تاریخ : سه شنبه 28 خرداد 1387
کد 5326

وهابیت در جمهوری آذربایجان

,
سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران

نویسنده و محقق

حسن گلی
 
مقدمه :
 با نگاهی به تاریخ پرفراز و نشیب کشورهای اسلامی متوجه می شویم که دین اسلام همواره در مسیر حرکت خود با آسیبها و آفتهایی مواجه بوده است،چه اینکه این دین از صدر اسلام تاکنون منافع نامشروع افراد، گروهها و کشورهای مختلفی را به چالش کشیده و از این رو سختیها و مشکلاتی را از ناحیه آنان متحمل گردیده است. ازجمله آسیبها و آفتهایی که روند رو به گسترش دین اسلام و به تبع آن حرکت مسلمانان به سوی پیشرفتهای دنیوی و سعادت اخروی را با مشکلاتی مواجه ساخته است،جریانها و حرکتهای افراطی است که گاه و بیگاه  به نام اسلام سر برآورده و برای رسیدن به مقاصد نامشروع خود به تکاپو می افتند.
به نظر می رسد در پیدایش و ادامه فعالیت این گروهها دو عامل تعصبات جاهلانه برخی افراد و دخالتهاو توطئه های برخی گروهها و کشورههایی که ترویج اسلام حقیقی را مغایر منافع خود می پندارند؛ نقش اساسی داشته باشد .
امروزه از مهمترین جریانات افراطی که در اقصی نقاط جهان اسلام به مانعی بر سر راه پیشرفت مسلمانان تبدیل شده و مصائب زیادی را متوجه دنیای اسلام نموده است ، جریان وهابیت می باشد .در حال حاضراین جریان که علاوه بر تعصبات جاهلانه به اغراض سیاسی نیز آلوده گشته است در نقاط  مختلف به ابزارقدرتهای جهانی برای کشتار مسلمانان و یا ایجاد اختلاف و دودستگی بین آنان تبدیل شده است . هجوم آمریکا به افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم طالبانی که درحقیقت نمود باورهای وهابیت بود و نیز حضور برخی کشورهای فرامنطقه ای درقفقازجنوبی به بهانه هایی از قبیل مبارزه با تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی و... گواه صدق این مدعاست.
 در حال حاضر جمهوری آذربایجان از مهمترین کشورهایی است که به محل فعالیت و تکاپوی این جریان افراطی تبدیل شده است،اصولا پس ازفرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق،جمهوریهای تازه استقلال یافته آسیای مرکزی وقفقاز به ویژه جمهوری آذربایجان با توجه به ویژگیهای خاص جغرافیایی،مذهبی،سیاسی و... خود مورد توجه جریانات افراطی – انحرافی مخصوصا وهابیت قرار گرفته است .
با توجه به آنچه مذکور افتاد وبه دلیل اهمیت موضوع؛ دراین مقال سعی خواهدشد بعد از معرفی اجمالی جمهوری آذربایجان وبررسی ماهیت جریان انحرافی وهابیت ؛ زمینه ها و علل بروزورشد فرقه وهابیت درجمهوری آذربایجان، گستره فعالیت وهابیت ونتایج آن در جمهوری آذربایجان مورد بررسی قرار گیرد.
جمهوری آذربایجان :
همانطور که می دانیم سرزمینی که امروزه جمهوری آذربایجان نامیده می شود روزگاری نچندان دور جزئی ازایران بزرگ محسوب می گردید وآلبانیا نامیده می شد. بعد از ورود اسلام به این منطقه ،اسم این منطقه به آران تغییر یافت ؛این منطقه در جریان جنگهای ایران و روس وبه موجب قراردادهای تحمیلی گلستان وترکمنچای ازایران منتزع گردید. بعد از انقلاب 1917روسیه و سقوط تزاریسم در آن کشور؛ حزب مساوات به رهبری محمد امین رسول زاده؛ به سال 1918 در سرزمین آران جمهوری مستقلی تاسیس نمود واین جمهوری درراستای سیاستهای برخی قدرتهای آن زمان ازجمله امپراطوری عثمانی«جمهوری آذربایجان» نامیده شد .تغییر نام آران به آذربایجان تحریف تاریخی بود که به اصرار ترکان عثمانی و به طمع به دست آوردن آذربایجان ایران انجام شد.