کارشناس مسائل بینالملل گفت: به نحلیل بنده روسها دنبال اشغال نظامی اوکراین نیستند؛ یعنی میخواهند یک دولت سرکار بیاید که بپذیرد عضو ناتو نشود تا این تهدید امنیتی از سر روس عبور کند.
به گزارش آران نیوز به نقل از خبرگزاری فارس، سعدالله زارعی عضو هیات علمی دانشگاه و کارشناس مسائل بین الملل در میزگردی که به همت انجمن اسلامی دانشجویان مستقل دانشگاه علامه طباطبایی (ره)، با عنوان «تلاطم در اوکراین؛ روزنهای به سوی نظم نوین جهانی» برگزار شد، با اشاره به مسئله انقلابهای رنگی و ایجاد یک دولت دستنشانده در اوکراین گفت: در اوکراین در سال 2004، انقلاب رنگی اتفاق افتاد و در واقع یک دولتی که رأی آورده بود، کنار زده شد و یک دولتی تحت یک شرایطی به صورت دستنشانده سرکار آمد. البته روحیۀ دیپلماتیک را حفظ کردند، ولی خب همه فهمیدند که این در واقع یک دولت تحمیلی است.
وی ادامه داد: قبل از آن هم در جاهای دیگر این اتفاق افتاده بود؛ مثل قرقیزستان، صربستان (در سال 2000) و... . البته در دو جا هم این انقلابهای رنگی شکست خورد؛ یکی در جمهوری آذربایجان که با کمک روسیه پروندۀ انقلابهای رنگی در سال 2005 بسته شد. عملاً یک همکاریهای اطلاعاتی بین ما و روسها شکل گرفت و پروژهی انقلابهای رنگی بسته شد. این پروژه، خود روسیه را هم هدف گرفته بود و خیلی هم تلاش کردند که تغییرات سیاسی و غربگرانهای در مسکو رقم بخورد.
وی ادامه داد: حادثۀ دومی که باید به آن اشاره بشود، این است که در سند امنیتی آمریکا (سند 25 ساله) که از سال 2000 تا 2025 است، تصریح شده که در سال 2025 روسیه بایستی تجزیه شده باشد. روسیه از 160 ملت و فرهنگ تشکیل شده، بنابراین چنانچه ماشین تجزیه در پهناورترین کشور دنیا، که روسیه است و حدود 22 میلیون کیلومتر مربع مساحت دارد، راه بیفتد، این یک کشور تبدیل به 160 کشور میشود و دیگر چیزی از روسیه باقی نمیماند.
زارعی با تأکید بر اینکه این مسئله، یک مسئله فوق امنیت ملی است گفت: روسها برای اینکه این فتنه را بخوابانند، یکسری هشدارهایی دادند و مذاکره کردند؛ دست آخر هم حملۀ نظامی به اوکراین اتفاق افتاد. به تحلیل بنده، الان هم روسها دنبال تغییرات سیاسی در اوکراین هستند، دنبال اشغال نظامی نیستند؛ یعنی یک دولت سرکار بیاید که بپذیرد عضو ناتو نشود تا این تهدید امنیتی از سر روس عبور کند.
* ابهامی درباره موضع جمهوری اسلامی نسبت به مسئله اوکراین وجود ندارد
این استاد دانشگاه درباره مشروع بودن یا نبودن جنگ روسیه اظهار داشت: ما به طورکلی استفاده از جنگ برای حل و فصل مسائل را از سوی هر کسی که باشد به رسمیت نمیشناسیم خودمان هم در این تاریخ ۴۳،۴۲ سالهای که داشتیم همواره در جبهه مخالف جنگ بودیم؛ بنابراین ابهامی راجع به موضع جمهوری اسلامی نسبت به این مسئله وجود ندارد. اما در اینجا روسیه با یک تهدید وجودی و فوق استراتژیک مواجه شده است. یعنی اگر روسها تلاش نکنند روسیه از دست میرود. این نکته براساس شواهدی همچون سند 25 ساله آمریکایی، انقلابهای مخملی، سیاست گسترش اتحادیه ناتو قابل دریافت است. اینجا اگر صحبت بر سر امنیت اروپا است، امنیت اروپا در جهت مهار جنگ قرار دارد و منافع واقعی اروپا توقف جنگ است نه دامن زدن به جنگ و زمینهسازی برای آن.
زارعی ادامه داد: وقتی اروپاییها علیرغم اینکه میدانند این مسئله برایشان خطراتی هم دارد اما به صورت جبههای پای کار میآیند نشان میدهد حساب یک جنگ متوسط را کردهاند و یک مسئله بزرگی پشت این قضیه قرار گرفته است. مسئلهای همچون احساس خطر از روسیه آینده، چین آینده، ایران و آسیای آینده! آنها با چنین احساسی این ریسک را قبول کردند و پشت این ماجرا ایستادند. آنها فقط مخاطبشان روسیه نیست. همه آن چیزی که غرب آن را در مقابل خودش میبیند مسئله همه اینها است. مسئله ایران، چین و کل آسیا است.
