تاریخ : شنبه 16 مرداد 1395
کد 50853

حاج طالع باقرزاده: مبارزه را در زندان هم ادامه خواهيم داد

حاج طالع باقرزاده، رهبر جنبش اتحاد مسلمانان جمهوري آذربايجان در جلسه دادگاه جرايم سنگين باکو گفت : « عمليات عليه نارداران که من آن را «عمليات شترمرغي» مي نامم، در نهاد رياست جمهوري آذربايجان تدارک ديده شده بود. با استفاده از شبکه تلويزيوني «خزر تي وي» که متعلق به فتح الله گولن است، ما را تروريست قلمداد کردند.»
به گزارش آران نیوز به نقل از پايگاه اينترنتي «ميدان تي وي» ، فاريض نمازلي ، وکيل مدافع طالع باقرزاده ، رهبر «جنبش اتحاد مسلمانان» در جلسه دادگاه که نمايندگان سفارتخانه هاي فرانسه و آلمان و انگليس نيز در آن حضور يافته بودند، اعلام کرد طالع باقرزاده در سخنان خود در دادگاه وقايع 26 نوامبر نارداران را توطئه حاکميت دانست و گفت : « دو نيروي پليس کشته شده نيز توسط حاکميت به قتل رسيده اند.»
طالع باقرزاده گفت : « قبل از اين واقعه،  در اداره پليس منطقه ياسامال باکو ، اسفنديار محبعلي اف، رييس جديد اين اداره برخورد خشونت آميزي با من کرد. من فهميدم که اين ها مي خواهند ما را تحريک کنند که به پاخيزيم.  اما، من برعکس آن را انجام دادم و به دادستاني در مورد اين مساله شکايت کردم. ديدند که هيچ کس از طرف ما به پا نمي خيزد.  سه روز بعد،  معاونم الچين قاسم اف را  از خانه اش ربودند و در بازداشگاه به بدنش برق وصل کردند و شکنجه دادند. عليه افرادي که براي اعلام حمايت از الچين قاسم اف به اداره پليس صابونچي مراجعه کرده بودند،  عامدانه اقدامات تحريک آميز انجام دادند.  در هفتم نوامبر نيز در شبکه هاي تلويزيوني و بخصوص در «خزر تي وي» که  تلويزيون فتح الله گولن در جمهوري آذربايجان است، ما را به داعش و ساير سازمان هاي تروريستي مرتبط کردند و با رهبران آنها مقايسه کردند. وانمود کردند که ما تروريست هستيم.   پس از آن، مدير يکي از سازمان هاي غيردولتي نزديک به علي حسن اف، (مدير شعبه اجتماعي - سياسي رياست جمهوري) و کمال عبدالله ،( مشاور رييس جمهوري در امور اقوام و امور ديني و چندفرهنگ گرايي) ، پيش من آمد و گفت که علي حسن اف مي گويد اين ها همه کارهاي الله شکور ( الله شکور پاشازاده، رييس اداره مسلمانان قفقاز) است.  من به همان شخص گفتم که در جمهوري آذربايجان کنترل تمامي تلويزيون ها  در دست علي حسن اف است. همچنين ، اسفنديار محبعلي اف ، رييس پليس ياسامال نيز که عليه من خشونت کرد نيز فرزند ستار محبعلي اف است که از بستگان نسبي علي حسن اف مي باشد. »
طالع باقرزاده افزود : « عمليات نارداران در «مطبخ رياست جمهوري» پخته شد . من آن را «عمليات شترمرغي» مي نامم که سرشان را در شن فرو کرده اند و از بيرون خبر ندارند. جامعه و سازمان هاي بين المللي ديدند که سناريوي تدارک ديده شده در رياست جمهوري آذربايجان توسط علي حسن اف، تا چه حد ابتدايي بود.»
