حاج طالع باقرزاده، رهبر «جنبش اتحاد مسلمانان» جمهوري آذربايجان با انتشار نامه اي از زندان خطاب به خانم ليلا يونس، مدافع حقوق بشر نوشت : « با تمامي وجود باور دارم همانطور که شما از زندان اين حاکميت شرور، آزاد و رها شديد، مردم جمهوري آذربايجان نيز از اعمال پليد و بي کفايتي اين رژيم رها خواهد شد.»
به گزارش آران نیوز به نقل از پايگاه اينترنتي «کنتاکت» جمهوري آذربايجان، طالع باقرزاده در اين نامه خطاب به ليلا يونس، زنداني سياسي پيشين نوشت : « زماني که در زندان بودم، نتوانستم به نامه شما پاسخ دهم. در واقع، نتوانستم و لاعلاج ماندم. نمي توانستم احساساتم را بر قلم جاري سازم. علت نيز روشن بود. فردي که (خانم ليلا يونس) زبان گويا و مدافع حقوق محبوسان بي گناه و شکنجه شدگان بود، خود نيز بطور مشابهي به زندان افتاده و کتک خورده و محکوم شده بود. فراموش نمي کنم که شما در آن نامه خطاب به من نوشته بوديد:« طالع! اکنون من مي توانم راحت بميرم، زيرا اشخاصي همچون شما براي حمايت از حقوق جامعه مان وجود دارند.» پس از اين جملات دردناک، من نتوانستم به نامه شما پاسخ دهم.... خدا شاهد است که حاضر بودم براي آزادي شما از زندان، آزادي خودم را فدا کنم. اما، چاره اي نداشتم. ( من خود نيز همانند شما درزندان بودم). لاعلاج مانده بودم. همانند زماني که دوستم فرائيل ( فرائيل بنيادوف، يکي از کشته شدگان حمله پليس جمهوري آذربايجان به مجلس عزاداري در نارداران) را در مقابل چشمم با ضرب و شتم کشتند.... اما، برغم تمامي اين ها، باور داشتم که خداوند راهي را خواهد گشود و غيرممکن ها را ممکن خواهد کرد.»
طالع باقرزاده افزوده است : « حاکميت جمهوري آذربايجان در 26 نوامبر 2015 با نامردي به قصبه نارداران حمله کرد و انسان ها را در حال نماز هدف آتش قرار داد. در نتيجه، چهار تن از برادرانمان شهيد شدند. همچنين ما را به شدت شکنجه کردند و هدف اتهامات شديد قرار دادند. در همان روز، برغم اينکه سر و رويم غرق در خون و بيني ام شکسته بود، بازجويي ها آغاز شد. يکي از سوالات اين بود: « چرا از ليلا يونس دفاع مي کني؟» گويي اين سوال، براي من يک اشاره بود. زيرا، اين مسايل چه ارتباطي مي توانست به ليلا يونس، قهرمان ظريف ما ( قهرمان حقوق بشر) داشته باشد؟ در همان روز، قلدرهاي اين رژيم ، مرا براي گرفتن اعتراف عليه «شوراي ملي» ( ائتلافي از مخالفان دولت جمهوري آذربايجان) هدف شکنجه هاي غيرانساني قرار داده بودند. من به ياري خدا جواب دادم که اعترافي نخواهم کرد. وقتي اين را دانستند، شکنجه هاي خوفناک خود را ادامه دادند. در آن روزها، به شما نيز فکر مي کردم و مي دانستم که به شما نيز در زندان ظلم مي کنند. وقتي به انسان هاي بي گناهي که از آزادي محروم شده بودند، مي انديشيدم، اين شکنجه ها نمي توانست مرا تسليم کند. به ياد دارم در روز هشتم دسامبر 2015 پس اينکه در زيرزمين بطور بي رحمانه اي شکنجه شدم و مرا به طبقه پنجم براي بازجويي بردند، به محض ورود به اتاق، نخستين سخن بازجويان اين بود که «آيا خبر داري ليلا يونس آزاد شده است؟» وقتي اين خبر را شنيدم، تمامي رنج و دردهايم را فراموش و خدا را شکر کردم که دعاهايمان براي آزادي شما را مستجاب کرد. ... خداوند مرا در زندان و تحت شکنجه هاي شديد، با خبر آزادي شما خوشحال کرد. آنها مرا به زندان انداخته بودند، اما روحم آزاد بود و من به ياري خداوند متعال با شايستگي از آن شرايط خارج بودم و به همين خاطر، اکنون که اين مطالب را مي نويسم روسفيد هستم. ما باز هم به ماموريت مقدس مان و مبارزه براي آزادي و رهايي ملت مان ادامه مي دهيم. با تمامي وجود باور دارم همانطور که شما از زندان اين حاکميت شرور، آزاد و رها شديد، مردم جمهوري آذربايجان نيز از اعمال پليد و بي کفايتي اين رژيم، رها خواهد شد. فرقي نمي کند که ما در آن روز بر روي خاک باشيم يا در زير خاک. مهم اين است که انسان هايمان در وطن خود عذاب نکشند، شکنجه نشوند و کتک نخورند و به کشور و دولت خود افتخار کنند.»