وی در ادامه اظهار داشت: همین سیاست گسترش به جمهوریهای شوروی سابق میتواند شامل کشورهای تاجیکستان، آذربایجان و ارمنستان هم بشود. قطعاً اینها در جمهوریهای قفقاز جنوبی (گرجستان، آذربایجان، ارمنستان، تاجیکستان) زمینههایی هم دارند. اگر کمی اوضاع بهم بریزد دولتهایی مثل قرقیزستان توان مقاومت نخواهند داشت. حالا هر چند قرقیزستان خیلی دور از این منطقه است ولی بالأخره اگر این ماشین راه بیفتد، اگر در اوکراین با زحمت به مقصد برسد در قرقیزستان بدون زحمت به مقصد میرسد و راحت و بدون شک دولت سقوط میکند. اگر چشم باز کنیم میبینیم ناتو دور تا دور جمهوری اسلامی را فراگرفته است و این مسئله به امنیت ملی ما مربوط میشود.
این استاد دانشگاه ادامه داد: اگر کسانی فقط حمله و حملهکننده را میبینند بدانند که این یک پروژه بینالمللی است و ما هم یکی از نقاط هدف این پروژه هستیم. زارعی همچنین در خصوص موضع رهبران مقاومت نسبت به این موضوع تصریح کرد: طبیعتاً در جبهه مقاومت همه این حس و حال را دارند. انسانهای فکور که ثابت کردند چقدر فکورند و چقدر دقیق میفهمند، چقدر دقیق تصمیم میگیرند. مثل آقای سید حسن نصرالله مثل آقای سید عبدالملک بدر الدین الحوثی. این افراد متوجهاند که مسئله جبهه است. یک جبهه است در مقابل یک جبهه دیگر و بایستی موضع داشته باشند و موضع بگیرند. حالا این وسط ممکن است یک اتفاقات ناگواری پیش بیاید. یک کسی در یک جایی یک رأی ناصوابی هم بدهد ولی اینکه ما با یک مسئله جبههای مواجهایم در این نباید تردید کرد و طبیعتاً اضلاع و اشخاص جبهه مقاومت هم با همین رویکرد توجه دارند که این صحنهها اگر به پیروزی ناتو ختم شود، فردا لبنان، یمن، عراق، روسیه و ایران ناامنتر میشود. طبیعتاً آنها از اینکه یک جبهه باید در مقابل یک جبهه پیروز شود که آن جبهه هم آسیا است تردیدی ندارند.
* ابرقدرتی به نام آمریکا طی دو دهه آینده وجود خارجی نخواهد داشت
زارعی دراین خصوص اظهار داشت: ابرقدرت بودن یکسری فاکتورها و عناصری دارد و به میزانی که آن عناصر تقویت شوند یا قوی باشند آن ابرقدرت است و به میزانی که این عناصر تضعیف شوند آن ابرقدرت دچار افول میشود.
وی در ادامه به چهار عنصر توانایی در اعمال قدرت، اجماعسازی، قدرت اخلاقی و قدرت مهار کردن اشاره کرد و درباره توانایی در اعمال قدرت گفت: توانایی در اعمال قدرت، یعنی یک دولت بتواند اعمال قدرت کند. یک سیاستی دارد که باید پیاده شود و دولت توان واقعی پیاده کردن آن سیاست را داشته باشد که به عبارت دیگر، توان اعمال قدرت نام دارد. (Capability)
زارعی درباره عنصر اجماعسازی هم تاکید کرد: این یعنی باید بتواند یک اجماع واقعی را بر مبنای سیاستهایی که اتخاذ کرده به وجود بیاورد و ائتلاف هم موثر باشد نه اینکه ائتلاف تشکیل شود اما هفت رنگ باشد و نتواند به ابرقدرت در پیاده کردن سیاستها کمک کند.
وی افزود: قدرت اخلاقی؛ یعنی مشروعیت قدرت یا به تعبیر دیگر یعنی ابرقدرت باید توانایی اقناعسازی داشته باشد. در واقع باید کسانی به طور واقعی، آن سیاست را درست و منطقی بدانند و به نوعی اوضاع به سمتی هدایت شود که تعارضها کمتر و همکاریها بیشتر شود.
زارعی درباره قدرت مهار کردن هم گفت: قدرت مهار کردن یعنی باید بتواند دشمنان را مدیریت و از قدرت آنها کم کند.
زارعی در ادامه به ارزیابی وضعیت کنونی آمریکا پرداخت و افزود: در عنصر اول آمریکاییها در بسیاری از موضوعات در سال ۲۰۲۲ قادر به اعمال قدرت نیستند. مثلاً در منازعات بین ایران و غرب آمریکاییها قادر به اعمال قدرت نیستند. اعمال فشار با اعمال قدرت فرق میکند.