[1]آن روز واحدهای ارتش سرخ شوروی ، شهر باکو را تصرف کردند و بسیاری از سران حزب مذکور را دستگیر و اعدام نمودند و بدین ترتیب به استقلال دو ساله جمهوری آذربایجان پایان داده شد و این جمهوری تا سال 1991 ( فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی ) به عنوان یکی از جمهوریهای شوروی سابق به حیات خود ادامه داد. در دوران هفتاد ساله کمونیستها بر مردم مسلمان این منطقه ، همه سیاستهای دولت درراستای جدا نمودن مردم این منطقه از دین ،فرهنگ و تاریخ خود طراحی و اجرا می شد و مردم در اجرای تکالیف دینی خود با محدودیتهای زیادی مواجه بوده و مشکلات فراوانی را تحمل می نمودند . با فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 ؛جمهوری آذربایجان نیز در کنار جمهوریهای دیگر به استقلال رسید. این جمهوری تا 28 آوریل 1920 به عمر خود ادامه داد و در
این جمهوری در حال حاضر با 600/86 کیلومتر مربع مساحت یکی از کشورهای ثلاثه قفقاز جنوبی می باشد و براساس برآورد سازمان ملل در دهم تیرماه 1385 بالغ بر 8 میلیون و 483 هزار نفر جمعیت دارد.بنا براظهارات مسئولین کمیته دولتی اموردینی جمهوری آذربایجان ، 96%مردم این کشور مسلمان هستند که از این تعداد حدود 80 درصد را شیعیان تشکیل می دهند . از زمان استقلال جمهوری آذربایجان تا کنون و مخصوصا در سالهای اخیر بنا به دلایلی که در ادامه خواهد آمد این کشور به محل فعالیت جریان انحرافی وهابیت تبدیل گردیده است .که ادامه این وضیعت می تواند علاوه بر خسارتها و مصائبی که برای مردم جمهوری آذربایجان به بار می آورد برای کشور ایران نیز خطرناک باشد.چه اینکه دو کشور ایران و آذربایجان به عنوان بزرگترین کشورهای شیعه جهان دارای اشتراکات فراوان تاریخی ،مذهبی ،فرهنگی و... بوده و دارای مرزهای طولانی مشترک می باشند و بطور طبیعی از شرایط همدیگر متاثر می گردند.
وهابیت :
 فرقه وهابیت منسوب به "محمد بن عبدالوهاب" از مردم "نجد" است که در سال 1115 ق (1082 شمسی)در شهر عُیینه(ازتوابع نجد واقع در حجاز) متولد شد وی از کودکی به مطالعه کتاب‌های تفسیر وعقاید و حدیث سخت علاقه داشت و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علمای حنبلی بود آموخت. محمد بن عبدالوهاب از آغاز جوانی،بسیاری از اعمال مذهبی مردم "نجد" را زشت می شمرد.
او در سفری که به زیارت خانه خدا رفته بود، بعد از انجام مناسک حج به "مدینه" رفت و در آن جا، توسل مردم به پیامبررا که نزد قبر حضرت انجام می دادند، انکار کرد. سپس به "نجد" مراجعت نمود و از آن جا به بصره رفت و مدتی در آن شهر ماند و با بسیاری از اعمال مردم آن شهر نیز مخالفت نمود. لازم به تو ضیح است "محمد بن عبدالوهاب" در ایام حضور خود در شهره بصره با همفر – جاسوس معروف انگلیس در ممالک اسلامی - آشنا شد و تحت تاثیر او بیش از پیش به به احکام متعالی اسلام بدبین گشت[2] و لذا برداشتهای جاهلانه و مغرضانه خود را به عنوان اسلام تبلیغ نمود. وی پس از مرگ پدر علناً به اظهار عقاید خود پرداخت و قسمتی از اعمال مذهبی مردم را انکار نمود. "محمد بن عبدالوهاب"  در سال 1160 پس از آن که از عیینه بیرون رانده شد، رهسپار درعیه از شهر‌های معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه، محمد بن مسعود جدّ آل سعود بود. وی به دیدن شیخ محمد رفت و به وی عزت و نیکی را بشارت داد. شیخ محمد نیز غلبه و قدرت محمد بن سعود را بر همه بلاد نجد بشارت داد. بدین ترتیب ارتباط میان آن دو شکل گرفت. حمایت محمد بن سعود از شیخ محمد موجب شد که وی بر عقاید و افکار خود پافشاری کند. هر کدام از مسلمانان که از عقاید وی پیروی نمی کردند، کافر محسوب می شدند و برای جان و مال و ناموس آنان ارزشی قایل نبود.
