سرویس ایران /خبرگزاری آران
به بهانه میلاد امام سجاد (ع):
گرایش ایرانیان به اسلام به روزگار حیات پیامبر اكرم (ص) در یمن باز میگردد. بعد از رحلت پیامبر اكرم (ص) و آغاز فتوحات اسلامی در ایران از همان آغاز علقههایی میان موالی و علی (ع) آشكار گردید كه تداوم آن را در استقبال تاریخی مردم خراسان از امام رضا (ع) میتوان مشاهده كرد. و سلمان فارسی هم در جایگاه رفیع به منزله اهل بیت پیامبر محسوب گردد. گرایش ایرانیان به سرچشمه اصلی هویت اسلامی اختصاص به مذهب خاصی- حتی شیعه- ندارد زیرا در آستانه ظهور صفویه در ایران، گرایش شدیدی از سوی اهل تسنن ایران به اهل بیت (ع) وجود داشت اصطلاحی كه استاد رسول جعفریان در این مورد به كار برده است عبارتی جالب و جامع است «تسنن دوازده امامی» شواهد بسیاری از گرایش ایرانیان و به ویژه در آذربایجان و آران به اهل بیت قابل ارایه است[1] از آن جمله در كتاب بسیار ارزشمند «سفینه تبریز»[2] كه در مقالهای مبسوط به شرح آن پرداخته شده است.[3] «سفینه تبریز» دو قرن قبل از روی كار آمدن صفویه در تبریز توسط ابوالمجد محمّد بن مسعود تبریزی (721- 723 ق) گردآوری و تدوین گردیده است. در این رسایل متعددی با گرایش به اهل بیت پیامبر دیده میشود. آنچه در هویت ایرانی با تعلقات اسلامی ویژگی و اهمیت خاصی پیدا كرده است ازدواج امام حسین (ع) و شهربانو شاهزاده ساسانی است. در بین محققین و مورخین صحبت بسیاری پیرامون صحت انتصاب شهربانو كه دختر یزدگرد سوم ساسانی بوده یا نه درگرفته است و قصد پرداختن به آن را نداریم لیكن با پژوهشی كه نگارنده در جریان نگارش رساله كارشناسی ارشد خود داشت[4] بر این باور است قطعاً شهربانو یكی از شاهزادگان ساسانی است. و تردیدی نیست كه مادر امام سجاد (ع) میباشد. موضوع مهم در این پیوند خُجسته تجلی اتصال و تلاقی دو هویت یكی قدسی و روحانی خاندان رسالت (ع) و دیگری تاریخیِ ایرانیان است. عقد اتصال گوهرین ایران و اسلام بانویی مجلل است كه كرامت و شرافت همسری امام همام امام حسین علیهالسلام را یافت و پاداش آن قدوم نوزادی بود كه تجلیگاه عشق ایرانیان به پیامبر (ص) و فرزندانش گردید.
چه بخواهیم و چه نخواهیم بخش مهمی از هویت ایرانی ما را ارادت به اهل بیت پیامبر (ع) ساخته است. محرم (سوگواری امام حسین (ع) داماد گرامی ایرانیان) جلوههای متعددی از هویت ایرانی را همراه خود دارد. جالب آنكه در محرم هم پیوندهای قدرتمند از علقههای ایرانی را میتوان مشاهده كرد. علاقه ذهن و هویت ایرانی شهربانو را به كربلا میآورد و پس از شهادت امام حسین (ع) به همراه ذوالجناح به ملكوت میبرد كه بخش مهمی از ادبیات مرثیه ایرانی به ویژه در آذربایجان و آران را فراهم آورده است.[5] و جالب آنكه در ادبیات مرثیه آذری بیش از سایر نواحی ایران به این موضوع پرداختهاند. مرثیهسرایانی سترگ چون منزوی اردبیلی، یحیوی تاجالشعرا، و انور اردبیلی و بسیاری دیگر را میتوان نام برد و اشعارشان را مرور كرد. وجود مزارهایی در گسترهی ایران قدیم یا دنیای فرهنگی ایران هم قابل دقت است. یكی از این مزارها در بادكوبه- باكو- و دیگری در شهرری قرار دارد كه زیارتگاه ارادتمندان اهل بیت است.
شهربانو یك فرد نیست، یك شاهزاده یا یك دختر شاه ساسانی نیست شهربانو فراتر از آنچه گفته شد نماد و سمبل پیوند ایران و اسلام است نه ایرانِ شاهان ظالم و ستمكار ساسانی بلكه ایرانِ مردمِ عدالتطلب و حقجوی ایران كه اهل بیت (ع) را مناسبترین گزینه متناسب با روح و روان خداخواه خود تشخیص دادند. از این رو ایرانیان به ویژه آذریها حق دارند بر فرزندی از فرزندان خود- شهربانو- و دامادی چون حسین بن علی (ع) مباهات كنند.
در منابع تاریخی هم اشاراتی زیبا وجود دارد كه میتوان به مواردی پرداخت:
الف- امیر عنصرالمعالی در قابوسنامه تصریح دارد كه شهربانو به پایمردی امام علی، رست و «چون حسین بن علی بگذشت... گفت: او در خور من است، شوهر من او باید كه بود». (قابوسنامه، چاپ سعید نفیسی، ص 99)
ب- عبدالرحمن جامی در شواهد النبوﺓ تصریح دارد كه: «علی بن الحسین... امام چهارم... لقب وی سجاد و زینالعابدین... مادر وی شهربانوست دختر یزدجرد كه از اولاد انوشیروان عادل است». (شواهد النبوﺓ، چاپ سید حسن امین، ص 351)
ج- نیّر تبریزی در آتشكده نیّر داستان گریز «بیبی شهربانو» از كربلا به امداد باطن همسرش امام حسین را، با عنوان «رفتن ذوالجناح به خیمهگاه و قصهی حضرت شهربانو» چنین به نظم درآورده است.
