سرویس آذربایجان/خبرگزاری آران
محمد رضا محمد قلی زاده
خبرگزاری آران / سرویس آذربایجان : پژوهشی بر پیدایش نام "آذربایجان" با نقدی بر برداشت های نادرست و چگونگی گذارده شدن نام آذربایجان بر "آران" ...
هنگامى كه شعلههاى جنگ جهانى نخست به خاموشى گرایید، دگرگونى هایى در جغرافیاى سیاسى و حاكمیت بسیارى از كشورهاى پدید آمد. در روسیه فرمانروایى بیش از 300 ساله خاندان رومانف در اثر گرفتارى ناشى از جنگ و ناآرامىهاى درونى در سال 1917 م. به پایان رسید و پس از وقفه اى چند ماهه دولت بولشویكى لنین به عنوان نخستین حكومت كمونیستى جهان زمام امور را به دست گرفت و براى رویارویى با نیروهاى وفادار به تزار و استوار كردن قدرت خود در نخستین گام با دادن امتیازاتى پیمان سازش با آلمانها و هم پیمانانش بست و از صحنه جنگ بیرون رفت. بدین ترتیب سازمان نیروهاى روسى مستقر در صفحات شمالى ایران و قفقاز دچار فروپاشى گردید و ارتشیان عثمانى در بیشتر مناطق توانستند پیش روى كرده و جایگزین آن ها شوند.
مردمان قفقاز متشكل از گرجى ها، ارامنه و مسلمانان در شرایطى كه سلطه روسىها را بر خود نمىدیدند براى اعلام جدایى از روسیه، فدراسیون قفقاز را به وجود آوردند. اما با پیشروى و تعرض تركهاى عثمانى این سازمان نو بنیاد فرو پاشید و زمینه براى پیدایش و اعلام موجودیت جمهورىهاى سه گانه قفقاز، یعنى گرجستان، ارمنستان و آذربایجان ! در ماه مه 1918م. فراهم گردید.
در این رویكرد آن چه كه مایه شگفتى شد و واكنش هایى را برانگیخت، گزارده شدن نام آذربایجان به سرزمین بالاى رود ارس بود كه در گذشته هرگز به این نام خوانده نشده بود. سرزمینى كه در طول تاریخ با نامهاى آلبانیاى قفقاز (در متون یونانى)، الوانك و آغوانك (در متون ارمنى) و آران و الران در متون اسلامى (فارسى، عربى و تركى ) نامیده مىشد.
جدایى آران به همراه دیگر سرزمینهاى قفقاز زخمى بود كه در جنگهاى ایران و روس بر پیكر ایران وارد شد و این بار اعلام استقلال پس از 90 سال با نامىغیر حقیقى نگرانىهاى دیگرى را برانگیخت. بدیهى است اگر مسلمانان قفقاز براى نامگذارى جمهورى نوبنیاد خود از نام هایى چون آران و یا شروان كه با واقعیتهاى تاریخى سرزمین شان منطبق مىنمود، بهره مىبردند، هیچ كس نمىتوانست به كار آنها خردهاى بگیرد. لیكن ناشایستگى این نامگذارى و افزون بر آن، وابستگى هیات حاكمه آران به تركان عثمانى كه همزمان با حضور ایشان در قفقاز، آذربایجان را به اشغال خودشان در آورده بودند این گمان را تقویت مىكرد كه توطئه اى براى جدا كردن آذربایجان از ایران در حال انجام است.
پایدارى این جمهورى تازه پدید بیش از دو سال به درازا نكشید و تركان كمالیست آنها را به دولت بولشویكى لنین فروختند و آران با نام تازه خود یعنى آذربایجان همراه با دو جمهورى دیگر قفقاز، ارمنستان و گرجستان ضمیمه شوروى گردید. حاكمان شوروى نیز نه تنها جبران مافات نكردند و نام آذربایجان را با عنوان جمهورى شوروى سوسیالیستى آذربایجان براى سرزمین آران نگه داشتند، بلكه با تئورى پردازىهاى نادرست و تاریخ سازىهاى دروغین و ادعا كردن كه: آذربایجانیان، از ابتدا یك ملت و قوم بودهاند كه سرزمین آنها در جنگهاى ایران و روس دو نیم گشته، بخش شمالى آن در مسیر پیشرفت و ترقى و آزادى و رفاه قرار گرفته و بخش جنوبى آن! در دست زمامدآران مرتجع ایران اسیر مانده است!
