطی سرشار از تعارض، تعقیب قدرت و شکل دهی به ائتلاف­ها شکل گرفته است. سیاست خارجی این رژیم با سنت­های دیرینه آن نیز پیوندی عمیق دارد.
«ائتلاف با پیرامون» که در دهه 1950 شکل گرفت، یکی از این سنت­های دیرینه است. دکترین ائتلاف با پیرامون بر پایه توسعه ارتباطات نزدیک با کشورهای مسلمان غیرعرب در منطقه خاورمیانه شکل گرفت. در آن مقطع ترکیه و ایران پیش از انقلاب اهداف این دکترین بودند. با گذر زمان، شرایط تغییر کرد. رفتار ترکیه در حال حاضر در اسرائیل غیر دوستانه تعبیر می­شود و ایران نیز به مثابه یک تهدید جدی نگریسته می­‌شود. بعلاوه با ظهور گروه داعش، وضعیت رژیم اسرائیل در منطقه بیش از پیش به چالش کشیده شده است. به نظر می‌­رسد که در شرایط فعلی دکترین پیرامون که دیرزمانی بود از دستور کار خارج شده بود، مجددا مورد توجه قرار گرفته است. با این تفاوت که این بار، هدف این دکترین یک منطقه است. منطقه هدف قفقاز می­باشد.
به گفته این مقاله حضور تل­آویو در قفقاز طی دهه اول قرن بیستم با تاسیس دوایر و ادارات مختلف از سوی وزارت خارجه رژیم اسرائیل در کشورهای مختلف آسیای میانه و قفقاز افزایش یافت. تمرکز رژیم اسرائیل بر قفقاز در این بازه کوتاه خود به دو مرحله تقسیم می­شود؛ اولین مرحله مربوط به سال­های پیش از 2008 است. در این مقطع تل­آویو عمده توجه خود را به گرجستان معطوف کرده بود.  اسرائیل به تعلیم ارتش گرجستان پرداخته و مجوز تسلیح آن به پهپادهای جنگی و سایر تجهیزات پیشرفته  به واسطه شرکت­های خصوصی فعال در زمینه صنایع دفاعی را صادر کرد. پس از جنگ در اوستیای جنوبی در سال 2008، تل آویو برای امتناع از بوجود آمدن تعارض با مسکو، فعالیت ­های خود در گرجستان را کاهش داد. در مقابل آذربایجان به عنوان گزینه جدید، توجه رژیم اسرائیل را به خود جلب کرد.
در این مرحله حجم مبادلات تجاری دو طرف به بیش از 4میلیارد دلار ارتقا یافت. اسرائیل یکی از مهم­ترین خریداران نفت آذربایجان شد و اعلام کرد که طی یک دهه آینده 12 میلیارد مترمکعب گاز از این کشور وارد خواهد کرد. نکته قابل توجه این است که رژیم اسرائیل آذربایجان را به عنوان کلیدی برای کنترل ایران در منطقه خاورمیانه می­بیند. تهران و باکو در چهار زمینه اساسی اختلاف نظر دارند: 1- وضعیت دریای خزر 2- موضوع قره باغ که ایران به طرفداری از موضع ارمنستان پرداخت 3- آذربایجان ایران که حدود بیست میلیون جمعیت آذری در آن ساکن هستند و 4- فاکتور مذهبی؛ آذربایجان ایران را محکوم به تحریک احساسات مذهبی در کشور شیعه نشین، اما سکولار آذربایجان می­کند. این موارد باعث شده است که توجه رژیم اسرائیل برای عملی کردن استراتژی محاصره ایران به آذربایجان جلب شود،. اگرچه نزدیکی تل آویو-باکو نیز خود با موانع مختلفی از جمله موضع ترکیه، احساسات یهودستیزانه، ارتباط آذربایجان با فلسطین رو به رو است، اما مقابله با ایران با استناد به دکترین ائتلاف با پیرامون( این بار با آذربایجان) بهترین گزینه موجود برای اسرائیل است.
کارنگی در مقاله خود یکی دیگر از سنت­های دیرینه­‌ای که رژیم صهیونیستی در سیاست خارجی خود همواره بدان متوسل می­‌شود را حمایت از جمعیت­های پراکنده یهودی در سراسر جهان معرفی کرده است. در منطقه قفقاز نیز این سیاست مورد توجه قرار گرفته است. بنا بر آمار اعلام شده در 2012 در گرجستان نزدیک به 3هزار 540 یهودی زندگی می­‌کنند. اما آمار غیر رسمی حکایت از رقمی بین 8 تا 12 هزار نفر دارند. تعداد یهودیان ساکن در آذربایجان بین 9تا16 هزار نفر تخمین زده شده است. در بسیاری از موارد بویژه در گرجستان شهروندان یهودی مناسب سیاسی و اقتصادی مهمی را در دست دارند. این نکته می­‌تواند فرصتی برای رژیم اسرائیل جهت افزایش نفوذ اقتصادی و سیاسی خود در منطقه قلمداد شود.
بنیاد کارنگی در پایان تحلیل خود این گونه نتیجه گیری کرده است که منافع رژیم صهیوینیستی در قفقاز بر پایه سه اصل اساسی استوار است: به لحاظ استراتژیک، قفقاز می­‌تواند ابزاری برای محاصره ایران باشد، در میان مدت، قفقاز می­‌تواند منبعی برای تامین انرژی باشد و در کوتاه مدت می­‌تواند به عنوان بازاری برای فروش تسلیحات پیشرفته نگریسته شود. به این نکته نیز باید توجه داشت که هر سه بعد گفته شده، سه قدرت سنتی منطقه یعنی ترکیه، ایران و روسیه را به چالش می­‌کشد. این سه قدرت طبعا به هر قدرت جدیدی در منطقه واکنش نشان خواهند داد.

  • نوشته شده
  • در يکشنبه 17 اسفند 1393
captcha refresh