بانوان از پرده بیرون تاختند شور محشر در عراق انداختند
انجمن گشتند گرداگرد او مویه سر كردند و بركندند مو
شهربانو دختر شه یزدجرد پیش خواند او را چنانكش شه سپرد
عقد مروارید با مژگان بسفت دست بر گردن نمودش طوق و گفت
ذوالجناحا چون برافكندی به فرش آن همایون گوشوار گوش عرش
ذوالجناحا چون برافكندی به خاك پیكری كه بُد نبی را جان پاك
ذوالجناح از شرم سر در پیش كرد عرض پوزش از خطای خویش كرد
پای واپس بُرد و دست آورد پیش شد سوارش بانوی فرخنده كیش
اهل بیت شاه را بدرود كرد شد شتابان سوی هامون رهنورد
كوفیان بر صید آهوی حرم حمله آوردند چون سیل عرم
زد پره بر گرد وی فوج سپاه قرض مه شد در پس ابری سیاه
آشیان گم كرد آهوی ختن مات و حیران اندران دام فتن
كه پدید آمد سواری با نقاب چون به زیر پاره ابری آفتاب
در ربود از چنگ آن گرگانِ چیر آن به دام افتاده آهو را چو شیر
ماند زفت آن بانوی عصمتپژوه در شگفتی زان سوار باشكوه
هر چه راندی باره آن فرخنده كیش آن سوار از وی بدی صد گام پیش
گه امیدش چیره گشتی گاه بیم تن یكی بر رفتن امّا دل دو نیم
سرّ یزدان دید چون تشویش او تسلیت را راند باره پیش او
گفت كای رخشنده مهر تابدار وحشت از اغیار باید نی ز یار
این همه نام خدا بر خود مدم روح قدسم مریما از من مرم
نك منم مصر ملاحت را عزیز ای زلیخا هین مجوی از من گریز
من سلیمانم مرا عصمت سریر مهلا ای بلقیس روی از من مگیر
هین منم یعقوب و تو راحیل من فهم كن سرّ من از تمثیل من
اندرین وادی كه من روی آوردهام نیست بیخود یوسفی گم كردهام
ذره را نَبْوَدْ گریز از آفتاب شهربانو یار من رو برمتاب
هر كجا پویی عیان بینی رخم كــه نظیــر آفتــاب فرّخـــم
رو فرو خوان ثمّ وجه الله را تا به نیكویی شناسی شاه را
هر كجا درماندهای، او یار اوست بحر و برّ آیینهی دیدار اوست
نه به بالا میگریز از من نه زیر كه بود سوی من از هر سو مسیر
آن شنیدستی كه پور برخیا عرش بلقیسی بیاورد از سبا
نزد او گر بود علمی از كتاب نك منم خود آن كتاب مستطاب
زین حدیث آن بانوی سرّ حیا در گمان افتاد و گفتا كای كیا
بوی جان آید مرا زین پاسخت آوخ را بیپرده میدیدم رخت
نیست در كاشانهی دل جای غیر پرده بردار ای شه مكتوم سیر
پرده بردار ای فگار پاك جیب می بشو ز آیینهی دل زنگ و ریب
شاه یزدان برقع از رخ دور كرد آن فضا را جلوهگاه طور كرد
دید آن بانو چو شه را بیحجیب در تحیّر ماند از آن سرّ عجیب
كای خدا این شه گر آن شاه وفیست هان به میدان گه به خون آغشته كیست
شاه گفتا مهلاً ای ماه منیر كار پاكان را قیاس از خود مگیر
كشتهی راه محبت مرده نیست مردنش جز رستنی زین پرده نیست
نیست وجهالله باقی را هلاك گر شكست آیینهی صورت چه باك
نی شگفت از وجه خلاق صور با هزاران صورت آید جلوهگر
پس به امر خازن اسرار غیب شد به غیب آن بانوی پاكیزه جیب
(آتشكدهی نیّر، چاپ مركز نشر كتاب، صص 69- 66، برگرفته از نشریه داخلی حافظ، شماره 51، خرداد 1387)
* پژوهشگر تاریخ و فرهنگ آذربایجان، مدیر بخش تدوین اسناد و تاریخ شفاهی مركز اسناد انقلاب اسلامی mirkohy@yahoo.com
[1]. ر ك به: محمّدرضایی، تاریخ تشیع در آذربایجان، قم، مؤسسه شیعهشناسی، 1385. [2]. چاپ عكسی از روی نسخه خطی كتابخانه مجلس شورای اسلامی، با مقدمههای عبدالحسین حایری و نصرالله پورجوادی، تهران، مركز نشر دانشگاهی، 1381. [3]. منیژه صدری، رحیم نیكبخت، «سفینه تبریز و رسمیت یافتن شیعه در ایران»، كتاب ماه تاریخ و جغرافیا، شماره 114. [4]. بررسی مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایران در دورهی عمر بن خطاب (23- 13 ه. ق)، استاد راهنما دكتر عزتالله رادمنش، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، پژوهشكده تاریخ، بهمن 1378. [5]. ر ك به: رحیم نیكبخت، هویت ایرانی در ادبیات عاشورا؛ بررسی عناصر هویتی ایرانی در ادبیات مرثیه آذربایجان و آران، فصلنامه راهبرد، پاییز 1386، شماره 45.