جنگ‌هایی که وهابیان در نجد و خارج از آن از قبیل یمن و حجاز واطراف سوریه و عراق می کردند،بر همین پایه قرارداشت. هر شهری که با جنگ و غلبه بر آن دست می یافتند، برای آن‌ها حلال بود. کسانی که با عقاید او موافقت می کردند، باید با وی بیعت نمایند و اگر کسانی به مقابله بر می خاستند، باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد. سرانجام شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206ق(1170شمسی) درگذشت و پس ازوی پیروان او به همین روش ادامه دادند، مثلاً در سال 1216ق امیر سعود سپاهی مرکب از بیست هزار را مجهز کرد و به کربلا حمله ور شدند. سپاه وهابی جنایات بسیاری در شهر کربلا انجام دادند، از جمله پنج هزار تن و یا بیشتر (تا بیست هزار گفته اند) را به قتل رساندند. آیین وهابیت بر اساس عملکرد، عقاید و باورهای شیخ محمد بن عبدالوهاب شکل گرفت و در طول زمان با اغراض سیاسی برخی قدرتهای بزرگ که همواره اسلام حقیقی را مانعی در راه برنامه استعماری خود می دیدند ،همراه گشته است . فرقه وهابیه مبتنی بر اصول و عقایدی است که به بعضی اشاره می شود:وهابی‌ها معتقدند که هیچ انسانی نه موحد است و نه مسلمان مگر این که اموری را ترک کند، از جمله:
الف)به هیچ یک از رسولان و اولیا توسّل نجوید. هر کس اقدام به این کار کند، مشرک می باشد،[3] ازاین رو، وهابیان زیارت قبر پیامبر و ائمه(ع) را جایز نمی دانند و معتقدند هر کس از پیامبرطلب شفاعت کند، مانند این است که از بت‌ها شفاعت خواسته است. [4]
ب)از مسائل دیگری که وهابیان درباره آن حساسیت خاصی دارند، تعمیر قبور و ساختن بنا روی قبر پیامبر و اولیای الهی و صالحان است. برای نخستین بار این مسئله را "ابن تیمیه" و شاگرد معروف او "ابی القیم" عنوان کرد و بر تحریم ساختن بنا و لزوم ویرانی آن فتوا داده اند.[5] بر همین اساس سعودی‌ها هنگامی که در سال 1344 هجری بر مکه و مدینه و اطراف آن تسلط پیدا کردند، به فکر افتادند که برای تخریب مشاهد و آثار خاندان رسالت و صحابه پیامبر مستمسکی به دست آورند و اقدام نمایند. [6]
ج)وهابیان بر این باورند که مسلمانان در طی قرون، از آیین اسلام منحرف شده اند و در دین خدا بدعت‌هایی نهاده اند که با شرع اسلام مخالف می باشد. بر این اساس باید از اصولی که پیامبر(ص) تعیین کرده است، پیروی نمود.
د)بنابر عقاید وهابیان، هیچ کس حق ندارد به رسول خدا سوگند یاد کند و از الفاظی مانند: به حق محمد و ... استفاده نماید،[7] زیرا قسم خوردن به دیگران و درخواست حاجت از غیر خداوند با آیات قرآن منافات دارد: «فلا تدعوا مع الله احداً».[8]
ه) آنان معتقدند، تشییع جنازه و سوگواری حرام است؛ زیرا ارواح اموات کاری نمی توانند بکنند و در امور دنیوی و اخروی نمی توانند دخالت داشته باشند. [9]
ر) وهابیان معتقدند القابی را که بر عزت و احترام دلالت دارند، در مورد انسان‌ها نباید به کار برد و ناصواب است؛ زیرا احترام و تعظیم تنها شایسته خداوند است.
ز) وهابیون به جنگ با دیگر فرقه‌ها و مذاهب اسلامی معتقد هستند و مدعی اند باید به آیین وهابیت در آیند، یا جزیه دهند، از این رو همیشه مسلمانان دیگر را به کفر متهم نموده، اموال و نوامیس بقیه را حلال می دانند. آنان می گویند که هر کس مرتکب گناه کبیره شود، کافر است.[10]
البته موارد فوق الذکر تها بخشی از اصول به اصطلاح اعتقادی وهابیون را تشکیل می دهند وگرنه امروزه این جریان که به طرق مختلف از طرف آمریکا و صهیونیست حمایت می شود به ابزار آنان برای نیل به مقاصد خود در اقصی نقاط دنیا تبدیل گشته است . البته این حمایت تا آنجایی است که فعالیت آنها در راستای منافع دولتهای مذکور باشد کمااینکه آنان طالبان را که در حقیقت مجسمه وهابیت بودند برای رو در رو قرار دادن با جمهوری اسلامی ایران و نیز برای نیل به مقاصد دیگر به وجود آوردند و زمانی که ادامه حیات آن را به صلاح خود ندیدند به افغانستان لشکر کشی نمودو حکومت آنان را ساقط نمودند. 
