آمریکا و متحدانش در جهان عرب، به دنبال یک «معامله بزرگ» با روسیه هستند تا در ازای رضایت روسیه به رفتن بشار اسد، در باغ سبز همکاری های پرسود با کشورهای ثروتمند خلیج فارس را برایش بگشایند.
به گزارش آران نیوز: آمریکا و متحدانش در جهان عرب، به دنبال یک «معامله بزرگ» با روسیه هستند تا در ازای رضایت روسیه به رفتن بشار اسد، در باغ سبز همکاریهای پرسود با کشورهای ثروتمند خلیج فارس را برایش بگشایند. آیا مسکو باید چنین پیشنهادی را لحاظ کند یا چنین پیشنهادی میتواند مسکو را وسوسه کند؟
اپوزیسیون دولت سوریه که مورد حمایت غرب است (کمیته عالی مذاکره،SNC) اخیرا طرحی جدید برای حل مناقشه سوریه که دست کم 5 سال دوام بیاورد، ارایه کرده است. طبق این طرح، رییس جمهور اسد باید مطابق نتایج کنفرانس ژنو1 در 2012 از قدرت کنار برود.
طبق طرح SNC که مورد حمایت ایالات متحده و عربستان سعودی است، قرار است اسد در مذاکرات تازه شرکت داشته باشد، در نتیجه او از ریاست جمهوری کنار می رود و تعهد می کند که هیچ نقشی در آینده سیاسی نخواهد داشت (به ویژه در دولت انتقالی و انتخابات آینده). همان طور که می بینیم، آن ها کوتاه آمده اند، چرا که تا پیش از این پا را در یک کفش کرده بودند که هیچ گاه با اسد پشت یک میز نمی نشینند.
حال، هدف آن ها همان است: بیرون کردن رییس جمهور مستقر سوریه از عرصه سیاسی این کشور. مسکو همچنان این طرح را غیرقابل پذیرش می داند. کرملین اصرار دارد که اسد در همه روندهای سیاسی که در صحنه سوریه رخ می دهد، مشارکت داشته باشد. لازم است که نگاهی نزدیک، در پس زمینه طرح اپوزیسیون، به شرایط بیاندازیم.
نخست این که، روسیه پیش از این با دو پادشاهی نفتی منطقه، بحرین و قطر، توافقنامه همکاری نظامی امضاء کرده است. بحرین ثابت کرده که به طور جدی قصد دارد زمینه های همکاری با روسیه را توسعه دهد. در حالی که، پوتین هم بحرین را یک «حامی جدید» روسیه در غرب آسیا خوانده است.
در ثانی، کمی پیش تر، روسیه و عربستان سعودی در چین بر سر میزان تولید نفت و در نهایت تنظیم قیمت نفت به توافقی رسیدند که مدت ها انتظار آن میرفت.
به طور کلی، این دو واقعیت نشان می دهد که عربستان و سایر کشورهای خلیج فارس، به مسکو پیشنهاد می کنند که در عوض توقف حمایت از دولت سوریه، از قراردادهای کلان تجاری، سرمایه گذاری ها و افزایش قیمت نفت با همکاری سعودی و شرکایش برخوردار شود. می شود گفت که این ها «هویج» های این معامله هستند.
قطعا، «چماق»هایی هم هستند. وزیرخارجه آمریکا، جان کری، و همتای سعودیش عادل الجبیر، گفته اند که ائتلاف به رهبری آمریکا در سوریه قرار است با مشارکت سربازان سعودی، فارغ از حضور نیروهای روسی در سوریه، عملیات های میدانی خود را تشدید کنند. الجبیر این گفته خود را در لندن، در همان روزی که اپوزیسیون سوریه از طرح خود رونمایی کرد، تکرار نمود.
فحضور سربازان سعودی در خاک سوریه می تواند مشکلات زیادی برای روسیه ایجاد کند. علاوه بر این، ترکیه نیز اعلام کرد که آماده است به عملیات آفندی نیروهای آمریکایی به «رقّه»، پایتخت خودخوانده خلافت داعش، ملحق شود. اگر روسیه پیشنهادات اپوزیسیون دولت سوریه را نپذیرد، محتمل است که واشینگتن از ایده انکارا حمایت کند.
