استادیار دانشگاه جواهر لعل نهرو گفت: اگر کشورهای غرب آسیا بتوانند این بحران را به فرصتی تبدیل کنند که سیستم انرژی اوراسیا بتواند امنیت انرژی را از طریق فراهم آوردن منابعی که آسیب کمتری به محیطزیست میرسانند، پیوسته در جریان هستند و قیمت مناسبی هم دارند محقق کند، معادلهای که به شکلگیری نظم جدید انرژی منجر میشود را تغییر خواهند داد.
آران نیوز؛ «کیبی اوشا»، استادیار دانشگاه جواهر لعل نهرو، در گفتوگو با خبرنگار ایلنا در ارزیابی تحولات کوتاهمدت و بلندمدت جنگ روسیه و اوکراین گفت: احتمال اینکه این درگیری به جنگی فرسایشی تبدیل شود، دور از تصور نیست. با توجه به ماهیت این جنگ و تسلیح اوکراین توسط ایالات متحده و ناتو، اگر دو طرف بر سر خاتمه جنگ به توافق نرسند این امکان وجود دارد که این درگیریها به صورت فرسایشی ادامه پیدا کند.
وی ادامه داد: حساسترین موضوعاتی که در مذاکرات صلح میان روسیه و اوکراین به آنها پرداخته خواهد شد، الحاق شبهجزیره کریمه به روسیه و استقلال جمهوریهای دونتسک و لوهانسک در منطقه دونباس از اوکراین هستند. هر گونه پیشرفتی در رابطه با موضعگیری اوکراین در قبال روسیه به روابط روسیه و ایالات متحده بستگی دارد، در نتیجه، چشمانداز عادی شدن روابط میان روسیه و اوکراین در آینده نزدیک چندان محتمل به نظر نمیرسد.
اوشا افزود: سیاستهای آنگلوساکسونها نشاندهنده این است که آنها میخواهند با تسلیح و ارائه کمکهای اطلاعاتی و مالی به اوکراین، این جنگ را تا آنجایی که در توان دارند ادامه بدهند و پوتین و کشورش را تضعیف کنند. روسیه هم به راحتی این جنگ را رها نخواهد کرد چرا که با تهدید وجودی ناتو در حال جنگ است. روسیه این جنگ را همانگونه که در گذشته و در جنگ با ناپلئون و هیتلر ادامه داد، تا به دست آوردن پیروزی متوقف نخواهد کرد. در چنین شرایطی، اگر مذاکرات به نتیجه نرسند، این درگیریها ادامه پیدا کرده و به جنگی فرسایشی تبدیل خواهند شد.
این استادیار دانشگاه در خصوص احتمال استفاده ابزاری روسیه از نیروگاه اتمی چرنوبیل به منظور پیشبرد اهداف خود اظهار داشت: نیروگاه چرنوبیل پس از فاجعه سال ۱۹۸۶، تعطیل شد؛ اما بالا بودن سطح تشعشعات هستهای در منطقهای که این نیروگاه در آن واقع شده است، همچنان موجب نگرانی است. از آنجایی که این نیروگاه در مسیری واقع شده که کوتاهترین مسیر ممکن از بلاروس به کییف است و با توجه به هدف روسیه برای تصرف سریع شهرهای مهم اوکراین مانند کییف، خارکیف، خرسون و... از نظر بسیاری از تحلیلگران، اشغال این منطقه توسط ارتش روسیه منطقی به نظر میرسد.
وی در رابطه با چشمانداز روابط مسکو و مینسک با توجه با درگیریهای کنونی در اوکراین گفت: روسیه و بلاروس با توجه به پیمان اتحادی که با یکدیگر دارند، روابطشان بسیار نزدیک است. روسیه به بلاروس کمک کرد تا از وقوع انقلاب رنگی در این کشور جلوگیری شود و در جریان اعتراضات اخیر این کشور، لوکاشنکو را از سقوط نجات داد. عدم دسترسی بلاورس به آبهای آزاد (محصور در خشکی) این کشور را ملزم کرده است تا برای دریافت کمکهای اقتصادی و همکاریهای نظامی به روسیه وابسته باشد. زبان روسی، زبان رسمی این کشور است و پوتین متعهد شده است که حمله نظامی به بلاروس، حمله به خاک روسیه تلقی خواهد شد.
اوشا افزود: نزدیکی لوکاشنکو به پوتین، مورد تأیید جریانهای سیاسی لیبرال نیست و این جریانها، وابستگی بیش از حد به روسیه را تهدیدی برای استقلال بلاروس میدانند.