امروزه علاوه بر موارد فوق الاشاره، از خشونت فوق العاده ،تحمیل عقیده ،تعصب شدید و افراطی ،عدم آشنایی به ارزشهای فرهنگی ،جمود و مخالفت با هر پدیده نوین و ضعف منطق می توان به عنوان ویژگیهای بارزفرقه وهابیت نام برد.[11]
 خلاصه اینکه وهابیت نه دین است ونه مذهب بلکه فرقه ای است خودساخته که منشعب از مذهب سنی حنبلی است، علمای اهل سنت و به ویژه مذهب حنبلی نیز بارها ، با محکوم کردن عملکرد این گروهک در دویست سال اخیر که سبب جنگ ها و خونریزی های بسیاری در بین مسلمانان شده است برائت خود از این فرقه را اعلام نموده اند.
 
زمینه ها و علل بروز و رشد فرقه وهابیت در جمهوری آذربایجان :
همانطور که پیش از این اشاره شد اکثریت قریب به اتفاق مردم جمهوری آذربایجان را مسلمانان تشکیل می دهند. این مسلمانان در دوران هفتاد ساله حکومت کمونیستها در میان اختناق موجود زندگی می کردند وازهیچ گونه آزادی برای انجام مراسم دینی و عمل به تکالیف خود و نیزاظهاراعتقادات خود برخوردارنبودند ؛ در این میان دولتمردان از هیچ کوششی برای هویت زدایی از مسلمانان جمهوری آذربایجان دریغ نکردند و تا می توانستند در راه به فراموشی سپردن دین تلاش نمودند.بعد ازفرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و استقلال جمهوری آذربایجان ،مردم این کشور دنبال هویت گمشده خود بودند لیکن به دلیل سیاستهای فوق الذکر دچارنوعی سردر گمی و بلا تکلیفی شده بودند؛آنان خود را مسلمان می پنداشتند ولی غالبا از اسلام چیزی جزپوسته ( اسم ) آن برایشان باقی نمانده بود؛ بعبارتی بعد از استقلال ،مردم این کشور دچار نوعی خلاء مذهبی بودند که میراث حکومت کمونیستها و قبل از آنان تزارها بود. در این شرایط دولت جمهوری آذربایجان به جای تلاش برای پوشش دادن این نقیصه ؛که می توانست منشا مشکلات فراوانی برای مردم آذربایجان گردد؛ سیاستی را برگزید که نه تنها به سردر گمی و بلا تکلیفیها پایان نداد بلکه مشکلات اعتقادی مردم را دو چندان نمود . واضعان قانون اساسی جمهوری آذربایجان که در حقیقت مبنای فعالیتهای دولتمردان در دوره های محتلف را تشکیل می دهد بدون توجه به دین و فرهنگ اکثریت مردم ،نظام سیاسی خود را بر مبنای دو اصل لائیسم ( دنیوی بودن) و سکولاریسم ( جدایی دین از سیاست ) طراحی کردند که  در آن هیچ گونه توجهی به دین بیش از 95% مردم    نشده بود.
اصل اول قانون اساسی جمهوری آذربایجان یگانه منبع حاكمیت دولت جمهوری آذربایجان را ملت معرفی نموده است و در بند 1 اصل7 چنین تصریح شده است كه «دولت آذربایجان، دموكراتیك، حقوق، دنیوی و یونیتار است» و نیز در بند اول اصل 18 به جدایی دین و دولت اشاره گردیده و چنین آورده شده است كه «درآذربایجان دین و دولت از هم جداست و تمام عقاید دینی در برابر قانون یكی است.» اصل 48 قانون اساسی جمهوری آذربایجان به موضوع دین (اعتقادات و مراسم دینی) می‌پردازد و در بند 2 و3 و4 اشاره می‌كند كه:
بند 2- هركس حق نگرش مستقل به دین، اعتقاد به هر دینی بصورت فردی و یا جمعی، عدم اعتقاد به هیچ دینی و همچنین بیان و انتشار اعتقاد دینی خود را دارد.»
بند 3- «انجام مراسم دینی در صورتی كه قواعد و انضباط اجتماعی را برهم بزند و یا در ضدیت با اخلاق عمومی نباشد آزاد است.»
بند 4- «عقیده و اعتقاد دینی موجب برائت برهم زدن حقوق جمعی نمی‌شود.»
