تاریخ : دوشنبه 31 تير 1387
کد 5970

همكاری‌های جمهوری آذربایجان و ناتو، هدف‌ها و واقعیت‌ها

.
سرویس آذربایجان/ ایراس
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان : با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 م، پیمان آتلانتیك شمالی ( ناتو ) در یك شرایط و موقعیت جدید جهانی قرار گرفت. از یك طرف فلسفه وجودی خود را كه مقابله با توسعه و پیشروی سیاسی و جغرافیایی شوروی و پیمان ورشو - بویژه به سمت اروپا - بود از بین رفته می دید و از سوی دیگر با حذف رقیب قدرتمندش عرصه را برای یكه تازی در دنیا مهیا و آماده می پنداشت. در آن مقطع زمانی، تلقی برخی ها این بود كه ناتو فعالیت و ماموریت خود را پایان یافته اعلام خواهد كرد و پرونده عمر آن مختومه خواهد شد، چرا كه رقیب قدرتمند و عامل تهدید آن از بین رفته و از صحنه بازی حذف شده بود. ولی نه تنها این امر اتفاق نیفتاد بلكه وسوسه یكه تازی و سلطه بر جهان، سرتاسر وجود این سازمان نظامی را- به عنوان بازوی اجرایی آمریكا و غرب- فرا گرفت و ناتو به سمت باز تعریف اهداف و مقاصد خود و گسترش حیطه مانور و عمل خویش در مناطق مهم و استراتژیك دنیا حركت كرد.
در موقعیت جدید جهانی و در دنیای عبور كرده از نظام دو قطبی، گسترش ناتو به سمت شرق به عنوان یكی از راهبرد های جدید این پیمان تعریف شد و سازماندهی و هدف گذاری جدیدی در ناتو شكل گرفت. در واقع، از قرائن موجود چنین استنباط می شد كه طراحی جدید رهبران و اداره كنندگان پیمان آتلانتیك شمالی این بود كه از ناتو به عنوان ابزار و وسیله تحقق جهان تك قطبی استفاده كرده و به یك هژمونی مسلط بر دنیا تحت رهبری آمریكا دست یابند. هدف و گام اول در این مسیر، اروپای شرقی و حضور در آن بود كه زمانی خط مقدم رویارویی دو بلوك قدرت به حساب می آمد و هماوردی دو طرف در آن به نطقه اوج خود رسیده بود.. مرحله و قدم دوم دست اندازی به قفقاز جنوبی و آسیای مركزی بوده و هست كه امروزه به عنوان یكی از پروژه های در دست اجرای ناتو از آن یاد می شود.
پروژه دست اندازی ناتو به اروپای شرقی (به تعبیر درست امروزی، شرق اروپا) تقریبا با موفقیت به پیش رفت و این سازمان، غالب كشورهای این حوزه را به عضویت پذیرفته و تحت پوشش خود قرار داد. گام دوم پیشروی ناتو به سمت شرق كه هم اكنون مرحله به مرحله در حال اجرا و عملیاتی شدن است، جمهوری های قفقازو اوكراین می باشد كه امروزه از پرونده های باز و در دست اقدام شورای ناتو و كمیته های تصمیم گیری و اجرایی آن است. اوكراین و گرجستان چندی است كه طرح و تقاضای عضویت خود را به ناتو ارائه داده اند و همانطور كه اعلام شد در آخرین اجلاس این سازمان در بخارست رومانی، پذیرش عضویت آنها با تاكید بر پیگیری در آینده، به تعویق افتاد.
در تداوم روند مورد بحث، در منطقه مهم و استراتژیك قفقاز جنوبی، آذربایجان كشوری است كه در معرض توجه ناتو قرار دارد و رهبران این جمهوری نیز سالهاست كه ضمن ارتباط با این سازمان، به شكل های مختلف با آن همكاری دارند.
 
