طبق آمارها، تعداد کل نیروهای خارجی مخالف بشار اسد سوریه، حدود 30 هزار نفر برآورد میشود که نیمی از آنها چچنی هستند.
به گزارش آران نیوز: به جرأت میتوان گفت تروریستهای چچنی در سوریه، یکی از رازآلودترین مخالفان خارجی نظام قانونی سوریه هستند که عموماً با انگیزههای مذهبی و عقیدتی وارد این جنگ مینیاتوری شدهاند. طبق آمارهای موجود، تعداد کل نیروهای خارجی مخالف بشار اسد سوریه، حدود 30 هزار نفر برآورد میشود که از این تعداد، 15 هزار نفر آنها اتباع چچنی است.
آنها همزمان، با شروع اعتراضات افراد مسلح علیه نظام بشار اسد در سال 2012 میلادی، از طریق مرزهای ترکیه وارد سوریه شده و عمدتاً در مناطقی از قبیل حلب و ادلب مستقر شدند. چچنیها دارای بهترین سلاحهای نظامی و جنگافزار هستند و از لحاظ جسمانی، قویترین، بلندقد ترین و با تجربهترین تروریستهای سوریه محسوب میشوند؛ به گونهای که زنان چچنی، بهترین تکتیراندازها در میان معارضین سوری هستند.
تروریستهای چچنی از جان مردم سوریه چه میخواهند؟ + تصاویر
در میان بیست کشوری که بیشترین تروریست را به سوریه اعزام کردهاند، تروریستهای چچنی در صدر تروریستهای فعال در سوریه هستند؛ به طوری که تعدادشان، بیش از 15 هزار نفر بوده و تا کنون حدود پنج هزار نفر از آنها به هلاکت رسیده و بیش از هزار و چهارصد نفر آنها هم مفقود شدهاند.
اما چچن، کشوری در جنوب روسیه واقع در منطقه قفقاز است که در سال 1991 میلادی، اندکی پیش از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، اعلام استقلال کرد. مردم این کشور، غالباً مسلمان و سنیمذهب هستند و گرایشهای اسلامگرایانه و جهادی در میان آنها به شدت قوی است. مردم این کشور که یکی از کشورهای توسعه نیافته منطقه آسیای میانه و قفقاز محسوب میشوند، سالها برای رهایی از روسیه مبارزه کردهاند و دو جنگ خونین با روسیه در سالهای 1996 و 1999 میلادی را در کارنامه خود دارند.
اكثر ساكنان چچن را مسلمان تشکیل میدهند. اين منطقه که در سال 1991 از روسیه اعلام استقلال كرد، دو بار در سالهای 1994 و 1999 مورد تعرض ارتش روسیه قرار گرفت. اين دو جنگ، با هدف سيطره مجدد روسیه بر منطقه چچن انجام گرفت و نتیجه آنها كشته شدن قريب به 100 هزار شهروند غيرنظامی بود. همچنین بر اساس آمارهای منتشر شده از سوی منابع روسی، در اين دو جنگ، حدود ده هزار سرباز روسی نيز كشته شدند.
نخستین تحرکات گروههای اسلامگرا در چچن که بعدها به القاعده پیوستند، در سالهای جنگ اول چچن با روسیه صورت گرفت. در این جنگ که روسیه مجبور به عقبنشینی شد، "اصلان ماسخادوف" از اسلامگرایان میانهرو و صوفی مسلک که خود نیز از فرماندهان نظامی جنگ بود، به ریاستجمهوری رسید ولی نتوانست تعامل مناسبی با دیگر فرمانده نظامی سالهای جنگ به نام "شامیل باسایف" که دارای ارتباطات گسترده با القاعده و مجاهدان عرب در چچن بود، داشته باشد لذا به تدریج، گروههای همسو با تفکرات القاعده به انزوا رفته و علیه دولت به مخالفت برخاستند.
در این برهه از زمان، بخشی از مجاهدان عرب که سابقه مبارزه علیه شوروی در افغانستان را داشتند نیز به بهانه جهاد علیه شوروی در چچن فعالیت میکردند که رهبری آنها را یک تبعه سعودی به نام "سامر صالح عبدالله السویلم" ملقب به باسم خطاب بر عهده داشت که در عین حال، رابطه خوبی با شامل باسایف داشت؛ لذا اتحادی نانوشته میان این دو جریان شکل گرفت. نتیجه این اتحاد، ایجاد چندین پادگان برای آموزش فنون رزمی و اطلاعاتی به نیروهای چچنی و غیرچچنی در این کشور بود که بعدها هستههای اولیه امارت اسلامی قفقاز به رهبری "دوکو عمروف" ملقب به ابوعثمان از آن بنیان نهاده شد.
