ضرب المثلی چچنی می گوید: «پرسیدند چه برایت مهم است؟ خرگوش گفت: قبل از سگ من او را ببینم!» به نظر می رسد که ماجرای همکاری های چچنی ها به منزله محور جدایی طلبی در قفقاز شمالی با بازیگران و سازمان های خارجی در ربع قرن اخیر معطوف به بهره مندی حداکثری از فرصت ها جهت پیشبرد آرمان های جدایی طلبانه شان بوده است.
آران نیوز- شاید آن روزهایی که در تابستان 1392 پایگاه اینترنتی امارت خود خوانده قفقاز اخبار تکاپوهای شبه نظامیان قفقازی در صف تروریست های سوریه و به ویژه «جیش مهاجرین و انصار» را با آب و تاب بازتاب می داد، کمتر کسی فکر می کرد که بیعت آن روزهای سرکرده «جیش مهاجرین و انصار» با ابوبکر البغدادی که در آن ایام کماکان به کنشگر طراز اول جبهه تکفیری ها بدل نشده بود، به زودی و به موازات تعمیق انشقاق میان القاعده و داعش و برتری داعش در صف تروریست ها در عراق و شام، گسلی را پدید آورد که در کمتر از دو سال امارت قفقاز را با خطر تجزیه بر سر بیعت با داعش یا وفاداری به القاعده روبرو سازد. اکنون و در حالی که یک سال از اعلام رسمی سرکردگی ابومحمد داغستانی بر امارت قفقاز می گذرد، سایه داعش و ابوعمر چچنی، به منزله شاخص ترین چهره آشکار قفقازی ها، در سطوح عالی این گروه به شکل فزاینده ای بر سر ابومحمد داغستانی و سایر فرماندهانی که کماکان بر بیعت شان با القاعده پای می فشارند، سنگینی می کند، چنان که گویا این روزها فرمانروای حقیقی شبه نظامیان سلفی قفقاز نه سرکرده 43 ساله این امارت، بلکه جنگ سالار مرموز 29 ساله ای است که از مشهورترین چهره های داعش محسوب می شود.
بی تردید پیروزی نظامی روسیه در ماه مه 2000 در دوره دوم جنگ های چچن که به استقلال دوفاکتوی این جمهوری مهر پایان زد، تعیین کننده ترین رویداد سیاسی – نظامی چچن و قفقاز شمالی در ایام پساشوروی است. البته نه آن تفوق نظامی و نه حتی خاتمه عملیات علیه تروریسم در چچن که در 15 آوریل 2009 توسط دیمیتری مدودف رئیس جمهور وقت روسیه اعلام شد، به معنای پایان تکاپوهای شبه نظامیان جدایی طلب چچن و قفقاز شمالی نبود و فعالیت های این شورشیان تداوم یافت. بی شک تکاپوهای شبه نظامیان جدایی طلب در قفقاز شمالی در ربع قرن اخیر نه تنها حیات این منطقه بلکه روندهای سیاسی و امنیتی روسیه را تحت الشعاع قرار داده است. تکاپوهایی که متاثر از برهم نهی مولفه های پرشمار داخلی و خارجی بوده و دو نقطه عطف را از لحاظ رویکردهای ایدئولوژیک و ساختاری پشت سر نهاده و اکنون نیز آبستن گذر از نقطه عطف دیگری است. نخستین نقطه عطف عبارت بود از تغییر آرمان استقلال طلبی ملی با محوریت هویت قومی به آرمان های سلفی گری افراطی. تغییر مشی ای که در فاصله جنگ های دوره اول و دوم چچن آشکار شد بازتاب آن را می توان در تفاوت مشی و رویکردهای چهره ای نظیر جوهر دودایف تا چهره ای چون شامیل باسایف تماشا کرد. دومین نقطه عطف با اقدام داکو عمراف رئیس جمهور وقت دولت در تبعید چچن ایچکری در برانداختن موجودیت مزبور و تشکیل «امارت قفقاز شمالی» در 7 اکتبر 2007 رقم خورد. امارتی که شامل ولایت های ناخچیچو (چچن)، گالگایچو (اینگوشتیا)، چرکسیا (آدیغیه و جنوب سرزمین کراسنودار)، داغستان، کاباردا – بالکاریا – قره چای، و ایرستان (اوستیای شمالی) بود. بخش هایی از فدراسیون روسیه که شامل شش جمهوری قفقاز شمالی و قسمت هایی از سرزمین کراسنودار بود و هیچ یک در سلطه داکو عمراف و جنگجویانش نبود که در نقاط دورافتاده مرزی و کوهستانی چچن مخفی بودند، اما عمراف با بهره گیری از ابزارهای رسانه ای نظیر وبسایت کاوکازسنتر و ذهنیتی که امارت قفقاز را به نوعی میراث دار جمهوری چچن ایچکری می نمایاند و گروهی شبه نظامی که عمده تکاپوهایشان را صورت دادن عملیات خرابکارانه در قفقاز شمالی و در مواردی پایتخت روسیه تشکیل می داد، مدعی حاکمیت بر منطقه بود. البته عمراف به قفقاز شمالی بسنده نکرد و چندی بعد با تعیین امیرانی برای جمهوری آذربایجان و آبخازیا و برخی دیگر از نقاط منطقه، شبکه تحت امر خود را دست کم در لفظ به «امارت قفقاز» ارتقا داد.