نوع و سطح همكاری باكو و ناتو
تماس و ارتباط رهبران باكو با ناتو در همان اوایل استقلال این جمهوری و در زمان ریاست جمهوری ابوالفضل ایلچی بیگ در سال 1992م آغاز شد. ولی شروع همكاری عملی این جمهوری با ناتو در سال 1994 م و زمانی كه حیدر علیف به تازگی روی كار آمده بود اتفاق افتاد. در آن سال، جمهوری آذربایجان به عضویت برنامه " مشاركت برای صلح "(1) ناتو در آمد و این امر به نقطه آغازی برای همكاری دو طرف در قالب یك برنامه دسته جمعی تبدیل شد. در تداوم روند این همكاری ها، آذربایجان و ناتو در سال 2006م وارد فاز همكاری دو جانبه شده و دو طرف با امضای توافق نامه ای در بروكسل مقر دبیر خانه ناتو، همكاری دو جانبه خود را نیز به موازات همكاری دسته جمعی در چارچوب " برنامه مشاركت برای صلح"، آغاز كردند.
چنانچه اشاره شد، مجموعا همكاری های ناتو و جمهوری آذربایجان را در حال حاضر می توان در دو رده زیر دسته بندی كرد:
1- همكاری در قالب برنامه " مشاركت برای صلح " با عضویت باكو در این برنامه كه نوعی همكاری دسته جمعی به حساب می آید.
2- همكاری دو جانبه بر اساس توافق امضاء شده میان دو طرف.
محورها و موضوعات همكاری ناتو و جمهوری آذربایجان در قالب بند اول عبارتند از:
- آموزش نیرو های نظامی آذربایجانی مطابق با استانداردهای ناتو
- شركت نیرو های آذری در تمرینات و مانورهای ناتو
- استفاده ارتش آذربایجان از فناوری های نظامی و دفاعی ناتو
- شركت نیرو های آذربایجانی در برنامه ها و فعالیت های صلح بانی ناتو (2)
در قالب محور اول همكاری ها كه آموزش نیرو های نظامی جمهوری آذربایجان است، دوره های آموزشی و كلاس های تدریس متعددی تاكنون برگزار شده و تعدادی از نیرو های آذربایجان در آنها شركت كرده اند.
یكی دیگر از نمونه ها و موارد همكاری دسته جمعی دو طرف كه ذیل " برنامه همكاری برای صلح" تعریف شده است، اعزام نیرو های صلح بان به مناطق درگیری و جنگ می باشد. از زمانی كه باكو همكاری خود را با ناتو در قالب این برنامه شروع كرده، سربازان و نیرو های صلح بان این جمهوری به سه كشور جنگ زده صربستان ( كوزوو )، افغانستان و عراق اعزام شده و زیر نظر فرماندهان ناتو به انجام ماموریت های محوطه اقدام كرده اند.
سربازان صلح بان اعزامی آذربایجان به كوزوو و افغانستان با توجه به تعداد كم آنها در تركیب نظامیان تركیه قرار گرفته و وارد عمل شدند ولی این نیروها در عراق كه بر اساس اخبار منتشره حدودا 150 نفر هستند، تحت فرماندهی مستقیم آمریكا به ماموریت می پردازند.
نكته ای كه در این قسمت از بحث لازم به اشاره است، صحبت هایی است كه هر از گاهی پیرامون پیوستن جمهوری آذربایجان به ناتو به عنوان عضو دائم مطرح می شود. مقامات این كشور بار ها در این خصوص اظهار نظر كرده و مسئله عضویت كشورشان در ناتو را رد كرده اند و اعلام نموده اند كه باكو در شرایط فعلی چنین قصدی ندارد و به همكاری های فعلی( دو جانبه و در چارچوب برنامه مشاركت برای صلح ) اكتفا می كند. ولی با این حال به نظر می رسد در چشم انداز آینده این همكاری ها، ولو در دراز مدت امكان تحقق چنین امری وجود دارد و هر دو طرف از انگیزه های لازم برای این كار برخوردارند.
 
اهداف باكو از همكاری با ناتو
با بررسی كارشناسی تحولات سیاسی و امنیتی قفقاز در طی 17 سالی كه از استقلال جمهوری های واقع شده در آن می گذرد و با عنایت به چالش ها و بحرانهایی كه آذربایجان در طول این سالها با آنها دست به گریبان بوده و همچنان هست، می توان اهداف باكو از تمایل به ناتو و همكاری با آن را در سه محور زیر مورد توجه و ارزیابی قرار داد:
 