با فروپاشى شوروى و استقلال جمهورىهاى قفقاز در سال 1990 میلادى سوگمندانه این اندیشه هم چنان به عنوان هویت قومى و ملى باقى مانده و از سوى زمامدآران و محافل به اصطلاح فرهنگى آن كشور با شدت بیشترى ترویج مىگردد.
از آن جایى كه امواج برخاسته از كانون تبلیغاتى همسایه شمالى تا اندازهاى توانسته است در چند دهه گذشته بر ذهن و اندیشه شمارى از ساكنین این سوى ارس تاثیر گذارد لذا به نظر مىرسد بررسى انگیزهها و سیر رخدادهایى كه نام آذربایجان را بر آران رقم زد و نگه داشت و نیز پیامدهاى آن از ابتدا تا كنون، از ضرورت هایى است كه مىبایستى بیش از پیش وجهه همت پژوهشگران و نویسندگان قرار گیرد تا با نمایاندن سره از ناسره، از گرفتارىهاى بیشترى كه ممكن است دامنگیر كشور گردد جلوگیرى شود.
این نوشته نیز مىكوشد با مطرح نمودن جغرافیاى تاریخى آذربایجان و آران، چگونگى پیدایش نام آذربایجان و ... گامىهر چند ناچیز در این راستا بردارد. ولله معین
محدوده آلبانیاى قفقاز (آران)
از سده اول پیش از میلاد به بعد نوشتهها و گزارشهاى بیشتر وقایع نگآران و جغرافى نگآران رومىو یونانى عهد باستان چون، استرابون، پلینیوس ارشد، پلو تارخ، بطلمیوس، آگاهىهایى را در مورد مرزهاى آلبانیا، مردمان و جغرافیاى طبیعى آن به ما مىدهند كه در این نوشتار به لحاظ رعایت اختصار مواردى از آنها آورده مىشود.
پلینیوس ارشد درباره مرز آلبانیا چنین آورده است: سراسر دشت اطراف رود كورا سرزمین آلبانها و در پس سرزمین آن ایبریان {گرجیان} است. وى هم چنین مىنویسد: سراسر دشت كه از رود كورا آغاز مىشود زیستگاه آلبانها و منطقه پس از آن محل سكونت ایبریان است كه رود آلازانى آن را مشخص مىسازد. این رود از كوههاى قفقاز به سوى رود كورا جریان دارد.(1)
شرق آلبانیا به گواهى همه نویسندگان عهد باستان به دریاى خزر منتهى مىشد. پلینیوس دریاى خزر را دریاى آلبانیا نامیده و مىنویسد: دریاى مقابل آلبانها ، دریاى آلبانیا نام دارد.(2)
محدوده جنوبى آلبانیا را جغرافى نگآران گاه رود كورا و گاه رود ارس نوشتهاند.
استرابون حدود آلبانیا را چنین مىشناساند: آلبانیا سرزمینى است كه از جنوب رشته كوههاى قفقاز تا رود كورا و از دریاى خزر به رود آلازانى ] رودى كه از گرجستان و آلبانیا گذشته و به رود كورا مىپیوندد[ امتداد دارد و از جنوب به سرزمین ماد آتورپاتن محدود مىشود.(3)
بطلمیوس از بیست و نه منطقه مسكونى آلبانیا از جمله خبله (قبله) خبر داده است.(4)
از نویسندگان ارمنى هم چون موسى خورنى و موسى كالان كاتواتسى نیز در رابطه با آلبانیا گزارش هایى به دست ما رسیده است. موسى كالان كاتواتسى در آگاهىهاى جالبى كه در پیرامون جنگهاى ایران و بیزانس و حمله خزران به قفقاز ارائه كرده ضمن اشاره به آلبانى قفقاز، حدود آن را از ایبرى گرجستان تا دروازه هونها (دربند قفقاز) و رود ارس نوشته است.
وى درباره رویدادهاى 825 م. 209 ق. از سردارى آذربایجانى به نام بابان یاد كرده، نوشته است كه: ( در همان سال بابان از ایران و رود ارس ( به نوشته ارمنى "یراسخ" گذاشت ) و از همان جا به سرزمین خود آذربایجان (آترپاتكان) در ایران بازگشت.(5)
در نوشتههاى نویسندگان ایرانى و عرب سدههاى بعد از اسلام مطالب زیادى را درباره آران مىیابیم كه با رعایت تقدم زمانى به شمارى از آنها اشاره مىشود. اما پیش از آن یادآورى دو نكته را لازم مىداند: نخست آن كه تا سده چهارم بعد از اسلام آران به دست فرمانرواى ارمنستان كه از طرف خلیفه گمارده مىگردید، اداره مىشد و به همین لحاظ برخى از مولفان آران را بخشى از ارمنستان مىدانستند.