در حالی که عمر ریاست داکو عمراف بر جدایی طلبان قفقاز شمالی نسبت به اسلافش طولانی تر شده بود و در شرایطی که دولت های دست نشانده مسکو در قفقاز شمالی اشراف امنیتی به نسبت بالایی بر منطقه داشتند و به ویژه مشت آهنین رمضان قادراف و بودجه های تخصیصی مسکو ثبات، امنیت و زیرساخت های جمهوری چچن به منزله کانون بحران را بهبود و ارتقا داده بود و رجزخوانی های امارت قفقاز برای ناامن کردن المپیک زمستانی سوچی در فوریه و مارس 2014 نیز در حد حرف باقی مانده بود، منتشر شدن خبر رسمی مرگ داکو عمراف در 18 مارس 2014 که بعدها معلوم شد که شش ماه با موفقیت توسط امارت قفقاز پنهان نگاه داشته شده بود، چشم اندازی مبهم را فراروی این امارت ترسیم کرد. البته با گذشت چند ماه از شروع ریاست رسمی ابومحمد داغستانی، عملیات موسوم به 4 دسامبر 2014 گروزنی قدرت عملیات پارتیزانی امارت قفقاز و توان عبور آن از شکاف های امنیتی منطقه را به رخ کشید، اما در همین اثنا مجموعه ای از متغیرهای تاثیرگذار در معادلات حاکم بر تکاپوها و مناسبات شبه نظامیان قفقاز شمالی و مولفه های خارجی به ویژه تحولات میدانی در جبهه تکفیری های سوریه و عراق مسبب ظهور نشانه های رقم خوردن نقطه عطف دیگری در سیر تکاپوهای شبه نظامیان سلفی قفقاز شمالی شد، نقطه عطفی که عبارت است از پیوستن عمده شبه نظامیان قفقاز شمالی به داعش و ترک بیعت شان با ابومحمد داغستانی و بالتبع آن با القاعده.
امارت قفقاز از القاعده تا داعش
پیوند یافتن شبه نظامیان قفقاز شمالی با القاعده و گرایش این افراد به سلفی گری افراطی دو فرآیند توامان و هم افزا بوده است که از عوامل داخلی تا نقش آفرینان خارجی، اعم از اسپانسرها و مروجان سلفی گری افراطی تا بازیگران مداخله گر منطقه ای و بین المللی در آن نقش آفرین بوده اند. هر چند برخی منابع روس مدعی اند که جوهر دودایف در بحبوحه جنگ های اول چچن (11 دسامبر 1994 تا 31 اوت 1996) از حمایت وهابی ها برخوردار بوده اما به فرض پذیرش این مدعا، شواهد و قراین پرشمار حاکی از بهره گیری تاکتیکی دودایف از چنان کمک هایی است و بر اساس شواهد و مستندات پرشمار نمی توان به دودایف گرایشات سلفی نسبت داد. نفوذ وهابی ها میان شبه نظامیان و فرماندهان استقلال طلب چچن در ایام پس از دودایف (مقتول در 21 آوریل 1996) و بالاخص از پایان جنگ اول چچن در نتیجه ی امضای مصالحه خاساویورت (بین الکساندر لبد و اصلان مسخدوف) تا سال 2000 یعنی در دوران استقلال دوفاکتوی این جمهوری شدت گرفت. در این بین هر چند برخی منابع از حضور تاییدنشده شماری از چچنی ها در اردوگاه های آموزش نظامی در افغانستان و یا مرتبط شدن برخی شبه نظامیان چچنی نظیر شامیل باسایف و سلمان رادویف با عرب- افغان ها در خلال جنگ قره باغ در سال های 1992 و 1993 سخن می گویند و ریشه های گرایش این فرماندهان آتی جدایی طلبان چچنی به سلفی گری افراطی را به آن ایام نسبت می دهند اما نباید از خاطر برد که حضور میدانی چهره هایی نظیر امیر الخطاب (مقتول در 2002)، ابوالولید الغامدی (مقتول در 2004)، ابوعمر السیف (مقتول در 2005) و ابوحفص الاردنی (مقتول در 2006)، مهند (مقتول در 2011) در قفقاز شمالی در نهادینه کردن سلفی گری افراطی در میان شبه نظامیان جدایی طلب این منطقه و مرتبط شدن آن ها با القاعده بسیار موثر بوده است.