چنانچه ملاحظه می‌شود قانون اساسی جمهوری آذربایجان نه تنها از اسلام و مذهب تشیع كه دین و مذهب اكثریت مطلق مردم این كشور است، اسمی به میان نیاورده بلكه با قید واژه هر دینی این امکان را به افراد و گروههای انحرافی و افراطی داده است تا افکار و اعتقادات خود را تحت عنوان دین مطرح نمایند و همچنین با بیان اینكه عدم اعتقاد به هیچ دینی آزاد است؛ بی‌دینی را نیز تجویز و حتی تائید كرده است بندهای 3 و 4 این ماده نیز درحقیقت تبصره‌هایی هستند كه مجوز هرگونه برخورد با مراسم و اعتقادات دینی را علیرغم صراحت بند 2 این ماده داده‌اند.[12] در مقطع كنونی در جمهوری آذربایجان نه تنها آزادی اعتقادات و مراسم دینی برای مردم مسلمان و شیعه مذهب این كشور معنی و مفهوم حقیقی ندارد بلكه حركتهای سالم و اصیل مذهبی مورد بی‌مهری است و با موانع و محدودیت‌های دولتی زیادی روبرو می شود این در حالیست كه گروهها و جریانهای انحرافی و افراطی از قبیل وهابیت با حمایت قدرتهای بزرگ غربی و با فشار آنها بر دولت باكو به راحتی امكان فعالیت و جولان پیدا می كند و به اشكال مختلف فضای فكری، فرهنگی و دینی جامعه را بحرانی و غبارآلود می‌سازند.
از آنچه گفته شد به خوبی می توان زمینه ها و علل اصلی رشد وهابیت در جمهوری آذربایجان را به دست آورد .در حقیقت آن بخش از مردم آذربایجان که امروزه اسیر وهابیت شده اند مردمی بودند که بر اساس فطرت پاک خود و نیز درجستجوی هویت تاریخی و به تاراج رفته خود تشنه آب گوارا و حیات بخشی به نام اسلام بودند که به دلیل عدم حمایت از سوی دولتمردان، سرابی به نام وهابیت به آنان عرضه شده است . بدیهی است در جامعه ای که میل به دین وجود داشته باشد ولی متخصصانی نباشد که معارف حقیقی و اصیل دینی را به آنان بیاموزد؛ ادیان، مذاهب و مكاتب اعتقادی مختلفی وارد عرصه شده و به عرضه و تبلیغ كیش و آئین خود می پردازند.سالهای حاکمیت دیوارهای آهنیندر روسیه وجدا سازی اجباری مردمی که فطرت دین خواهی وخدا جویی در نهاد آنان وجودداشت ،سبب گردیده بود که مردم به دین وپذیرش ادیان آسمانی به عنوان یک نیاز فطریروی آورند . در آن زمان مبلغین ادیان آسمانی وحتی فرقه های ضاله به تبلیغادیان وباورهای خود پرداختند که در این میان وهابیت نیز گروندگانی را مخصوصا در بین ماجرا جویان  به سوی خود جلب کرد .
علاوه بر آنچه گفته شد ذکراین نکته ضروری است که بعد از فرو پاشی اتحاد جماهیر شوروی و به ویژه بعد از حوادث یازده سپتامبر سال 2001 دولت آمریکا همه تلاش خود را برای تاثیر گذاری در منطقه آسیای مرکزی و قفقاز به کار گرفته است و در این میان با توجه به موقعیت استراتژیک جمهوری آذربایجان و همسایگی آن با جمهوری اسلامی ایران توجه ویژه ای به این جمهوری پیدا کرده است. دولت آمریکا همزمان سیاستهای مختلفی را برای نیل به اهداف خود در جمهوری آذربایجان در پیش گرفته است که یکی از سیاستهای فوق سیاست « شبیه سازی » در جمهوری آذربایجان می باشد . این کشور که از دین و مذهب مردم این کشور آگاهی دارد به خوبی می داند پیش شرط بهره برداریهای سیاسی ،اقتصادی ،نظامی و... از دولت جمهوری آذربایجان جلوگیری از بازگشت واقعی آنان به دامان مذهب تشیع می باشد. لذا این کشور با حمایت از گروههای انحرافی مانند وهابیت در تلاش است تا احساس نیازبه آموزه های دینی درمردم آذربایجان را درراستای اهداف خود پاسخ دهد چراکه به خوبی ازتوانایی خود درتاثیر گذاری برجریان وهابیت وقراردادن آن درمسیر خواسته های  نامشروع خویش و نیز از ذلت ناپذیری و عزت خواهی اسلام واقعی مخصوصا مذهب تشیع آگاهی دارد .