1- تلاش برای حل مشكل قره باغ
هنوز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی صورت نگرفته بود كه مناقشه قره باغ شروع شد و همزمان با اعلام استقلال جمهوری آذربایجان، به یك بحران دامنگیر علیه این كشور تبدیل گردید. این مناقشه در سال های 1992 تا 1994م به یك جنگ تمام عیار بین باكو و ایروان مبدل شد و در نتیجه آن 20 درصد از خاك جمهوری آذربایجان به اشغال ارمنی ها در آمد كه ادامه این داستان با همه فراز و فرودش تا به امروز جریان دارد. دولتمردان باكو برای حل مشكل قره باغ و آزادی اراضی از دست رفته خود دست به تلاش های همه جانبه ای زدند كه جهت گیری عمده آن توسل به غرب و تلاش در جهت جلب كمك و حمایت قدرت های غربی بود. در میان مجموعه این تلاش ها برای فائق آمدن به بحران قره باغ، شاید امید بستن به ناتو در درجه اول اهمیت قرار داشته باشد. جدای از اینكه این رویكرد چقدر به كمك آذربایجان آمده یا اصلا نیامده (به اجمال اشاره خواهد شد ) بی تردید یكی از اهداف همكاری باكو با ناتو استفاده از این اهرم برای گشودن گره كور این مناقشه و آزادی 20 درصد خاك از دست رفته می باشد.
 
2- جهت گیری غرب گرایانه
جمهوری آذربایجان پس از كسب استقلال، با هدف ایجاد یك نظام و ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جدید، مدل و الگوی غرب را انتخاب كرد و تلاش نمود تا با فاصله گرفتن از مسكو در این زمینه ها، چهره ای غربی از خود ارائه نماید. این امر بوضوح در قانون اساسی بعد از استقلال جمهوری آذربایجان كه در سال 1995م نوشته و به همه پرسی گذاشته شد نمایان است و عملكرد رهبران و دستگاههای اداری این جمهوری نیز آن را نشان می دهد.
تلاش برای پیوستن به ساختار های غربی نظیر پارلمان اروپا، سازمان امنیت و همكاری اروپا و نیز همكاری با ناتو در این راستا قابل تحلیل و ارزیابی است. پیمان آتلانتیك شمالی ( ناتو ) به عنوان نماد قدرت و توسعه نظامی و امنیتی غرب، مورد توجه رهبران باكو است و آنان سعی می كنند از طریق همكاری با این سازمان نظامی- امنیتی غربی، تمایلات غربگرایانه خود را نشان دهند.
 
3- ترس از تكرار تجربه تاریخی سال 1920م
جمهوری های سه گانه قفقاز جنوبی از جمله آذربایجان در سال 1918م، بدنبال پیامد های سیاسی دو واقعه مهم تاریخی یعنی وقوع انقلاب اكتبر 1917 روسیه و جنگ اول جهانی ( 1918-1914 ) اعلام استقلال كرده و خود را از تابعیت روسیه خارج كردند. ولی پس از نزدیك به دو سال و در پی استقرار حكومت بلشویكی، ارتش سرخ شوروی وارد منطقه قفقاز شد و دوباره این سه جمهوری را ضمیمه اتحاد جماهیر شوروی كرد.
تصور می شود آن تجربه تاریخی از حافظه رهبران آذربایجان استقلال یافته در سال 1991م خارج نشده و آنان برای تضمین حفظ و تداوم استقلال بدست آمده، نیم نگاهی به تحولات و رویداد های تاریخی دهه دوم قرن بیستم و درس گیری از آنها داشته اند. لذا به نظر می رسد در دومین تجربه اعلام استقلال آذربایجان كه با استفاده از فرصت فروپاشی شوروی صورت گرفت، رهبران این كشور برای از دست ندادن این دست آورد بزرگ، درصدد برآمدند خود را به اهرمهای قدرتی نظیر ناتو پیوند زنند تا در پناه حمایت و پشتیبانی آنها، روی پای استقلال خود ایستاده و از افتادن مجدد به دامن مسكو در امان باشند.
 