دوم این كه: از نیمه قرن دوم هجرى (141 هجرى قمرى 987 م.) با قدرت یافتن سلسله شروانشاهان كه فرمانروایى آنها با فراز و نشیب هایى نزدیك به 800 سال به درازا انجامید و سرانجام در دوره شاه طهماسب صفوى به پایان رسید. محدودهاى از آران به گستره سرزمینى میان رودخانه كر و ناحیه دربند به مركزیت شهر شماخى به نام شروان نامىگشت و نیز منطقه مغان هم زیر فرمان حاكم جداگانه اى قرار گرفت.(6)
احمد بن واضح یعقوبى (278 ه . ق) كه پدرش از موالى منصور خلیفه عباسى بود و در زمان او فرمانروایى ارمنستان و آذربایجان را داشت، ارمنستان را شامل سه بخش نوشته و متذكر شده است كه بخش سوم مشتمل بر برزعه كه شهر ولایت آران است و بر بیلقان و دربند (باب الابواب).(7)
ابوریحان بیرونى (360 404 ق) مىنویسد: بزرعه قرب نهر الكر و هى قصبه آران، البیلقان، اخلاط، باب الابواب و یعرف بدربند خزران على بحرهم، ترجیش، شروان، باكو معدن النفط الابیض ) وى تمام این نواحى را تا ورثان بخشى از ارمنستان دانسته و تنها ورثان را از توابع آذربایجان نوشته است.(8)
ابن حوقل (367 ق) در صوره الارض حدود آران را چنین نوشته است: مرز سرزمین آران در پایین، رود ارس است. در كنار رود شهر ورثان واقع است. در نزدیك ساحل راست رود شهر برزند قرار دارد. قسمت زیرین رود ارس، آذربایجان است.(9)
ابوعبدا... بشارى مقدسى (375 ق ) در مورد آران مىنویسد: آران هم چون جزیرهاى میان دریاچه (دریاى مازندران) و رود ارس قرار گرفته است و نهر الملك (رود كورا = كوروش) آن را از درازا مىشكافد. وى مغان را از آران ندانسته و جزء سرزمین آذربایجان برشمرده است.(10)
یاقوت حموى كه در سده هفتم هجرى مىزیسته، پیرامون محدوده آران چنین نوشته است: میان آذربایجان و آران رودى است كه آن را ارس گویند. آن چه در شمال و مغرب این رود نهاده است از آران و آن چه در سوى جنوب قرار گرفته است از آذربایجان است.(11)
از دیگر جغرافى نگآران اسلامى، ذكریاى قزوینى (674 ق.) است كه در مورد آران مىنویسد: آران مملكتى است میانه آذربایجان ارمنیه و ابخاز. در این مملكت شهر و دهات بسیار است قصبه آن جا گنجه و شروان و بیلقان است و نهر كر در آن ولایت جارى است.)(12)
همشهرى زكریاى قزوینى یعنى حمدا... مستوفى كه در قرن هشتم مىزیست و نزهت القلوب را به سال 740 ه .ق نگاشته در مورد آران و شروان چنین مىنویسد: آران از كنار آب ارس تا آب كر بین النهرین ولایت آران است. وى شهرهاى بیلقان، بردع، گنجه و هیرك را از شهرهاى آران شمرده و در مورد گنجه این دو بیت شعر را آورده است:
چند شهریست اندر ایران مرتفعتر از همه
بهتر و سازندهتر از خوشى آب و هوا
گنجه پر گمج در آران، صفاهان در عراق
در خراسان مرو و طوس، در روم باشد آقسرا
و اما، شروان از كنار آب كر تا دربند باب الابواب ولایت شروان است. مستوفى شهرهاى شروان، باكو، شماخى، قبله، فیروز، شابران و گشتاسفى را از ولایت شروان ذكر كرده است.(13)
ابوالفدا (721 ه.ق) كه تقویم البلدان را 19 سال قبل از نگارش نزهه القلوب مستوفى نوشته است، ضمن بحث پیرامون سه منطقه ارمنستان، آذربایجان و آران چنین مىنویسد: ارمنستان و آران و آذربایجان سه سرزمین بزرگند جدا از هم، كه اهل فن آنها را در یك نقشه نشان مىدهند.(14)
نویسنده كتاب ارزشمند (جامع الدول) یعنى درویش احمد دده افندى فرزند لطف ا... سلانیكى، مشهور به منجم باشى كه در قرن 11 هجرى مىزیست و از مورخان عثمانى مورد اعتماد در زمینه تاریخ عمومىاست، محدوده آران را با دقت مشخص كرده و مىنویسد: اما آران اقلیمى است مشهور، منتهى مىشود به آذربایجان در جهت غرب آن و محدود است از غرب به حدود ارمنستان و از شرق و جنوب به آذربایجان و از شمال به كوههاى قفقاز. از شهرهاى نشوى ( كه همان نخجوان است) در طول 78 درجه و عرض 42 درجه، باب الابواب یا باب الحدید، (دربند) كه ناحیه وسیعى با حكام مستقلى است در طول 78 درجه و عرض 41 درجه، گنجه كه از اقلیم پنجم در طول 74 درجه و عرض 48 درجه و از شهرهاى مشهور آران، تفلیس، شمكور و بیلقان است.(15)
اكنون با توجه به مداركى كه از دوران باستان و نیز از دوران اسلامىدر باره محدوده آلبانیاى قفقاز (آران) و جدایى آن از آذربایجان ارائه گردید. شایسته است به چند مورد از نوشتههاى پژوهشگران و مستشرقین و تاریخ پژوهان سدههاى 19 و 20 میلادى نیز اشاره شود.