در اسفندماه 1392 روزنامه الحیات لندن بخش هایی از مصاحبه یک جاسوس دوجانبه را در مورد ارتباطات شبه نظامیان قفقاز شمالی و القاعده منتشر کرد، از جمله اینکه ایمن الظواهری در اواخر ژوئن 1996 در دیدار با این فرد در جمهوری آذربایجان برای رفتن به چچن ابراز تمایل می کند و چندی بعد هم در مرز داغستان و چچن دستگیر می شود و 7 هفته در داغستان در بازداشت به سر می برد و با رشوه ای 40 هزار دلاری بدون افشای هویتش آزاد می شود. وی ضمنا به اختلافات و رقابت ها در سطوح بالای القاعده در همان ایام اشاره می کند و از عدم تمایل خطاب که در چچن حضور داشته برای دیدار با الظواهری می گوید و خاطرنشان می سازد که در طول جنگ دوم چچن الغامدی یکی از نزدیکان بن لادن، مسئول هماهنگ کردن روابط القاعده و خطاب بوده است. به هر روی مناسبات القاعده و شبه نظامیان جدایی طلب قفقاز در دوران داکو عمراف نیز ادامه یافت و احتمالا همین امر سبب شد در سال 2011 کمیته تحریم های شورای امنیت سازمان ملل متحد علیه القاعده و طالبان، نام داکو عمراف را در فهرست افراد متحد با القاعده قرار دهد و امریکایی ها نیز دست کم برای حفظ ظاهر جایزه ای 5 میلیون دلاری برای سر وی و یا اطلاعات منجر به دستگیری اش تعیین کنند. در میدان نبرد سوریه نیز امارت قفقاز از ابتدای شروع درگیری ها موضعی ضد دولت قانونی سوریه اتخاذ کرد و هرچند در اوان درگیری های نظامی در سوریه، داکو عمراف دست کم به ظاهر از رفتن شبه نظامیان قفقازی به این کشور استقبال نکرد و بر اولویت حضور در منطقه قفقاز و جنگیدن با روسیه تاکید کرد اما با رسانه ای شدن حضور قفقازی ها در سوریه و تشکیل «جیش مهاجرین و انصار» با مدیریت و بدنه ای عمدتا از شبه نظامیان جمهوری های شوروی سابق و تفوق قفقازی ها، وبسایت کاوکازسنتر به بازتاب گسترده ی تکاپوهای آن ها به ویژه در تابستان 2013 پرداخت.