در کنار نقش آمریکا در حمایت از جریان وهابیت در ازمنه و امکنه مختلف، بایستی به نقش رژیم صهیونیستی در حمایت از این جریان نیز اشاره نمود. آنچه در این بحث حائز اهمیت است ارتباطات پیدا وپنهانی است كه بین منابع ثروت و قدرت غربی یعنی امریكا وكشورهای غربی وصهیونیسم، با شیوخ وهابی وجود دارد. اگر صهیونیسم را منشا فكری و سیاسی تاثیر گذار درمعادلات بین المللی به عنوان راس یك مثلث  فرض كنیم،وازطرفی امریكا و سرسپردگی دولتمردانش به منافع و سیاستهای صهیونیست را دركنار تعلقات خاص سران كشورهای غربی به اسرائیل ضلع دیگر آن درنظر بگیریم، آنچه باعث تكمیل ضلع سوم این مثلث شده است، نقش وحمایت سران و حاكمان وهابی برخی كشورهای عربی، و نیز گروههای وهابی برخی کشورهای مسلمان از سیاستهای آنها برای تحقق اهداف شان است.
وهابیت به خصوص طیف سلفی و تكفیری آنها، با عملكردهای جاهلانه وظالمانه خود باعث تحقق دو هدف عمده سران استكباربه شرح ذیل شده است: 
الف) آنها با برداشت های غلط و افراطی ازاحكام و دستورالعمل های اسلام، مثل دادن حكم تكفیرو اعدام غیرمسلمان، كه به خصوص بعد از سقوط صدام درعراق با دستگیری یك عده انسان عادی غربی به جرم كافر همراه بود، وسربریدن و گردن زدن آنها در مقابل دوربین و نشان دادن آن به جهان در حالی كه نوای قرآن در حال پخش آیات جهاد است وسایر اقدامات تروریستی ،مردم جهان را نسبت به اسلام بدبین كرده وعلاوه بر بازكردن باب توهین و افترا به اسلام نظیر آنچه كه پاپ درخشونت گرا بودن اسلام و قرآن خواند، مسیر تحقق اهداف ضداسلامی دشمنان اسلام وبویژه صهیونیسم را نیز هموارترمی نمایند.
ب) وهابیت به جهت اینكه نطفه تشكیلش،همچون القاعده، كشورهای استعماری مانند انگلیس بوده و از پایه های اعتقادی منحرف و متزلزل وجدا از ولایت ائمه اطهار(ع) كه منشا تفسیروتبیین آیات الهی اند، برخوردار است، لذا همیشه جاهلانه شیعه را دشمن شماره یك خود خوانده و همواره سعی در ضربه زدن به شیعیان دارد، و در این بین امریكا و صهیونیسم بین الملل هستند كه بیشترین نفع را برای دشمنی با كل اسلام می برند. آنها با اطلاع از فرهنگ شیعه كه در سه عنصر انتظار و شهادت وولایت پذیری خلاصه می شود،به اهمیت قدرت شیعیان پی برده و لذا همواره با حمایت وتحریك پنهان وهابیت در جمهوری آذربایجان ، سعی می نمایند از احیاء تفکر شیعی در کشور شیعه نشین جمهوری آذربایجان جلو گیری نمایند.
امریكا، صهیونیسم ، غرب ونیز سران وهابی برخی كشورهای عربی آگاهند كه تنها خطری كه ثروت و قدرت نامشروع و اهداف استعماری و ظالمانه شان را در مقابل مستضعفین جهان تهدید می كند، موج اسلام خواهی مردم جهان است كه الگوی فكری و سیاسی خود را ازعقاید و تجارب منطبق برظلم ستیزی وعدالت طلبی یگانه مذهب رهائی بخش اسلام یعنی شیعه كسب می كند. لذا آنها با تشكیل یك مثلث شوم كه دارای ابزار مشترك قدرت،مذهب و ثروت هستند، در صدد می باشند تا با مقابله با اصل این آرمانخواهی شیعه كه ریشه درمهدویت واعتقاد به ظهور منجی عالم، مهدی موعود-عج- دارد،و با شناخت از علائمی كه برای این روز موعود در روایات شیعه بیان شده است، از گسترش این فرهنگ در افكارعمومی مردم جهان مخصوصا در بین مردم جمهوری آذربایجان ؛ که بعد از ایران دومین کشور شیعی جهان می باشد جلوگیری كنند؛ و دراین بین نقش وهابیت كه دارای انگیزه های اعتقادی  و مادی است، قابل تامل و توجه به نظر می رسد.
علاوه بر زمینه ها و علل یاد شده،دو دلیل دیگر نیز وجود دارد که از آنها می توان به عنوان عوامل تسریع کننده نفوذ وهابیت در جمهوری آذربایجان نام برد. این دو عامل عبارتند از:
الف) مناقشه قره باغ و حضور مبارزان افغانی با گرایشات وهابی در  محل مناقشه برای کمک به نیروهای آذری
ب) مناقشه چچن و استفاده افراد و گروههای وهابی حاضر در این مناقشه از سرزمینهای جمهوری آذربایجان به عنوان یک مسیر ارتباطی .