(دورن) دانشمند و محقق برجسته روسى قرن 19 ضمن اظهار نظر درباره آلبانیاى قفقاز چنین نوشته است: آلبانیا محدود بوده است به سرزمین سرمتها (كوههاى كراون)، ایبرى، گرجستان، رود الازانى، ارمنستان، ملتقاى رود كورا به ارس و دریاى خزر كه شامل شكى، شروان، و جنوب داغستان تا دربند مىشود. (16)
(برخورداریان) مورخ ارمنى در كتاب خود زیر عنوان تاریخ آغوان (تاریخ آلبانى) كه به سال 1904 میلادى در تفلیس به چاپ رسید، پیرامون مرزهاى آلبانیاى قفقاز چنین نوشته است: (آلبانیاى قفقاز در شرق به سواحل دریاى خزر و رود ارس محدود شده بود، در شمال به دربند منتهى مىگردید، از غرب آلازانى، خوناركرت، و به رود دزوراگرت و در جنوب به كوههاى آرتساخ و رود گرگر تا ملتقاى آن به رود ارس منتهى مىشد.(17)
(كریمسكى) در باره محدوده آلبانیاى قفقاز (آران) در قدیم چنین نوشته است: سرزمین آلبانیا از ساحل راست و چپ رود كر (كورا) و ایبرى (گرجستان) تا دریاى خزر امتداد داشت . در دو سوى رود، آلبانها مىزیستند . بعدها آلبانیا یا (آغوانیا) آران نامیده مىشد این سرزمین دربند تا گرجستان و دو سوى رود كر امتداد داشت. بعدها آران تنها از كرانه راست رود كر امتداد یافت و شامل سرزمینى میان رود كر و ارس گردید.ا و هم چنین شهر قبله (كبلك) را یكى از قدیمىترین شهرهاى آلبانیا دانسته است.(18)
“یامپولسكى“ از دیگر محققان طرفدار نظریات سیاسى حزب كمونیست شوروى است كه در مورد پیرامون آلبانیا طى مقاله اى اظهار نظر كرده است، او هر چند در بحبوحه تبلیغ الحاق آذربایجان به قفقاز در خدمت این سیاست قرار گرفت، اما در این رابطه ناگزیر از بیان حقیقت گردیده است و مىنویسد: آلبانیا (آران) در شمال آتروپاتن (آتورپاتگان= آذربایجان) قرار داشت و خط مرزى میان سرزمینهاى مذكور، دو رود ارس و كر بود.(19)
شرق شناس شهیر آلمانى الاصل روسى (واسیلى ولادیمیروویچ بارتولد) در این باره چنین مىنویسد: آلبانیا در روزگار باستان و نیز بعدها یه هنگامى كه آران نام داشت، به سرزمینى گفته مىشد كه از ناحیه دربند در شمال شرق تا شهر تفلیس در غرب و تا رود ارس در جنوب و جنوب غرب امتداد داشت، بعدها مولفان متاخر، سرزمینى را كه میان شروان و آذربایجان نهاده شده است آران نامیدند، یاقوت در معجم البلدان فاصله دو رود كورا (كر) و ارس را آران نامیده است. بارتولد هم چنین در مورد پایتخت آران مىنویسد: شهر پرتوه (بزرعه) كه پایتخت آران به آن جا انتقال یافت در سده ششم میلادى كنار رود ترتر قرار داشت. (20) بارتولد هم چنین در خصوص وضعیت سیاسى، فرهنگى آلبانیا چنین مىنویسد: آلبانیا تا زمان ساسانیان ما به النزاع میان ایران و روم بود.