در این میان ایمن الظواهری در اوایل نوامبر 2013 با انتشار فایلی صوتی جبهه النصره را تنها نماینده القاعده در سوریه خواند و ابوبکر البغدادی را مخاطب قرار داده و خواستار حذف نام سوریه از عنوان «دولت اسلامی شام و عراق» شد و بدین گونه اختلافات القاعده و داعش وارد فاز جدید و جدی تری شد و احتمالا ضرورت شفاف کردن صف بندی ها سبب شد که در اواخر همان ماه ابوعمر چچنی که در ماه مه 2013 توسط ابوبکر البغدادی به فرماندهی بخش شمالی داعش منصوب شده بود بیانیه بیعتش با ابوبکر البغدادی را منتشر سازد. وی در آن بیانیه خاطرنشان کرده بود که شماری از اعضای «جیش مهاجرین و انصار» که پیش تر با داکو عمراف بیعت کرده اند، در انتظار مجوز داکو عمراف برای پیوستن به داعش هستند. مجوزی که به معنای نقض بیعت امارت قفقاز با القاعده بود و طبعا داکو عمراف در آن ایام که داعش در شرایط برتر ماههای اخیر نیز قرار نداشت، بدان اقدام نمی ورزید که چنین نیز نشد. نتیجه این شد که عمدهی چچنی های جیش مهاجرین و انصار ضمن رد بیعت ابوعمر چچنی با سرکرده داعش، وی را ترک کرده و در دسامبر 2013 فردی به نام صلاح الدین چچنی را به فرماندهی خود برگزیدند. در حالی که جیش مهاجرین و انصار به منزله یکی از متحدین جبهه النصره در صف گروه های درگیر با داعش قرار گرفت، در سوی دیگر ماجرا ابوعمر چچنی که در حاشیه قرار گرفتن ظاهری اش به شایعاتی در مورد مرگش هم دامن زده بود، با اشغال مناطق وسیعی از عراق توسط داعش در ژوئن 2014 مجددا و این بار در جایگاه یکی از چهره های متنفذ و آشکار داعش در رسانه ها ظاهر شد. برخی رسانه ها بعد از کشته شدن فرمانده نظامی داعش، ابوعبدالرحمان البیلاوی الانباری، ابوعمر چچنی را جانشین وی معرفی کردند. بی شک شهرت رسانه ای ابوعمر چچنی توجه شبه نظامیان امارت قفقاز را نیز بیش از پیش به او و همراهانش معطوف ساخته بود، در حالی که در سوی دیگر ماجرا امارت قفقاز ناکامی المپیک سوچی را از سرگذارنده و در اتفاقی بی سابقه در طول حیات جمهوری چچن ایچکری و این امارت، سرکردگی تشکیلات نه به یک چهره دارای سوابق نظامی شاخص و نه یک چچنی بلکه به فردی دارای وجهه و سبقه دینی و یک داغستانی رسیده بود.
علی اصحاب علی بولاتوویچ کبکوف مشهور به ابومحمد داغستانی، قاضی دادگاه شرع امارت قفقاز (عالی ترین مقام مذهبی تشکیلات) از همان آغاز به کارش در ریاست این تشکیلات با مسایل و موانعی مواجه بود که بخشی از آن به فقدان مشروعیت وی ناشی از تفاوت های فوق الذکر با نظایر داکو عمراف، عبدالحلیم سعدالله یف، زلیم خان یانداربایف، شامل باسایف و... بازمی گشت. مشکلات ابومحمد داغستانی تنها محدود به مشخصه های خود وی نبود و علاوه بر مولفه های بیرونی اعم از شرایط منطقه ای و بین المللی که بر امارت قفقاز و ریاست او بر آن اثرگذار بود، وی وارث اختلافات و انشقاق های پیشین در امارت قفقاز نیز شده بود. با انتشار ویدئوی تدفین داکو عمراف در 23 ژوئیه 2014 که حاکی از مرگ وی در 7 سپتامبر 2013 بود و عدم حضور فرماندهان شاخصی نظیر اسلم بیک وادالوف و ترخان غازی یف که اختلافاتشان با داکو عمراف در 2013 علنی شده بود، از بخشی از میراث داکو عمراف برای ابومحمد داغستانی رونمایی شد. همزمان و همان طور که پیشتر اشاره شد آغازین ماه های ریاست ابومحمد داغستانی بر امارت قفقاز، مصادف شد با پیشروی داعش در عراق با حضور پررنگ قفقازی ها در آن و معطوف شدن توجهات به گروه مزبور به منزله نسخه به روزآوری شدهی جریان افراط گرای سلفی در سطح جهان و به حاشیه رفتن بیش از پیش القاعده و اذناب آن. در این شرایط با وقوع حمله 4 دسامبر 2014 گروزنی خدشه ای جدی به اعتبار امنیتی دولت چچن وارد آمد و با تاکیدی که وبسایت امارت قفقاز بر نقش اصلان بیوتوکائف (حمزه) در طراحی و اجرای این عملیات نمود، مشخص شد که در خلأ سوابق نظامی رئیس جدید امارت قفقاز، نوعی تقسیم وظایف صورت گرفته و فرمانده پیشین بریگاد انتحاری های امارت قفقاز و معاون امیر ولایت چچن در ایام داکو عمراف و امیر فعلی این ولایت و یکی از