دو عامل فوق خواه به دوصورت برنامه ریزی شده وخواه به صورت ناخواسته توانسته است توجه بخشهایی از مردم جمهوری آذربایجان رابه سوی وهابیت جلب نماید.
در کنار همه دلایل گفته شده ذکر این نکته نیز ضروری است که اگر در اوایل استقلال جمهوری آذربایجان که مردم این کشور بیش از هر زمانی آمادگی دریافت معارف حقیقی مذهب تشیع را داشتند این معارف بصورت صحیح و با شناخت مقتضیات زمانی به آنان عرضه می شد جریانهای انحرافی از قبیل وهابیت نمی توانستند جمهوری آذربایجان را جولانگاه فعالیتهای ضد اسلامی خود بنمایند.
گستره فعالیت وهابیت در جمهوری آذربایجان :
امروزه میزان فعالیت وهابیت در جمهوری آذربایجان به گونه ای گسترش یافته است که حتی کارشناسان و تحلیلگران غربی نیز آن را بزرگترین تهدید برای ثبات در آذربایجان می دانند. 
اخیراً« جوشوا كاچر» خبرنگار نشریه اینترنتی امریكایی the State گزارشی از فعالیت وهابیت درمسجد ابوبکر باکو که اصلی ترین محل فعالیت وهابیت در جمهوری اذربایجان می باشد تهیه نموده بود . به نوشته وی، « هر روز بر تعداد عبادت كنندگان وهابی در این مسجد كه در یكی از محلات شلوغ و پر رفت و آمد باكو قرار دارد، افزوده می‌شود؛قامت سلیمان‌اف امام این مسجد خطبه‌های افراطی از نوع سعودی كه حكومت آذربایجان از آن واهمه دارد، قرائت می كند.عجیب است كه حكومت آذربایجان علیرغم تعطیل كردن چنین مساجدی در كشور، اجازه ادامه فعالیت به مسجد ابوبكر را داده است. به عقیده برخی، این مساله ناشی از ترس حكومت از محبوبیت قامت سلیمان‌اف می‌باشد».
این خبر نگار در ادامه گزارش خود چنین می نویسد : « میدان كه یكی از حاضرین در مسجد است، درمورد دلیل ارجحیت این مسجد نسبت به مساجد شیعه می‌گوید:شیعیان مشغول كارهایی هستند كه با اسلام راستین در تضاد است. آنها به آرامگاه اشخاصی كه مقدسشان می‌پندارند، اعتقاد دارند. آب مقدس می‌نوشند و خودشان را كتك می‌زنند.»
جوشوا كاچر همچنین دیده های خود را چنین توصیف می کند:« وهابی دیگری فیلمی از یك زن چادری را كه روز عاشورا خودش را كتك میزند، در صفحه تلفن همراهش نشان می‌دهد و می‌گوید: افراد سالم و حتی مسیحیان نیز چنین كاری نمی‌كنند. میدان می‌گوید كه به اعتقاد او اسلام راستین همان است كه در عربستان موجود است: اگر به این كشور بروی، نیازی به اقامت در هتل احساس نمی‌كنی، زیرا احاد مسلمانان آنجا حاضرند میهمان را سه روز در منزل خود نگه دارند.این است اسلام راستین!» براساس این گزارش هرهفته حدود10 هزار نفر برای اقامه نماز جمعه دراین مسجد و خیابانهای اطراف دور هم جمع می شوند. [13]
لازم به توضیح است مسجد ابوبکر حدود یازده سال قبل از این با حمایت همه جانبه عربستان سعودی و کویت ساخته شده و امروزه به محل اصلی فعال وهابیت در آذربایجان تبدیل شده است ؛ و قامت سلیمانوف امام جماعت این مسجد آذری تحصیل کرده عربستان سعودی است که تحت تعالیم این کشور از هیچ کوششی برای ترویج وهابیت دریغ نمی نماید .
امروزه علاوه بر باکو دررایونهاو شهرهایی از قبیل قوبا ،زاكاتالا، قوسارو... که دارای مردم سنی مذهب هستند ، وهابیها به شدت فعالیت می نمایند با مرور اخبار مربوط به جمهوری آذربایجان می توان به  نفوذ وهابی ها در ادارات و حتی مراکز نظامی جمهوری آذربایجان پی برد.