در زمان ساسانیان آلبانیا تمام و كمال به ایران در آمد و به همراه آذربایجان ایران بخشى از كوست شمال محسوب مىشد. با این حال اختلاف قومىآنان با آذربایجان از میان نرفت. در عهد اسلامىگویش آذرى مردم آذربایجان با زبان آرانى كه احتمالا از خانواده زبانهاى یافثى بوده اختلاف داشته است. مهمتر از آن، میان آذربایجان زرتشتى و آلبانیا اختلاف مذهبى وجود داشت. در آلبانیا همانند دیگر مناطق مرزى ایران آیین مسیح حاكم بود. فرمانروایان آلبانیا چه از دودمانهاى محلى كه در سال 460 میلادى منقرض شدند و چه آنان كه از دودمان ساسانیان بودند و از پایان سده ششم میلادى بر سر كار آمدند و در سده هفتم نیز بر این سرزمین حكومت كردند هم پیرو آیین مسیح بودند.(21)
پروفسور یوزف ماركوارت در كتاب (ایرانشهر) خود (چاپ شده در سال 1901 م.) كه شرح و تفسیرى بر كتاب جغرافیاى موسى خورنى مولف ارمنى اواخر دوره ساسانى مىباشد در مورد آران چنین مىنویسد: آران به مفهوم وسیع تر یعنى استان غربى، این نام به طور كلى در محدوده خود دقیقا آلبانى قدیم را در بر مىگیرد و در شمال تا معبر چور( دربند) مى رسیده است. آران به مفهوم محدودتر، از امیرات (آرانشاه) بود. پس از جدایى امیرات شروان، قبله، شكى، مغان و غیره در اصل ناحیه مابین (كر) و (اراكس) {ارس}، یعنى استانهاى ارسخ و اوتى، به پایتختى پرتوه {برزعه} محدود شد.(22)
نویسنده كتاب، تاریخ قراباغ یعنى میرزا جمال جوانشیر قراباغى در گذشته به سال 1853 میلادى (1269-1270 ه.ق) كه كتاب خود را در سال 1847 م. (1263 ه.ق) 19 سال بعد از انعقاد معاهده تركمن چاى و 71 سال پیش از نامگذارى آران و شروان به آذربایجان نوشته است در مورد قراباغ مىنویسد: و این ولایت قراباغ ازجمله مملكت آران است. همو در مورد ولایات این منطقه چنین مىنگارد: این ولایتها میان رود كر و ارس واقعند. (23)
شمس الدین سامىمولف عثمانى در قاموس اعلام تركى زیر ماده آران چنین مىنویسد: "آران نام دیرین منطقه اى است كه در شمال آذربایجان، جنوب شرقى گرجستان، جنوب غربى شروان و بین نهرهاى ارس و كر واقع شده است و اكنون بخش بیشترین آن به نام قره باغ معروف است و حاكمیت آن از ایران به روسیه منتقل گردیده است". (24)
وى در مورد شروان نیز چنین مىنگارد:"شروانـ از بلاد قفقاز است كه در غرب دریاى خزر و مابین رشته كوههاى قفقاز مجراى پایینى رود كر واقع شده، مركز پیشین آن شهر شماخى و در حال حاضر كه روسیه زمام امور را به دست گرفته، شهر باكو مىباشد ... شروان از شمال و از طریق كوههاى قفقاز با داغستان و از جنوب به واسطه رود كر با قره باغ (آران) هم مرز مىباشد ... ."(25)
»لسترنچ« خاورشناس مشهور انگلیسى كه در كتاب جغرافیاى تاریخى سرزمینهاى خلافت شرقى چكیده نوشتههاى همه جغرافى دانان و مورخان مسلمان را از آغاز فرمانروایى مسلمانان تا هجوم تیمور آورده است. درباره آران و شروان و موغان چنین نوشته است.