باید خاطرنشان کرد: دودستگی ایجاد شده میان گروههای اسلامی همسو با دولت و گروههای اسلامی مخالف دولت، باعث شد تا در جنگ دوم چچن که در سالهای 1999 تا 2002 میلادی به وقوع پیوست، روسیه موفق به شکست چچنیها و تسلط بر نیروهای جهادی گردد. اگرچه این اتفاق برای گروههای جهادی در چچن که سالها بود مشغول مبارزه و آموزش نیرو بودند، گران تمام شد اما دو تأثیر مهم بر جای گذاشت:
1. انتقال عملیات نظامی مجاهدان چچنی به خارج از مرزهای آسیانه میانه و قفقاز علیه مواضع روسیه که حوادث "تئاتر دبرووکا" در موسکو (2002 میلادی) و "مدرسه بیسلان" در اوستیای شمالی(2004 میلادی) از نتایج آن بود.
2. ایجاد هماهنگی میان گروههای جهادی در منطقه آسیای میانه و قفقاز که از سال 2007 میلادی در قالب "امارت اسلامی در قفقاز" صورت پذیرفت.
به این ترتیب، اندیشه جهاد و به تبع آن، گروههای جهادی و القاعده در منطقه آسیای میانه و قفقاز جانی تازه یافتند اما به دلیل برخی محدودیتها فاقد توانایی لازم برای ظهور و بروز و تحقق اهداف بودند تا اینکه بحران سوریه در سال 2012 میلادی آغاز شد و چچنیها که دولت بشار اسد را متحد و همپیمان دشمن درجه یک خود یعنی روسیه میدیدند. با هدف جنگ نیابتی علیه روسیه وارد این کارزار شدند. یک نویسنده و پژوهشگر چچنی در مقالهای که در پایگاه اطلاعرسانی مرکز تحقیقات و تحلیلهای سیاسی «جیمز تاون» منتشر کرده، علل و چرایی حضور چچنیها در سوریه را اینچنین ذکر میکند:
1. گرایش فزاینده جوانان گرجستانی به مکتب سلفیگری،
2. غیرممکن بودن عبور از مرزهای شمالی مغولستان جهت ورود به خاک روسیه و مبارزه با دولت این کشور،
3. نزدیکی جغرافیایی گرجستان به ترکیه که دروازه ورود و انتقال تروریستهای خارجی جهت ورود به سوریه به شمار میآید،
4. سهولت نسبی سفر به ترکیه به عنوان اینکه آنها شهروندان کشور گرجستان شمرده میشوند،
5. فراهم کردن بستر آنچه تحت عنوان "جهاد علیه دشمن نزدیک" در سوریه نامیده میشود.
علاوه بر این، نباید از نقش اساسی سازمان اطلاعات ترکیه(میت) در انتقال تروریستهای چچنی به سوریه غافل بود. از اینرو، بسیاری از جوانان قفقازی و چچنی با انگیزههای مختلف وارد خاک سوریه شده و به محض ورود، تحت تعلیم آموزشهای «عقیدتی» و «نظامی» قرار میگیرند.
از مهمترین آموزههایی که در دورههای عقیدتی به این افراد القاء میگردد عبارتند از:
1. هر سرزمینی که تحت حکومت اسلام نباشد، دارالکفر است؛
2. سکولاریسم به هر شکلی و اعتقاد به آن به هر میزان، کفر است و هر کس به آنها ایمان بیاورد، مسلمان نیست؛
3. جهاد در سرزمین شام(سوریه) شروع شده و تا روز قیامت ادامه دارد زیرا در این سرزمین، حضرت عیسی(ع) وارد و دجّال خارج خواهد شد.
تروریستهای چچنی در سوریه که اغلب در مناطق شمالی استقرار دارند، در قالب چند گروه تروریستی سازماندهی شدهاند که هر یک، دارای گرایشهای خاص فقهی و گروهی هستند. برخی دارای ارتباطات خوبی با جبههالنصرهاند و ضمن بیعت با امیر آن، همچنان بر بیعت خود با امیر امارت اسلامی قفقاز نیز پایبند هستند و برخی به دولت اسلامی عراق و شام(داعش) گرایش داشته و خلیفه خودخوانده این گروه یعنی ابوبکر البغدادی را خلیفه خود میدانند.
بر اساس گزارش رادیو فرانسه ،چهار گروه چچنی در سوریه علیه دولت بشار اسد میجنگند.
افراد اولین گروه که از شمال قفقاز به سوریه آمدهاند، به عنوان بهترین ستیزهجویان شناخته میشوند که این گروه، متشکل از نظامیان قطر و عربستان سعودی میباشند و از طرف این دو کشور حمایت مالی میشوند. در مورد این گروه، گاردین مینویسد: در میان تروریستهای سوریه، بهترینسلاحهای نظامی و جنگافزار در دست قفقازیها قرار دارد و آنها از لحاظ جسمانی، قویترین، بلندقد ترین و با تجربهترین افراد هستند.