این استاد دانشگاه افزود: آمریکا میتواند به دولت دیگری اعمال فشار کند.اما قدرت یعنی استقرار آن سیاستی که ابرقدرت میخواهد و آمریکا نمیتواند در منازعات بین حزبالله لبنان و رژیم اسرائیل، قدرت یا سیاستهای خود را اعمال کند. یا آمریکا قادر به حل و فصل قدرتمندانه منازعات خود و چین نیست و دائماً چالشهای آنها درحال افزایش است. نافرمانی چین از نظام بینالمللی افزایش پیدا میکند، دغدغه آمریکاییها بیشتر میشود، هزینهها افزایش پیدا میکند و نتایجی که به دست میآورد کمتر میشود.
وی ادامه داد: در بخش ائتلافسازی، آمریکاییها کماکان میتوانند پدیدآورنده ائتلافهایی باشد اما این ائتلافها به نحو حداکثری نیست بلکه به نحو حداقلی است؛ یعنی جهان در ماجرای ائتلاف آمریکاییها شکاف دارد و کشورهای زیادی از ائتلاف بیرون میمانند؛ بنابراین ائتلاف وجهه جهانی پیدا نمیکند، جبههای میشود یعنی ترکیبی از چند کشور درحالی که بسیاری از کشورها خارج از ائتلاف قرار میگیرند. آمریکاییها در حال حاضر نمیتوانند در موضوعات مهم مدنظرشان با چین، روسیه و بسیاری از کشورهای دیگر ائتلاف درست کنند، به نوعی ائتلافشان شکاف دارد و فرسایشی است به طوری که به مرور زمان بیخاصیت میشود. مثل ائتلافی که از ۸۰ کشور، علیه دولت سوریه تشکیل دادند و هیچ اثری از آن باقی نمانده است.
زارعی با تأکید بر اینکه در ده سال آینده، ائتلاف اقتصادی حول محور دلار فرو میپاشد تصریح کرد: بعد از ۸۰ سال، دلار از اریکه قدرت به زیر کشیده میشود. الآن نیز آمریکاییها به طور ناشیانه در عرصه اقتصادی و نظامی قدم میزنند. زمانی که دلار از اریکه پایین بیاید چیزی برای آمریکا باقی نمی ماند.
وی در بحث قدرت اخلاقی یادآور شد: واقعاً درحال حاضر چند درصد از دولتها رفتار آمریکا را مطابق با هنجارهای بینالمللی میدانند؟ حتی اگر برفرض هنجارهای بینالمللی را قبول کنیم که هنجارها تثبیت شده و مطاع هستند. الآن چند درصد از دنیا اقدامات آمریکا را مطابق با هنجارهای بینالمللی میدانند؟ چند درصد قانع میشوند که این کار آمریکا درست است؟ در جنگ یمن، در پرونده فلسطین، مسائل مربوط به چین و تحریمهای علیه ونزوئلا، چند درصد از دنیا این را به عنوان یک کار درست پذیرفتند؟ پاسخ کاملاً واضح است.
وی ادامه داد: عنصر چهارم این است که بتواند مخالفین و رقبا را مهار کند. آیا آمریکاییها واقعاً میتوانند ایران را مهار کنند؟ در اعمال فشار حداکثری امکانش هست اما در فشار قدرت میتوانند ما را از مسیر برگردانند؟ آیا توانستند در طول ۴۳ سال جمهوری اسلامی را مهار کنند؟ آیا توانستند حزبالله لبنان، چین و روسیه را مهار کنند؟ خیر روشن است. همین موضوعات را اگر به سال ۱۳۵۰ ببریم و این چهار عنصر را در آن موقعیت و فضا ارزیابی کنیم، آیا آمریکا امکان اعمال قدرت دارد؟ بله. آیا آمریکا میتواند اطلاعات موثر تشکیل دهد؟ بله. آیا آمریکا از نظر اخلاقی، پذیرش اخلاقی ایجاد کرده است؟ بله. آیا آمریکاییها توانستند دشمنان خود را کنترل کنند؟ بله. تمام پاسخها در سال 1350، بله هست. اما امروز تمام سوالات، پاسخش بهطور نسبی بر خلاف سال 1350 است.
زارعی تأکید کرد: افول به معنای فروپاشی و از بین رفتن قدرت آمریکا و جدایی ایالات آن نیست؛ بلکه افول به این معناست که ابرقدرتی به نام آمریکا طی دو دهه آینده وجود خارجی نخواهد داشت. یعنی آمریکا به عنوان یک ابرقدرت و نه بهعنوان یک قدرت وجود خارجی نخواهد داشت. این تصویری از وضعیت آینده آمریکا است که میتوان از خلال این تحولات، تجربه نظام جهانی در قرن 19 و تجربه نظام دوقطبی آن را به دست آورد.