دو چهره سرشناسی که در کلیپ ویدئویی تدفین داکو عمراف ماجرای مرگ وی را تشریح می کنند، به صورتی غیررسمی فرماندهی نظامی امارت قفقاز را بر عهده گرفته است. چهره ای که علاوه بر مشخصه ها و سوابق فوق خود یک چچن نیز است. اما رویدادهای بعدی نشان داد که گمانه زنی ها درباره پیامدهای منفی دوقطبی داعش و القاعده زودتر از آنچه که انتظار می رفت گریبان امارت قفقاز را گرفته است. سیر فزایندهی بیعت جنگجویان امارت قفقاز با سرکرده داعش همچون آواری بر سر ابومحمد داغستانی فروریختن گرفت. از نوامبر 2014 به این سو فرماندهان جماعت های مختلف قفقاز شمالی یکی پس از دیگری با سرکرده داعش بیعت کردند. برای نمونه عمدهی فرماندهان داغستانی از جمله امیر جماعت تارکالینسکی، محمد؛ امیر ماخاچ قلعه سیف الله؛ امیر جماعت کاسپییکی موسی؛ امیر ناحیه شامل قلعه محمد، با انتشار ویدئوهایی با ابوبکر البغدادی بیعت کرده و امارت قفقاز را ترک گفته اند که بدان معناست که حتی عمده داغستانی ها به ابومحمد داغستانی پشت کرده اند. در ویدئوی جدیدی که در 21 فوریه 2015 منتشر شده است یعقوب (محرم سعیدوف) یکی از شاخص ترین چهره های امارت قفقاز و از معدود فرماندهان بازمانده از جنگ دوم چچن و نفر دوم حاضر در ویدئوی تدفین داکو عمراف، بیعتش با ابوبکر البغدادی را اعلام می کند، رویدادی که نشانگر رخنه داعش تا درونی ترین لایه های فرماندهی امارت قفقاز است. پیش تر در 8 فوریه 2014 ویدئویی منتشر شد که در آن فردی که خود را امیر جماعت اینگوشتیا معرفی می کند ضمن تجلیل از ابوبکر البغدادی، ابوعمر چچنی و ابوجهاد (اسلام آتابی یف، یک قفقازی دارای قومیت قره چای) خاطرنشان می سازد که این ویدئو در پاسخ به خواسته ابوجهاد که اعلام کرده همگان موضع خود در قبال داعش را مشخص کنند تهیه شده است. اشاره ای که حاکی از وجود طراحی هایی از سوی داعش برای حضور در منطقه قفقاز و همچنین بهره گیری بیشتر از شبه نظامیان قفقازی در صف نیروهای خود است. دعوتی که ذیل راهبردی که فعلا تنها می توان در مورد اهداف و آینده اش گمانه زنی کرد صورت گرفته است. راهبردی که نشانه های عملیاتی شدن آن در سایر مناطق نیز ظاهر شده است که برای مثال می توان به بیعت سرکرده تروریست های بوکوحرام، ابوبکر شکائو با ابوبکر البغدادی اشاره نمود، امری که تحقق آن بدون شک محصول اراده ای طرفینی بوده است.
در مورد بیعت جماعت های مختلف شبه نظامیان قفقاز شمالی با داعش گفتنی است که این امر برای آنها در شرایط کنونی دشواری های دست کم لجستیکی را به بار آورده است و تداوم این امر به رغم دشواری های مزبور خود پدیده ای شایان توجه است. جماعت اینگوش که شواهد بیعت محتوم آن با داعش با انتشار ویدئوی 8 فوریه آشکار شده است به شدت به جماعت چچن به سرکردگی اصلان بیوتوکائف، شاخص ترین عنصر نظامی فعلی امارت قفقاز، وابسته است و تمایل جماعت اینگوش به بیعت با داعش با این محدودیت ها را باید به منزله رسیدن کارد به استخوان امارت قفقاز تلقی کرد. در حال حاضر تنها جماعت کاباردینو بالکاریا بر بیعتش با امارت قفقاز و بالتبع آن القاعده وفادار مانده است. در این میان وبسایت کاوکازسنتر که به انتشار اخبار ذیل چهار بخش «قفقاز»، «روسیه»، «جهان» و «امت» می پردازد کماکان ضمن پوشش به نسبت کمرنگ تحرکات داعش بدون آشکار کردن موضع منفی یا جانبدارانه، تنها نیروهای موتلف القاعده نظیر جیش مهاجرین و انصار و جبهه النصره را با عنوان مجاهد می خواند و ضمن گنجاندن اخبار یمن و سومالی و پاکستان و... در بخش «امت»، پوشش تحرکات القاعده در این کشورها را محوریت می دهد. این وبسایت که فعالیت های خبرپراکنی آن کاهش چشمگیری یافته است از انتشار خبر بیعت سرکرده بوکوحرام با سرکرده داعش خودداری کرده است. پایگاه رسانه ای امارت قفقاز بیانیه های حامیان القاعده نظیر شیخ ابوقتاده الفلسطینی، شیخ ابومحمد المقدیسی و شیخ حارث بن غازی النظاری (مقتول در 31 ژانویه 2015) در نقد و رد اقدام ابوبکر البغدادی در اعلام خلافت اسلامی را نیز در صفحه نخست خود بازنشر داده است.