اقدامات  تبلیغی در مساجد و مراكز آموزشی ؛ حضور فعال در زمینه چاپ و توزیع کتاب ؛جذب طلاب علوم دینی واعطای بورس به متقاضیان و علاقمندان تحصیل در دانشگاه های عربستان و برخی دیگر ازكشورهای عربی؛ بر پایی کلاسهای قرآن ،انجام امور تجاری همراه با تبلیغ وهابیت ؛ورود در برخی ادارات و مشاغل حساس از قبیل مراکز نظامی و نیز در اختیار گرفتن مشاغلی که در ارتباط مستقیم با مردم باشند از جمله اقدامات جریان وهابیت در جمهوری آذربایجان می باشد.
نتایج گسترش فعالیت وهابیت در جمهوری آذربایجان :
     با توجه به اینکه کشور جمهوری آذربایجان از لحاظ مذهبی کشوری یک دست محسوب می گردد،ادامه فعالیت گروههای وهابی در این کشور می تواند به ثبات دینی این کشور آسیب جدی وارد نماید و اقلیت سنی را رو درروی اکثریت شیعه قرار دهد موضوعی که نتیجه آن برای کشوری که حدود 20% از خاک آن در اشغال ارمنستان می باشد خوشایند نخواهد بود؛
علاوه بر آن با توجه به روابط پیدا و پنهان فرقه وهابیت با آمریکا و پیوندهای موجود بین وهابیت با صهیونیسم ونیز نظربه خواستگاه استعماری این فرقه؛گسترش فعالیت وهابیهادر جمهوری آذربایجان،زمینه های لازم جهت افزایش بهره برداریهای سیاسی ،اقتصادی،نظامی و... دولتهای فرامنطقه ای مخصوصا آمریکا و نیزرژیم صهیونیستی از جمهوری آذربایجان را فراهم خواهد نمود؛ ضمن اینکه ادامه فعالیت این فرقه در جمهوری آذربایجان ،این فرصت را برای دولتمردان آذربایجان فراهم می نماید تا به بهانه مبارزه با وهابیت گروههای اصیل اسلامی را مورد تهاجم قرار دهند . همچنین ادامه فعالیت این فرقه می تواند در دراز مدت حاکمیت جمهوری آذربایجان را با چالش های جدی مواجه نماید.  
علاوه بر موارد گفته شده بایستی به این نکته نیزاشاره نمود که به دلیل اشتراکات فراوان مذهبی ،تاریخی و فرهنگی دو کشور ایران و جمهوری آذربایجان و نیز به دلیل مرزهای طولانی مشترک بین دو کشور گسترش وهابیت در جمهوری آذربایجان منافع ملی جمهوری اسلامی ایران را نیز با چالش جدی مواجه خواهد نمود .
سخن آخر اینکه امروزه مردم مسلمان و شیعه جمهوری آذربایجان در کنار همه مشکلات فرهنگی ،سیاسی ،اقتصادی ونیز مشکلات ناشی از اشغال حدود 20%از سرزمین خود با مشکل اساسی دیگری به نام فعالیت فرقه وهابیت رو درروست و بر همه مردم مسلمان مخصوصا علما و دانشگاهیان فرض است تا با معرفی اسلام اصیل به مردم جمهوری آذربایجان از گسترش بیش از پیش وهابیت جلوگیری نمایند . ضمن اینکه دولت جمهوری اسلامی ایران نیز می تواند به منظور پیشگیری از به خطر افتادن منافع ملی خود توسط این جریان خطرناک ؛با لحاظ ارتباط عمیق تاریخی و فرهنگی بین ایران و آذربایجان همکاریهای سودمندی را با دولت این کشور به عمل آورد.


.برای اطلاعات بیشتر ر.ک: رضا. عنایت الله .آذربایجان و اران . نشر هزار.تهران. چاپ اول. ص217تا ص235[1]
. ر.ک همفر. خاطرات همفر. ترجمه دکتر محسن مویدی. انتشارات امیرکبیر.تهران.چاپ دهم[2]
- مبلغی. احمد . تاریخ ادیان . ج3. ص1429[3]
- همان[4]
- برنجکار . رضا. آشنایی با فرق و مذاهب اسلامی. ص146[5]
-سبحانی. جعفر. آیین وهابیت . ص38[6]
- مبلغی . احمد. تاریخ ادیان . ص1430[7]
- سوره مبارکه جن آیه 8[8]
- مبلغی . احمد. تاریخ ادیان.ص1430[9]
-همان ص1431[10]
-مکارم شیرازی .ناصر. وهابیت بر سر دو راهی . انتشارات مدرسه الامام علی ابن ابیطالب(ع).چ هفتم .قم .1384 ص15 تا 16[11]
- جهت آشنایی بیشتر ر.ک قانون اساسی جمهوری آذربایجان[12]
- روزنامه ینی مساوات چاپ باکو مورخه 3/3/87[13]
  • نوشته شده
  • در سه شنبه 28 خرداد 1387
captcha refresh