این تحلیلگر و استاد دانشگاه آینده سیاسی پوتین در سایه جنگ کنونی روسیه و اوکراین را اینگونه پیشبینی کرد: از آغاز جنگ تاکنون، محبوبیت پوتین در نزد افکار عمومی روسیه افزایش پیدا کرده است. بر اساس نظرسنجی مرکز «لودا» که در ماه فوریه صورت گرفته است،حدود ۷۰ درصد از مردم روسیه از اقدامات پوتین حمایت میکنند. خبرگزاری «تاس» گزارش داد که بر اساس نظرسنجی که از هفتم تا ۱۳ مارس صورت گرفته است اعتماد عمومی نسبت به پوتین، ۸۰ درصد افزایش پیدا کرده است. اما آمریکا صحنه را به شکلی مدیریت میکند تا پوتین را به دام بیندازد، همانطور که صدام، قذافی و... را به دام انداخت. ابتدا وی را به عنوان دشمن معرفی میکنند، سپس یاغی، سپس تروریست، سپس قاتل، سپس جنایتکار علیه بشریت، جنایتکار جنگی و در نهایت وی را ترور میکنند. چنین داستانسراییهایی در رسانههای اجتماعی مانند فیسبوک هم دیده میشود؛ این رسانه اجتماعی، هیچگونه محدودیتی نسبت به اخباری که علیه روسیه و پوتین در این رسانه اجتماعی منتشر میشود اعمال نمیکند.
وی افزود: پوتین، منتخب مردم روسیه است و تنها مردم این کشور از این حق برخوردارند تا رهبری کشورشان را تغییر دهند. تاکتیک ناتو اینگونه است که روسیه را تحریک به جنگ کند و از این طریق دولت پوتین را سرنگون و دولت دستنشانده آمریکا را در روسیه بر سر کار بیاورند. انگیزه اصلی «جو بایدن» از بیان این نکته که پوتین نمیتواند در قدرت باقیبماند و «بوریس جانسون» از متهم کردن پوتین به استفاده از «تاکتیکهای وحشیانه علیه غیرنظامیان بیگناه» در اوکراین، در راستای تحقق چنین هدفی است.
اوشا تصریح کرد: البته تردیدهای بسیاری وجود دارد که آرزوی رهبران غربی آنطور که در رابطه با صدام و قذافی به تحقق پیوست، در خصوص پوتین و روسیه نیز محقق شود.
وی در پایان و در پاسخ به این پرسش که تأثیر جنگ روسیه و اوکراین بر معادلات جهانی انرژی چه خواهد بود گفت: من معتقد هستم، از آنجایی که روسیه یکی از بزرگترین صادرکنندگان نفت و گاز است؛ درگیریهای روسیه و اوکراین تأثیرات شدیدی بر بازار جهانی انرژی و امنیت انرژی خواهند داشت. آژانس انرژی جهانی (آیایاِی) در خصوص احتمال بروز بحران انرژی در آینده هشدار داده است و از کشورهای جهان خواسته است تا اقداماتی را در راستای کاهش مصرف انرژی صورت دهند. بر اساس ارزیابی این آژانس، روسیه پس از ایالات متحده و عربستان سعودی در جایگاه سومین تولیدکننده نفت در جهان باقی خواهد ماند. امنیت انرژی اتحادیه اروپا و بریتانیا به گاز روسیه وابسته است.
اوشا ادامه داد: اکنون که غرب، به رهبری آمریکا، بخش انرژی روسیه تحریم کرده است، اتحادیه اروپا که ۴۰ درصد از انرژی خود را از گاز روسیه تأمین میکند، باید منابع جایگزینی پیدا کند، در غیر این صورت این منطقه با افزایش قیمتها، تورم و اعتراضات مردمی مواجه خواهد شد. جنگ، وضع تحریمهای بیسابقه علیه روسیه و عدم دسترسی مسکو به بانکها و بازار انرژی غرب، با توجه به وابستگی کشورهای اروپایی به نفت و گاز این کشور، به امنیت انرژی اروپا صدمه شدیدی وارد میکند. بسیاری از کشورهای اتحادیه اروپا، باید در رابطه با امنیت انرژی خود تجدیدنظر کنند. اما، از سویی دیگر این جنگ میتواند فرصتی برای کشورهایی مانند: چین، هند، ایران و... باشد تا واحدهای پول ملیشان را در فعالیتهای تجاری با روبل معاوضه کنند. چین، هند و عربستان سعودی موافقت کردهاند تا با چنین شرایطی به تجارت با روسیه بپردازند.
وی تصریح کرد: اگر کشورهای غرب آسیا بتوانند این بحران را به فرصتی تبدیل کنند که سیستم انرژی اوراسیا بتواند امنیت انرژی را از طریق فراهم آوردن منابعی که آسیب کمتری به محیطزیست میرسانند، پیوسته در جریان هستند و قیمت مناسبی هم دارند محقق کند، معادلهای که به شکلگیری نظم جدید انرژی منجر میشود را تغییر خواهند داد. تجربه روسیه، همچنین ممکن است بسیاری از کشورهای غیرغربی را به تجدیدنظر در رابطه با سیاستهای نئولیبرال وادارد. نتایج زیانآور این سیاستها برای کشورها و مناطق مختلف و مسدود کردن منابع مالی و داراییهای یک کشور میتواند به پایان جهانیشدن و سلطه غرب و ایالات متحده منجر شود. چراکه، اقداماتی از این دست شکل جدیدی از استعمار و سرقت منابع از سوی قدرتهای سلطهگر است.