با این حال و در مجموع ابومحمد داغستانی کماکان رویکرد محافظه کارانه ای را در وبسایت امارت قفقاز در قبال داعش دنبال می کند و برخی انتصاباتش را نیز به عناصری نظیر سعید ابومحمد آراکانسکی، رئیس جدید جماعت داغستانی اختصاص داده که با فرماندهان ملحق شده به داعش ارتباطاتی دارند، رویکردهایی که حاکی از اراده ای برای ممانعت از فروپاشیدن کامل امارت قفقاز در گیرودار درگیری داعش و القاعده و بازگذاشتن راهی برای چرخش های احتمالی آتی است.
فرجام سخن
ضرب المثلی چچنی می گوید: «پرسیدند چه برایت مهم است؟ خرگوش گفت: قبل از سگ من او را ببینم!» به نظر می رسد که ماجرای همکاری های چچنی ها به منزله محور جدایی طلبی در قفقاز شمالی با بازیگران و سازمان های خارجی در ربع قرن اخیر معطوف به بهره مندی حداکثری از فرصت ها جهت پیشبرد آرمان های جدایی طلبانه شان بوده است. گرایش بخش هایی از آن ها در دهه نود میلادی به سلفی گری افراطی را نیز باید محصول فرآیندی دانست که بخشی از آن حاصل تکاپوهای جنگسالاران و مبلغان مرتبط با القاعده، به منزله محور تحرکات این چنینی در آن دوره بوده است. فرآیندی که نقش شماری از کشورهای منطقه و قدرت های فرامنطقه ای در آن آشکار است. واقع امر این است که اشراف امنیتی نظامی بالای روسیه در قفقاز شمالی در سال های اخیر تکاپوهای امارت قفقاز و تحقق اهداف جدایی طلبانه آن را بیش از پیش دور از دسترس ساخته بود و احتمالا بر اساس ضرب المثل چچنی: «می توانی حمله کن، نمی توانی بگریز»، بسیاری از شبه نظامیان منطقه و سمپات های آن ها حضور در سوریه و عراق را عرصه مناسب تری برای همکاری با دشمنان روسیه یافتند.
رئیس نهاد ریاست جمهوری چچن، محمد داودوف در 19 فوریه 2015 اعلام کرد: «3000 نفر از جوانان مان در صف افراط گرایان در سوریه در حال جنگند» هر چند شماری از این ها را چچنی های مهاجر در اروپا و سایر کشورها تشکیل می دهند اما بی شک بازگشت آن ها به قفقاز چه موتلف القاعده و چه داعش، تهدید امنیتی مهمی محسوب می شود. البته داعش با تکیه بر لجستیک قوی، عملکرد تبلیغی و رسانه ای حرفه ای و بهره گیری وسیع از شبکه های اجتماعی و جایگاه نظامی فعلا برترش در صف تکفیری ها گوی سبقت را از القاعده ربوده است و حضور عناصر کلیدی قفقازی در سطوح عالی آن نیز بر جذابیت هایش برای قفقازی ها افزوده است. در ضمن حمایت برخی کنشگران منطقه ای و بین المللی از داعش که همواره رویکرد آنان در قبال شبه نظامیان قفقاز شمالی موضوعی حیاتی برای شبه نظامیان مزبور بوده است محرک موثری برای ایشان در نقض بیعت با القاعده محسوب می شود. هرچند روسیه در شرایط فعلی از انشقاق در امارت قفقاز که تکاپوهای نظامی آن را به شکل معنی داری تحت الشعاع قرار داده است خرسند است اما چشم انداز نفوذ داعش در قفقاز و چیدن میوه ای که القاعده با بذر وهابیت در این منطقه کاشته است، برای مسکو بسیار نگران کننده است. اینجاست که محمد داودوف ضمن ابراز تاسف از این که 3000 چچنی در سوریه و عراق می جنگند، تعارفات دیپلماتیک را کنار می گذارد و آرزو می کند که آن ها هیچ گاه به موطن شان بازنگردند.
نویسنده: مهدی حسینی تقی آباد، پژوهشگر بنیاد مطالعات قفقاز
منبع : دیپلماسی ایرانی