«اليف شفق» ، نويسنده مشهور ترک نوشت : « همه پرسي تغيير قانون اساسي ترکيه، شکاف فرهنگي و ايدئولوژيک در اين کشور را عميق تر کرده است.»
به گزارش آران نیوز به نقل از بخش آذري راديو آزادي آمريکا، «اليف شفق» در مقاله اي درباره تحولات ترکيه نوشت : « زماني، ترکيه ايجاد هماهنگي ميان فرهنگ اسلامي، لائيسم و دموکراسي غربي را به نمايش مي گذاشت. اما، اکنون چنين نيست. تاريخ نشان مي دهد که انحصار کامل حاکميت ، صرفا نارضايتي به بار مي آورد و در کشورهاي ناراضي نيز ، برقراري ثبات، امکان پذير نيست.»
اليف شفق افزوده است : « تبليغات قبل از همه پرسي ترکيه، آزاد و عادلانه نبود. در حالي که رسانه هاي حکومت شب و روز ، موضع طرفداران راي «آري» به اين همه پرسي را تبليغ مي کردند، کساني که به اين همه پرسي «نه» مي گفتند، در تله هاي رسانه اي تحت فشار قرار مي گرفتند. حتي برخي از آنها شغل خود نيز را از دست دادند. رييس جمهوري اردوغان و رهبران حزب عدالت و توسعه ، مخالفان اين همه پرسي را به همکاري با تروريست ها متهم کردند. به همين علت نيز بايد مسير درهم و برهمي را که به اين همه پرسي منتهي بود، بشناسيم.»
اليف شفق نوشته است :« ترکيه به کشوري تبديل شده است که در ميان کشورهاي دنيا بيشترين روزنامه نگار زنداني را دارد. اهل علم به علت امضاي بيانيه هاي اعتراض آميز، از کار اخراج شده اند. در اين فضاي ترس و اعمال فشار ، از کدام همه پرسي آزاد و عادلانه و متوازن مي توان سخن گفت؟ »
اليف شفق افزوده است : « اين همه پرسي بر زندگي نسل هاي آينده ترکيه تاثيرات عميقي برجاي خواهد گذاشت. اين تحول در ترکيه ، بر کل منطقه نيز تاثير خواهد گذاشت. اين تحول کلان، به صورتي ناعادلانه و يک طرفه محقق شده است. اين همه پرسي، هيچ مساله اي را حل نکرده است و فقط شکاف فرهنگي و ايدئولوژيک در ترکيه را عميق تر کرده است. هيچ اجماعي و هيچ گونه همزيستي فرهنگي در کشور وجود ندارد. متاسفانه در ميان مخالفان نيز اتحاد وجود ندارد. ترکيه صرفا دچار بحران سياسي نيست، بلکه دچار بحران موجوديت نيز شده است. کشور ما بحران هويت را سپري مي کند. »
اين نويسنده ترک افزوده است : « در کل، ترکيه جامعه اي است که از فراموشي رنج مي برد. در حالي که در سال گذشته، روسيه «دشمن» ترکيه اعلام شده بود، امسال «دوست» محسوب مي شود.زماني که جوامع بي ثبات هستند، تغيير سريع احساسات و سياست خارجي، موجب تعجب انسان مي شود. اردوغان در «سخنراني پيروزي» خود (پس از همه پرسي) ، درباره احياي حکم اعدام سخن گفت. اين نيز به معناي قطع پيوندها با اتحاديه اروپاست. امروز گفتمان اصلي در ترکيه را اسلام گرايي، ملي گرايي ترک و ترديد به اروپا ، شکل مي دهد. تحولات ترکيه، عقبگرد و پايان دموکراسي پارلماني است. اين به معناي پايان سال ها غربگرايي، لائيسم و نوگرايي و ترکيه نوين آتاتورک است.مدافعان نظام رياستي براي کاستن از وخامت اين مساله، ادعا مي کنند که همه چيز شبيه فرانسه و آمريکا خواهد شد. اما، اينگونه نخواهد شد. زيرا، ما فرهنگ دموکراسي نداريم. ما صرفا داراي«قالب دموکراسي» هستيم. نخبگان حاکم درک نمي کنند که براي داشتن دموکراسي حقيقي و کارآمد و کثرت گرا، صرفا صندوق رأي کفايت نمي کند. ترکيه داراي «نظام نظارت و توازن» ، «حاکميت حقوق» ، «تقسيم حاکميت» و «رسانه هاي آزاد و متنوع» همانند آمريکا و فرانسه نيست. کودتاي جولاي سال گذشته، آخرين ميخي بود که به تابوت دموکراسي در ترکيه کوبيده شد. ترکيه به سرعت در حال تبديل شدن به يک کشور خاورميانه اي است و از دموکراسي لائيک دور مي شود. ناراحت کننده تر نيز اين است که خواه در شرق و خواه در غرب، اکنون دموکراسي در اولويت قرار ندارد.چکار مي توانيم بکنيم که بار ديگر دموکراسي به اولويت تبديل شود؟ »
اليف شفق درباره آثار خارجي تحولات ترکيه نيز نوشته است : « خواه ناخواه، پس از جهاني سازي که ده ها سال تداوم داشته است، اکنون همگي به يکديگر پيوند خورده ايم. به همين علت نيز ، انزواگرايي جنبش هاي پوپوليست ، رويکردي واقع گرايانه نيست. بي ترديد، پوپوليست ها با مشاهده يکديگر، بيش از پيش تشويق مي شوند. انحراف دموکراسي يک کشور، اين روند را در ساير کشورها نيز ترويج مي کند. ترکيه در حال ياد دادن درس هاي بزرگي به دنياست. سرنوشت ترکيه ، ضعيف بودن دموکراسي در مقابل عوام فريبي پوپوليستي را، به تمامي دنيا نشان مي دهد.»