اهداف ناتو
جمهوری آذربایجان قبل از آنكه فی نفسه و به تنهایی برای ناتو یك هدف محسوب شود، یكی از حلقه های زنجیره گسترش آن سازمان به سمت شرق بشمار می رود. تردیدی نیست كه این جمهوری نوپا، شرایط و ویژگیهایی دارد كه نسبت به خیلی دیگر از كشور های منطقه از اهمیت و حساسیت زیادی برای ناتو برخوردار است و می تواند انگیزه ای باشد تا این سازمان بتدریج و گام به گام ارتباط و همكاری خود را با باكو افزایش دهد.
از ویژگیها و شرایط مهم جمهوری آذربایجان موارد زیر قابل اشاره است:
1- داشتن ذخایر نفت و گاز قابل توجه
2- قرار گرفتن در حاشیه دریای خزر و داشتن سواحل طولانی با آن
3- همسایگی با فدراسیون روسیه
4- همسایگی و داشتن مرز های طولانی با ایران
5- پل ارتباطی قفقاز با آسیای مركزی از طریق دریای خزر
6- و....
شرایط و ویژگی‌های فوق برای تشكیلاتی نظامی- امنیتی مثل ناتو، اهمیت فوق العاده‌ای دارد و چنین سازمانی حتی با وجود یكی از این ویژگی‌ها، می‌تواند انگیزه كافی برای حضور در كشور دارنده این موقعیت استراتژیك را داشته باشد.
چنان‌چه اشاره شد در چارچوب پروژه پیش روی ناتو به سمت شرق، جمهوری آذربایجان می تواند به عنوان یك حلقه واسط عمل كرده و نقش خود را در محور ها و موارد زیر ایفا نماید:
- كنترل و مهار بیش از پیش روسیه با استفاده از اراضی این كشور توسط ناتو
- حضور ناتو در دریای خزر با استفاده از سواحل جمهوری آذربایجان
- فشار بیشتر به جمهوری اسلامی ایران( با توجه به اینكه آذربایجان مرز های طولانی با كشورمان دارد)
- تسلط و اشراف بیش از پیش به آسیای مركزی( از طریق آذربایجان و دریای خزر) و رسیدن به مرز های چین از طریق این منطقه
- و نهایتا كمك به آمریكا و غرب در راستای تحقق هژمونی جهانی با استفاده از ابزار ناتو
 
ملاحظات
1- به نظر می رسد 14 سال همكاری با ناتو دست آورد قابل توجهی برای باكو نداشته و این كشور به هدف مهم خود از همكاری با این سازمان نظامی - امنیتی كه همان استفاده از موقعیت و توانمندی های ناتو برای حل مشكل قره باغ و آزادی اراضی اشغالی خود بود، دست نیافته است.
2- همكاری جمهوری آذربایجان با ناتو عملا به جاده ای یك طرفه تبدیل شده كه در آن فقط ناتو است كه اهداف خود را پیگیری می كند و این سازمان توجهی به خواسته ها و اهداف همكار و طرف مقابل خود ندارد.
3- حضور ناتو در جمهوری آذربایجان در همین حدی هم كه هست، موجب ناخرسندی و نگرانی برخی از همسایگان این كشور بویژه ایران و روسیه شده است و جا دارد رهبران باكو به مصالح و منافع همسایگان نزدیك خود نیز توجه بیشتری داشته باشند.
4- در صورت پیوستن باكو به ناتو بصورت عضو دائم، شرایط سیاسی و امنیتی منطقه، بیش از پیش ملتهب و بحرانی خواهد شد و تبعات ناشی از این امر در مجموع به سود كشور های منطقه رقم نخواهد خورد چراكه ناتو معمولا ملاحظه دیگران را نمی كند و فقط بدنبال اهداف یك طرفه خود است.
5- بر خلاف تصور بعضی ها كه حضور ناتو در منطقه را هم تهدید می دانند و هم فرصت، چنین تحلیلی با واقعیت های موجود سازگاری ندارد و با توجه به اینكه ناتو تحت رهبری و هدایت آمریكاست و در درجه اول نیز اهداف و مقاصد نظامی و امنیتی را تعقیب می كند، نمی تواند برای كشور های مستقل منطقه فرصت به حساب آید.
پی نوشت ها:
1- parthner for peace
2- برآورد استراتژیك آذربایجان ( اقتصادی- نظامی )، ج 2، موسسه فرهنگی مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر، تهران، 1385، ص445
پایان پیام.
 
 
 
 
  • نوشته شده
  • در دوشنبه 31 تير 1387
captcha refresh