1ـ آران : ایالت آران در مثلث بزرگى در ملتقاى دو رود سیروس و اراكسس واقع است كه اعراب آنها را كر و ارس نامیدند و بدین مناسبت حمدله مستوفى اراضى بین این دو رود را بین النهرین نامیده است ...كرسى این ایالت در قرن چهارم برزعه بود كه خرابه هایش تاكنون باقى است. بعدها برزعه را بردعه نوشتند... شهر بیلقان كه به ارمنى آن را فیداگران مىگفتند پس از خراب شدن برزعه كرسى آران قرار گرفت اگر چه امروز آثارى از آن بر جاى نمانده است ... بیلقان تا قرن نهم جاى مهمى محسوب بود. نام دو شهر دیگر در ایالت آران ذكر شده كه هر دو در شمال باخترى برزعه در جاده تفلیس قرار دارند یكى شهر گنجه است و جغرافى نویسان عرب آن را جنزه نوشتهاند و دیگرى شمكور است كه خرابههاى آن هنوز باقى است.
2ـ شروان آن طرف رود كر در ساحل دریاى مازندران جایى كه سلسله جبال قفقاز به دریا فرو مىرود ایالت شروان است. كرسى این ایالت شماخیه بوده كه اكنون شماخى یا شماخا خوانده مىشود ... در آخرین نقطه شمالى ایالت شروان شهر باب الابواب، یعنى همان دربند واقع است.
ابن حوقل گوید: این شهر در قرن چهارم از اردبیل كرسى آذربایجان بزرگتر بوده است .. بندر باكوه یا باكویه (باكوى امروز) در جنوب دربند است و اصطخرى به نفت آن اشاره كرده است ... در جنوب باكو ولایت گشتاسفى نزدیك دهانه كر واقع است ... .و بالاخره در كوههاى نزدیك دربند قبله واقع است.
3ـ موغان یا ملغكان یا موقان نام دشت باتلاقى بزرگ است كه از دامنه كوه سبلان تا كناره خاورى دریاى خزر كشیده شده و در جنوب مصب رود ارس و شمال كوههاى طالش قرار دارد. این ایالت گاهى جزء آذربایجان محسوب مىگردید. ولى غالبا ناحیه اى جداگانه و مستقل را تشكیل مىداد. كرسى موغان در قرن چهارم شهرى به همین نام بود كه اكنون تعیین محل آن مشكل است. از گفته مقدسى چنین استنباط مىشود كه محتمل است این شهر موغان همان شهر باجروان باشد ... در جنوب باجروان برزند واقع است ... در شمال باجروان در زمان قدیم قریه بلخاب واقع بود ... مستوفى سه شهر بیلسوار و محمود آباد و همشهره را از موغان نام مىبرد.
"لسترنج" درباره ولایت آن سوى ارس مىنویسد: ایالتهاى آران و شیروان و گرجستان و ارمنستان را كه بیشتر در شمال رود ارس واقع اند، نمىتوان كاملا از جمله ممالك اسلامىبه شمار آورد و به همین جهت هم جغرافى نویسان عرب درباره آنها بسط مقال ندادهاند. مسلمانان از زمان قدیم در آن نقاط توقف داشتند و حكام آن جا در اوقات مختلف از جانب خلفا تعیین مىشدند. ولى اكثریت جمعیت آن نقاط تا اواخر قرون وسطى هم چنان بر مسیحیت خویش باقى ماندند و فقط در اواخر قرن هشتم به خصوص پس از لشكر كشى امیر تیمور اسلام در آن نقاط غلبه یافت. (26)
گذشته از گزارشهاى جغرافیایى مورخان و جغرافى نگآران پیرامون آلبانیاى قفقاز (آران=آران و شروان) كه شمارى از آنها ارائه شد. متون تاریخى بسیارى وجود دارد كه ضمن نگارش و شرح رویدادهاى ایران و قفقاز و آناطولى به گونه اى مستقیم و یا غیر مستقیم مسائل سیاسى، نظامى، فرهنگى و اقتصادى آران را بازتاب داده و یا در كمترین حالت نامىاز آن بردهاند. از جمله حقایقى كه از خواندن این متون به دست مىآید مىتوان به جدا بودن ولایت آذربایجان از ولایات آران و شروان، مرز بین آران و آذربایجان و ... اشاره نمود. در این بخش به عنوان نمونه دو ماخذ را معرفى و سطورى از آنها براى نیل به مقصود ارائه مىگردد.
ماخذ نخست كتاب »زبده التواریخ اخبار امراء و پادشاهان سلجوقى« نوشته صدرالدین ابوالحسن على بن ناصر بن على حسینى (575- 663 ه.ق) است كه در ربع اول قرن هفتم هجرى نگاشته شده است. هر چند موارد متعددى را مىتوان از این كتاب گواه آورد اما براى جلوگیرى از به درازا كشیدن مطلب به آوردن سطورى از چند صفحه بسنده مىشود.