اين روحاني درباره علت حضورش در نارداران نيز گفت : « در جريان مراسم برگزارشده به مناسبت سالروز شهادت مبارز ابراهيم اف، قهرمان ملي آذربايجان باخبر شديم که توطئه اي عليه من طراحي  شده است. به همين علت، تصميم گرفتم به اين مراسم نروم و مدتي از شهر باکو دور باشم. ما از هر گونه خرابکاري دوري مي کرديم. زيرا، مبارزه ما مسالمت آميز و مدني بوده است. با هيچ سازمان خارجي ارتباطي نداشته ايم. همين نيز آنها را نگران مي کرد.  براي حبس ابد ما  ، سناريو طراحي کرده اند.  اما، از ياد نبرند که خودشان نيز براي تمامي عمر در حاکميت نخواهند ماند. ما  مبارزه مان را در زندان نيز ادامه خواهيم داد.  آنها براي اجراي نقشه خود، دو نيروي پليس ديندار را انتخاب کردند و آنها را که انسان هاي آرامي بودند، کشتند.  هرکس آن حوادث را ايجاد کرد ، شرف ندارد. اگر ما گناهکاريم ، ما شرف نداريم و اگر ما بي گناهيم، کساني که آن حوادث را ايجاد کردند و اين اتهامات را به ما بسته اند، بي شرف و پست هستند.  در هيچ يک از سخنراني هاي من، حتي يک کلمه فراخوان به براندازي مسلحانه وجود ندارد.  در مصاحبه ها و سخنراني هايم پس از آزادي از زندان، گفته بودم که تشکيل دولت اسلامي در آذربايجان غيرممکن است.  تا چه حد بايد بي حيا باشند که  برعکس سخنان مرا به من نسبت مي دهند.  آن قدر بيسواد هستند که در گزارش تحقيقات، قرائت دعاي فرج امام دوازدهم را  به عنوان مدرک تلاش براي کودتا ارايه مي کنند. امروز، حتي الله شکور و ساير آخوندهاي درباري هم اين دعا را مي خوانند. آيا آنها هم بايد دستگير شوند؟  »
حاج طالع باقرزاده افزود : « به قرآن قسم مي خوريم که هيچ يک از اين اتهامات مطرح شده، مربوط به ما نيست. اگر ما سلاح داشته ايم، قرآن به کمر ما بزند.  اما، اگر برعکس اين است، قرآن به کمر طراحان اين سناريو و قاتلان انسان هاي بي گناه و شکنجه گران بزند.  بيايند در اينجا به قرآن قسم بخورند که از ما سلاح کشف کرده اند.  من به قرآن قسم ياد مي کنم که وزارت کشور قاتل برادران بي گناه ما و آن دو نيروي پليس است. »
طالع باقرزاده درباره وجود کتابچه «پيام حاج طالع باقرزاده» در ميان مدارک اين پرونده نيز گفت : « در پرونده نوشته اند که گويا نسخه هاي آن کتابچه از منازل همه ما کشف شده است.   اين دروغ است. اصلا چنين کتابچه اي وجود نداشته است. آن را پس از 26 نوامبر ( روز حمله پليس به نارداران) خودشان نوشته اند.  شنيده ام که برخي از کساني که خودشان را مدافع حقوق بشر مي نامند، برخي سخنان نامربوط را بيان کرده اند.  هيچ کس زيادي حرف نزند. اگر مي خواهند حقيقت را بدانند بيايند در اين دادگاه حضور داشته باشند. درست است که باور ندارم که اين دادگاه در نهايت ، حکم درستي درباره حوادث صادر کند.   اما، حداقل در اينجا حقيقت روشن مي شود. باور دارم که مبارزه ما نتيجه خواهد داد و يک روز اين حاکميت بخاطر اعمالش در مقابل قانون پاسخ خواهد داد.»