گروه دوم از چچنیهای حاضر در سوریه، "کیستسها"(Kists) از اهالی جئوجیاس(Geotgias) هستند. دو سرکرده آنها با نامهای ابوعمر الچچن و سیفالله از شهر پانکیس(Pankis) هستند که هر دو به هلاکت رسیدهاند.
گروه سوم از جوانان چچنی که پابهپای تروریستها در سوریه میجنگند، "پرو مسکو چچن"(Promoscow chechen) نام دارند که تقریباً با 250 هزار عضو تحت سرکردگی"رمضان کادیرو" قرار دارند. "ابوحمزه" که خود را از سران شهر "پانکیس" میداند، مدعی شده که بیشترین تروریستها در جنگ سوریه، از این گروه اروپایی هستند. افراد گروه سوم، از دسته فقیر و کم درآمد جامعه هستند که به خاطر علاقه به خشونت و جنگافزارها جذب این نیرو شدهاند.
گروه چهارم از چچنیهای معارض حاضر در سوریه را جوانانی تشکیل میدهند که تحصیل خود را رها کرده و با هدف جنگ علیه بشار اسد و پیوستن به گروههای مخالف دولت سوریه وارد این کشور شدهاند.
ترکیه از همان نخستین روزهای شکلگیری انقلابهای عربی در کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا سعی کرد نقش فعالی را در تحولات کشورهای انقلابی ایفا نماید. در این میان، کشورهایی که اخوان المسلمین در آنها به عنوان یک اپوزیسیون محسوب میشد، در اولویت کاری دولت ترکیه قرار گرفت. مصر، تونس، مراکش، لیبی و سوریه، هر کدام دارای جذابیتهای خاصی برای دولت ترکیه بودند اما سوریه به دلایل متعدد از جمله داشتن مرزهای طولانی با ترکیه، همپیمان بودن با روسیه و ایران، رقابت منطقهای و ... از جایگاه ویژهای برای مقامات ترک برخوردار بود.
سازمان اطلاعات ترکیه(میت) مأموریت یافت تا در زمینه ناآرامسازی سوریه فعالیت خود را شروع کند و در این راستا، از ظرفیت چچنیهای پناهنده به ترکیه به خوبی استفاده کرد. سازمان اطلاعات ترکیه، برخی از چچنیها را با تهدید به اینکه اگر به سوریه نروند، بایستی به روسیه بازگردند، عازم سوریه کرد و برخی دیگر را با اقناع و دادن وعدههای فریبنده، به این کارزار روانه نمود. علاوه بر این، مبالغ کلانی را برای آموزش، تأمین لجستیکی و تسهیلاتی و دستمزد تروریستهای چچنی اختصاص داد؛ به گونهای که بسیاری بر این باورند که بدون کمکهای نظامی و اطلاعاتی ترکیه، چچنیها هرگز قادر به فعالیت در سوریه نبوده و نیستند.
بازخوانی رفتار و اعمال خشونتآمیز ستیزهجویان چچنی، مهره تأیید دیگری است بر این وقعیت که ظهور گروهکهای تروریستی و بنیادگرا در نقاط مختلف دنیا نشأت گرفته از رویکردهای سلطهجویانه و اقتدارگرانه سردمداران کاخ سفید است؛ به عبارتی دیگر، واشنگتن اگرچه با روکش خوشرنگ و لعاب دموکراسی، افکار عمومی جهانیان را فریب میدهد اما حاکمان آمریکا به اقتضای منافع خود زمینه رشد و نمو گروههای تروریستی را فراهم میکنند تا بتوانند با ایجاد ناامنی در کشورهای هدف، پروژه سرکردگی خود را تثبیت کنند.
حضور تروریستهای خارجی از جمله چچنی در سوریه، شاید در وهله نخست، تنها امنیت ملی سوریه را هدف قرار گرفته باشد اما با نگاهی دقیقتر به نتایج این پدیده، خطای این رویکرد نمایان میگردد؛ زیرا بحران سوریه سرانجام به پایان خواهد رسید و بدیهی است که این افراد، با سابقه چندین ماه فعالیت نظامی و اطلاعاتی در سوریه، به راحتی سلاح خود را کنار نگذاشته و با کولهباری از تجربه بایستی به کشورهای خود و یا مناطق مستعد درگیریهای طایفهای همچون ترکیه، اردن، عربستان و یا اروپا، استرالیا و ... عزیمت کنند. بنابراین، حامیان منطقهای و فرامنطقهای این گروهها باید در انتظار روزی باشند که پاسخ فتنهگریهای خود در سوریه را بگیرند.