صفحه 104- {سلطان ملكشاه} با سپاهى آراسته از رى رخت برداشت و آهنگ ماورالنهر كرد و به سمرقند رسید و آن را در حصار گرفت و شاه آن جا را شكست داد و اسیر كرد و آن شهر بگرفت و شاه سمرقند پیش رویش زین پوش اسبش تا تختگاه آورد. در این یورش شاه كافر تركان، یعقوب بن بغاتكین، به طاعتش در آمد و سلطان با او به اصفهان رفت و سپس با اعزاز و اكرام به دیارش بازش گرداند. نیز چو گذار سلطان به سرزمین آران افتاد كس به نزدیك شروان شاه (فریبرز شاه) خدایگان سرزمین شروان، فرستاد، كه به اطاعتش در آمد و بر عهده گرفت كه سالیانه هفتاد هزار روانه كند ...
صفحه 124ـ آن شاهى كه او سلطان سنجر از خدا یافت، به راستى بزرگ تر از دیگر شاهان بود: از لهاوور و غزنه و سمرقند تا به خراسان و طبرستان و كرمان و سیستان و اصفهتن و همدان ورى و آذربایجان و ارمنیه و آرانیه و بغداد و عراق عرب و عراق عجم و موصل و دیاربكر و دیار ربیعه و شام و حرمین او را اداعا مىگفتند و از بهرش سكه مىزدند و شاهان این سرزمینها و بلاد فرشش مىگسترانیدند ...(27)
جمع بندى كه نگارنده از كتاب زبده التواریخ، صدر حسینى درباره آران و شروان و آذربایجان دارد عبارتند از:
1ـ آذربایجان و آران و شروان هر كدام هویت سرزمینى ویژه خود را دارا بودند.
2ـ آذربایجان و آران در دوران فرمانروایى سلاجقه گاهى به طور جداگانه و گاهى نیز با هم به دست گماردگان شاهان سلجوقى اداره مىشدند.
ماخذ دوم كتاب " تاریخ نو شامل حوادث دوره قاجاریه از 1240 تا 1267 قمرى" تالیف "جهانگیر میرزا " متوفى 1269 ه.ق پسر سوم عباس میرزا نایب السلطنه مىباشد. جهانگیر میرزا كه خود در كوران جنگهاى ایران و روس قرار داشت رویدادهاى دوره دوم این جنگها را كه سرانجام با عقد پیمان "تركمانچاى" و جدایى باقیمانده شهرهاى قفقاز از ایران در سال 1828 م. (1207) شمسى پایان یافت به طور مشروح ذكر كرده است.
وى در بخشى از صفحات 91و92 چنین مىنویسد:
... {ینارال (ژنرال) بسقویچ (پاسكوویچ) با سى هزار لشكر نظام به تعجیل از آب ارس گذشته از راه مرند وارد دارالسلطنه تبریز شد و ینارال ارسطوف را با وجود چنین خدمتى { یعنى اشغال تبریز كه به دلیل اعزام نیرو به آوردگاههاى جنگ تقریبا كم جمعیت و كم نیرو گشته بود و خوانین خائن مرند موضوع را به ژنرال ارسطوف رسانده و او را ترغیب به گرفتن تبریز كردند. } معاتب نموده او را به جنون و خودسرى مقصر دولتى نموده و معزول كرده محبوسا دارالسلطنه پطرز بورغ فرستاد و از لشكرهایى كه به جهت محافظت قراباغ و شیروان و گنجه و نخجوان و سایر ولایات گذاشته بود سى هزار نفر دیگر احظار نموده كه از آب ارس گذشته به ضبط ممالك این طرف آب ارس پردازند و محقق شد كه زیاده از شصت هزار نفر صالدات و صد عراده توپ از آب ارس گذشته مشغول به تسخیر و حفظ آذربایجان شدند". (28)
چنان كه از این نوشته جهانگیر میرزا بر مىآید آذربایجان سرزمینى است كه در پایین ارس واقع شده است. وى ضمن نام بردن از ولایات آن سوى ارس، از ممالك این سوى ارس كه مشخص مىشود مرادش آذربایجان است سخن مىراند و این خود گواه آن است كه سرزمینهاى دو سوى ارس در زمان جنگهاى ایران و روس نام یكسانى نداشتهاند.