حاج طالع باقرزاده در بخش ديگري از سخنانش گفت : « ما براي کمک به خانواده هاي فقير و مرکز کودکان بي سرپرست اعانه جمع آوري مي کرديم . تصورش را بکنيد!  پس از آنکه ما به مرکز نگهداري کودکان بي سرپرست کمک برده بوديم، ماموران وزارت امنيت ملي به آنجا حمله کرده  که چرا آنها را  به اينجا راه داده ايد! »
حاج طالع باقرزاده گفت : « پس از دستگيري، در ماشين پليس و در اداره مبارزه با جرايم سازمان يافته وزارت کشور ، من و ساير دوستان را شکنجه کردند.   تمامي بازجويي ها تحت شکنجه انجام شده است.  زماني که مرا در «باندوتدل» (  اداره مبارزه با جرايم سازمان يافته وزارت کشور) کتک مي زدند، مي گفتند پس تو که مي گفتي خدا حامي توست، پس چي شد؟ من هم جواب دادم که خدايي وجود دارد که مرا  حفظ مي کند تا در مقابل فردي مثل تو سرخم نکنم. در روز 26 نوامبر ، ما در حال نماز بوديم که از خيابان صداي شليک اسلحه آمد. افرادي ماسک هاي سياه پوشيده بودند، با شکيک گلوله وارد شدند و حمله کردند. آنها با ماشين هاي باري آمده بودند.   وقتي به من دستبند زدند و به داخل ماشين انداختند، از ديدن آن منظره وحشت کردم.  اجساد و کساني را که سروصورتشان خونين بود ، مي زدند. آن زمان، برادرمان حاج فراهيم زنده بود. او را با ضرب و شتم کشتند.  پس از اينکه مرا به ماشين انداختند، با قنداق سلاح به سرو صورتم زدند و بيني ام را شکستند. ما را به باندوتدل بردند و به زمين انداختند و لگد مي زدند. سه روز به حالت بي هوش بودم.   حتي وقتي بازجوي دادستاني آمد و مرا ديد به آنها گفت که « اين طور هم نکنيد ديگر...». آن قدر با باتوم به زير پايم زده بودند که نمي توانستم راه بروم.  »
طالع باقرزاده تاکيد کرد: « هيچ يک از ما سلاح نداشته ايم. درست نيست که با شکنجه اقرار بگيرند و آن را به عنوان مدرک مطرح کنند. پس کجاست فيلم تصويربرداري عمليات؟  با سلاح هايي را  که به اصطلاح از ما کشف کرده اند، مي توان قره باغ را آزاد کرد! اگر ما در آن خانه، در حال تدارک کودتا عليه دولت بوديم، در آنجا زنان و کودکان چه مي کردند؟ چه قدر بي وجداني است که در زمان حمله، سلاح ها را به طرف کودکان نيز گرفته اند. اول گفتند که براي ايران کار مي کنيد، بعدا  ما را به «شوراي ملي» مرتبط کردند و در آخر هم گفتند که نام افراد ثروتمند (حامي خودتان) را بگوييد. »
عباس حسين، يکي از اعضاي جنبش اتحاد مسلمانان جمهوري آذربايجان نيز با تاکيد بر بي گناهي خود و ساير دستگير شدگان و با اشاره به شکنجه شدن شان،  گفت : « اين يک سناريو طراحي شده است. در 26 نوامبر هيچ رويارويي مسلحانه از طرف ما ايجاد نشده است. در حال نماز صداي شليک شنيده شد. بعد ، افراد داراي ماسک سياه وارد شدند و نمازگزاران را با ضرب و شتم به داخل ماشين انداختند.  جهانگير حاجي اف ، رييس سابق بانک بين المللي را به عنوان شاهد شکنجه هاي من به دادگاه بياورند.  زيرا، در همان زمان، او هم در بازداشتگاه «باندوتدل» بود (بازداشت شده بود) و  شکنجه ها و آثار آن بر روي بدنم را ديده است.  »
طالع باقرزاده نيز با تاييد سخنان عباس حسين، گفت : « فريادهاي برادرانم به هنگام شکنجه در باندوتدل مرا عذاب مي داد. صداي عباس را هم مي شنيدم. به بازجو گفتم که  عباس را صدا کنيد به او بگويم اقراري را  که مي خواهند بگيرند، امضاء کند. نمي شود انسان ها را کشت. شب تا  صبح صداي فريادهايشان مي آمد.  »
عباس حسين گفت : « در ماه ژانويه پس از اينکه اقراري را که مي خواستند، گرفتند، اجازه دادند که با منزلمان تلفني صحبت کنم. دست اين حاکميت، به خون اين همه انسان آغشته است. چنين حاکميتي را چگونه حمايت مي کنيد؟ »
وکيل مدافع عباس حسين گفت : « عباس در اداره کل مبارزه با جرايم سازمان يافته هم شکنجه شده است. مدت ها بود که در رسانه ها خبر مرگ او را منتشر کرده بودند.  عباس حسين مي گويد پس از اينکه اقرارنامه تشکيل گروه مسلحانه براي براندازي را امضاء کرده است، به او اجازه دادند که با خانواده اش تماس بگيرد و بگويد که زنده است.  »
  • نوشته شده
  • در شنبه 16 مرداد 1395
captcha refresh