تانک های ارتش ترکیه در پیشروی به سوی جرابلس
طراحان «طرح جایگزین» (plan B)، این گونه اندیشیده اند که اگر چنین اتفاقی بیافتد، روسیه خود را در شرایط دشواری خواهد یافت. (طبق پیش بینی آنها) روسیه با ادامه پشتیبانی سفت و سخت از اسد، ممکن است ابتکار عمل در جنگ با داعش را به آمریکا، ترکیه و سعودی بدهد که (تردید نیست) افتخار این فتح را به حساب خود واریز میکنند. آن گاه تعیین سرنوشت رییس جمهور سوریه با فاتحان خواهد بود. در این صورت، طبق این سناریو، روسیه که چشم انداز همکاری پرسود با کشورهای عربی را هم از دست داده، دست خالی خواهد ماند.
در واقع، هیچ چیز جدیدی در کل این طرح نیست: رفتن اسد در ازای منافع (همکاری با کشورهای عرب) خلیج فارس. سعودی ها سال هاست که از همین فرمول استفاده می کنند.
واقعا چرا آن ها این قدر مشتاق رفتن اسد هستند؟ پنج سال پیش، قبل از آغاز جنگ داخلی در سوریه، در بحبوحه رویدادهای موسوم به بهار عربی، رییس جمهور سوریه ماندن در کنار ایران را، به جای پیوستن به سعودی و ترکیه، انتخاب کرد. سعودی ها هرگز نمی توانند او را به همین خاطر ببخشند.
در چشم انداز وسیع تر، دشمن سعودی در سوریه و در کل غرب آسیا، ایران است. آن ها به دنبال ایجاد یک حصار ضد ایران در سوریه هستند. به علاوه سعودی ها می خواهند که روسیه از مشارکت منطقه ای خود با سوریه دست بردارد. به نظر می رسد که فرمول فوق الذکر را می توان این گونه تفسیر کرد که سعودی ها به مسکو این پیام را می دهند که جبران خسارت های ناشی از قطع روابطش با ایران را به عهده می گیرند.
اما، اگر از یک منظر کلانِ عملگرایانه به بنگریم، باید اذعان کرد که نه «هویج»ها چنگی به دل می زنند، نه «چماق»ها چندان متقاعدکننده اند. نخست، جبران ضرر از دست دادن ایران برای روسیه، با وعده قراردادهای چند میلیاردی و سرمایه گذاری های کلان، غیرممکن است. اگر همه این قراردادها و سرمایه گذاری ها واقعی باشد، باز حضور یک همسایهِ غیردوست در جنوب روسیه (با توان موشکی و پتانسیل ساخت بمب هسته ای) تنها با یک موقعیت راهبردی قابل اتکاء در خلیج فارس قابل جبران است.
ثانیا، در موضوع «چماق»ها، به نظر می رسد که زمان اِعمال plan B، از سوی آمریکا تقریبا تمام شده است. ایالات متحده دست به کارزار نظامی گسترده، در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و تا زمان معلوم شدن ساکن بعدی کاخ سفید نخواهد زد. البته باید احتمالی هر چند کمرنگ را برای تصمیمات غیرمنتظره، از برنده جایزه صلح نوبل، باراک اوباما، به ویژه بعد از تجربه تحقیرآمیز در چین، لحاظ کرد. با این وجود، چندان محتمل و حتی عقلانی نیست که اوباما در زمان کوتاه مانده به پایان دوره اش، به قیمت تقابل مسلحانه با نیروهای روسی، تمام قد وارد معرکه سوریه شود.
تنها شیوه ای که شاید جواب دهد، قانع کردن نیروهای داعش به تسلیم کردن «پایتخت» خود است. ترک ها قبلا این حقه را در شمال سوریه زدند، وقتی که تنها در چند ساعت «جرابلس» را تصرف کردند. با این حال، این ترکیب بسیار مخاطره آمیز است و تبعات نشت اطلاعات چنین معامله ای با تروریست های داعش (برای امریکا) پیش بینی ناپذیر.
حال روسیه باید منتظر بماند تا این شرکاء رویکردی مسوولانه تر به مشکل پیدا کنند و با پیشنهادی جدّی تر جلو بیایند.