از مجموعه گزارشهاى جغرافیایى و تاریخى كه از منابع یونانى، ارمنى، اسلامىو پژوهشهاى قرن نوزدهم و بیستم میلادى به صورت برگزیده ارائه گردید، چنین نتیجه گیرى مىشود:
به طور كلى مرزهاى كشورى كه از سال 1981 م جمهورى آذربایجان ! نامیده شده است در حقیقت مرزهاى سرزمینى است كه از سدههاى پیش از میلاد به بعد با نامهاى آلبانیاى قفقاز (در متون كلاسیك یونانى)، آلوانك و آغوانك در متون ارمنى و آران و الران و آران و شروان در متون اسلامى (فارسى، عربى، تركى) از آن نام برده شده است و بنا بر شواهدى كه آورده شد مىتوان گفت كه نام كنونى این سرزمین داراى پایههاى ریشه دار تاریخى نبوده و هیچ پیوندى با سرچشمههاى دیرین خود ندارد. به ویژه آن كه آذربایجان خود، نام سرزمینى در پهنه ایران زمین است كه پیشینه اى دو هزار و سیصد ساله با این نام دارد.
!!!
پى نوشت ها:
1.رضا، عنایت ا...، آران از دوران باستان تا عهد مغول، تهران، نشر وزارت خارجه1380 ص 92،93،94
2.همان ص 94
3.همان ص 95
4.همان ص 95
5.همان ص 105
6.(با اندك تغییر) همان ص 70
7.همان ص 104به نقل از: یعقوبى، احمد بن ابى یعقوب، البلدان، ترجمه دكتر محمد ابراهیم آیتى، تهران 1356، ص 145
8.همان ص107،به نقل از تذاكیر دیوان الاثار القدیمه بالهند، صفه المعموه على البیرونى، التقطها زكى ولیدى طوغان، مجموعه جعرافیایى سزگین، ج18، ص386
9.همان ص 108، به نقل از: ابن حوقل النصیبى، صوره الارض، لیدن(ج1، 1938، ج 2، 1939) ج2، ص333
10.همان ص 108، به نقل از:مقدسى، شمس الدین، ابى عبدله محمد ابن احمد، احسن التقاسیم فى معرفة الاقالیم به تصحیح دخویه، لیدن، 1906م، 374، 375
11.همان ص 108، به نقل از: حموى، یاقوت، معجم البلدان، لایپزیك، 1866، ج1،ص183
12.قزوینى، ذكریا ابن محمد ابن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد. ترجمه جهانگیر میرزا به تصحیح میر هاشم محدث. انتشارات امیر كبیر1373 ش، ص57
13. مستوفى قزوینى، حمداله، نزهة القلوب، به كوشش دبیر سیاقى، انتشارات طه 1378ش، ص140و141و142
14. رضا، آران... ص109 به نقل از: عمادالدین اسمعیل ابن محمد ابن عمر، المعروف به ابوالفدا، تقویم البلدان، ص386
15. رضا، آران از ... ص109، به نقل از احمد ابن لطف ا... منجم باشى، باب فى الشدادیه من كتاب جامع الدول، به تحقیقه و نشره ولادیمیر مینورسكى، كمبریج 1953م، ص1و2
16. همان ص110
17. همان
18.همان ص 111 و 112
19. همان ص 112
20.همان ص 111
21.بارتولد، واسیلى ولادیمیروویچ، جایگاه مناطق اطراف دریاى خزر در تاریخ جهان اسلام، ترجمه لیلا ربن شه، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى، تهران1375، ص164
22. ماركو وارت، یوزف، ایرانشهر بر مبناى جغرافیاى موسى خورنى، ترجمه دكتر مریم میراحمدى، انتشارات اطلاعات، تهران1373، ص226
23. جوانشیر قراباغى، میرزا جمال، تاریخ قراباغ (متن فارسىـ اصلى)، باكو 1959، ص3
24. سامى، شمس الدین محمد، قاموس اعلام تركى، ج2، استامبول 1316ق، ص820
25. همان، ج4، استامبول 1311ق، ص 2853
26.لسترج، گاى، جغرافیاى تاریخى سرزمین هاى خلافت شرقى، ترجمه محمود عرفان، تهران: شركت انتشارات علمى و فرهنگى،1364ش، صفحات 188 ، 189، 190، 191، 192، 193، 194، 195 با تلخیص
27. حسینى، صدرالدین ابوالحسن على ابن ناصر ابن على، زبدة التواریخـ اخبار امرا و پادشاهان سلجوقى، مصحح متن عربى دكتر نورالدین، ترجمه رمضانعلى روح الهى، تهران: انتشارات ایل شاهسون بغدادى، 1380ش، صفحات 104، 124، 192، 207
28. جهانگیر میرزا، تاریخ نوـ شامل حوادث دوره قاجاریه از 1240 تا 1267ق، انتشارات على اكبر علمى، تهران 1327ش، ص 91 و 92
پایان پیام.